چهارشنبه ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۷:۵۳ - ۰۸ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۱۸۸۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

پای صحبت کارگردان «تابستان داغ» / یک داستان؛ یک واقعیت

فیلم تابستان داغ,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

فیلم تابستان داغ را بی‌هیچ شک‌وشبهه‌ای می‌توان فیلمی اجتماعی نامید. چه آن‌که وقتی از کارگردان هم این سوال شد، خودش معتقد بود در این فیلم سعی شده موضوعی اجتماعی مورد توجه قرا گیرد و مسیر ورود روایت‌های نااصیل به فیلم گرفته شود. فیلمی که می‌خواهد از مسیر دنیای تصویر، پیامی را هم به مخاطب خود برساند.

 

هرچند برخی سینما را فقط برای سرگرمی می‌دانند و معتقدند؛ مقدم بر هرچیز، فیلم‌های سینمایی باید سرگرم‌کننده باشند و موجبات فرح را برای مخاطبان این هنر- صنعت به وجود آورند؛ اما به موازات آن نیز گروهی می‌گویند هر چند برداشت سرگرمی از سینما در دنیای غرب وجود دارد اما ما باید این هنر- رسانه را در مسیر صحیح آن استفاده کنیم. مسیری که بتواند آموزش مفاهیم خاص را به جامعه برعهده بگیرد.

 

در میانه این دو گروه، گروه سومی هم وجود دارند که معتقدند «خیرالامور، اوسطها»؛ این گروه می‌گویند، باید راه میانه را در پیش گرفت. باید سینما را به ابزاری بدل کرد که در کنار سرگرمی، مفاهیم و ارزش های جامعه را نیز پاس دارد و بتواند هر دو شان را رعایت کند. این‌که کدام گروه از میان این سه، راه درست را پیش گرفته و بر شیوه صواب پیش می‌روند، در جای خود قابل بحث و تبیین است اما باید پذیرفت می‌توان از سینما به‌عنوان ابزاری که این ظرفیت را دارد تا برخی از مفاهیم انسانی و اجتماعی را گسترش و توسعه دهد، استفاده کرد.

 

حالا با این توصیف، این‌که آیا این شیوه منطبق بر تعریف سینما هست یا خیر، موضوعی است که در مجالی دیگر می‌توان به آن پرداخت. این توضیحات درباره کارکرد سینما به این دلیل داده شد که جامعه ایرانی درحال پوست‌اندازی است.

 

جامعه است که توسعه‌ای نامتوازن داشته و در برخی نقاط به شکل بادکنک و به صورت موضعی فربه شده و در بخش‌هایی، اندام‌های بشدت نحیف و ضعیف دارد. به همین دلیل است که جامعه ایرانی این روزها بیش از هر چیز نیاز دارد که به او یادآوری شود و «تابستان داغ» در سطحی از گفته‌های خود، دارد پیامی را به ما یادآوری می‌کند.

 

مراقب فرزندان خود باشید!

فرزندانی که این روزها خبرهای ناخوشی از وضع برخی آسیب‌ها درباره آنها به گوش‌ می‌رسد. بنیتا و اهورا و... و حالا احتمالا اهمیت این فیلم که پیش از این وقایع ساخته شده، بیشتر شده است. نخستین‌بار با ایرج زاد در جریان جشنواره گفت‌وگو شد، اما حال پس از اکران هم در فرآیندی دیگر با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آنچه در ادامه می‌آید، محصول گفت‌وگوی «شهروند» با ابراهیم ایرج‌زاد، کارگردان تابستان داغ است:

 

  یکی از بحث‌هایی که در حوزه سینما مطرح می‌شود، رسالت فیلم و سینماست. موضوعی هم که طی این سال‌ها بارها از فیلمسازان پرسیده‌ایم، این است که فیلم می‌تواند یا باید مسئولیت اجتماعی بپذیرد؟

اول این‌که مسئولیت اجتماعی در نقش نخست آن، یعنی این‌که در مواجهه با جامعه صداقت پیشه کنیم. در اصل ما با صداقت پیشه‌کردن هرچند حق دیگران را برای دانستن واقعیت به رسمیت می‌شناسیم و نمی‌توان منتی از این بابت بر جامعه داشته باشیم اما باعث می‌شویم این موضوع در جامعه رواج پیدا کند. من به فیلم خودم رجوع می‌کنم.

 

این دقیقا همان کاری است که شخصیتی از فیلم انجام می‌دهد. او موضوعی که پنهان است و امکان دارد تبعاتی برای او داشته باشد، با قبول این تبعات، فاش می‌کند و این حق را به عضو دیگر جامعه می‌دهد تا از آنچه اتفاق افتاده، اطلاع داشته باشد و تکلیف خودش را بداند. موضوع که در تابستان داغ مطرح است، می‌تواند پنهان بماند و هیچ مدعی‌ای هم وجود ندارد اما تصمیم بر گفتن صداقت است، پس می‌توان این موضوع را بخشی هر چند کوچک از ایثار اجتماعی دانست.

 

  با این حساب تکلیف روشن است و شما در تعریفی که ارایه کردید، اعتقاد دارید سینما می‌تواند محملی برای توسعه مسئولیت اجتماعی و تبیین مفهوم آن برای جامعه باشد؟

حتما همین‌طور است. سینما خود به تنهایی یک رسانه است. رسانه‌ای که می‌تواند در قالب قصه، ارزش‌های اجتماعی را هم برای مخاطب طرح کند. حالا این‌که طرح مسأله چگونه باشد، به تکنیک ربط پیدا می‌کند.

 

  اینجا سوال اساسی می‌تواند این باشد، حالا که سینما قابل استفاده برای توسعه مفاهیم اجتماعی است، مسئولیت اجتماعی را چگونه می‌توان توسط سینما تبیین کرد؟

ما در فیلمی که ساختیم، سعی کرده‌ایم موضوعی اجتماعی را طرح و تبیین کنیم. فیلم من به همین بحث ارتباط دارد. همه سعی و تلاش ما در این فیلم، این بود که راه‌های فرعی و غیراصیل را وارد فیلم نکنیم. این‌که دقیقا قرار است با چه زبانی موضوع بیان شود، احتمالا به کسی ارتباط پیدا می‌کند که می‌خواهد این موضوع را در داستان خود بگنجاند، اما از هر شیوه که برای بیان موضوع استفاده می‌کنیم، باید به شکلی بحث را مطرح کنیم که مخاطب با اثر ارتباط نزدیک پیدا کند و از آن تاثیر بگیرد.

 

  این تاثیر در زبان فیلم شما وجود دارد؟

فیلم من، قصه‌ای دارد که درباره خانواده‌ است. خانواده‌ای که دارای فرزند است و مسئولیت خود را از یاد برده. ما فیلم را ساختیم و در سینمای مردمی فرصت اکران یافت. بعد از نمایش فیلم، مادران زیادی با من تماس گرفتند که برای دیدن فیلم فرزند خود را به یکی از نزدیکان و دوستان سپرده بودند. تماشای فیلم باعث شده بود مسئولیت‌پذیری به آنها تذکر داده شود، برای همین آنها در پیام‌های خود نوشته بودند که عذاب وجدان گرفته‌اند.

 

  اینکه دایم درباره موضوعاتی مرتبط با ایثار سوال می‌کنم، به این دلیل است که این مفهوم به هر دلیل در جامعه ما کمرنگ شده است. مثلا هم‌نسلان من، زمانی که نوجوان بودیم، وقتی می‌دیدند یک آدم مسن وارد اتوبوس می‌شود، به احترامش از جا برمی‌خواستند و جای خود را به او می‌دادند، این یعنی ایثار اجتماعی یعنی خودت به چیزی نیاز داری اما از آن می‌گذری، اما حالا اوضاع فرق کرده است، این صحنه‌ها کمتر دیده می‌شود.

ببینید موضوع خیلی ساده است. نسل ما پرورش‌یافته پدران و مادرانی هستند که خصلت فداکاری در آنها بسیار زیاد و نهادینه است. آنها از این ویژگی برخوردار بودند و آن را هم آموزش می‌دادند، حالا با همان زبان خودشان اما امروز این ویژگی‌ها در نسل ما که خودمان پدرو مادر شده‌ایم، بسیار کم است. آن هم به دلیل تغییراتی است که در تیررس آن بوده‌ایم.

 

  آن‌طور که می‌گویید، نقش خانواده در آموزش و توسعه مفاهیم اجتماعی، بسیار مهم است؛ با این حساب در فرهنگ‌سازی باید بر خانواده‌ها تمرکز کرد؟

کاملا درست است. من بر این عقیده هستم که ما در حوزه فرهنگ‌سازی قبل از هر چیز باید صداقت داشته باشیم و حرفمان را بزنیم. مثلا هر خالق اثری، اگر خودش به‌عنوان شخصیتی حقیقی در زندگی فردی و اجتماعی دچار کمی و کاستی است، ایرادی ندارد، انسان است و همه انسان‌ها کم و کاستی‌هایی دارند اما همین فرد اگر می‌خواهد در مسیر فرهنگ‌سازی، اثری تولید کند، باید در ارایه آن اثر، از روایتی با صدق کامل برخوردار باشد.

 

اما این بحث رفتن سراغ خانواده برای فرهنگ‌سازی را ما خودمان انجام داده‌ایم. در تابستان داغ، ما به‌عنوان پیش‌فرض، الگوی استاندارد از خانواده درجامعه داشتیم. براساس این الگو خانواده‌های موجود در فیلم، دچار مسأله می‌شوند. مسأله و معضلی که وقتی خانواده به‌عنوان مخاطب آن را می‌بیند، درک می‌کند.

 

مسأله‌ای که ما طرح کردیم و در مسیر فرهنگ‌سازی برای خانواده‌ها قرار دارد، هم هدفش را خانواده قرار داده، هم مدیران و مسئولانی که باید شرایط استاندار محیطی را برای رشد و تعالی خانواده و جامعه مهیا کنند. اینها را شما می‌توانید در فیلم ببینید و حس کنید. ما موضوعی را در فیلم قرار دادیم که خانواده‌ها ببینند چطور سهل‌انگاری‌های ساده، عواقب جبران‌ناپذیری دارد.

 

  به داستان فیلم‌تان برگردیم. فیلم شما فیلم تلخی است اما استقبال خوبی از آن شد. گمانتان قبل از آغاز اکران، همین بود؟

  به ‌نظر من تصوری وجود دارد که تلخ‌بودن را یک فاکتور منفی می‌داند یا اصولا این نوع فیلم‌ها بدون مخاطب. البته هر فیلم تلخی را باید در ذات خودش بررسی کرد که ببینیم این تلخی بر چه اساس است. من انتظار چنین استقبالی را داشتم و برایش برنامه‌ریزی کرده بودم و از قدم ابتدایی که برای تولید فیلم برداشتم، تمام تلاشم این بود که فیلم را با یک کستینگ درست و استاندارد بسازم تا مخاطب برای دیدن فیلم هزینه کند و وقت خودش را برای دیدن این فیلم بگذارد.

 

کاملا منتظر چنین استقبالی بودم و الان هم قول می‌دهم در هفته‌های آینده روند رو به رشدی خواهیم داشت، چون بحث این فیلم مسأله روز جامعه ماست. این ماجرا درحال تلنگرزدن به خانواده‌هاست تا بیشتر از کیان خانواده مراقبت کنند و فرزندانشان را مورد توجه قرار دهند. فیلم پایان‌بندی مثبتی دارد و ما با مولفه‌هایی که در این فیلم قرار داده‌ایم، دریچه‌های امید را باز گذاشتیم تا بگوییم که امید هست اما به شرطی که افراد عملکرد خودشان را در جهان فیلم تصحیح کنند.

 

اخیرا چند حادثه در کشورمان رخ داد که از میان آنها می‌توان به قضیه قتل آتنا اشاره کرد. حادثه بسیار تلخی بود که واقعا نمی‌توان با رغم آن و اتفاقات مشابهش را توصیف کرد. تابستان داغ در مورد این صحبت می‌کند که ما باید در موضوع خانواده تغییر رفتار بدهیم، منظورم از این «ما» مجموعه‌ای شامل مسئولان و سیاست‌گذاران، پدر و مادرها و کل جامعه است.

 

این مجموعه اگر به صورت درست کارش را انجام دهد، می‌تواند نسل بعد را به شیوه صحیحی هدایت کند. به نظرم دلیل استقبال از فیلم همین نیاز جامعه ماست. مخاطب وقتی از سالن بیرون می‌آید، با وجود تلخ‌بودن قصه و غمی که او را گرفته، به این فکر می‌کند این تلخی دارد چیزی را به او گوشزد می‌کند، بنابراین دست خالی از سینما بیرون نمی‌آید. این دستاورد جز این نکته نیست که مسئولیت‌پذیری امر بسیار مهمی است و نبود آن ممکن است منجر به حوادثی ناگوار شود.

 

  تابستان داغ درست در زمانی اکرانش شروع شد و ادامه یافت که جامعه یکی پس از دیگری با اخبار کودک‌آزاری مواجه است و برای من مخاطب اهل سینما که رگه‌هایی از روزنامه‌نگاری هم در من وجود دارد این آیا برای اکران‌شدن فیلم در این بازه زمانی؛ شما یا تهیه‌کننده فیلم رایزنی‌هایی کرده‌اید؟

فیلم ما ٢٣ تیر ٩٥ کلید خورد و در جشنواره فیلم ‌سال گذشته اکران شد. تا این زمان هیچ‌کدام از این اتفاقات رخ نداده بود ما در جشنواره فجر دو برنامه اکران داشتیم که یکی مربوط به عید بود و دیگری به تابستان. برنامه اکران عید به دلایل مختلف انجام نشد؛ در مورد تابستان هم ابتدا قرار بود اول فصل اکران داشته باشیم که نهایتا قرار شد شهریور فیلم را اکران کنیم.

 

در فاصله ساخت و اکران یک‌سری اتفاقات ناگوار در جامعه افتاد که از یک طرف مرا بسیار ناراحت کرد و از طرفی دیگر پیش وجدان خودم خیالم راحت بود؛ در مورد مسأله‌ای فیلم ساختم که مصداق‌هایش اطراف ما وجود دارد و این یعنی فیلم در زمان درستی نمایش داده می‌شود و چقدر خوب است خانواده‌ها با دیدن این فیلم و حوادثی که در واقعیت رخ داد، عملکرد خودشان را تصحیح کنند.

 

البته بخش دیگر این ماجرا مسئولان هستند اما به نظرم در وهله اول خانواده‌ها باید آموزش ببینند و توجه لازم را به فرزندانشان داشته باشند. از همان ابتدا من با مواردی از تاثیرگذاری فیلم بر روی مخاطب روبه‌رو شدم. به یاد دارم در جشنواره با زوجی مواجه شدم که فرزندشان را پیش مادرشان گذاشته بودند و کل روزشان را برای دیدن فیلم‌ها می‌گذاشتند.

 

وقتی تابستان داغ را دیدند، فهمیدند که کودکشان نباید به خاطر فیلم‌دیدن آنها کل روز را از والدینش دور باشد و آنچه باید در اولویت قرار بگیرد، فرزندشان است. یا آقایی بود که می‌گفت: وقتی فیلم را دیدم از همسرم خواستم تا او هم بیاید و فیلم را ببیند؛ چون به نظرم آمد یکی از کاراکترهای فیلم رفتارش شبیه همسرم است.

 

او می‌گفت همسرش بعد از دیدن فیلم رفتارش عوض شد و روند تازه‌ای را در پیش گرفت. من با موارد زیادی روبه‌رو شدم که پدر و مادرها خودشان در قالب کاراکترها دیده بودند و از داستان تابستان داغ منقلب شده بودند. درنهایت این مسأله که زمان اکران فیلم با اتفاقاتی واقعی همزمان شود، چیزی بود که اصلا به ذهن ما خطور نکرده بود.

 

  به‌ نظر می‌رسد فیلم شما از لحاظ فرمی شباهت‌هایی به نمونه‌های موفق سال‌های اخیر دارد.امکان دارد بگویید به کدام فیلم‌ها شبیه است؟

  ابد و یک روز، جدایی نادر از سیمین و...

 

شما قبل از این‌که فیلم را ببینید، احتمالا نظراتی که شباهت تابستان داغ را با این نمونه‌ها مطرح می‌کند را شنیده بودید.

  خیر، اینطور نیست مهمتر از همه حوزه کاری من بیشتر متمرکز بر تئاتر است؛ بنابراین خیلی متاثر از رسانه‌های سینمایی حرف نمی‌زنم. بنابراین چیزی که می‌گویم در ابتدا نظری شخصی است و در ادامه وقتی به دیگر نظرات توجه می‌کنم، می‌بینم مشابهت‌هایی در این موضوع وجود دارد به همین دلیل فکر می‌کنم یکی از نقدهای وارد به فیلم شما تکراری‌بودن فرم اثر است.

 

ما اگر بخواهیم سینما را اینطور ببینیم دیگر چیزی به اسم ژانر نخواهیم داشت. اگر از لحاظ ساختاری بخواهیم تابستان داغ را مثلا با سینمای آقای فرهادی مقایسه کنیم، تفاوت‌های زیادی وجود دارد. ایشان از نوابغ سینمای ما هستند و بحثی که من الان می‌کنم بحث کیفی نیست بلکه بحث تفاوت اجرایی است. یکی از تصمیماتی که من در بحث اجرایی داشتم و با فیلمبردار کار آقای بهمنش به آن رسیده بودیم، وضع دوربین بود.

 

ما می‌خواستیم وضع دوربین سِلِکتیو باشد؛ آن هم به نسبت سکانس‌هایی که با آن روبه‌رو هستیم. به‌ عنوان مثال در سکانس کارگزینی پایان فیلم یک سکانس-‌پلان داریم که از بیش از دو دقیقه زمان می‌برد. شما در فیلم‌های آقای فرهادی اصلا دوربین را در چنین وضعیتی نمی‌بینید. ما در تابستان داغ دوربین را روی دست، سه‌پایه یا وسایل حرکتی مثل تراولینگ یا استیدی کم و... قرار داده‌ایم؛ دوربین آقای فرهادی یا روی سه‌پایه است یا روی دست.

 

در سینمای آقای فرهادی کنش‌ها به هم کات می‌خورد اما در فیلم من توجه ویژه‌ای به خلوت کاراکترها وجود دارد و صبر می‌کنیم بازیگرها در لحظات شخصی کاراکتر و سکوت‌هایشان توسط دوربین پیگیری شوند. تابستان داغ بر اساس اطلاعات دادن پیش می‌رود و مخاطب یک گام از کاراکترها جلوتر است. این مسأله هم برخلاف ویژگی آثار آقای فرهادی است که مخاطب در تعلیق اتفاقات و نادانسته‌ها به سر می‌برد. ما در تابستان داغ سه فاکتور تصویری را مشخص کردیم؛ این‌که ما می‌خواهیم زمان داستان در تابستان باشد، بنابراین حتما آفتاب اکسپوز شده باشد.

 

ما در این فیلم رنگ‌های گرم و متنوع می‌بینیم و ما برخلاف تلخی فیلم به سراغ فیلتر رنگی سرد نرفته‌ایم. ما در انتخاب رنگ‌ها به سراغ واقعیت فضا رفته‌ایم. در ادامه می‌رسیم به مقایسه فیلم من با ابد ‌و ‌یک‌روز؛ این‌که خانم ایزدیار در آن فیلم بازی کرده است و در فیلم من هم حضور دارد و از قضا طبقه اجتماعی این دو کاراکتر با هم یکی است، نمی‌تواند اشتراک به حساب بیاید. درواقع چنین نکته‌ای که در برخی از نقدها دلیل شباهت انگاشته شده، خیلی دم‌ دستی است. ابد و یک روز فیلمی است با فیلمبرداری رودست و مدل فیلمبرداری‌اش کاملا متفاوت است.

 

خانم ایزدیار در تابستان داغ یک مادر تصمیم‌گیرنده است، مادری که تصمیم گرفته در شرایطی که همسرش از زندگی غفلت می‌کند، دخترش را در شرایط بهتری بزرگ کند و برای این مسأله تصمیم می‌گیرد برود کار کند. اما در ابد و یک روز خانم ایزدیار تحت‌ تاثیر دیگران است و بقیه برایش تصمیم می‌گیرند.

 

بنابراین از لحاظ شخصیت‌پردازی این دو روبه‌روی هم قرار می‌گیرند. من فکر می‌کنم بازی‌کردن این نقش نشان داد که خانم ایزدیار چقدر تواناست. او موفق شد دو کاراکتر کاملا متفاوت را خلق کند که شاید تنها نقطه اشتراکشان طبقه اجتماعی و وضع بد اقتصادیشان باشد.

 

  این اشتراک را در طراحی صحنه هم می‌بینیم؛ چرا همه خانه‌های پایین شهر شبیه هم تصویر می‌شوند در حالی ‌که در واقعیت نمونه‌های مختلفی از معماری این خانه‌ها وجود دارد و شکل چینش و معماری داخلی مستقیما به ریشه‌های فرهنگی یا قومیتی بستگی دارد، اما در این‌جا نیز خانه نسرین همان‌طور تصویر می‌شود که خانه این طبقه از مردم در فیلم‌ها تصویر شده‌اند.

اتفاقا در فیلم‌های دیگر معمولا فضاهای داخلی با چنین تم داستانی، خالی و سرد است؛ اما در تابستان داغ همان‌طور که قبلا هم اشاره کردم، رنگ اهمیت ویژه‌ای دارد. نکته‌ای دیگری که در مورد طراحی صحنه باید بگویم همین خانه‌ای است که اصل ماجرا در آن رخ می‌دهد.

 

خانه‌ای که در فیلم می‌بينید درواقع ترکیبی است از سه خانه مجزا در سه نقطه شهر تهران. داخل خانه که اساسا از صفر ساخته شده و طبیعی نیست اما حتی بچه‌های گروه که در جریان این ماجرا نبودند وقتی به لوکیشن می‌آمدند، متوجه مسأله نمی‌شدند.

 

قسمت پشت‌بام هم مربوط به خانه‌ای دیگر است، علاوه بر آن از سرسرای خانه تا دم در نیز مربوط به خانه‌ای دیگر است؛ اما شما در فیلم اصلا متوجه این تفاوت مکان‌ها نمی‌شوید و حتی با وجود کات‌های متعدد از یک لوکیشن به دیگری و فاصله‌های زمانی گاهي ١٠ روزه بین ضبط پلان‌های داخل خانه راکورد به بهترین شکلش حفظ شده است.

 

  به‌ نظر می‌رسد این نوع انتخاب بازیگر‌ها خودش به چنین بحث‌هایی دامن می‌زند. عرفی در سینما وجود دارد که وقتی بازیگری کاراکتری را خوب بازی کرد، معمولا پیشنهادهای بعدی هم حول همان کاراکتر موفق داده می‌شود؛ چرا ما باید در هر دوره از سینمایمان یک گروه از بازیگران را ببینیم که در فیلم‌های مختلف بازی می‌کنند؟

این مسأله در مورد تابستان داغ صدق نمی‌کند. این فیلم ٧ کاراکتر اصلی دارد که دو زوج و سه کودک آن را تشکیل می‌دهد؛ پریناز ایزدیار و صابر ابر، مینا ساداتیان و علی مصفا. خانم ساداتیان و علی مصفا تا کنون بازی با هم نداشته‌اند و صابر ابر و پریناز ایزدیار غیر از این فیلم تنها یک اثر دیگر با هم کار کرده‌اند.

 

رأس پنجم این کاراکتر‌ها هم یسنا میرطهماسب است که غیر از تابستان داغ دو فیلم دیگر دارد. بازیگران خردسال ما هم برای اولین‌بار است که کار سینمایی می‌کنند. این ترکیب ترکیبی تکراری نیست. تنها مسأله‌ای که در این میان وجود دارد و رسانه‌ها به آن تأکید دارند، کاراکتری است که خانم ایزدیار بازی می‌کنند.

 

ایشان الان سریال شهرزاد را دارند که شخصیتشان در آن اثر به کلی متفاوت است. نمونه دیگر هم ابد و یک روز است که تنها طبقه اجتماعی کاراکترها با هم یکی است. اصولا ایشان آن‌قدر پرکار نشده‌اند که برچسب تکراری بازی‌کردن بخورند. کار ایشان در یک روز‌به‌خصوص یا ویلایی‌ها کاملا با این فیلم متفاوت است.

 

احمد عظیمی

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 9
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش