پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳
۱۰:۰۲ - ۳۰ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۶۹۰۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

اسدا... یکتا: خواسته من احتر ام به قدیمی‌های سینمای ایران است

اسدالله یکتا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

وقتی چندروز پیش در جشن خانه‌ سینما از او به‌عنوان یک پیشکسوت سینماتقدیر نشد، همایش را با چشم گریان ترک کرد. بعد از این اتفاق تصمیم گرفتیم که خودمان دست به کار شویم. همین شد که در تحریریه‌ کوچک‌مان به قدر وسع خودمان، برایش بزرگداشت برگزار کردیم؛ کیک خریديم و با او عکس انداختیم.

 

او با تمام بچه‌های تحریریه به گپ و گفت پرداخت و از خاطرات شیرین و دور خود گفت. آری، از اسدا... یکتا سخن می گویم؛ غریبه آشنا يي برای مسئولان این سینمای بی رحم که دلش را شکاندند و اشک را بر چشمانش سرازیر کردند. از پیرمردی که سال‌های عمرش را در راه یگانه معشوقش؛ یعنی سینما صرف کرده است.

 

یکتا؛ مردی که شب و روزش خاطرات کوچه پس کوچه‌های لاله زار است، هنوز قبر فردین با دستان او شسته می شود و هنوز گمان می کند که سینمای ایران، عاری از هر گونه غل و غش است. این را برای کسانی می‌نویسم که خود را پشت ژست‌های روشنفکرانه پنهان می‌کنند و تقدیر را تنها برای هنر متعالی می‌دانند و چندان برای‌شان اهمیت ندارد که یک انسان که شاید راه را برای ادامه مسیر دیگران باز کرده است، در گوشه‌ای از این دنیا در محنت به سر می‌برد.

 

اگر در اردیبهشت سال۹۵، اسدا... یکتا با روزنام قانون به گفت و گو نمی‌پرداخت و اگر امروز در این تحریریه از او تجلیل نمی‌شد، شاید اکنون مانند خیل بسیار کسانی که در سکوت و ناامیدی جان می‌دهند، از دست می‌رفت و سکان داران سینما با بادی در گلو، محبت می کردند و برایش فاتحه‌ای می‌خواندند!

 

همچنین شاید برخی سینماگرهایی که این چندروز دنیا بر وفق مرادشان می چرخد، با سیگاری بر گوشه لب، شأن‌شان را اجل از سخن گفتن از یکتایی می دانستند که سال ها رنج این سینما را متحمل شده است. بگذریم از هنر. حرمت، کرامت و جان یک انسان ایجاب می‌کند که دلش شکسته نشود، در فقر زندگی نکند و روزگار بر او سخت نگیرد.

 

شاید این مفاهیم رنگ و بویی از شعارزندگی و کهنگی را با خود به همراه داشته باشد اما ای کاش دست‌کم شعارش داده شود. در حاشیه این بزرگداشت صمیمی و بی تکلف، با اسدا... یکتا یک بار دیگر به گفت و گو نشستیم تا حال این روزهایش را جویا شویم.

 

روزگار اسدا... یکتا با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه بوده است. در دوره‌ای شما با مشکلات مالی شدیدی رو به رو شدید اما به نظر می‌رسد که اکنون روزگارتان بهتر شده است و در آرامش بیشتری زندگی می‌کنید. قدری از حال امروزتان بگویید.

بله درست است. روزگار بر من سخت گرفت. هیچ وقت آن روزهای تلخ و مشقت بار را فراموش نمی کنم. تنگدستی از یک‌سو و زخم زبان های دوستان و همکاران از سوی دیگر، رنج عظیمی بر دوش من گذاشته بود. برخی با طعنه و کنایه یا با لحن ترحم آمیزي می گفتند که یکتا سیگار فروش شده است.

 

شاید به گمان خودشان می خواستند برای من قدمی بردارند اما نمی دانستند که آبروی من را می برند. همان زمان نیز می گفتم که برای تامین معاش زن و بچه، فروختن سیگار هیچ ایرادی ندارد. می‌دانید که در جامعه امروز اگر راه هم بروید، باید پول خرج کنید. بدون پول ادامه زندگی میسر نیست. من هیچ‌گاه حق کسی را نخوردم، از دیوار خانه کسی بالا نرفتم و با جان و دل برای آسایش خانواده‌ام کار کردم.

 

وقتی عده‌ای مدام سیگار فروشی من را به رخم می‌کشیدند، غمگین می‌شدم. ناراحت می‌شدم که چرا یکی از آن ها نمی آید و بگوید برایت در سینما کاری مهیا کرده‌ام. اگر کسی از سر دلسوزی حرفی می‌زند، باید دست به کار شود. من پول را به هر نحوی به دست می‌آوردم اما نیاز آن روزهای من کار بود. وقتی کسی به فکر معاش همکار قدیمی خود نبود، خودم دست به کار شدم و برای شادی خانواده ام فعالیت کردم.

 

بله به قول شما آن روزهای سخت گذشت و اکنون به شکرانه خدا، وضعیتم بهتر است. کم و بیش کار پیشنهاد می شود اما همه می‌خواهند نسیه حساب کنند. می‌گویند آقای یکتا با ما کمتر حساب کن، پول نداریم. نمی‌دانم چرا هر کس به من می‌رسد پول ندارد؟ از ابتدای فعالیتم در سینما، همه می‌گفتند پول نداریم. این جمله مثل نوار ي تکراری آزارم می‌دهد.

 

اسدالله یکتا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

اين روزها در کارهای متعددی ایفای نقش کرده‌اید. از پیشنهادهای اخیر راضی هستید؟

خدا را شکر. من انسان طمع کاری نیستم و به روزی مقرری که خدا تعیین کرده است، راضی هستم. بعد از مصاحبه‌ای که با روزنامه قانون در اردیبهشت سال۹۵ داشتم، بسیاری از افراد یادشان آمد که اسدا...یکتایی نيز وجود دارد. خیلی بازتاب خوبی داشت و آن مصاحبه در زندگی‌ام سبب خیری شد تا کارهای متعددی پیشنهاد شود. البته در روند کارهایی که به من پیشنهاد شد، مشکلاتی نیز به وجود آمد.

 

اما به هر حال خوب و رضایت بخش بود. نخستين کاری که بعد از آن مصاحبه به من پیشنهاد شد، سریال «معمای‌شاه» به کارگردانی آقای ورزی بود. در ابتدا تصور کردم که از پس معمای شاه اوضاع مالی خوبی نصیبم خواهد شد اما واقعیت این‌طور نبود. برای گرفتن پول خیلی اذیت شدم. آن دوره با ازدواج پسرم مصادف شده بود و من به پول نيازداشتم.

 

درحقيقت بحث من تنها میزان پول نبود، مساله احتیاج زمانی من به دستمزد آن پروژه بود که بتوانم برای پسرم مراسم ازدواجی برپا کنم. چندبار به سازمان سینمایی مراجعه کردم و به طرح شکایت پرداختم که به نتیجه‌ای نرسید و در نهایت خداوند باعث شد که پولم را از این پروژه بگیرم. پس از آن، سر کار «گشت ارشاد۲»، به کارگردانی سعیدسهیلی رفتم. مشکل مالی در آن کار وجود نداشت اما نقش رسمی من، تبدیل به یک پلان بی‌مفهوم شد.

 

بیش از این وارد این قضیه نمی‌شوم زیرا نمی‌خواهم در خانواده سینما تفرقه افکنی کنم. بعد از گشت ارشاد، افتخار همکاری با سامان مقدم را داشتم. سامان در سکانس فوق‌العاده‌ای از «نهنگ عنبر۲»، پیوندی میان پیشکسوتان و جوانان سینمای ایران برقرار کرد. آن بازی در آن سکانس یکی از شیرین‌ترین خاطرات کاری طول زندگی من است و خوشحالم که در یکی از محترم‌ترین کارهای سینمایی ایفای نقش کردم که نتیجه‌اش نیز با استقبال بی‌نظیر مخاطبان همراه شد.

 

سامان مقدم همیشه می‌گوید قدیمی ها برکت کار من هستند. با افتخار در سریال «دیوار‌به‌دیوار» نیز با آقای مقدم همکاری کردم. سپس کار «دارکوب» به کارگردانی بهروز شعیبی عزیز را انجام دادم. فیلم برجسته‌ای که هنوز اکران نشده است. بهروز از بچه‌های فوق‌العاده سینمای ایران است که آینده بسیار درخشانی خواهد داشت.

 

بعد از دارکوب قرارداد فیلمی به نام دخمه را امضا کردم اما بعد از جلسه اول فیلمبرداری و دریافت قسط اول کار، دیگر با من تماس نگرفتند. همه این ها گذشت تا از دفتر آقای جیرانی با من تماس گرفتند و پیشنهاد کار در فیلم «خفه‌گی» را ارائه دادند. به دفتر استاد جیرانی مراجعه کردم و تمام توافق‌های مرتبط را به صورت شفاهی انجام دادیم. فردای آن روز، حضور من در فیلم آقای‌جیرانی بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی داشت.

 

اسدالله یکتا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

خفه‌گی کلید خورد اما روز فیلمبرداری با من تماس نگرفتند. حتی در سایت‌های مختلف نیز اسم من جزو بازیگران این فیلم نوشته شده است. حتی بازی در این فیلم در سابقه کاری من ثبت شده است اما گويا عوامل فیلم، تمایلی به همکاری با من نداشتد. گله‌ای از آقای جیرانی عزیز ندارم زیرا هر گونه همکاری با ایشان افتخار بزرگی محسوب مي‌شود. بی‌مهری دیگری که در حق من رخ داد، بازی در فیلم« مصادره» به کارگردانی مهران‌احمدی بود.

 

سه هفته پیش با من تماس گرفتند و به دفتر مهران رفتم. صحبت‌های مالی انجام شد و حتی تاریخ ارائه پاسپورت برای ضبط سکانس‌های خارج از کشور نيز اعلام شد اما ناگهان هیچ یک از عوامل فیلم پاسخ تلفنم را ندادند و خبردار شدم که همه از کشور خارج شده‌اند. در آن فیلم نیز قرارداد ما شفاهی بود و شايدبه دلیل مسائل مالی تمایل به همکاری نداشتند. در نهایت با آقای مصطفی کیایی فیلم «چهارراه‌استانبول» را در کنار بهرام رادان و محسن کیایی کار کردم. امروز هم یک جلسه کاری دارم که امیدوارم با نتیجه مثبت همراه شود.

 

آنچه از صحبت‌های شما می‌توان نتیجه گرفت، این است که کارتان به نسبت رو به راه شده است. قدری کلی‌تر صحبت کنیم. موضوع مهمی که این روزها پیشکسوتان سینما از آن گلایه دارند، رعایت نشدن حقوق سینمایی‌شان است. به نحوی که سازمان‌های متولی، اعم از وزارت فرهنگ و ارشاد، سازمان سینمایی و خانه سینما معاش دوران بازنشستگی فعالان عرصه سینما را تامین نمی کنند. موضوعی که درکشورهای دیگر از جمله هند و کشورهای غربی به شدت مورد توجه است. نظر شما در این خصوص چیست؟

سینما، بی‌پناه‌ترین عرصه هنری است. به یاد دارم که چندی پیش در مراسمی می‌گفتند اگر پیشکسوتی کار ندارد، به کم سوادی او باز می‌گردد. به نظر من پیشکسوت به کسی می گویند که عمرش را فدای یک حرفه مشخص کرده و در زمان اوجش، خوش درخشیده و راه را برای نسل‌های آینده باز کرده باشد.

 

شخصی که اکنون سکان اداره هنر این مملکت را به دست گرفته است، وظیفه دارد که چنین هنرمندانی را دریابد و به آن ها احترام بگذارد. بگذارید پاسخ شما را با ذکر خاطره‌ای بدهم. وقتی من به فیلمبرداری فیلم «مرداد و لاله» به کارگردانی مرحوم صابررهبر در سال۱۳۴۳ رفتم، سکانسی را بازی کردم که در آن باید چندبار به صورت تند از تیرچراغ برقی بالا و پایین می‌رفتم.

 

آن زمان مانند اکنون دوربین‌های رِد و تدوین‌های حرفه ای وجود نداشت که همه چیز را پوشش دهند. ۸۰درصد کار به عهده بازیگر بود. دومین باری که از تیر چراغ برق بالا رفتم، پایم سر خورد و چانه‌ام شکست که هنوز جای شکستگی اش بر صورتم باقی مانده است. قرار بود وقتی از تیر به پایین می آیم، چرخی بزنم و یک دیالوگ را بگویم تا صحنه کات شود. از تیر به زمین افتادم و بدون اینکه رو به دوربین شوم، دیالوگ را گفتم.

 

صابر رهبر عصبانی شد که چرا به سمت دوربین برنگشتی. وقتی کات اعلام شد و صورتم را چرخاندم، رهبر صورت خونین من را دید و گفت تو از چه کسی یادگرفته‌ای که در این سکانس نباید کات اعلام شود؟ پس اینکه می گویند دانش نداری سخن منصفانه‌ای نیست. من در حد خودم، فوت و فن‌های بازیگری را بلد بودم و هستم. اصلا در آن دوران حرفه بازیگری چندان با تحصیلات آکادمیک همراه نبود.

 

دانشگاه هنرهای زیبا در آن سال ها تاسیس شد و برخی سینماگران از جمله چنگیز‌جلیلوند در آن مشغول به تحصیل شدند. ورود من به سینما بر اساس شانس و اقبال نبود. شاید بتوان گفت که ورودم به عرصه تئاتر شانسی بود اما در مورد سینما هرگز این‌گونه نبوده است. روزی که عموی خود را از دست دادم، از سر بی‌حوصلگی در خیابان لاله زار به تماشای تئاتری نشستم. صاحب تئاتر از جسته کوچک من خوشش آمد و به بازی در تئاترش دعوتم کرد.

 

بعد از حدود سه ماه، نفر اول آن تئاتر به حساب می‌آمدم. صابر رهبر شنیده بود که بازیگری در این ابعاد بدنی، در تئاتری در لاله زار ایفای نقش می‌کند. روزی آمد و گفت که چرا فیلم سینمایی بازی نمی‌کنی؟ گفتم بلد نیستم. گفت تو که تئاتر را به این خوبی بازی می کنی، در سینما موفق خواهی شد. پس ورود من به عرصه سینما با بی‌دانشی و بر مبنای اقبال نبوده است. از این رو توقع دارم که مسئولان ذی ربط، من را به عنوان پیشکسوت سینما قلمداد کنند.

 

اسدالله یکتا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

قدری از اتفاق چند شب پیش بگویید. چه اتفاقی افتاد که از شما به عنوان یک پیشکسوت تقدیر نشد؟ چه شد که با چشم گریان، مراسم را ترک کردید؟ درد دل شما از چه شخص یا نهادی است؟

چند روز گذشته با من تماس گرفتند و گفتند که روز سه شنبه برای تجلیل از پیشکسوتان بدلکاری به خانه سینما بیایید اما اطلاعات کافی را پیرامون چرایی دعوت من نگفتند. بعد از آن یکی دیگر از دوستان زنگ زد و گفت که اسم تو نيز در لیست ۱۵نفره وجود دارد. برداشت من این بود که قرار است برای ۱۵نفر از بدلکارهای سینمای ایران مراسم تجلیلی برگزار شود. وقتی وارد خانه سینما شدم، حتی برای ورود یا نشستن نیز با مشکل مواجه شدم.

 

به هر حال در میان جمعیت یک صندلی خالی پیدا کردم و نشستم. در طول مراسم متوجه شوم که از سه گروه ۶نفره تجلیل خواهد شد. یک گروه، عوامل خود خانه سینما بودند؛ کسانی که در این سال ها در خانه سینما زحمت کشیده اند. گروه دیگر افرادی بودند که در عرصه بدلکاری کار کرده‌اند. از آن‌ها نیز تجلیل به عمل آمد و هیچ مشکلی وجود نداشت. چون هنوز ناراحتی برایم به وجود نیامده بود، در جلسه نشستم.

 

تا آنکه گروه سوم متشکل از کسانی بودند، که به دلیل یک عمر فعالیت هنری از آن ها تجلیل می‌شد. باور کنید که تحت عناوینی چون ۳۰سال فعالیت در نقش های منفی، ۲۰سال فعالیت در نقش های مثبت و ۴۰سال فعالیت در نقش های مثبت و منفی کسانی را صدا می‌کردند و به آن ها جایزه می دادند. وقتی من در هیچ یک از این تقسیم بندی ها جا نداشتم، به شدت ناراحت شدم و همایش را با حال منقلبي ترک کردم.

 

اگر بحث فعالیت هنری برای آقایان مطرح است، من عمرم بوی فعالیت هنری می‌دهد و در راه سینما هرآنچه داشتم از دست داده‌ام. من ۹۸ فیلم فارسی بازی کرده‌ام اما بعد از تمام این سال‌ها به این نتیجه رسیده‌ام که پرکارترین‌ها، بی‌صداترین‌ها هستند. شاید در گوشه‌ای از کشور فردی زندگی کند که بیش از من عمرش را صرف هنر این مرزوبوم کرده باشد اما وقتی در خیابان راه می‌رود، هیچ‌کس او را نشناسد و به وي اعتنایی نکند. وا... که حق هنرمندان این کشور، برخورد قهری و سلبی آقایان نیست.

 

به نظرم اکنون شما حتی بیشتر از کار به احترام نیاز دارید. در گفت و گوی قبلی گفتید که سینما جنون فراموشی دارد. شاید از حیث مالی قدری شرایط برای‌تان بهتر شده باشد اما هنوز از بی‌توجهی رنج می‌برید. خواسته مشخص اسدا... یکتا از مسئولان و اهالی سینما چیست؟

خواسته من به‌طور حتم احترام است؛ احترام به خودم و تمام قدیمی‌های سینمای ایران. در مسیر که به روزنامه شما می‌آمدم، به این فکر کردم که در کنار دلخوری از مسئولان خانه سینما، برخی خبرگزاری‌ها نیز بر اساس سلیقه شخصی خودشان رفتار کردند. بهتر است اگر اتفاقی برای یکی از اهالی سینما رخ می‌دهد، آن خبر فارغ از تمایلات شخصی پوشش داده شود.

 

چون من اکنون ستاره سینمای ایران نیستم، نباید فراموش شوم. خانه‌سینما نظام‌مندي‌اش بي‌بندوبار است و از مسئولان اين نهاد انتظاري نيست. انتظار من از رسانه هایی است که کارمندان‌شان جوان‌های بااستعداد و خلاق هستند. آن‌ها باید به فکر قدیمی‌ها باشند.

 

در پایان امیدوارم همیشه سلامت باشید و زندگی‌تان سرشار از رزق و روزی باشد. اگر نکته ای مانده است كه نپرسیدم، بفرمایید.

در پایان به مخاطبان عزیز می‌گویم که سینما اخبار خوب نیز دارد. از جمله آن خبرهای خوب، به دنیا آمدن فرزندیکی از بازیگران عزیز سینماست که به او تبریک می‌گویم. همچنین به تمام سینماگرهایی که موفقیت‌های بزرگی کسب می‌کنند، از اعماق جانم تبریک عرض می‌کنم. جا دارد یک تبریک ویژه به نوید محمدزاده عزیز بگویم که در این چندوقت با کسب جوایز درخشان بین‌المللی، دل مردم ایران را شاد کرد.

 

نوید یکی از بااستعدادترین بازیگران ایران است و آینده روشني برای او پیش‌بینی می‌کنم. پس من همین‌طور که به اتفاقات تلخ سینما واکنش نشان می‌دهم، روشنی‌های سینمای ایران را نیز می‌بینم. اجازه می‌خواهم که از همین تریبون اعلام کنم که در سالروز تولدم، یعنی ۲۳آذر، جشنی را تحت عنوان «جشن خانواده پیشکسوتان» برگزار خواهم كرد و امیدوارم این جشن تا سال ها بعد نیز ادامه داشته باشد.

 

سعی من این است که از تمام کسانی که عمرشان را صرف سینمای ایران کرده‌اند، تقدیر به عمل آید. به‌دلیل آنکه پناهی در خانه سینما ندارم، آرزو دارم که اسپانسرهای خوبی برای این جشن پیدا شوند. در نهایت از روزنامه قانون و به ویژه شما ممنونم که باعث تغییر شرایط زندگی من شدید و بسیار تشکر می‌کنم که یک‌بار دیگر فرصتي ايجاد كرديد که دوباره پرتاب خبری بی‌نظیري داشته باشم. امیدوارم نوبت بعدی که بر صندلی روزنامه قانون می‌نشینم، حال سینمای ایران، بهتر از امروز و دیروز باشد.

 

 

ghanoondaily.ir
  • 9
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش