چهارشنبه ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۰۸ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۶۰۰۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

سامانتا بی، زنی که ترامپ را به سیخ می کشد!

سامانتا بی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
کسی که فارغ التحصیل برنامه شو روزانه جان استوارت بوده، حالا به صورت هفتگی در برنامه تلویزیونی طنز خودش که نامزد دریافت جایزه امی هم شده، رییس جمهور آمریکا را به سیخ می کشد.

سامانتا بی، یک زن ۴۷ ساله متولد کانادا که شهروندی دوگانه کانادا و ایالات متحده را دارد، در عصر دونالد ترامپ «کمدین مقاومت» خوانده شده است. این موقعیتی نیست که او خواستار آن شده باشد، موقعیتی هم نیست که خیلی از قبول کردن آن خوشحال باشد.

 

وقتی که برنامه هفتگی او «Full Frontal with Samantha Bee» برای نخستین بار در فوریه سال ۲۰۱۶ از شبکه کابلی آمریکایی تی بی اس روی آنتن رفت و در عین حال او را تبدیل به نخستین زنی کرد که میزبان یک طنز سیاسی دیروقت شبانه می شود، او تصور کرد قرار است در برنامه اش ناظر پیش درآمد ریاست جمهوری هیلاری کلینتون باشد. بعد، از دید او، چیزی که نمی شد تصورش را هم کرد اتفاق افتاد.

 

پیروزی ترامپ تمام برنامه های کمدی دیروقت شبانه را مجبور کرده به این مسئله بپردازند، اما به نظر می‌رسد «بی» کسی که پیش از این برای مدت زمان رکوردشکن ۱۲ سال یکی از اعضای «شو روزانه» به مجری گری جان استوارت بود، بهتر از همه با این موقعیت خودش را وفق داده باشد. او در انتقاد نابودکننده اش از «آن لیوان فانتای نارنجی» یعنی ترامپ و «تله نوولای دیوانه واری» که دولتش است، تمام و کمال عمل کرده است.

 

سامانتا بی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

در عین حال، «Full Frontal» در نخستین سال روی آنتن رفتنش توانست میزان مخاطبانش را ۱۶۷ درصد افزایش دهد و تبدیل به پربیننده ترین نمایش دیروقت شبانه در میان هزاره ای ها (بزرگسالان بین ۱۸ تا ۳۴ سال) بشود و از استیون کولبر، جیمی فالون و جیمز کوردن جلو بزند. اوایل امسال، «بی» در لیست ۱۰۰ انسان تاثیرگذار دنیا توسط مجله تایم قرار گرفت و ماه گذشته برنامه اش نامزد دریافت هفت جایزه امی شد. او در نیویورک با شوهرش جیسون جونز بازیگر کمدی زندگی می کند و آن ها سه فرزند دارند.

 

وی درباره برنامه‌هایش در یک مصاحبه صحبت کرده است:

 

برنامه شما عملکرد بسیار خوبی در میان مخاطبان جوان تر داشته است. برخورد و ایجاد رابطه سیاسی با این گروه کار آسانی نیست؛ به نظرتان به چه چیزی پاسخ می دهند؟

جوان ها، مخصوصا این روزها، به نامعتبر و غیرموثق بودن آلرژی دارند. و یک چیزی که می توانم با اطمینان درباره این برنامه بگویم این است که از جای موثقی نشات می گیرد. ما کلمات مان را با ابهام نمی‌گوییم: همه چیز از احساسات واقعی و اشتیاق واقعی می آید. دقیقا هم به همین خاطر است که من دوست دارم این برنامه را اجرا کنم، بنابراین آن ها را هم سرزنش نمی کنم!

 

آیا لیبل «کمدین مقاومت» شما را خوشحال می کند؟

هاها، باعث می شود بخندم. من خیلی به خودم اینطور نگاه نمی کنم. من فقط کسی هستم که سخت کار می‌کند و سعی دارم کارم را انجام بدهم. من تحسین و تجمید را آنقدر جدی نمی گیرم و در عین حال سمی بودن مردم را هم خیلی جدی نمی گیرم. من فقط سرم را پایین نگه می دارم و کارم را انجام می دهم؛ این یک کیفیت خیلی کانادایی است. اگر کارم مثلا مزرعه دار بودن هم بود همین نوع اخلاق کاری را در آن اعمال می کردم. خیلی ساده بگویم این در دی‌ان‌ای ما هست.

 

برنامه های تلویزیونی دیروقت شبانه در ایالات متحده دارند بیشتر و بیشتر سیاسی می شوند. آیا این مسئله خوب و درست است که آن ها مثل گذشته دیگر متعادل نیستند و بیشتر به سمت سیاست می روند؟

مسلما از نظر خودم این مسئله مشکلی ندارد. و مخصوصا برای خودم بسیار حسی ضروری وجود دارد که در حال حاضر این نمایش را بسازیم. وقتی من این فرصت را به دست آوردم تا چنین نمایشی را بسازم، به هیچ وجه فکر نمی کردم این دنیایی باشد که ما الان مشغول زندگی کردن در آن باشیم.

 

اتفاقی که افتاده این است که در حال حاضر داریم به وقوع پیوستن تاریخی بسیار نگران کننده را تماشا می کنیم؛ حالا دیگر نمی‌توان هیچ چیز را پیش بینی کرد. همه مان به نحوی در یک حالت گیجی شدید به سر می بریم. بنابراین الان وقت خوبی است که آدم بخواهد برنامه ای هم درباره این مسئله بسازد، اما ما کارمان را در حالی آغاز نکردیم که بخواهیم از قصد نمایشی درباره ریاست جمهوری ترامپ بسازیم. اینطور به نظر می‌رسد که انگار در دنیای مان در حال حاضر اتفاق دیگری نمی افتد.

 

یکی از محبوب ترین قسمت های برنامه های تان آن قسمتی بود که حدس می زد ترامپ نمی تواند بخواند، که حالا بیش از ۴ میلیون بار دیده شده است. پیدا کردن مدارک و شواهد آن چقدر سخت بود؟

این تئوری شخصی چند نفر از اعضای تیم تحقیقاتی مان بود. آن ها چندبار این مسئله را مطرح کردند و ما هم گفتیم خیلی خب، یک بسته سر هم کنید و مشغول تحقیق شوید. و به محض اینکه به شواهد نگاه می‌کردید با خودتان می گفتید نمی توان این مسئله را انکار کرد. قانع کننده ترین بسته تحقیقاتی بود که با مقدار بسیاری اشتیاق و وقار گردهم آوری شده بود. جالب است؛ ما حتی آن قسمت از برنامه را با برنامه تلویزیونی مان روی آنتن نبردیم؛ آن را روی وب قرار دادیم و برای خودش یک زندگی جداگانه پیدا کرد چون وقتی آن را تماشا می کنید نمی توانید نگاه تان را از آن بردارید.

 

روی هم رفته، آیا عصر ترامپ بدتر از آن چیزی بوده که فکرش را می کردید؟

اوه، آره! من به هیچ وجه فکر نمی‌کردم او بتواند نرم های ما را در این درجه و با این سرعت رها کند و زیر پا بگذارد. من واقعا فکر می‌کردم یک نیروی خارجی بدترین شاخصه های رفتاری او را تحت کنترل نگه می دارد یا فشار اینکه باید به نحوی تبدیل به یک سیاستمدار رییس دولت تبدیل شود، بر او غلبه خواهد کرد. اگر آنطور می‌شد هم بد بود، اما حداقل هر روز کل ماجرا را به هم نمی ریخت. و با این حال، این وضعیت فعلی ماست. در حالیکه دارم این را می گویم، چشمم شروع کرده به تیک گرفتن!

 

سامانتا بی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

شما ۱۲ سال در «شو روزانه» با جان استوارت کار کردید. این تدریس خوبی بود؟

جای بهتری برای تمرین نیست. وقتی که می خواستیم این نمایش خودمان را بسازیم تعداد زیادی از افراد را از «شو روزانه» انتخاب کردیم و ما خیلی چیزها از جان یاد گرفتیم. او خیلی خوب به همه ما یاد داد که چطور یک داستان را تعریف کنیم و چطور به نقطه نظر خودمان برسیم. البته به نظرم ما نسبت به او به نقطه نظرهای سفت و سخت تر می رسیم و من کاملا نسبت به این مسئله راضی هستم.

 

نمایش «Full Frontal» یک اتاق نویسندگی بسیار متنوع دارد؛ نیمی از کارکنان آن زن هستند و یک سوم غیرسفیدپوست. یکی از چیزهایی که شما وارد این نمایش کردید، پروسه کور انتخاب نویسندگان بود. چرا این مسئله مهم است؟

بیشتر شوهای دیروقت پروسه کور انتخاب دارند؛ ما این پروسه را اختراع نکردیم. اما چیزی که ما یاد گرفتیم این بود که نه تنها آدم باید پروسه انتخابش را کور کند؛ یعنی شاخصه های مختلف از جمله هویت، جنسیت، سن و رنگ پوست اهمیتی در انتخاب شدن یا نشدن شما ندارند؛ بلکه این را هم یاد گرفتیم که باید با دیگران تماس برقرار کنیم. این قسمت دوم است که همیشه فراموش می شود. آدم واقعا باید در عمل با مردم ارتباط برقرار کند و بگوید علاقه دارید در چنین نمایشی حضور داشته باشید؟ احتمالش هست که به آن علاقه داشته باشید؟ کسی را می شناسید که به نظرتان ممکن است به چنین چیزی علاقه داشته باشد اما آدم های مرتبط را خودش نشناسد؟

 

چرا انقدر طول کشید تا یک زن مجری یک نمایش طنز دیروقت شبانه بشود؟

هیچ اید‌ه‌ای ندارم! واقعا نمی دونم. البته روی آنتن بردن یک نمایش برای چهار شب در هفته خیلی خیلی سخت است، مطمئن نیستم کسی بخواهد این کار را انجام دهد. بنابراین می توانم از این نقطه نظر هم به قضیه نگاه کنم که چرا کسی به چنین ایده ای نگاه نکرد و نگفت اوه این خیلی جذاب به نظر می‌رسد.

 

کاری که می کنم این است که می‌خواهم تمام آزادی ام را رها کنم و تمام وقت اضافه ام را به این ماشین خلاق اهدا کنم که برای همیشه ادامه‌دار است. بنابراین سعی کردیم نمایشی خلق کنیم که به نحوی به همه مان اجازه بدهد زندگی خودمان را هم داشته باشیم. اما امیدوارم که همه مان حالا بتوانیم این مسئله را ببینیم و تایید کنیم که آدم می تواند یک خانم را هم در راس یک نمایش قرار بدهد و مشکلی پیش نخواهد آمد. کاملا خوب است. اصلا دیگر لازم نیست به آن فکر هم کرد، خوب است.

 

بنابراین هرگز آرزو نمی کنید که برنامه تان هر شب روی آنتن می رفت؟

هرگز. خدایا، نه. اگر اینطور می‌شد افتضاح بود. چیزی که دارید توصیف می کنید یک کابوس است.

 

نمایش «Full Frontal» به عنوان «بی رحمانه ترین شو زنانه تاریخ» توصیف شده است. آیا برنامه خاصی هم این وسط وجود دارد یا فقط به داستان هایی می پردازید که خودتان به آن ها علاقه دارید؟

بله، همه‌اش همین است. ما داستان های مان را از فیلتر فمینیستی عبور نمی دهیم؛ فقط داستان هایی را پوشش می دهیم که با خودمان ارتباط برقرار می‌کنند و ممکن است این داستان ها همانطور با یک مجری مرد ارتباط برقرار نکنند. یا شاید هم آن ها حس می‌کنند اجازه ندارند آن داستان ها را به همان سبک بیان کنند و مشکلی برای شان پیش نیاید. ما داستان‌هایی را تعریف می کنیم که خودمان به شدت نسبت به آن ها اشتیاق داریم و اغلب مسلما این داستان ها درباره زنان هستند چون ما اینطور زندگی کرده ایم. من اینطور زندگی کرده ام.

 

آیا شما رسوایی فاصله درآمدی بین کارمندان مرد و زن بی‌بی‌سی را دنبال می کنید؟ فکر می کنید تفاوت‌های جنسیتی مشابهی در تلویزیون آمریکا وجود دارد؟

نه آن را دنبال نکردم. اما آیا اوضاع برابرتر خواهد بود؟ در دنیای شو دیروقت؟ فکر نمی کنم نزدیک باشد، به نظرم در تلویزیون ما هم یک عدم برابری تعجب آور وجود داشته باشد. آره، حتی یک ثانیه هم به این مسئله شک ندارم. حالا حسابی هیجان زده هستم؛ تحقیقات خودم را در این باره آغاز خواهم کرد.

 

شما به تازگی از یک گزارش میدانی از کردستان عراق بازگشته اید. این سفر افشاگرانه‌ای بود؟

بله کاملا همینطور بود. کردستان منطقه خودش است: خیلی به موصل نزدیک هستید اما داخلش نیستید بنابراین نسبتا امنیت دارد. رستوران‌ها عالی هستند و اصلا در کردستان بودن سخت نیست. خیلی دوست داشتنی بود. و توانستیم داستان‌هایی که می خواستیم را تعریف کنیم از عقب تا جلوی خط مقدم. فکر نمی کنم من به خاطر رفتن به کردستان شجاع باشم، چون کلی غذای خوش مزه خوردم و آدم های عالی دیدم.

 

در نخستین گزارش تان، با نوزادی به نام ترامپ مواجه شدید. رد او را گرفتن سخت بود؟

اوه، بچه های خیلی خیلی زیادی با اسم ترامپ وجود دارند. آن نوزاد ترامپ که ما دیدیم نزدیک ترین بود. نوزاد خیلی خوبی هم بود و کت و شلوار تن او کردند که فوق العاده بود، ما خیلی شانس آوردیم. واقعا هم عصبانی بود چون چرت نزده بود و واقعا باید می‌خوابید. شباهت بین شان فوق العاده بود.

 

فکر می کنید ترامپ چهار سال را دوام می آورد؟

فکر می کنم دوام بیاورد. البته این از آن چیزهایی است که خیلی دوست دارم درباره اش اشتباه کرده باشم؛ باید ببینیم. به هیچ وجه انتظار معجزه ندارم. اما کی می‌دونه؟ در مورد تقریبا همه چیز تا به حال اشتباه کرده ام، بنابراین خوشحال می شوم این یکی هم اشتباه باشد.

 

اپیزودهای برنامه سامانتا بی را می توان از وبسایت او و همچنین یوتیوب تماشا کرد.

 

 

banifilm.ir
  • 9
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش