جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۹:۳۱ - ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۳۴۲۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت و گو با «گوهر خيرانديش»، بانوی هزار چهره سینمای ایران

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,گوهر خيرانديش
بیش از ۴۰سال است که پا به دنیای هنر هفتم گذاشته و با مرور کارنامه اش متوجه می شویم دیگر نقش و ژانری نمانده که او تجربه بازی در آن را نداشته باشد. از شمسی پلنگ «اشک ها و لبخندها» گرفته تا قدسی خانم «میوه ممنوعه» و حنانه «مختارنامه» و زعفرون باجی «ستایش» و … .

به گزارش بانی فیلم ،بیش از ۴۰سال است که پا به دنیای هنر هفتم گذاشته و با مرور کارنامه اش متوجه می شویم دیگر نقش و ژانری نمانده که او تجربه بازی در آن را نداشته باشد. از شمسی پلنگ «اشک ها و لبخندها» گرفته تا قدسی خانم «میوه ممنوعه» و حنانه «مختارنامه» و زعفرون باجی «ستایش» و … .

 

او با بیش از پنجاه و اندی سینمایی همچنان گوهر سینمای ایران است و با خیراندیشی که در ذات انتخاب هایش وجود دارد، تا کنون سیمرغ های زیادی را از آن خود کرده است.

 

گوهر خیراندیش فعالیت هنری اش را با گروه تئاتر شیراز از دبیرستان آغاز و بعد از قبولی در دانشگاه تهران در رشته کارگردانی و بازیگری راهی پایتخت شد و از همان سال ها، کم وبیش به نقش آفرینی هایش در تئاتر ادامه داد؛ تا اینکه پا در تلویزیون و سینما گذاشت.

 

 

خیراندیش بعد از یک وقفه چهارساله این شب ها با سریال «دیوار به دیوار» بازهم در جعبه جادو حاضر شده و علاوه بر این مجموعه، در بخش خنداننده برتر، خندوانه به عنوان داور شرکت دارد.

 

 

در گفت و گویی که به بهانه این حضور مجدد داشتیم، او از رنجشی گفت که زمانی به علت سخت گیری های عجیب و غریب در تلویزیون وجود داشت و باعث شد تا وی برای مدتی از این فضا فاصله بگیرد. همچنین بدعهدی ها در حوزه مالی را نیز، از دیگر عوامل این غیبت چندساله عنوان کرد.

 

بانو خیراندیش همچنین به بهانه انتخابات، درباره التهابی که این روز ها وجود دارد، با تأکید به حضور مردم، پای صندوق های رأی بیان کرد: «آنهایی که انتخابات را تحریم میکنند ؛ با این ادعا که بین بد و بدتر قرار گرفته اند ، با عدم حضورشان در حقیقت به بدتر رآى داده اند .» به همین جهت باید همه حواسمان را به این نکته جلب کنیم که اگر درانتخابات شرکت نکنیم ، فضا را براى افراطیون و آدم هاى نالایق فراهم کرده ایم .

 

طرح ها و سناریوهایی که بدون نام او، به دست تلویزیون و یا سینمایی ها می رسد نیز از دیگر صحبت هایی بودندکه گوهر خیراندیش از آن ها گفت.

 

 بخش اول این گفت و گو را می خوانید:

 

 اگر موافق باشید با سریال «دیوار به دیوار» شروع کنیم. شما تقریباً از سه سال پیش و بعد از مجموعه «ما فرشته نیستیم»، دیگر تا امروز در تلویزیون حاضر نشده اید، با توجه به این گزیده کاری که در پرونده انتخاب های شما دیده می شود، چه شد که بعد از این مدت جلو دوربین سامان مقدم رفتید؟

 

– زمانی که پیشنهاد اولیه مجموعه «دیوار به دیوار» مطرح شد، من آمریکا بودم و دستیار آقای مقدم با من تماس گرفتند و گفتند که آقای مقدم قرار است یک کار ۶۰ قسمتی را با حضور بازیگران سینما و تئاتر شروع کنند. از آنجایی که من تجربه خوبی با سامان مقدم در فیلم «مکس» داشتم، این پیشنهاد را پذیرفتم و به گروه حاضر در «دیوار به دیوار» پیوستم، چون کار با ایشان همیشه برایم لذتبخش بوده و گروه را نیز دوست داشتم. از سوی دیگر من طی چندین فیلم که با علیرضا شمس، دستیار وی کار کرده بودیم بسیار از ایشان راضی بودم و تجربه های خوبی را در کنار وی داشتم، به همین دلیل از همکاری مجدد با این گروه استقبال کردم.

 

 از نقش «مهری» بگویید. اینکه چه جذابیت هایی داشت که آن را پذیرفتید؟

 

– واقعیت این است که ابتدا نقش پوران که خانم تیموریان آن را بازی می کنند، پیشنهاد شد و حتی لباس هایی را متناسب با آن کاراکتر تهیه کردم، اما زمانی که داشتم به ایران بر می گشتم، متوجه شدم قرارداد این نقش را با خانم تیموریان بسته اند. بعد از آن صحبت شد که کاراکتر مهری بیشتر به من می آید. ابتدا این دغدغه را داشتم که بچه هایی که نقش فرزندان من را بازی می کنند، تجربه زیادی ندارند و من هم با آنها کار نکرده بودم، از سوی دیگر آقای زارعی هم سالها از کار دور بوده اند، ولی ایشان در پایان نامه دوران دانشجویی من بازی کرده بود و من نقش هایی را نیز از او در سریال ها و فیلمهای گوناگونی دیده بودم و در توانمندیشان شک نداشتم، اما چون مدتی از این کار دور بودند، صادقانه می گویم که این دلهره را داشتم که در نهایت چه بر سر این خانواده می آید.

 

با همه اینها ما، در خانواده خلیل زاده از همان قسمت های اول خیلی زود خودمان را پیدا کردیم و من هم با طراحی روی نقش خودم، به عنوان یک زن ساده، خانه دار که با فعالیت در کیترینگی که راه انداخته، به خرج خانه کمک می کرد، توانستم با این خانواده ارتباط برقرار کنم. ما با هم واقعاً گروه کوچک و باورپذیری را به عنوان یک خانواده به تصویر کشیده ایم.

 

 

ما حتی پیش از آغاز ضبط با یکدیگر تمرین می کردیم تا این گروه به خوبی شکل بگیرد و پسر و دختر من به همراه آقای زارعی در این کار نشان دادند که دلهره من واقعاً بیجا بوده و من باید بیشتر از اینها به حرف های سامان مقدم اعتماد می کردم، اما چون همواره دارای وسواس در نقشهایم هستم، ترسم از این بود که در این گروه بار کار روی دوش من باشد، اما بعد متوجه شدم که چقدر خانواده و بچه های من علاوه بر گروه کوچکمان، در دل کار و بقیه گروه نیز جا افتاده اند.

 

 

 شما سالهاست که در فیلم ها و مجموعه های گوناگونی حضور داشته اید و علاوه بر اینها در فیلمنامه نویسی هم دستی بر آتش دارید. کمی از بداهه گویی ها و بده و بستان هایی بگویید که در حین این کار با دیگر اعضای گروه داشتید.

 

– از آنجایی که علاوه بر سامان مقدم، آقای الوند نیز با سبک کاری من آشنا هستند، در زمان تمرین و بازی در کنار آقای خلیل زاده، آرمان و آتوسا هر گاه پیشنهاد در مورد متن می دادم، خوشبختانه آنها می پذیرفتند، مال خود می کردند و با هم تمرین مان را به آقای مقدم نشان می دادیم، ایشان بعضی مواردی که دوست نداشتند حذف و از بعضی دیگر استفاده می کردند.

 

 

تقریباً در تمام قسمتها این اتفاق می افتاد. یکی دیگر از این موارد به غیر از خانواده خلیل زاده، در گفت و گوهای دو نفره بین من و پوران رقم می خورد، در این بخش خیلی از پاسکاری ها را که به جذابیت متن اضافه می کردند خودمان در دل کار گنجاندیم. مثل وقتی که من برای خواستگاری آتوسا به پوران گفتم که دوست دارم شما به عنوان بزرگتر ما آنجا باشید و پوران پاسخ می دهد مگر من چند سالم است؟! این اتفاق خیلی جاها رخ داد و با پیشنهاداتی که ارائه می شد و اعتماد موجود، نتیجه آن خوب از آب در می آمد.

 

 

 به طور کلی در لوکیشن های محدود به یک فیلمنامه قوی نیاز دارند، در مورد «دیوار به دیوار» هم این موضوع صدق می کند. شما فکر می کنید با وجود این فضای محدود، علاوه بر فیلمنامه، پتانسیل بازیگران حاضر در مجموعه، چقدر به جذابیت کار کمک کرد و تا چه اندازه امکان بهره مندی از این پتانسیل فراهم بود؟

 

– طبق بازخوردهایی که چه در فضای مجازی و چه حضوری تا امروز دریافت کرده ام، نظرات مثبت فراوانی در مورد کار و فضای آن وجود داشته. حتی در مقطعی که من بین کار به آمریکا رفتم و برگشتم، در سایت ها و فضاهای گوناگون مجازی نوشته بودند که سریال بی اندازه پرمخاطب است. یعنی مشخص می شود که «دیوار به دیوار» به اندازه لازم مخاطبانش را جذب کرده.

 

حال اگر نویسندگان کار، می توانستند متن را بجای قسمت به قسمت و روزانه قبلاً بنویسند و به ما برسانند؛ شاید آنچه که شما گفتید بهتر میسر می شد و خودمان هم آن را بیشتر دوست می داشتیم. با همه اینها و با توجه به اینکه متن ها روز به روز به دست ما می رسد و دست کم برای تحلیل، تمرین و تغییر زمان کمی داریم اما واقعاً می توانم بگویم که با توانمندی همه دوستان در اجرای بازی هایشان و فضایی که آقای سامان مقدم، به همراه دوستان و همکارانشان در کلیت کار ایجاد کرده اند، مجموعه توانسته جذاب درآید.

 

به طور کلی اگر متن ها را از قبل داشتیم بهتر بود برای اینکه درباره آنها با نویسندگان صحبت می کردیم و بعد از جمع بندی نهایی وارد مرحله اجرا می شدیم، من با این کار بیشتر موافق بودم، الان هم سعی کردیم که در این زمان کوتاه به عقیده مشترکی با گروه برسیم و به همین جهت نتایج خوبی بدست آمده است. این اتفاق تنها بواسطه همکاری با یک گروه همدل رخ می داد، ما در «دیوار به دیوار» گروهی داشتیم که دیگر شاید تکرار نشود. در زمانی که پای من شکسته بود و قرار بود تا به سفر بروم، همه از صبح جمع شدند و تلاش کردند که صحنه ها گرفته شود.

 

در طول حدود ۵ ماه کاری که تا الان داشتیم یک نفر نیست که در این گروه احساس خستگی و دلزدگی کند و مثلاً بگوید من امروز آمادگی کار ندارم، در واقع می خواهم بگویم که این مجموعه از یک گروه شریف، صبور، دوست داشتنی، کاربلد و یکدست برخوردار است. من این گروه را بی اندازه دوست دارم، از بچه هایی که به دست ما چای می دهند تا بچه های صحنه، لباس، کارگردانی، فیلمبرداری و… . آنها حتی زمانی که برخی از ما بیکار بودیم، بی وقفه کار می کردند و کمتر پیش می آمد که آف داشته باشند.

 

کمتر گروهی پیدا می شود که همه اعضای آن اینگونه دوستانه و با علاقه سرکار بیایند، این اتفاق واقعاً نادر است. من قدر این گروه را می دانم، به همگی احترام می گذارم، به تک تک اعضا خسته نباشید می گویم و امیدوارم در همه کارهایی که اینگونه وقت کمی دارند، چنین فضایی ایجاد شود.

  

– بله، دقیقاً، همدلی موجود باعث دوست داشتنی شدن کار می شود. زمانی که در جامعه ما مصائب و مشکلات گوناگونی چون سیل، آتش سوزی پلاسکو و… که در مقاطع گوناگونی اتفاق افتاده، در کنار دشواری هایی که در زندگی مردم وجود دارد و مرگ و میرهایی که در بخش هنر اتفاق افتاد، لازم است چنین تولیداتی ساخته شوند، تا در این شرایط به مردم روحیه بدهند. شما هم می دانید که چقدر دردناک است که هر روز از خواب بیدار شوید و ببینید که یک بازیگر، خواننده، منتقد و یا یکی از اهالی هنر درگذشته است. همه این غم و اندوه ها که وجود انسان را ناراحت می کند و واقعاً لازم است تا به هر نحوی از این التهاب کاسته شود. از سوی دیگر برای آشتی مردم با این رسانه، باید اقداماتی از این دست صورت بگیرد.

 

مدیران هم در این اوضاع، احوال هوشمندی به خرج داده اند تا با تولیدات مطلوب این آشتی را برقرار کنند و در این مسیر از حضور کارگردانان کاربلدی چون آقای مقدم، فتحی، عیاری، الوند و… بهره مند شده اند. در این شرایط من که رنجیده بودم و قصد داشتم دیگر به خاطر خط قرمزها و بدهی ها در تلویزیون کار نکنم، به جهت تصمیم گیری های اخیری که رخ داده، ترغیب شدم تا در این کار حاضر شوم. چرا که وقتی برنامه هایی چون «خندوانه»، «دورهمی»، «پایتخت»ها و… روی آنتن می روند، علاوه بر جذب مردم، مسوولیت در برابر مردم بیشتر و کار ما نیز سخت تر می شود. زیرا ما وظیفه داریم که به دلیل هجوم شبکه های خارجی و شرایط تلخی که وجود دارد لبخند روی لبان مردم بیاوریم و فضایی را فراهم کنیم تا لااقل وقتی فردی خسته از رخدادهای روزمره به خانه می رسد، باز هم با ناله روبرو نشود و مقداری آسوده باشد.

 

 

بیکاری، گرانی، ناامیدی جوانها به آینده نامشخص که معلوم نیست چه می شود و موارد دیگری که وجود دارد، باعث حاکم شدن شرایط سخت و بحرانی بر جامعه شده. هنرمندان ما در این اوضاع باید مسوولانه عمل کنند، به شعور مردم احترام بگذارند و همه سعی کنیم برای این مردم عزیز و صبور جدا از دغدغه ای که دارند، امید را ایجاد کنیم. قرار نیست ما هملت بسازیم و یا رومئو و ژولیت شکسپیر را اجرا کنیم، بلکه می خواهیم همین عشق های امروزی و حرف های اقشار مختلف که در جامعه هستند را بیان کنیم، تا کمی آرامش در دلشان و لبخند بر لب هایشان ایجاد شود.

 

 در مجموعه «دیوار به دیوار» یک فضای طنز در کنار جدیتی که وجود دارد، دیده می شود، یعنی گاهی داستان جدی است اما موقعیت های طنز در آن دیده می شود، شما فکر می کنید، شیوه بازی افراد حاضر در گروه چقدر به خلق این موقعیت ها کمک کرده است؟

 

– فکر می کنم تک تک بازیگرانی که در این کار هستند، همه با عقبه هایی که در کارنامه کاریشان دارند، می دانند چطور این موقعیت ها را ایجاد کنند و چه کاری را ارائه دهند. بیشتر ما سعی می کنیم در لحظات زندگی عادی که شما می بینید در خانه مادر حرکتی انجام می دهد و بقیه اعضا نیز مشغول کار دیگری هستند، در این بین گاهی لحظات کمدی می شود ایجاد می شود، ما هم در حین کار بخودی خود همانند زندگی عادی، هم لحظه های کمدی داریم و هم جدی، البته بیشتر اوقات به انتخاب خود ما بر می گردد.

 

گاهی اگر حس کنیم که فلان مقطع می تواند کمیک باشد، مثل زمانی که قرار بود خلیل زاده به من بگوید که قرار است برای آتوسا خواستگار بیاید و آن موقع آقای مقدم به او گفت حتی اگر گریه ات گرفت هم ایرادی ندارد، این شرایط می تواند موقعیت طنز ایجاد کند، در بقیه موارد هم اینگونه بود و موقعیت ها و حالات با هم طنز را می ساختند.

 

 در این گروه بازیگران جوانی مثل فرزندان خود شما (علی شادمان و یاسمینا باهر) حضور دارند، کمی از این جوانترها و همکاری با آنها بگویید.

 – قبل از هر چیزی بگویم که نقش دخترم، آتوسا همیشه من را شگفت زده می کند. او گاهی پیشنهاداتی می دهد که بسیار جذاب و دوست داشتنی است و واقعاً آدم خوشحال می شود که می بیند این بچه ها با پیشنهاد سرکار می آیند. از سوی دیگر علی شادمان هم ویژگی های خاص خودش را دارد.

 

 کار با بقیه گروه و یا بهتر است بگویم بازیگران باسابقه ای چون رویا تیموریان، چطور بود؟

 – من و خانم تیموریان که سالها قبل با یکدیگر کار کرده بودیم، زمانی که پیشنهاداتمان را مطرح می کنیم و آنها را با یکدیگر یکی می کنیم، فکر می کنم که همدلی و یکدستی بین ما شانس بزرگی است که در این کار بیشتر با خانم تیموریان و آقای زارعی به چشم می خورد، چون من بیشتر با این دو در کار همبازی هستم و در دیالوگ هایی که داشتیم، با یکدیگر به یک نظر واحد می رسیدیم. در کل شکرخدا کل گروه همدلی لازم را داشتند و پیشنهادات ارائه شده از سوی هر کدام از دوستان، بعد از تایید نهایی اجرا می شد و برخی از آنها هم طبق صلاحدید، کنار گذاشته می شدند.

 

 

 

 

  • 14
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش