شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۹:۴۸ - ۰۸ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۲۱۹۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

سروش صحت:

خطوط قرمز را جا به جا کردیم تا به مخاطب نزدیک شویم

سروش صحت,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

شاید چهره جدی و از نظر عده ای که او را از نزدیک و به خوبی نمی شناسند، چهره اخمویی داشته باشد. اما بسیار خوش مشرب و خنده رو و خوش اخلاق است. نه فقط در طول مصاحبه هنگامی که روی صندلی کارگردانی هم قرار می گیرد در عین نگاه جدی ای که به کار دارد، با همه اعضای گروه چه بازیگران و چه گروه تدارکات خوش اخلاق است. خوش خلقی خصیصه اخلاقی این بازیگر و کارگردان است که مدتی است فصل دوم «لیسانسه ها» را روی آنتن شبکه سه دارد. گرچه خودش آن را فصل دوم «لیسانسه ها» نمی داند و در مصاحبه ای که پیش رو دارید، در این باره توضیحاتی ارائه داد. اما می توان این مجموعه را یکی از متفاوت ترین کارهای این کارگردان دانست. از این رو در یک جمعه زمستانی مهمان یک فنجان چای بانی فیلم شد و با او درباره این مجموعه و برنامه «کتاب باز» و فعالیت های اخیرش گفت و گویی داشتیم که در ادامه می خوانید:

 

 اگر اجازه بدهید از «فوق لیسانسه ها» که فصل سوم این مجموعه محسوب می شود، صحبت کنیم که چه زمانی قرار است ساخته شود؟

– اگر سری دوم «لیسانسه ها» را مردم دوست داشته باشند و بازخورد خوبی از کار بگیریم و شرایط ساخت هم مهیا شود و تیم هم جمع شود، حتما ساخته خواهد شد. البته صحبت هایی در این باره شده است، اما ساخت فصل جدید بستگی به نظر مخاطبان این سریال دارد.

 

 «لیسانسه ها۲» هم به همین دلیل ساخته شد؟ یعنی بازخورد مخاطب باعث ادامه دار شدن کار شد؟

– نه لازم است که همین جا در این باره توضیحی بدهم. این «لیسانسه ها۲» نیست. طرح اولیه ما یک مجموعه ۶۰ قسمتی بود و ما هیچ برنامه ریزی هم برای «لیسانسه ها۲» نداشتیم. بنابراین حتی وقفه ای هم در فیلمبرداری ایجاد نشد. اما زمانی که تا قسمت ۲۴- ۲۵ ضبط کرده بودیم، به ما گفتند که قرار است سریال روی آنتن برود. از آنجایی که ما نمی توانستیم قسمت های دیگر را در آن تایم مشخص شده برسانیم، گفتند که تا جایی که آماده است پخش می کنیم و باقی را در قالب فصل دوم و در یک زمان دیگر پخش می کنیم. بنابراین طراحی برای فصل دوم نداشتیم. اما اگر قرار باشد ادامه پیدا کند، در واقع فصل دوم یا «فوق لیسانسه ها» خواهد بود.

 

 با این حساب پایان بندی را به گونه ای طراحی کرده اید که داستان درفصل دیگری ادامه پیدا کند؟

– فصل قبل داستان تمام نمی شد، اما در این فصل داستان به پایان می رسد.

 

 «فوق لیسانسه ها» الان در چه مرحله ای است؟

– ایده و طرح را داریم، اما هنوز نگارش فیلمنامه را آغاز نکرده ایم. چون منتظر بازتاب مخاطب هستیم.

 

 برای شما که مجموعه های طنز بسیاری را برای تلویزیون ساخته اید، این کار چه جایگاهی دارد؟

– خودم که خیلی خیلی دوستش دارم. البته من «شمعدونی» را هم دوست داشتم، اما استقبال بسیار خوب مخاطب از این مجموعه برایم خیلی خوشحال کننده است.

 

 غیر از آماری که صداوسیما درباره بازخورد مخاطب از سریال ها ارائه می دهد، خودتان چه فیدبکی تا به امروز از مخاطبان و مردم گرفته اید؟

– زمانی که «شمعدونی» پخش می شد، می دیدم که عده ای این کار را دوست نداشتند. اما در باره «لیسانسه ها»تا جایی که اطلاع دارم و می بینم و می شنوم، مردم سریال را دوست دارند.

 

 معمولا همه عوامل در موفقیت یک اثر تاثیرگذار است. اما به نظر شما مردم قصه را بیشتر دوست دارند و با آن ارتباط برقرار کرده اند و یا شخصیت ها و بازیگران را؟

– من فکر می کنم همه خانواده ها بالاخره یک جوانی را دارند که با این مشکلات روبرو هستند. یعنی اغلب جوانها یا به دنبال کار هستند و یا برای ازدواج با موانعی روبرو هستند. به همین دلیل موانعی که در قصه سر راه شخصیت ها قرار دارد، به نوعی برای مخاطبان ملموس است. از طرفی تیم خوب و هماهنگی داشتیم. بازیگران هم خوب بودند و در مجموع همه این عوامل باعث شده تا مردم این کار را دوست داشته باشند.

 

 یکی از ویژگی های سریال شما پرداختن به مشکلات ازدواج آقایان است. ما معمولا در سریال ها مدام دخترهای جوانی را می بینیم که به دنبال خواستگار هستند. اما شما جوانی مانند حبیب را دارید که توانایی ارتباط برقرار کردن با یک خانم جوان را برای ازدواج ندارد!

– خب این خیلی به نظرم تکراری شده بود که همیشه خانم جوان برای ازدواج مشکل داشت. در صورتی که خیلی وقت ها آقایان برای ازدواج موانع و مشکلاتی را پیش رو دارند. ضمن اینکه در تلویزیون شوخی با آقایان راحت تر است. شما تصور کنید که اگر قرار بود شخصیت حبیب یک خانم باشد، با مشکلات بسیاری روبرو بودیم. اما در کل دنبال یک داستان متفاوت بودیم. البته در طول کار به نکاتی از این دست توجه داشتیم. به عنوان مثال می خواستیم هر زمان که صحنه عاطفی هست، موسیقی مناسب آن فضا را داشته باشیم. بنابراین تصمیم گرفتیم که خواننده را هم وارد بازی کنیم تا وارد صحنه شده و با بازیگر تعامل داشته باشد.

 

 چطور برای این کار از این بازیگر استفاده کردید؟

– بهادر پسرعموی من و فوق لیسانس موسیقی در دانشگاه تهران می خواند و ۲۰ سال است آواز کار می کند. سالها کار آواز انجام داده و من دیدم که انتخاب درستی است و وارد بازی کردم. صدایی هم که پخش می شود، صدای خود بهادر است.

 

 چرا زودتر از این با او همکاری نکردید؟

من معمولا دوست ندارم از اقوام و آشنایانم در کار استفاده کنم. الان هم کسی نمی دانسته پسرعموی من است. ما یک خواننده می خواستیم و دیدم که صدای بهادر خیلی خوب است.

 

 یکی دیگر از ویژگی های کار شما شخصیت پردازی برخی کاراکترهاست. به عنوان مثال ما همواره در سریال ها معتادها را افراد منزجر کننده و منفور و طرد شده می دیدیم. اما رحیم بسیار آدم با نمک و دوست داشتنی و مهربان و خانواده دوستی است!

– نه فقط درباره این شخصیت که سعی کردیم برای همه شخصیت ها این اتفاق بیفتد. چون اطراف ما پر از آدم هایی است که هم ویژگی منفی دارند و هم مثبت و آدم های کاملا سفید و یا کاملا سیاه نیستند. غیر از کارتون خواب ها که بسیاری از آنها آدم های محترم و گاها تحصیلکرده ای هستند که شرایط باعث شده اینگونه زندگی کنند. از طرفی هم قطعا دیده ایم افرادی را که به مواد مخدر اعتیاد دارند اما خودشان هم از این شرایط ناراحت هستند و دلشان می خواهد که ترک کنند. ولی ترک مواد مخدر و حتی ترک یک سیگار ساده به این راحتی نیست. کسانی که سیگاری هستند، این تجربه را داشتند که بارها آن را ترک کرده اند، اما باز هم سیگار کشیده اند. بنابراین خواستیم این بار نشان بدهیم که رحیم آدم بدی نیست و خودش هم از این وضعیت ناراحت است. اما به این سادگی نیست.

 

 در این باره با توجه به خطوط قرمز تلویزیون با مشکلی روبرو نشدید؟

– نه به این خاطر که رحیم خودش از این وضعیت خوشحال نیست و به کارش افتخار نمی کند و دوست دارد آن را پنهان کند و بارها تصمیم به ترک کردن گرفته است.

 

 چطور شد که از حسن نوری دستیارتان خواستید که در کنار کاظم سیاحی بازی کند و مقابل دوربین رفت؟

– حسن نوری در کارهای قبلی من هم بازی کرده بود. البته حضورش در این مجموعه پررنگ تر بود. به نظرم بازیگر خیلی خوبی است و چه چیزی بهتر از این که دستیار آدم بازیگر خوبی هم باشد.

 

 اتفاقی که در کارهای قبلی شما هم افتاده این است که شما چهره هایی را مقابل دوربین می برید که کمتر دیده شده اند. در این کار هم کاظم سیاحی و هوتن شکیبا را به مخاطب تلویزیون معرفی کردید. ضمن اینکه از این نظر کست متفاوتی را برای این کار چیدید. از ابتدا به این انتخاب هایتان ایمان داشتید و یا فکر می کردید به نوعی ریسک کردن است؟

– بازیگرهایی هستند که یک نقش را بارها و بارها تکرار می کنند. البته من خودم از دیدن بازیها لذت می برم. اما فکر می کنم خب این بازیگر خیلی این نقش را بازی کرده است. ببینیم چه کسی می تواند این نقش را بازی کند و این خیلی هیجان انگیز است. البته این کار کمی خطرناک است. چون تهیه کننده و تیم نگران از این قضیه است. اما خوشبختانه هم تهیه کننده و هم سازمان و هم مردم به من اعتماد کرده اند. البته من به بازی هوتن که اعتقاد شدیدی داشتم. در همه کارهای قبلی هم که ساختم به او پیشنهاد داده بودم. یعنی از زمان «پژمان» من دوست داشتم که با هوتن کار کنم، اما هیچ وقت شرایطش مهیا نمی شد. کاظم سیاحی را هم که سالهاست می شناسم و از توانایی هایش مطلع بودم. در کل برای انتخاب همه بازیگرها خیالم راحت بود. از این رو نگرانی در انتخاب آنها نداشتم. تنها بازیگری که پیش از شروع فیلمبرداری شک داشتم و نگران بودم، متین ستوده بود. چون او را نمی شناختم و تجربه کار طنز هم نداشت. اما خودش خیلی به من قوت قلب داد. از طرفی چون بازیگر حرفه ای است، نمی توانستم از او بخواهم دورخوانی کند. اما خودش استقابل کرد و یکی دو بار که متن را خواند، دیدم که برای نقش ترانه مناسب است.

 

 اتفاقا خیلی از بازیگران از عدم شناخت کارگردانها از توانایی شان در بازیگری گله مند هستند. اما شما در سریال هایی که می سازید، ثابت کرده اید که شناخت کافی از بازیگران دارید.

– چیزی که بازیگرها هم باید کمک کنند این است که خیلی وقت ها کارگردان نمی تواند به صراحت از بازیگر بخواهد که متن را بخواند. بنابراین باید بر اساس سابقه اش قضاوت کرد. از این رو خود بازیگرها هم باید کمک کنند.

 

 و بیژن بنفشه خواه و افشین سنگ چاپ هم در این سریال فرصتی برایشان مهیا شد تا حضور متفاوتی داشته باشند!

– بله امیدوارم نظر همه مخاطبان سریال همین باشد.

 

 چقدر بازیگرانتان به متن وفادار بودند و یا اینکه بداهه گویی هم در حین فیلمبرداری داشتند؟

– بازیگران ما حتی یک کلمه بداهه گویی هم در کار نداشتند. البته که از هر پیشنهادی استقبال می شد، ولی بداهه نداشتیم. پیش از فیلمبرداری همه چیز هماهنگ می شد. چون به قدری همه با همدیگر هماهنگ بودند که اگر یکی کلمه ای را بداهه می گفت، تعادل همه چیز به هم می ریخت.

 

 این تصور وجود دارد که ممکن است در طول تصویربرداری با اتفاق جالب و با مزه ای روبرو شده باشید و آن را ادامه داده باشید. مثلاً اجرایی که داخل ماشین با موسیقی کلاسیک داشتند.

– اصلا. همه چیز در متن نوشته شده بود. هیچ چیزی در کار ما اتفاقی نبود و همه چیز حساب شده بود. حتی موزیکی که با دست روی میز می زدند و ضرب می زدند هم در متن بود. البته قبلش تمرین می کردند.

 

 دلیل اینکه حضور کاراکتر پلیس در فصل دوم کمرنگ شده است، چیست؟ به دلیل خطوط قرمزی است که باید رعایت می کردید؟ یا تذکری در این زمینه دریافت کرده اید؟

– به خاطر قصه بود. اتفاقا در قسمت های بعدی که عشق سال های جوانی اش را پیدا می کند، حضورش پررنگ تر هم می شود.

 

 پس ربطی به شوخی کردن شما با پلیس ندارد؟

– نیروی انتظامی و مدیران تلویزیون خیلی با ما در این کار همراهی کردند. چون اجازه دادند شوخی های ما پخش شود و خیلی در این راه با ما همراهی کردند.

 

 حتی شخصیت پلیسی به نام نعیمی هم با آن لحن صحبت کردنش برای شما مشکلی ایجاد نکرد؟ اصلا چطور او را برای این نقش انتخاب کردید؟

– مهدی ربیعی بازیگر این نقش است که قبلا هم کار بازیگری کرده بود، اما نخستین بار است که مقابل دوربین می رود. البته در ابتدا کمی حساسیت از جانب نیروی انتظامی وجود داشت. اما بعد که دیدند ما بی احترامی به پلیس نمی کنیم و قصدمان فقط شوخی است. از طرفی مردم و نیروی انتظامی هم این کاراکتر را دوست داشت. با وجود نگرانی که در این زمینه وجود داشت. بنابراین به مرور نگرانی ها برطرف شد. اتفاقا باعث شد که مردم با پلیس ارتباط بهتری برقرار کنند.

 

 پس اگر قصد تمسخر عده ای و یا شغلی وجود نداشته باشد، می توان به نوعی از خطوط قرمز عبور کرد؟

– به هر حال خطوط قرمز که وجود دارد ولی باید به آن نزدیک شد تا بتوان این فرهنگ را جا انداخت که قصد و هدف ما توهین و بی احترامی نیست، فقط شوخی است و می توان برای نزدیک شدن، خطوط قرمز را جا به جا کرد.

 

 معمولا برخی از کارگردان ها برای اینکه امضایی در کار داشته باشند، خودشان هم مقابل دوربین می روند. شما چرا مقابل دوربین نرفتید؟

– دوست ندارم در کاری که کارگردانش هستم، بازی کنم. البته یکبار این کار را کردم و در تله فیلمی که ساخته بودم، بازی کردم. به این دلیل که برای بازیگر سانحه به وجود آمد و باید کار را کلید می زدیم و به همین دلیل مجبور شدم خودم بازی کنم. اما امیدوارم این کار را دیگر تکرار نکنم. اصولا دوست دارم کارگردان بالای سرم باشد و من را هدایت کند.

 

 یکی از معضلات سریال های ما پایان بندی آن است. شما چه فکری برای پایان سریال کردید که راضی کننده باشد؟

– ما برای پایان بندی هم خیلی برنامه ریزی و فکر کردیم و سعی داشتیم پایان بندی باشد که سرهم بندی شده نباشد و هم فرود سریع و ناگهانی نباشد و هم اینکه همه ماجراها ختم به خیر نشود. امیدوارم توانسته باشیم به این هدفمان برسیم و مخاطب هم راضی باشد.

 

 از سریال «لیسانسه ها» که عبور کنیم، درباره اجرای برنامه «کتاب باز» و تجربه ای که در این زمینه پیدا کردید، بگویید و چقدر توانسته در زمینه مطالعه نگاه جدی تری به شما بدهد و اینکه چنین برنامه ای می توانست روی آنتن یکی از شبکه های سراسری برود تا تاثیرگذارتر باشد.

– من مجری نیستم و مجری گری هم بلد نیستم. وقتی این کار پیشنهاد شد، خب ترس و نگرانی برای من به همراه داشت. اما همین که تههی کننده و عوامل و رییس شبکه به من قوت قلب دادند و اینکه حوزه مورد علاقه من هم بود. بیشتر پاتوق های من کتابخانه ها هستند و از این نظر هم با این حال و هوا بیگانه نبودم. من غیر از خانه بیشتر کتابخانه هستم. ضمنا من هیچ وقت کتاب و مطالعه را از زندگی ام حذف نکرده ام. نمی گویم که بیشتر اوقات کتاب می خوانم، اما مطالعه جزوی از زندگی من است. اما اینکه چرا چنین برنامه ای از شبکه نسیم پخش می شود، این است که شبکه پرمخاطبی است و برنامه های سرگرم کننده هم دارد. «کتاب باز» هم برنامه خشک و جدی نیست. در عین اینکه به دنبال دوستی مردم با کتاب و ترویج فرهنگ کتابخوانی و معرفی کتاب است. چون اگر قرار بود برای مخاطب خاص باشد و صرفا نقد و بررسی کتاب باشد، قطعا از شبکه چهار پخش می شد. اتفاقی که افتاده و برای من هیجان انگیز است این است که فکر نمی کردم برنامه اینقدر بگیرد و مخاطب داشته باشد. اما از زمانی که در این برنامه حضور دارم، بیشتر علاقه مند به اتفاقات در این زمینه شده ام. به عنوان مثال درباره انتشارات و کتابی که تازه منتشر می شود و اتفاقاتی از این دست را بیشتر دنبال می کنم.

 

 به نظر شما یک برنامه نیم ساعته بدین شکل درباره کتاب کافی است؟

– من امیدوارم با حمایت مدیران ادامه پیدا کند. البته شروع خوبی در این زمینه بوده و من از پیشنهادهایی که در این زمینه دارم متوجه شدم که همه شبکه ها دوست دارند از این دست برنامه ها با چنین فرمتی داشته باشند و این خیلی اتفاق خوبی است و از این اتفاق خوشحالم. البته اگر حمایت باشد، اتفاقات بهتری در این زمینه رخ می دهد. کتاب های بسیاری در حال نشر هستند که ترجمه های خوبی دارند، البته ترجمه های بد هم در این میان وجود دارد.

 با این حال هر کتابی به یک بار خواندن می ارزد. مثل هر فیلمی که ارزش یکبار دیدن را دارد.

 

– اما من اصلا موافق نیستم. عمر ما به قدری کوتاه است که باید برای کتاب خواندن و فیلم دیدن آنها را گزینش کنیم. چون کتاب های خوب و فیلم های خوب زیاد است و عمر کوتاه. بنابراین باید در این زمینه انتخاب های درستی کرد.

 

 در حال حاضر در کنار اجرای این برنامه مشغول چه کاری هستید؟ پیسنهاد بازیگری داشتید؟

– بله پیشنهاد سینمایی و سریال دارم که نپذیرفتم. چون زمانی بود که هر کاری پیشنهاد می شد، بازی می کردم. چون دوست داشتم کار کنم. اما اگر برای نقشی مناسب نباشم، بازی در آن کار را نمی پذیرم. شاید هم اشتباه کنم و از رد کردن آن پشیمان شوم. اما به هر حال تصمیمی است که گرفته ام. اما با ایمان صفایی فیلمنامه سینمایی می نویسیم و اگر قرار باشد که «فوق لیسانسه ها» را بسازیم به بعد از این فیلم موکول می شود.

 

 ممکن است این مجموعه به سرنوشت «پایتخت» تبدیل شود و هر سال مخاطبان منتظر فصل جدید آن باشند؟

– «پایتخت» خیلی کار شیرینی است و بازیگران و فیلمنامه و کارگردانی خیلی خوبی دارد و این مجموعه است که باعث شده مردم منتظر فصل جدید آن باشند. ما هم اگر قرار باشد این مجموعه را ادامه بدهیم، باید در قصه هایمان فکر ها و ایده های جدید داشته باشیم. زوایا و لوکیشن ها و بازیگران جدیدی در کار داشته باشیم. اما اگر بخواهیم همین را ادامه بدهیم، جذاب نخواهد بود.

 

 شما در سکانس استخر قصد کنایه زدن به چیزی را نداشتید؟ چون خیلی در بین رسانه ها بازتاب داشت!

– به هر حال ما با همه چیز در این سریال شوخی کردیم. با خودمان هم شوخی کردیم. در آینده سکانس هایی هم داریم که با خیلی از مدیران و مسوولان شوخی کرده ایم. اتفاقا سازمان با هوش و درایت خود اجازه این شوخی را داد و حمایت کرد و خوشحالم که پخش شد.

 

 

 

 

 

  • 16
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش