زن جوان که در دو ماجرای جداگانه همسرانش را از دست داده بود پس از ٥ سال از سوی ماموران دستگیر شد تا راز مرگ مرموز شوهر دومش را فاش کند.
اوایل بهمنماه ٩١ بود که ماموران پلیس کلانتری در جریان مرگ مرموز مرد جوانی به نام بهروز در یکی از بیمارستانهای شمال پایتخت قرار گرفتند. خیلی زود تیمی از ماموران برای تحقیقات وارد عمل شدند و مشخص شد که این مرد در سقوط از طبقه دوم ساختمان به کام مرگ فرو رفته است.زن جوان در تجسسهای پلیسی ادعا کرد که شب حادثه با همسرم اختلاف داشتم و درگیر بودیم. پس از آن نمیدانم چه شد که همسرم از طبقه دوم ساختمان به پایین پرید.
سحر چندبار تحت تحقیقات پلیسی قرار گرفت اما در آخرین روزهای بهمنماه ناگهان این زن جوان و دختر ٨ سالهاش ناپدید شدند و هیچ کس اطلاعی از آنها نداشت.با توجه به مرموز بودن حادثه و ناپدید شدن سحر، بازپرس جنایی دستور بازداشت زن جوان را صادر کرد و کاوشهای پلیسی برای دستگیری او آغاز شد.ردیابیهای پلیسی ادامه داشت تا اینکه آخرین روزهای تیرماه امسال سحر دستگیر شد.
او روز گذشته پیش روی بازپرس مدیر روستا قرار گرفت و گفت: «چند سال قبل از ازدواج با بهروز با مرد دیگری به نام حبیب ازدواج کرده بودم. یک روز که همراه خانواده در شمال کشور بودیم، پدر شوهرم با من تماس گرفت و از مرگ حبیب که خودش را حلقآویز کرده بود خبر داد. شب حادثه با همسر و فرزندم سمانه از بیرون به خانه بازگشتیم و قصد داشتیم خانهمان را تغییر بدهیم، به همین خاطر بخشی از وسایل را بستهبندی کردیم و پس از آن دخترم به حمام رفت.
وقتی به سراغ بهروز رفتم دیدم که در حال کشیدن شیشه است. به خاطر این موضوع با هم درگیر شدیم و پایپی که در دست داشت را گرفتم. چون میترسیدم به خاطر عصبانیت از خانه خارج شود و کار دست خودش دهد در خانه را بستم. دخترم از حمام آمده بود و میخواستیم بخوابیم. هرچه منتظر بهروز ماندم خبری نشد تا اینکه ناگهان صدای هولناکی شنیدیم و وقتی به جلوی پنجره رفتم دیدم همسرم خودش را به پایین انداخته است. پس از مرگ بهروز تا آخر بهمنماه در خانه او زندگی میکردم که با مرد دیگری ازدواج کردم و از خانه رفتم و فکر نمیکردم پلیس در تعقیب من است.»بازپرس مدیر روستا سحر را برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره ١٠ پلیس آگاهی تهران قرار دارد.
- 18
- 3