جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۲۲:۴۲ - ۱۹ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۴۴۹۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

شاهرخ استخری:

نمی‌خواهم عکس همسرم منتشر شود!

شاهرخ استخری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

چیزی که خیلی نگرانش هستم این است که می‌ترسم پناه وارد جامعه‌ای شود که همه او را می‌شناسند. من خودم چند سال طول کشید تا با این شهرت کنار بیایم.شاهرخ استخری برعکس بسیاری از بازیگران جوان که ترجیح می‌دهند مسیر هنری زندگیشان را با چالش مواجه نکنند، از ۵ سال پیش زندگی مشترک خود را آغاز کرد و خیلی زود صاحب دختری زیبا به نام "پناه" شد که چندی پیش تولد ۴سالگی‌اش را جشن گرفت. بعد از ازدواج و پدر شدن زندگی شاهرخ تغییرات بزرگی کرده و نگاهش به زندگی و مقوله‌های مختلف آن قدر تغییر کرده که می‌توان ساعت‌ها با او در این رابطه حرف زد.

 

او در مصاحبه اختصاصی با زندگی ایده آل، برای اولین بار در مورد زندگی مشترک، ازدواج، همسر، تغییراتی که در سال‌های اخیر داشت، دغدغه‌های فکری این روزهایش و دخترش صحبت کرده است.

 

*زندگی شما را به سه قسمت تقسیم می‌کنم، بخش مجردی و قبل از ازدواج، بعد از ازدواج و بعد از به دنیا آمدن دخترتان. هر کدام از این بخش‌ها چطور سپری شد؟

در زمان مجردی من به دلیل اینکه از خانواده خودم هم خیلی زود جدا و مستقل شدم، از همان ابتدا باید به لحاظ مالی زندگی‌ام را مدیریت می‌کردم، ابتدای زندگی مستقلی که برای خودم تشکیل دادم چیزی نداشتم و حتی آن زمان هم بازیگر نبودم و جای دیگری با همان رشته مهندس صنایع مشغول کار بودم و بنابر شرایط و فروش‌هایی که اتفاق می‌افتاد، می‌توانست کمیسیون خوبی به من برساند و جرقه‌هایی در زندگی‌ام بزند.

 

کار در زمینه تیوب‌های ریفورمر برای پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها بود که با شرکتی در آلمان همکاری داشتیم که به دلیل تحریم‌ها شرایط پرداخت پول به طرف آلمانی به قدر مشکل شد که دیگر انها از فروشی که برایشان انجام میدادم، خوشحال نبودند.

 

سال ۸۲،۸۳ که دانشگاه تمام شد، خیلی جدی‌تر بازیگری را دنبال کردم. سال ۸۶ بود که این اتفاق خوب در عرصه بازیگری برایم رخ داد. من برای دو کار اولی که بازی کردم هیچ پولی دریافت نکردم و حتی سر یکی از کارها قرار بود به من هدیه‌ای بدهند که ندادند. اولین کاری که بابت آن دستمزد دریافت کردم، سریال "داداشی" در ماه رمضان بود. چند ماه سرکار بودم و در نهایت شغل قبلی‌ام را رها کردم.

 

*برگردیم به موضوع بچه‌دار شدن و تغییر در زندگی شما...

وقتی دخترم به دنیا آمد، دیگر شرایط عوض شد و یک مقدار برایم مقوله ارتزاق مهم شد. البته این مهم شدن مادیات را دوست ندارم، ولی به دلایل شرایط زندگی و مخصوصا آینده دخترم، این تغییرات در زندگی‌ام ایجاد شد. اگر تا دیروز می‌گفتیم چون یک روز کار هست و یک روز نیست پس شغل دیگری کنار بازیگری داشته باشیم. دیگر این موضوع برایم جدی شد و خوشبختانه کاری را شروع کردم که کماکان ادامه دارد.

 

حتی در زمینه کاری هم کاری از پناه روی کارم تاثیرگذار است و اگر قرار باشد کاری در شهرستان برای مدت طولانی باشد، آن را قبول نمی‌کنم.

 

*چند سال است ازدواج کرده‌اید؟

۵سال.

 

*تصمیمتان برای ازدواج چطور جدی شد؟

ازدواج این طور نیست که مثلا برایش برنامه‌ریزی کنی که الان وقتش شده و باید ازدواج کنی. من همیشه می‌گفتم که دوست دارم در سن ۳۴،۳۵ سالگی اگر ازدواج برایم اتفاق بیافتد خوب است. وقتی هم که بازیگر شدم خیلی به این موضوع فکر نمی‌کردم که ازدواج ممکن است به کارم لطمه وارد کند یا طرفدارانم را از دست بدهم.

 

*ازدواجتان چطور اتفاق افتاد؟

ازدواج برای من در حدود ۳۱ سالگی اتفاق افتاد و به نظرم اتفاقی است که نمی‌شود دقیقا آن را پیش بینی کرد. تقدیر و سرنوشت در این موضوع خیلی دخیل است. همه چیز در ازدواجم خیلی سریع اتفاق افتاد و هم خانواده من و هم خانواده همسرم هیچ مشکلی ایجاد نکردند. مقوله‌هایی مثل مهریه، جهاز و مراسم عروسی آن قدر ساده بود که شاید باور نکنید. این روزها می‌بینم که چقدر از ازدواج‌ها و روابط به دلیل همین صحبت‌ها و سخت گیری‌های خانواده‌ها به هم می‌خورد. این فاجعه است که یک سری سنت‌ها تبدیل به حفره‌های فرهنگی شده و مسائلی به غلط جا افتاده و روز به روز هم بدتر می‌شود.

 

*جالب است که در این مدتی که ازدواج کرده‌اید کسی همسرتان را ندیده است؟

در برهه‌ای که هر چند وقت یک بار عکسی منتشر می‌شد که می‌گفتند این همسر شاهرخ استخری است که همه دروغ بود. عمده دلیل موضوع این است که دوست ندارم همسرم هم وارد حواشی این حرفه شود و خودمان به اندازه کافی درگیر این مساله هستیم.

 

*با توجه به صحبت‌هایی که داشتید، درباره شکل درآمد از شغل بازیگری و این که گاهی هست و گاهی نیست، نمی‌ترسیدید که همسرتان با این شرایط کنار نیاید و این موضوع در زندگیتان مشکل ساز شود؟

همسرم مثل خودم از خانواده متوسطی است و به قول معروف به لحاظ اجتماعی هم طبقه بودیم. آن چه قرار بود در زندگی اتفاق بیافتد چیز خیلی متفاوتی از زندگی قبلی‌امان نبود. همسرم از کودکی در ایران زندگی نمی‌کرد و از ۱۶ سالگی کار کرده و این را با افتخار می‌گویم، چون فاکتور مهمی برای من بوده است. برایمان اتفاق عجیب و غریبی نبود اگر من در بازیگری بیکار بودم؛ چون هر دو نفرمان می‌توانستیم و برویم کار کنیم و در آمد داشته باشیم. همسرم اصلا آدم متوقعی نبوده و نیست.

 

*شما یک پدر جوان محسوب می‌شوید.

البته وقتی پناه به دنیا آمد، من خیلی هم جوان نبودم.

 

*منظورم در شرایط فعلی جامعه ما است که سن والدین اختلاف زیادی با سن بچه‌ها دارد و شما در این شرایط نسبتا جوان هستید...

من حدودا ۳۲ سالگی پدر شدم. آدم‌ها فکر می‌کنند هرچه از سنشان بگذرد آمادگیشان برای بچه‌دار شدن بیشتر می‌شود. ولی دقیقا این برعکس است و به نظرم نه تنها آمادگیشان بیشتر نمی‌شود بلکه هم حوصله و اعصابشان هم کشش بچه‌دار شدن را نخواهد داشت. به نظرم لازم است اول آدم‌ها از پس خودشان بربیایند و بعد به فکر بچه‌دار شدن باشند، چرا که پدر و مادر در قبال فرزندشان مسئول هستند. این را به زوج‌هایی می‌گویم که تکلیفشان مشخص است و به نظرم زوج‌هایی که با هم مشکل دارند، نباید اصلا به بچه‌دار شدن فکر کنند و این فکر را نداشته باشند که مثلا بچه‌دار شویم، مشکلاتمان حل می‌شود. این موضوع برای زمان مادربزرگ‌های ما بود که به خاطر بچه در بدترین شرایط هم می‌سوختند و می‌ساختند.

 

*حس پدر شدن خوب بود؟

خیلی بابت آن جوگیر نشده بودم. ضمن اینکه سعی کردیم در مدل زندگیمان تغییر زیادی ایجاد نشود و هم این که روابط و افرادی که کنارمان بودند، حفظ کنیم. بی‌خوابی هم جز لاینفک شغل ما است که قبل از تولد پناه به آن عادت داشتم.

 

*تا حالا شده پناه را طوری دعوا کنید که خودتان پشیمان شوید؟

خیلی کم این اتفاق افتاده و شاید در این سال‌ها فقط یکی دو بار بوده صدایم کمی بالا رفته و بعد از آن پناه یک جوری بغض کرد که احساس کردم من اصلا برای این کار ساخته نشده‌ام.

 

*تفریحات دو نفره شما با پناه چیست؟ چقدر خودتان با پناه بچه می‌شوید؟

چقدر با پناه بچه می‌شود؟! چی نمی‌شوم! هر چیزی که فکر می‌کنید شده‌ام. واقعا هر نقشی را بازی کرده‌ام. از شنگول و منگول تا باب اسفنجی همه را بازی کرده‌ام.

 

*دیگر چه تفریحاتی دارید؟

یک وقت هاتیی پارک می‌رویم. در یکی دوسال اخیر خیلی مشغول بودم و چندی پیش قسمت شد که یک مسافرت خوب با هم برویم و روزهای طلایی خوبی را به جبران دو سال اخیر تمام قد و تمام وقت در خدمت پناه و همسرم بودم.

 

*چرا اسم پناه را انتخاب کردید؟

در واقع خرد جمعی بود. اسمی بود که مطرح شد و همه دوست داشتند.

 

*اسم منحصر به فردی است که زیاد هم تکرار نشده است.

بله. این اسم را واقعا دوست داشتم و یک هو به دلم نشست. این طور نبود که این اسم را در اطرافیان شنیده باشم یا کسی به من پیشنهاد داده باشد.

 

*دوست دارید که بازیگر شود؟

به نظرم اگر بخواهد بازیگر شود خیلی قابلیت جلوگیری از این مساله را ندارم. البته خیلی هم تشویقش نمی‌کنم. اگر قرار باشد .وارد کار هنری شود ترجیح می‌دهم که در موسیقی فعالیت داشته باشد یا به سمت فیلم‌نامه نویسی و کارگردانی برود.

 

*چیزی در این رابطه شما را نگران کرده است؟

چیزی که خیلی نگرانش هستم این است که می‌ترسم پناه وارد جامعه‌ای شود که همه او را می‌شناسند. من خودم چند سال طول کشید تا با این شهرت کنار بیایم. شما یادتان است که من روزهای متمادی در خانه بودم و بیرون نمی‌آمدم. انواع و اقسام سرگرمی‌ها مثل فیلم، کتاب و حتی پلی استیشن را در خانه برای خودم فراهم می‌کردم و خریدهایم را هم تلفنی انجام می‌دادم. بعضی وقت‌ها دوستان می‌گفتند برویم و فسیل شاهرخ را از روی مبل خانه‌اش جمع کنیم.

 

*هنوز هم با بچه‌های سینما رفت و آمد دارید؟ فکر می‌کنم این اواخر بیشتر با امیر دلاوری و پندار اکبری ارتباط دارید....

با امیر دلاوری نازنین به این دلیل که هم از نظر جغرافیایی خیلی بهم نزدیک هستیم و هم اینکه دختران‌مان با هم همبازی هستند، رفت و آمد زیادی داریم. با پندار اکبری عزیز خیلی در ارتباط هستم و دوستی ما به سال‌ها قبل باز می گردد.

 

 

 

 

 

 

 

 

  • 19
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۰
غیر قابل انتشار: ۱۱
جدیدترین
قدیمی ترین
بازم به غیرت تو
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش