جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۰۹ - ۲۱ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۵۴۰۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

ماجرای عجیب ممنوع‌التصویری شيرين صمدی از زبان خودش

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,شيرين صمدی

 شنبه‌شب تصويري از پست صفحه شيرين صمدي؛ مجري برنامه عصر خانواده در فضاي مجازي دست به دست چرخيد که حکايت از ممنوع‌التصوير‌شدنش داشت به اين ‌خاطر که در تئاتري بازي کرده‌ بود. موضوعي که پيش از اين براي خيلي از مجريان اتفاق افتاده بود، طعم بازي روي صحنه را چشيده بودند و مشکلي برايشان به‌وجود نيامده بود، به‌همين خاطر اين تصميم سازمان براي صمدي کمي ابهام‌آور بود و باعث شد تا با او گپي بزنيم و گلايه‌هايش را در اين زمينه بشنويم که در ادامه مي‌خوانيد.

 

شب گذشته در پستي (که شما در صفحه شخصي‌تان به اشتراک گذاشتيد) خوانديم که به خاطر بازي در يک تئاتر شما ممنوع‌التصوير شده‌ايد. آيا اين موضوع صحت دارد؟

بله؛ صحت دارد.

 

به‌نظرتان آيا بازي کردن در تئاتر با اصول اجرا منافات دارد؟

اين سوال من هم هست.

 

نمايش شما از چه زماني روي صحنه رفته است؟ آيا ممکن است پوششي که در حين بازي روي صحنه داشته‌ايد باعث ايجاد اين مسئله شده باشد؟

نمايش ما هنوز روي صحنه نرفته است(مي‌خندد).

 

چه عجيب!

و عجيب‌تر اين‌که من از طريق تئاتر وارد تلويزيون شدم و حتي اوايل مجري‌بازيگر بودم و بعد تبديل به يک مجري صرف شدم اما ظاهرا به اين ‌دليل که عکس‌ها و تيزر تبليغاتي تئاترمان -مثل همه بازيگران و کارگردان تئاتر- را در اينستاگرامم گذاشتم کارم دچار مشکل شده است. اين نمايش و فعاليتم در زمينه تئاتر خيلي طبيعي است، حتي در آن تيزر و پوستر، حجاب چندان نامناسبي هم نداشتم ولي دوستان ايراد گرفتند که چرا اصلا از خودش عکس گذاشته است و پرسيدند که چرا اصلا او تئاتر کار کرده است؟

 

اما اين اتفاق براي خيلي از مجريان افتاده است که در عرصه تئاتر و نمايشنامه‌خواني حضور و فعاليت داشته‌اند.

شايد با اين مسئله خيلي سليقه‌اي برخورد شده است دقيقا نمي‌دانم داستان از چه قرار است. هفته گذشته تهيه‌کننده برنامه «عصر خانواده» با من تماس گرفت و گفت؛ «خانم صمدي چه کار داري مي‌کني»، گفتم؛ «هيچي»، پرسيد که «چه چيزي را در اينستاگرامت گذاشتي؟» گفتم؛ «تيزر و عکس تئاترم را در اينستاگرام گذاشته‌ام.» و او گفت که «به ما از حراست تلفن‌ کردند و گفتند که خانم صمدي ديگر اجازه اجرا ندارد چون دارد تئاتر کار مي‌کند.» من هم گفتم که «فکر نمي‌کنم تئاتر منافاتي با اجراي تلويزيوني داشته باشد و مورد نامتعارفي وجود داشته باشد.» اما درنهايت به من گفتند که «شما ديگر اجازه اجرا نداريد.» و الان دو هفته است که ديگر اجرا نمي‌کنم. گويا دارند کسي ديگر را هم جايگزين من مي‌کنند.

 

پيگيري نکرديد که چرا اين اتفاق براي شخص شما افتاده است؟

خير چون معتقدم نبايد دنبال چيزي بدوم. علاقه‌اي هم ندارم که خواهش کنم و بگويم لطفا اجازه بدهيد تا من برگردم!

 

پس مي‌توان گفت؛ احتمالا کمي به شما برخورده است؟

کساني که من را بشناسند مي‌دانند که مجري بي‌حاشيه‌اي هستم. صفحه اينستاگرامم را هم ببينيد متوجه مي‌شويد که چقدر از حاشيه فراري هستم؛ نه عکس عجيب و غريبي مي‌گذارم و نه معمولا از جنس حاشيه‌هايي که مجري‌ها براي خودشان درست مي‌کنند به اين دليل که معروف بشوند، من چنين روندي را طي دوران کاري‌ام نداشتم و نيز هيچ کار خلاف مقرراتي نکرده‌ام. به اين دليل که خودم را فقط مجري نمي‌دانم، کارگرداني و نويسندگي مي‌کنم، يک کار ۷۲ قسمتي عروسکي براي شبکه پنج‌سيما داشتم که پخشش تمام شد.

 

حتي در حوزه مستندسازي فعاليت دارم و کارهاي زيادي بلد هستم بنابراين مجري صرف نيستم که تشنه تصوير باشم. هميشه سعي کردم که کارم را درست انجام بدهم و هيچ‌وقت حاشيه‌اي را براي خودم به‌وجود نياورم و کار خودم را بکنم. به‌همين خاطر فکر نمي‌کنم به‌خاطر يک کار هنري بايد ممنوع التصوير شود.

 

شما دقيقا از چه سالي کارتان را شروع کرديد؟

از سال ۸۳ با شبکه اصفهان کارم را شروع کردم، از سال ۸۹ به شبکه يک‌سيما آمدم مجري ثابت اين شبکه شدم و بعد از اجراي برنامه‌هايي مثل «کتابخانه صبا»، «روز ششم»، «سيماي خانواده» و اين اواخر »قاصدک» را داشتم که کاملا مجري-بازيگر بودم، کاري که معمولا مجريان از انجام‌دادن آن وحشت دارند. بعد از آن هم که در «عصر خانواده» حضور داشتم، اجراهايم را خيلي کم کرده بودم به خاطر کار کارگرداني که در کنار آن داشتم و حالا هم که ديگر اين برنامه را از من گرفتند و اجازه اجرا ندارم.

 

از چه زماني در حوزه تئاتر و بازي فعاليت داشتيد؟

کار تئاتر را از ۷۸ شروع کردم و حتي به‌عنوان يک خانم روي صحنه نقالي هم مي‌کردم و شاهنامه‌خواني هم در تئاتر شهر داشتم. هيچ مشکلي هم برايم پيش نيامد. حتي کاري هم داشتم که در جشنواره تئاتر کودک و نوجوان ترکيه به زبان انگليسي اجرا شد. حالا پس از ۱۰ سال به تئاتر برگشتم که اين اتفاق پيش آمد.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,شيرين صمدی

 

تا الان در ضوابط لازم براي اجرا چنين بندي نداشته‌ايم که مجري‌اي نتواند بازي کند يا روي صحنه برود.

اصلا شما ببينيد همه دارند کار مي‌کنند، براي مثال احسان کرمي در حوزه بازيگري فعال است. شايد هم يک سري قوانين فقط مختص خانم‌ها وجود دارد که حتما نانوشته است و من از آن خبر ندارم!

 

و يک قانون نانوشته ديگر که معمولا خيلي براي مجريان به‌وجود مي‌آيد که آن هم اصل زيرآب زدن همکاران است! آيا اين درست است؟

به‌شدت؛ البته خيلي به اين چيزها فکر نمي‌کنم زيرا اعتقاد دارم درنهايت آن چيزي اتفاق مي‌افتد که خدا مي‌خواهد و شايد هم «عدو شود سبب خير.»

 

پوشش شما پر از رنگ و طرح است، فکر نمي‌کنيد شايد مخالفت با اين موضوع، باعث گرفتن چنين تصميمي شده و نظر منفي مديران را جلب کرده است؟

اين موضوع نظر‌ها را جلب کرده است، در فضاي تلويزيون خيلي تلاش کردم که دامن بپوشم و در کل پوششم ايراني باشد. خيلي براي اين موضوع جنگيدم و تلاش کردم که شال سرم بپوشم، مقنعه نپوشم و ظاهرم ايراني باشد، حتي پيش آمده که يک‌ميليون‌تومان براي لباس پرداخته‌ام تا بتوانم لباس سنتي و ايراني بپوشم اما ظاهرا اين مسئله براي هيچ‌کسي اهميتي نداشته چون هيچ وقت نديدم که من را به‌خاطر پوشيدن لباس ايراني در فضاي تلويزيون تشويق کنند. درحالي که در اينستاگرام مي‌بينم مخاطبان مدام درباره نحوه لباس‌پوشيدنم مي‌نويسند؛ براي مثال «چقدر لباس‌هاي شما خوب است و به من انگيزه مي‌دهند» اما متاسفانه اين انگيزه‌بخشي در تلويزيون وجود ندارد.

 

فکر مي‌کنيد علت آن چيست؟

براي اين‌که من به هيچ جايي بند نيستم و در تمام طول مدتي که دارم کار مي‌کنم به‌هيچ کسي باج نداده‌ام. من به هيچ مدير و به هيچ تهيه‌کننده‌اي به هيچ نحوي باجي نداده‌ام.

 

احتمالا اين موضوع براي شما عصبي‌کننده شده است؟

ظاهرا خيلي. اما تا الان من ايستادگي کردم و مشغول انجام‌دادن کارهايم هستم. روي پاي خودم ايستاده‌م و دارم فعاليت مي‌کنم، نه پدر خيلي ثروتمندي داشتم که سرمايه بدهد تا کار و حتي تهيه‌کنند‌گي کنم مثل فلان مجري! و نه لباس مي‌خرم بلکه طراح لباسي به‌نام مرجان کشاورز پيدا کرده‌ام که برايم طراحي انجام داده است و اين انجام‌دادن کارها اصلا آسان نيست، در تلويزيون ايران دامن پوشيدن آسان نيست اما من اين کار را به زحمت انجام دادم تا پوششم ايراني باشد و بابت همه اين‌ها انواع و اقسام فشارها را تحمل کردم.

 

به‌هرحال آغاز کردن هر حرکت نويي يک سري هزينه هم دارد.

من اين مسئله را پذيرفته‌ام اما پيامک‌هاي بي‌شماري مبني بر تشکر از اين حرکتم به برنامه ارسال شده است که خستگي‌ام را از تنم بيرون کرده است اما متاسفانه خانم‌ها و آقايان اين چيزها را نمي‌بينند. در هرحال من عادتي دارم که هميشه کارهايم را به بهترين نحو ممکن انجام مي‌دهم و باقي‌اش برايم مهم نيست که چه کسي چه فکري مي‌کند.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,شيرين صمدی

تا اين‌جا و براي اين اتفاق چقدر تهيه‌کننده پشت سرتان ايستاد و از شما حمايت کرد؟

چرا او تلاشش را کرد، گاهي وقت‌ها اصلا نمي‌شود. انتظار ندارم که تهيه‌کننده به‌خاطر حضورم، يک برنامه را زير سوال ببرد. تلويزيون يک داستان‌هايي دارد که به‌هرحال گاهي حل نمي‌شود.

 

آيا قصد نداريد به حراست رجوع کنيد و دلايل تصميم‌گيريشان را بپرسيد؟

نه؛ اين کار را نمي‌کنم چون کار اشتباهي نکرده‌ام. شايد اشتباه مي‌کنم و شايد از نگاه آن‌ها ديدگاهم گستاخي به نظر برسد اما واقعا نظرم اين است که کار اشتباهي نکرده‌ام. اين تلويزيون است که کم‌کم دارد مجريانشان را از دست مي‌دهد.

 

چرا روي مجريان زن تا اين اندازه تمرکز وجود دارد. آيا اين تمرکز به‌خاطر حواشي‌اي است که براي يکي دونفر پيش آمد يا موضوع ديگري وجود دارد؟

خيلي با شما موافق نيستم چون خيلي از مجريان زن هستند که هزار تا حاشيه دارند اما دارند کار خودشان را مي‌کنند به هزار و يک دليل!

 

به چه دليل؟

نمي‌دانم.

 

آيا اين اتفاق را آسيب‌شناسي نکرديد، منظورم اين است که که چرا آن‌ها مي‌توانند و من نه؟

فکر مي‌کنم اما چون در نهايت برايم اهميتي ندارد و خودم را مجري صرف نمي‌دانم دنبالش هم نمي‌روم.

 

يعني به اين مسئله برمي‌گردد که با توجه به رفتار بعضي از همکارانتان مثال «از ماست که برماست» به وجود مي‌آيد يا حساسيت‌هاي مديران است که موجب مي‌شود هنوز که هنوز است ما يک مجري رده بالا و برتر در ميان زنان نداشته باشيم؟

يک سري از اتفاقات مربوط به وضعيت «از ماست که بر ماست» مي‌شود به اضافه يک سري مافياهايي که وجود دارد. سرمداران تلويزيون، الگو به آدم‌ها معرفي مي‌کنند؛ ‌ما مي‌گوييم که او بهترين مجري است پس اين فرد بايد براي شما الگو باشد. مخاطباني هم که تلويزيون تماشا مي‌کنند نمي‌دانند که آن مجري چطور آن برنامه را به‌دست آورده و در نتيجه شايد همه اين‌ها برايم اهميت نداشته باشد اما براي برخي از همکارانم اين موضوع خيلي ناراحت‌کننده است و واقعا غصه مي‌خورند.

 

به‌نظرتان اين مافيا بيشتر مالي است يا ارتباطي؟

ارتباطي! به‌شدت ارتباطي! من که آدم اهل ارتباطي نيستم، ببينيد چطور توانستم در تلويزيون بمانم. همه اين‌ها به اين برمي‌گردد که تشنه ديده شدن نيستم بنابراين آويزان هيچ تهيه‌کننده‌اي نمي‌شوم، باج نمي‌دهم، مدام در دفتر مديران نمي‌شينم و خودم را پرزنت نمي‌کنم. من همين هستم که مي‌بينيد اگر کسي دوست داشته باشد با من کار مي‌کند اگر نه هم که من به کارهاي ديگرم مي‌پردازم.

 

در آخر از تئاترتان کمي برايمان بگوييد.

نام نمايشمان «خواب خيس ماهي» است که از ۲۲ تير‌ماه تا ۲۲ مرداد‌ماه سال جاري در تماشاخانه پايتخت روي صحنه مي‌رود. بعداز آن هم کار ديگري دارم که نويسنده‌اش فرزانه سهيلي و نام موقت نمايش «خوابگاه» است.

 

 

 

 

 

 

rooznamehsaba.ir
  • 11
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۶
غیر قابل انتشار: ۱۰
جدیدترین
قدیمی ترین
واقعا کشور مسخره ای داریم
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش