به گزارش رکنا، وقتی اقوام این دختر از اقدام به خودکشی وی مطلع شدند، بلافاصله توسط اورژانس به بیمارستان رساندند و از مرگ حتمی نجات دادند.
پلیس درتحقیقات از این دختر نامه را پیدا کرد که وی اینگونه نوشته بود:
این نامه را در آخرین دقایق عمرم مینویسم. دستانم میلرزند و خیلی بدخط هستم. از کرده خودم پشیمان شدهام. نمیخواهم بمیرم. من فریب یک رابطه خیابانی را خوردم. پسری که سرم کلاه گذاشت، میدانست چقدر بدبخت و تنها هستم.این دختر پس از به هوش آمدن به افسر تحقیق گفت: به او گفته بودم از پنج سالگی یتیم شدهام. گفتم ناپدریام چقدر با من بدرفتاری کرده است. پنج سال خانه برادرم بودم. عروسمان هر روز دعوا راه میانداخت. مرا تحویل بهزیستی دادند. مدتی آنجا بودم. مادرم دنبالم آمد. به خانه مادربزرگ برگشتم.
وی ادامه داد: پرستار مادربزرگ ۶۵سالهام شدم. دلم داشت از غم تنهایی میترکید که مجید سر راه زندگیام سبز شد. قول داد دستم را میگیرد و فرشته نجاتم میشود. با چرب زبانیهایش احساس پشت گرمی میکردم. اما او عفت و شرافتم را زیر پا گذاشت و آبرویم را لگد مال کرد. بعد هم رفت و با دختر عمویش ازدواج کرد. از خانه فراری شدم. من اشتباه کردم. اما مجید حق نداشت سرنوشت من بخت برگشته را اینطور به بازی بگیرد. حالا نامهام را یادگاری نگه میدارم. این خاطرهای تلخ اما عبرتآموز است. نامهای است برای همه مادرها و ناپدریها که میتوانند پشتوانه و تکیهگاه جوانهای بیپناه باشند.
این نامه در اصل برای دخترهای ساده لوحی است که فریب حرفهای صد من یک غاز و وعدههای سر خرمن را میخورند. ای کاش به نصیحتهای مادربزرگم گوش میکردم که مدام میگفت: تنهاییهایت را با خدا پر کن. با خدا باش و پادشاهی کن.
- 14
- 1
دلخسته
۱۳۹۷/۲/۱۷ - ۱۰:۳۱
Permalink