شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۱:۳۹ - ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۲۹۴۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفتگو با «جولیان مور»، ستاره ای درخشان اما کم نور!

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,جولیان مور

جولیان مور، سال آرامی را پشت سر گذاشت، سالی که با حضورهای کوتاهش در برنامه‌های تلویزیونی به انتها رسید. واقعیت این است که مور از نیمه اول سال گذشته که در دو اثر مستقل ظاهر شد دیگر نقش چالش‌برانگیز خاصی مانند دوران جوانی‌اش ایفا نکرده است. گویی پس از کسب جایزه اسکار برای فیلم «هنوز آلیس» رقابت درونی‌اش را به پایان رسانده و دیگر علاقه‌ای به بازیگری ندارد. در حقیقت با نگاهی دقیق‌تر به کارنامه مور هیچ‌گاه این بی‌تفاوتی در انتخاب نقش را حس نمی‌کنیم، او از حضورهای کوتاه اولیه‌اش در آثار تلویزیونی تا نقش‌های خاطره انگیز و دشوارش در «مگنولیا» و «ساعت‌ها» همواره در انتخاب نقش‌های فرعی نیز با دقت عمل کرده است.

 

سال آینده مور با سه فیلم و یک مجموعه تلویزیونی مهم بازخواهد گشت. آثار سینمایی مهمی که باز هم در آن‌ها نقش مکمل را ایفا خواهد کرد؛ «تعجب زده» درام کودک‌محور تاد‌هاینز، «سابربیکن» اثر پرستاره جورج کلونی و در نهایت بلاک باستر «کینگزمن ۲» آثاری هستند که می‌تواند حکم بازگشت مور به فیلم‌های بدنه اصلی سینما را صادر کند. برگ برنده مور در سالی که پیش رو داریم مجموعه تلویزیونی دیوید اُ راسل است، جایی که در عصر طلایی تلویزیون شاهد حضور وی در کنار رابرت دنیرو در نقشی محوری خواهیم بود. در گفت‌وگوی تاکز با مور سعی شده است دلیل سردی‌اش در این سال‌ها نسبت به سینما و احوالات این روزهایش مورد بررسی قرار بگیرد.

 

خانم مور شما در جایی اظهار داشتید که شغل بازیگری می‌تواند در لحظه به هیچ و پوچ تبدیل شود آیا این بی‌ثباتی همچنان شما را آزار می‌دهد؟

فکر می‌کنم حرفی که زدم حرف ناملموسی نبوده است. به‌عنوان یک بازیگر اغلب با خودتان فکر می‌کنید که «برای فلان بازیگر چه اتفاقی افتاد؟ کجا رفت؟» منظورم این است که ممکن است در شرایط خوبی قرار بگیرید و شغلتان هم دستخوش اتفاقات موفق و بزرگی هم بشود اما باز هم چیزی را تضمین نمی‌کند. بازیگری یک شغل مستقل است مانند دیگر شغل‌های مستقلی که وجود دارد. البته این‌روزها بازیگری حرفه‌ای با بازه زمانی بلند مدت در نظر گرفته می‌شود اما خب بازه زمانی‌اش همیشگی نیست. می‌گویند که مردم در طول عمر خود شش یا هفت شغل عوض می‌کنند بنابراین آدم نمی‌داند که چه می‌شود.

 

شما که این مراحل را طی کرده‌اید. آیا می‌توانید خودتان را در شغل دیگری تصور کنید؟

الان دیگر پاسخ‌دادن به این سوال دشوار است، چون من پیرتر از آن هستم(می‌خندد) که بخواهم یک شغل تازه برای خودم انتخاب کنم... نمی‌دانم، شاید خنده‌دار باشد وقتی که پسرم به کالج می‌رفت، من و همسرم از کلاس‌ها به اتفاق هم دیدن می‌کردیم و البته هرجایی که می‌رفتیم حسی داشتیم که انگار دلمان می‌خواست دوباره به مدرسه برگردیم. به شوهرم گفتم؛ «شاید بخواهم از آن زن‌های مسنی باشم که در بزرگسالی قصد تحصیل پیدا کرده‌اند. چه کسی می‌داند؟»

 

حدس می‌زنم شما هرگز قدر روزهایی را که در کالج به سر می‌بردید ندانستید.

درست است. فقط وقتی که بزرگسال‌تر می‌شوید ارزش آن‌روز‌ها را می‌فهمید. می‌دانید شما واقعا قدر روزهای دانشگاه را وقتی که در سن وسال دانشجویی هستید متوجه نمی‌شوید. من وقتی در دانشگاه بودم فقط نمایشنامه می‌خواندم. الان از خودم می‌پرسم «چطور می‌توانستم فقط همین کار را بکنم!» البته من خیلی بااراده بودم. ولی خب الان دوست ندارم که فرزندانم فقط همین کار را انجام بدهند.

 

من دوست دارم آن‌ها این چیز و آن چیز -کارهای متنوع- را امتحان بکنند. اما خب در آن سن هیچ‌کس نمی‌توانست این حرف‌ها را به من بزند و من در جوابش نگویم؛ «دلم می‌خواهد این کار را انجام بدهم.»

 

هرگز برای شما لحظه‌ای وجود نداشته است که بخواهید بازیگری را رها کنید؟

نکته با مزه‌ای که در مورد بازیگری وجود دارد این است همان وقتی که فکر می‌کنید دیگر کارتان با آن تمام شده است چیز تازه‌ای را از خودش نشان می‌دهد و فوق‌العاده‌بودن این شغل هم همین است که همیشه می‌توانید چیزهای زیادی یاد بگیرید. همه لحظه‌هایی که من در این حرفه بودم به یادگیری ختم شده است.

 

 

شما می‌توانید لهجه‌ها و نکته‌های زبانی بیاموزید. رفتارشناسی یاد می‌گیرید. مهارت‌های گوناگون را امتحان می‌کنید. من یک بار ماشینی را با سرعت بسیار بالایی راندم و در فیلم چرخش سریعی با آن انجام دادم. هرگز در زندگی واقعی‌ام به چنین کاری دست نزده بودم. ولی در فیلم مانند راننده‌ها رالی جوگیر شده بودم و فریاد می‌زدم؛ «آره!» (می‌خندد) نمی‌دانم اما اگر کاری باشد که باید در فیلم انجام بدهم می‌توانم در مغزم توانایی انجام آن کار را ایجاد کنم و بگویم «باشد این کار را یاد می‌گیرم چون برای شغلم لازم است.»

 

و چطور می‌توانید بر یادگیری آن مهارت فایق بیایید؟

فقط باید راهی برای تمرکزکردن روی آن را پیدا کنید. باید از آنچه می‌خواهید انجام دهید آگاهی درستی بیابید و همچنین اطلاع‌درستی داشته باشید که دوربین‌ها کجا قرار گرفته‌اند؛ بقیه چیزها خودشان در هنگام فیلمبرداری جور می‌شود. تمرکز بی‌اندازه آن چیزی است که بدان نیاز داریم.

 

پس شما معتقدید که تمرکز یکی از مهم‌ترین توانایی‌هایی است که یک بازیگر به آن نیاز دارد؟

در واقع من فکر می‌کنم که مهم‌تر از آن همدلی است که اهمیت دارد. شما باید سعی کنید بفهمید مردم چه حس‌هایی دارند. در برابر اتفاقات و مصایب همیشه سوال بزرگی وجود دارد که دلم می‌خواهد از دیگران بپرسم و آن این است که در آن باره چه حسی داشته است؟ واقعا برای دانستن آن مشتاق هستم.

 

 

یکی از بزرگ‌ترین چیزهایی که درباره بازیگر شدن وجود دارد این است که در مسئله‌ای که قرار است نقش داشته باشیم شیرجه بزنیم. به‌عنوان مثال برای فیلم «فری هلد» من نقش لورل هستر را بازی می‌کردم.کاراگاهی که به‌خاطر ابتلا به سرطان در حال مرگ است. من سعی کردم کاراکتر را با خودم عجین کنم و خود را جای او بگذارم و حاصلش تجربه بسیار سخاوتمندانه‌ای بود. اما بار عاطفی زیادی داشت و دشوار بود که به آن نقش سرسپرد.

 

آیا در ایفای نقش در فیلم‌های کمدی فشار کمتری را متحمل می‌شوید؟

هر کدام چالش‌های خاص خودشان را دارند. آدم سعی در یافتن معنایی برای کارش دارد اما بعضی وقت‌ها در کمدی این کار سخت‌تر است و شما نمی‌دانید که بامزه هستید یا نه. هیچ‌کس سر صحنه فیلمبرداری نمی‌خندد همه باید سر صحنه ساکت باشند و در نتیجه شما نمی‌فهمید که کاراکترتان خوب در آمده است یا نه و تازه اگر هم بخند آدم فکر می‌کند از روی ادب است و یا این‌که می‌خواهند با شما مهربان باشند(می‌خندد).

 

این‌روزها آیا کاراکتری هست که دوست داشته باشید در آن ایفای نقش کنید؟

کاراکتر‌ها همیشه در روایت وجود دارند و آدم نمی‌داند که روایت‌ها شخصیت‌ها را به کجا خواهند برد. من نمی‌توانم کاراکتر را بدون اتمسفر درون روایت متصور شوم. اغلب به من گفته می‌شود؛ «شما می‌توانید هر نقشی را که بخواهید در آن بازی کنید» اما اگر آن بیرون روایت نباشد من هم قادر به بازی کردن در آن نیستم. من بسیار زبان‌محور و داستان‌محور هستم.

 

پس شما در نقش‌های زنانی که آن را عهده دار می‌شوید، جزیی از خودتان را در آن جست‌وجو نمی‌کنید؟

امیدوارم آنچه که خودم هستم نقشم را تحت‌الشعاع قرار ندهد. زندگی من یک مسئله جدای از نقش است. هر چه سنم بیشتر می‌شود، در نقش‌هایم اصالت بیشتری را می‌خواهم. وقتی مردم درباره نقش یک فمنیست قدرتمند صحبت می‌کنند خوب بازیگر لازم نیست خودش هم یک شخصیت قدرتمند داشته باشد باید بتواند قدرتمندی را بازی کند. شما باید فقط به حس واقعی آن شخصیت دست یابید. البته اگر این فرصت را داشته باشید که تجربه مشابه‌ای از نقش در زندگی خودتان هم داشته باشید خب این دیگر عالی می‌شود.

 

آیا برای شما هیچ‌وقت شده پیش‌امده است که تجربه‌هایی که در فیلم‌هایتان کسب کرده‌اید روحیه‌تان را تحت‌الشعاع خود قرار داده باشد؟

من همیشه سعی کنم که هر آنچه سر صحنه است همان جا بگذارم، وقتی به خانه بر می‌گردم برای این‌که خودم را جای بچه‌هایم می‌گذارم می‌بینم که حق دارند که همه حواس مرا بخوانند. به علاوه من وقتی که سر کار هستم دارم تظاهر به کسی دیگر بودن می‌کنم و برای من تاثیرپذیرفتن اتفاق نیفتاده است.

 

 

ببیند من به کسانی که به‌عنوان مثال در شرایط دشوار درگیر شده‌اند و نقش من را از روی آن شخصیت‌پردازی کرده‌اند احترام می‌گذارم. من این را درک می‌کنم که میزان خسران و آسیب برای افراد دیگر به چه صورت است و اصلا برای همین هم واجب است راجع به آن حرف زده شود اما من هم زندگی جدا و مستقل خودم را دارم.

 

حتی اگر نقش شما را در شرایط دشواری باشد بازم دلتان را نمی‌زند؟

داشتن بعضی حس‌ها و درک کردنشان بعضی مواقع واقعا واجب است. زندگی واقعی همیشه آسان نیست. شما نمی‌توانید همیشه خوب آورده باشید ولی فقط به این دلیل که بعضی چیزهای منفی وجود دارد معنایش این نیست که شما هم خودتان را بکشید. این مسئله‌ای مهم است و غریب هم به‌نظر می‌رسد اما یکی از مهم‌ترین دلایلی که ما کتاب می‌خوانیم یا به تماشای فیلم می‌پردازیم یا با ماشین به سرعت می‌رانیم یا به شهربازی و سفر می‌رویم این است که ما می‌خواهیم یک زندگی جدید را به خود تزریق کنیم. دلمان می‌خواهیم چیزی را حس کنیم دلمان چیزی برای حس‌کردن می‌خواهد.

 

 

 

 

rooznamehsaba.ir
  • 10
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش