جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۰:۵۳ - ۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۱۲۳۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

خاطرات شنیدنی مهران غفوریان در دورهمی

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مهران غفوریان
 مهران غفوریان در برنامه «دورهمی» از وزن خود در هنگام تولد، تجدیدی و مردودی در دوران تحصیل، مزه شهرت و آخرین عشق زندگی‌‌اش گفت.

به گزارش خبرآنلاین، شامگاه سه‌شنبه پنجم اردیبهشت، مهران غفوریان، مهمان برنامه «دورهمی» با اجرای مهران مدیری شد.

 

مهران غفوریان در شروع برنامه در جواب سوال مدیری که پرسید چرا این قدر شیرین به نظر می‌آید، گفت: «وقتی به دنیا آمدم شش کیلو بودم. خود این بانمک نیست؟! مادرم مرا که به دنیا آورد انگار یک پیانو را زمین گذاشت.»

 

غفوریان که در سال ۸۲ پدرش را از دست داده است، در مورد او گفت: «پدرم ناخدای نیروی دریایی بود. نقاشی می‌کرد، تار می‌زد و آواز سنتی می‌خواند. فال حافظ هم خوب می‌گرفت.»

 

این کارگردان و بازیگر آثار کمدی ادامه داد: «بچه که بودم دوست داشتم خلبان شوم ولی چون ترسو بودم فقط حالت نشسته‌اش را دوست داشتم. از ارتفاع می‌ترسم و همین طور از سوسک و پروانه در هر ارتفاعی!»

 

او در مورد این که چه شد که بازیگر شد، گفت: «سال چهارم هنرستان بودم که شنیدم برای برنامه‌ای به اسم «جُنگ ۳۹» به کارگردانی داریوش کاردان و زنده‌یاد مهرداد خسروی، تست بازیگری می‌گیرند. من که رفتم، بیژن بنفشه‌خواه قبول شده بود و قرار شد هم‌بازی من برای تست دادن باشد و قبول شدم.»

 

غفوریان در مورد این که آن زمان معروف بودن را چقدر دوست داشت توضیح داد: «(با خنده) من و بیژن بنفشه‌خواه و حسین رفیعی از خانه تا هر جا که باید می‌رفتیم، پیاده می‌رفتیم که امضا بدهیم. آن موقع امضا مد نبود و مثل الان نبود که تا عکس نگیرند انگار ندیده‌اندتان.»

 

او در مورد احساس فعلی‌اش نسبت به معروف بودن گفت: «اگر یک موقعی هم (به شوخی) بابت این که مثلا چرا اگر بخواهم به مرکز شهر بروم باید با یک سوم مردم تهران عکس بگیرم، حرص بخورم به این فکر می‌کنم که اگر یک روز از خواب بیدار شوم و هیچ کس نشناسدم، دق می‌کنم.»

 

غفورریان در مورد تنها نقش جدی‌ای که تاکنون بازی کرده است، توضیح داد: «در فیلم «ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا» به نویسندگی و کارگردانی عبدالرضا کاهانی که هنوز اکران نشده، نقشی جدی بازی کردم و خیلی دوستش دارم.»

 

مهران مدیری به دورانی اشاره کرد که غفوریان افسردگی داشت و شایعه شده بود خودکشی کرده است. غفوریان در این مورد گفت: «خودکشی‌ام شایعه بود ولی یک موقعی بود که احساس می‌کردم آرامش ندارم. دکتر رفتم و یک سری قرص گرفتم ولی چون هیچ وقت خوردن قرص اعصاب را دوست نداشتم، کنارش گذاشتم.»

 

غفوریان با اشاره به خاطره‌ای از ضعفش در زبان انگلیسی گفت: «رفته بودیم برزیل. چند نفر از بچه‌ها را برای شام دعوت کردم. هر کسی چیزی خورد و خودم ماکارونی. تمام که شد رفتم حساب کنم اما ظاهرا طوری گفته بودم صورت حساب می‌خواهم که طرف فکر کرده بود یک دور دیگر همان غذاها را سفارش داده‌ام!  همان‌ها را آورد و جلوی‌مان گذاشت! جلوی من هم دوباره ماکارونی گذاشت! آخرش پول را دادم به یکی از بچه‌ها که برود حساب کند.»

 

او در مورد خانه‌ای که امسال خریده است و در جواب مهران مدیری که پرسید پول‌هایت را چه می‌کنی، پاسخ داد: «غذا زیاد می‌خورم و مخصوصا غذاهای گران. (با خنده) من دیر به بلوغ فکری رسیدم. تا مدت‌ها در محله‌های گران، خانه‌های گران اجاره می‌کردم ولی چون با همسرم به خودمان قول دادیم امسال بچه‌دار شویم، فکر کردم باید خانه‌ای داشته باشم.»

 

کارگردان «زیر آسمان شهر» در جواب اولین بار کِی عاشق شدی گفت: «(با خنده) به این سوال جواب نمی‌دهم ولی دو سال و سه، چهار ماه است با آخرین کسی که عاشقش شدم، ازدواج کرده‌ام.»

 

 او در مورد همسرش هم گفت: «در یک مرکز خرید با هم آشنا شدیم و جالب این که خودش اصلا مرا نشناخت و بعدا بود که فهمید مهران غفوریانم.» او در مقابل تعجب مهران مدیری توضیح داد: «خانمم فقط آی فیلم نگاه می‌کند.»

 

بازیگر «در حاشیه» در مورد این که پدر خوبی می‌شود، یا نه گفت: «اهل بزرگ کردن بچه در ناز و نعمت نیستم. دوست دارم با به دست آوردن هر چیزی ذوق کند نه این که برایش فرقی نداشته باشد. خودم از ۱۷ سالگی در یک کاغذفروشی در ظهیرالاسلام کار می‌کردم و هر چیزی که با دستمزدم می‌خریدم برایم جذاب بود.»

 

او در مورد دوران مدرسه‌اش هم گفت: «در دوره راهنمایی و دبیرستان اگر از مدرسه به پدرم زنگ می‌زدند اول کچلم می‌کرد و بعد دستم را می‌گرفت و به مدرسه می‌برد!‌ هر چقدر هم می‌گفتم شاید برای چیز دیگری صدایت کرده‌اند گوش نمی‌داد... سه سال در کلاس اول دبیرستان ماندم و اولین باری که تجدید شدم کلاس پنجم ابتدایی بودم.»

 

غفوریان در مورد این که بعضی بازیگران از بدحسابی بعضی تهیه‌کنندگان گلایه دارند، گفت: «بازیگرها هم زندگی‌شان مثل بقیه خرج دارد. الان مدلی شده است که بازیگر می‌گوید تا پولم را نگیرم کار را شروع نمی‌کنم. نباید طوری برخورد کنیم که بازیگر مجبور شود این را بگوید.»

 

او در مورد امکان ادامه پیدا کردن مجموعه «زیر آسمان شهر» هم گفت: «در فکر ساخت «زیر آسمان شهر ۴» هستم که به سری‌های قبلی هم ربط دارد. آدم‌های اصلی‌اش همان‌ها هستند؛ خشایار و فولاد و.... ملکه رنجبر هم هست. در واقع هر کدام که زنده‌اند.»

 

غفوریان در پایان شاهنامه‌ای را که زنده‌یاد کیومرث ملک‌مطیعی برای تولد ۲۹ سالگی‌اش به او هدیه داده بود، به موزه دورهمی داد.

 

 

  • 10
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش