پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۵۷ - ۱۱ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۲۹۳۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

دغدغه‌های این روزهای بهاره رهنما؛ ژن خوب زنان ایرانی!

بهاره رهنما,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

بهاره رهنما با فیلم «افعی» (۱۳۷۱) به کارگردانی محمدرضا اعلامی کار سینمایی خود را آغاز کرد ولی او همیشه علاقه‌مند به هنر تئاتر بوده است. این روزها او از سینمای تجاری کناره‌گیری کرده‌ و بیشتر روی صحنه تئاتر حضور دارد. در کنار این امور، در زمینه امور خیریه، نویسندگی، برپایی گالری و... نیز فعالیت می‌کند.

 

انرژی او بسیار زیاد است و گاهی همزمان در چند پروژه مختلف حضور دارد. رهنما دغدغه‌های فراوانی از جمله پیگیری حقوق کودکان، زنان و حیوانات را دنبال می‌کند. او می‌گوید که در بین هنرها، تئاتر سوگلی‌اش است و به خاطر آن حتی قید بازی در سریال و فیلم را هم می‌زند. زندگی او به‌عنوان سلبریتی‌ با زندگی مردم عادی تفاوت فراوانی دارد و از میزان بالای خشونت در فضای مجازی نسبت به هنرمندان گلایه می‌کند. رهنما اعتقاد دارد زنان ایرانی بالاخره وارد استادیوم‌های ورزشی می‌شوند و ژن خوب دارند. با بهاره رهنما در مورد زندگی، علایق و مسائل کاری‌اش گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

در زمینه کارگردانی، بازیگری و نویسندگی تئاتر خیلی فعال هستید. کمتر پیش می‌آید هنرمندان سینما به دلایل مادی تا این حد در زمینه تئاتر فعالیت مستمر داشته باشند. 

 

در واقع، عشقم تئاتر بود. قبل از سینما بیشتر به تئاتر علاقه داشتم و دارم. در سال‌هایی که می‌خواستم وارد تئاتر بشوم خیلی سخت می‌گرفتند. گروه‌های بسته‌ای در تئاتر بودند. کسی را درون خود راه نمی‌دادند. تقریبا می‌توانم بگویم که با تاخیر ۱۳ ساله وارد تئاتر شدم. بنابراین، اولین فیلم سینمایی من با اولین تئاتری که بازی کردم تاخیری بیشتر از یک دهه دارد. با کارگردانی خانم منیژه محامدی کار تئاتر را آغاز کردم. وقتی وارد تئاتر شدم دیگر مطمئن شدم که جای درستم اینجاست. باید بازیگر تئاتر بشوم. در تئاتر حال بهتری دارم. با روحیه‌ام عجین‌تر است. در سال‌هایی بازیگر پر کار سینمای تجاری یا همان سینمای بدنه شدم. درحال‌حاضر به یک‌باره از این رویه کناره‌گیری کرده‌ام. زمانی بود که سالی سه، چهار تا فیلم پرفروش بازی می‌کردم. 

 

قضیه تئاتر برایم جدی‌تر شده است. برای تئاتر سریال و فیلم رد می‌کنم. اگر نمایشنامه‌ای باشد که دوستش داشته باشم، حتی با اینکه نیاز مالی هم داشته باشم، فیلم و سریال پیشنهادی را رد می‌کنم و سراغ تئاتر می‌روم. اصلا اگر درآمد تئاتر طوری بود که می‌توانستم فقط تئاتر کار کنم دیگر در سینما حاضر نمی‌شدم. تقریبا می‌توانم بگویم که درحال‌حاضر بیشتر از ۷۰ درصد فعالیتم در تئاتر است. 

 

کارگردانی را بیشتر دوست دارید یا بازیگری؟ 

اساسا بازیگر هستم. هر کسی دوست دارد در زمینه‌های دیگر هم تجربه کند. بعضی از متن‌ها خاصه آن‌هایی که خودم نوشته‌ام، وجود دارند که نمی‌توانم به کارگردان دیگری بدهم. هیچ‌وقت در ورطه بازیگری مولف نبوده‌ایم. کسی هم این موضوع را برنمی‌تابد که بازیگرش به یک باره کلی به او ایده بدهد. آدم به شدت ایده‌پردازی هستم. وقتی سر کار می‌روم روزی بالای ۱۰ ایده‌ام را نادیده می‌گیرند. آنها را خط می‌زنند. گاهی اوقات فکر می‌کنم نباید به کارگردان این همه ایده بدهم. چون کلافه می‌شود. به‌هرحال زمان محدودی برای تمرین و فیلمبرداری وجود دارد. اگر متنی را دوست داشته باشم، ترجیح می‌دهم خودم آن را کارگردانی کنم. باز هم بگویم دوست دارم با آدم‌های آماتور کار کنم. دلیلش این است که تمام عناصر مورد نیاز نقشم را می‌دانم. از لباس بگیرید تا نور روی صحنه. سخت است به آدم حرفه‌ای پیشنهاد بدهید. کار با جوان‌‌ترها را از همه بیشتر دوست دارم. 

 

وقتی از کارگردان‌های تئاتر می‌پرسیم که سلبریتی‌ها در کار شما چطور هستند اکثرا می‌نالند. مخصوصا بازیگرهای سینما از کاری به کار دیگر می‌روند و به تمرین‌ها بها نمی‌دهند. گویا، رابطه شما با کارگردان‌ها به شکل دیگری پیش می‌رود؟ 

عاشقانه تئاتر را دوست دارم. تئاتر سوگلی من است. یادم است که سر صحنه فیلمبرداری بودم. قول داده بودند ساعت چهار بگذارند سر تمرین تئاتر بروم. سر ساعت که شد گفتم باید سر تمرین بروم و فیلمبرداری را رها کردم و رفتم. هیچ وقت تئاتر را فدای چیز دیگری نمی‌کنم. 

 

شهرت چقدر روی زندگی خصوصی شما تاثیر گذاشته است؟ چه نکات مثبت و منفی برایتان داشته است؟ 

شهرت یک انتخاب است. ولی مردم چیزی از همه زندگی ما نمی‌دانند. شهرت، تنهایی شما را از بین می‌برد. تنهایی شما دیگر هیچ وقت زنده نمی‌شود. شما دیگر با آدم‌های عادی متفاوت می‌شوید. آدم‌هایی که معروف می‌شوند از یک جایی به بعد در روابط اجتماعی خود دچار تردید می‌شوند. شخصیت «سلبریتی» جدا از شخصیت «اصلی» شما محبوب اطرافیان می‌شود. شاید اگر این وجهه سلبریتی شدن نباشد خیلی از آدم‌های اطرافتان کنار بروند. دوست‌ها و آشنایان بیشتر علاقه دارند به شخصیت سلبریتی شما نزدیک شوند. بنابراین، روابط اجتماعی در دوره شهرت خیلی سخت می‌شود. کسی که شهرت را انتخاب می‌کند باید بداند بخش اعظم زندگی خصوصی خود را از دست خواهد داد. 

 

سینما تاثیر بسزایی در سلبریتی شدن افراد دارد. مخاطب گسترده و درآمد مالی مناسبی هم با خود به همراه می‌آورد. نظرتان به‌طور کلی درباره سینما چیست؟ بیشتر خاطرات خوب یا خاطرات سخت دارید؟ 

در سینما به من خوش نمی‌گذرد. اصلا آدم دوربین نیستم. طبیعتا، حرفه‌ام بازیگری است. کارهای بسیار خوبی هم داشته‌ام. در ۱۷ سالگی وارد حرفه سینما شدم. عوامل سینما دیگر مانند خانواده من هستند و نسبت به سینما «همذات‌پنداری» دارم. بازی‌کردن جلوی دوربین برایم لذت‌بخش نیست.

 

سال ۱۳۷۴ وارد دانشکده حقوق شدم و سال ۱۳۷۹ درسم تمام شد. همه این سال‌ها در رابطه با بازیگری خیلی مردد بودم. وقتی تئاتر را تجربه کردم با خودم تصمیم گرفتم که حتما باید بازیگر بمانم. سینما، خاطرات بدی برایم باقی نگذاشته است. واقعا خیلی پیگیر آن نیستم. انرژی‌ام را روی تحصیل در دانشگاه و تئاتر گذاشته‌ام. مثلا در رشته حقوق قضایی درس خواندم. بعد فوق لیسانس گرفتم. تدریس کردم. هیچ وقت مستمر و با جدیت به سینما نمی‌پردازم. سال‌هایی بود که اضافه‌وزن پیدا کرده بودم. هیچ وقت به خودم نگفتم باید به خاطر سینما وزنم را کم کنم. اصلا سینما دغدغه من نیست. در کنار تحصیل و تئاتر دغدغه نوشتن هم دارم. تاکنون پنج تا ۶ نمایشنامه چاپ کرده‌ام. کتاب شعر دارم. دو مجموعه داستان چاپ کردم. درحال‌حاضر روی رمان هم کار می‌کنم. 

 

شما همیشه خیلی فعال هستید و در زمینه‌های مختلف کار می‌کنید. به شما حسادت نمی‌کنند؟ 

زمانی آقای مهران مدیری گفت: «آدم‌ها در مورد بهاره رهنما دو دسته هستند. یا خیلی دوستش دارند یا کاملا ازش بدشان می‌آید.» اسم این موضوع را حسادت نمی‌گذارم. به نظرم، شاید حرص می‌خورند. جامعه جوان و متاسفانه تنبلی داریم. وارد فضای مجازی می‌شوند و به هرکسی که می‌رسند فحش می‌دهند. فکر نمی‌کنند برای رسیدن به اهداف‌شان باید تلاش کنند. سلبریتی‌ها از آسمان نیامده‌اند.

 

کارنامه‌ام مشخص است. سالیان سال کار و تلاش کرده‌ام. در زندگی مشترک با آدم معروفی هم بودم. بچه دارم. او هم در کار موسیقی است. بارها در کنکور شرکت کردم و قبول شدم. اصولا انرژی زیادی دارم. تلاش فراوانی هم می‌کنم. خیلی‌ها به من می‌گویند چرا این همه کار را با هم می‌کنید. وقتی می‌توانم چند کار را درست انجام بدهم یعنی اینکه انرژی‌ام با دیگران فرق دارد. قاعدتا آنهایی که چنین انرژی ندارند، حرص می‌خورند. 

 

این انرژی فراوان از کجا می‌آید؟ 

واقعا نمی‌دانم. به نظرم، بخشی از آن به دیدگاه و تفکر آدم خاصه به زندگی مربوط می‌شود. مادرم زن قدرتمندی بود. از بچگی به ما یاد داده بود که باید بارها از صفر شروع کنیم. زندگی پرچالشی هم داشت. مادرم قهرمان زندگی‌ام است. الگوی اصلی‌ام اوست. شاید هم بخشی از این انرژی ذاتی باشد. وقتی به اتریش می‌روم و دخترم را می‌بینم. با یکدیگر کارهای مختلفی انجام می‌دهیم. یک‌باره ساعت چهار می‌شود. دخترم می‌گوید: «مامان من دیگر خسته شدم. تو خیلی انرژی داری.»الان خیلی‌ها این مصاحبه‌ها را می‌خوانند و می‌گویند بهاره رهنما ژن خوب دارد... [خنده]

دغدغه روزانه شما چیست؟ با این همه انرژی که دارید باید به چیزهای مختلفی فکر کنید. 

 

۱۰، ۱۵ سال است که به حقوق زن‌ها و کودکان می‌پردازم. این دغدغه از همان دوران ورودم به رشته حقوق شروع شد. برای بخشش زندانی‌های زیر ۱۸ سال خیلی تلاش کردم. از این بابت یک تندیس هم گرفته‌ام. در حیطه بیماری‌های مختلف مانند دیابت، هموفیلی و... هم فعالم. با کمک به آدم‌های دردمند حالم خوب می‌شود. دغدغه‌های اجتماعی زیادی دارم. در سال‌های اخیر، به‌طور مشخص در حوزه زنان و کودکان فعال هستم. اصلا سمت «مردستیزی» نمی‌روم. دنبال این هستم که مهم‌ترین اعتراض زمانه در جامعه خودمان را پیدا کنم و آن را به گوش دیگران برسانم. دیگران باید حقوق زنان را بشنوند. مطلقا رویکرد «فمینیستی» ندارم. 

 

زنان در تلاش برای گرفتن حق خود برای ورود به استادیوم‌های ورزشی هستند. نظر شما چیست؟ 

در حقیقت، ورود به استادیوم‌های ورزشی از جمله حقوقی است که باید گرفته شود. چندین و چند سال است می‌خواهند سر زنان ایرانی بزنند؛ ولی نمی‌توانند. به نظرم زن ایرانی همیشه ژن خوب داشته است. دیگر زمان توسری زدن به زنان تمام شده است. دیگر نمی‌شود زنان را در پشت پستو نگه داشت. قطعا ورود به استادیوم‌های ورزشی برای زنان حل خواهد شد. زنان ایرانی بالاخره وارد استادیوم‌های ورزشی می‌شوند. 

 

آنچه این روزها روح شما را می‌خورد و خیلی اذیت‌تان می‌کند، چیست؟ 

دو سال سفیر انجمن حمایت از حقوق کودک بودم. فکر می‌کنم در کنار حسام نواب صفوی تنها بازیگرانی باشیم که در رشته حقوق تحصیل کرده‌ایم. در مسائلی مانند کودک‌آزاری و بداخلاقی‌های جنسی فعالیت کردم. واقعا ذهن و روحم بعد از دو سال آسیب دید. دیگر نمی‌توانستم. برخی آزارهای فجیعی علیه کودکان زیر ۱۰ساله به کار می‌برند.

 

هنوز هم با شنیدن این آزارها لطمه می‌خورم. کودکانی را می‌بینم که با ناآگاهی پدر و مادرشان به شدت ضربه خورده‌اند. خشونت در قبال کودکان چیزی است که خیلی اذیتم می‌کند. از سوی دیگر، خشونت علیه حیوانات هم زجرم می‌دهد. فکر می‌کنم آدم‌های بالغ از پس خودشان بهتر بر می‌آیند. ولی خشونت علیه کودکان و حیوانات خیلی کار عجیبی است. فکر می‌کنم خشونت در ایران رشد کرده است؛ البته یکی از دوستان می‌گفت تا وقتی فضای مجازی و اینترنت نبود این خبرهای خشونت‌آمیز به ما نمی‌رسید. هر زمان «اینستاگرام» را باز می‌کنید یک اتفاق بد برای یک بچه افتاده است. به نظرم، خشونت در جامعه ما خیلی تسری پیدا کرده است. 

 

یعنی خشونت از گذشته خیلی بیشتر شده است؟ 

در سال‌های زمان جنگ میوه‌هایی مانند موز کمیاب بود. اگر کسی در خانه‌اش موز داشت یعنی اینکه میلیاردر بود. اصلا موز در هیچ کجا پیدا نمی‌شد. برای بچه‌های الان قابل باور نیست که زندگی ما این‌گونه بود. بااین‌حال، زمانی که جنگ بود، جامعه ما خیلی مهربان‌تر بود. با اینکه، فشار زیادی هم رویمان بود. مردم به یکدیگر اطمینان داشتند. شما الان می‌بینید که خواهر سر برادرش کلاه گذاشته است. انسانیت به سمتی می‌رود که واقعا نمی‌دانم کجاست` به ضرس قاطع می‌گویم خشونت در کلان‌شهرهایی مانند تهران افزایش یافته است. به‌عنوان مثال خشونت کلامی در فضای مجازی را در نظر بگیرید. این خشونت شدید علیه آدم‌های معروف را ببینید. این موضوع خیلی آزارم می‌دهد. برای همین به شعر پناه می‌برم. جهان شاعرانه، خشونت کمتری دارد. 

 

شاید خشونت در فضای مجازی باعث خشونت بیشتر در زندگی واقعی هم شده باشد. 

 

شاید. 

 

از حیوانات خانگی نگهداری می‌کنید؟ 

از بچگی همیشه حیوان خانگی داشتم. تقریبا ۶، هفت ماه هست که ندارم. از شترمرغ تا گربه، سگ، پرنده، قورباغه و... در حیاط خانه داشته‌ام. 

 

چرا این روزها مهربانی با حیوانات برای برخی رفتار عجیب به حساب می‌آید؟ 

این موضوع هم از افزایش خشونت می‌آید. وقتی پستی در حمایت از حیوانات در فضای مجازی می‌گذارم نمی‌دانید برخی چه واکنش‌های منفی نشان می‌دهند. اغلب اوقات به این مسائل فرهنگی دقت می‌کنم. فردی که شغلش معلمی است، می‌گوید: «این همه آدم نیازمند وجود دارد و شما به حیوانات می‌رسید.» انگار که حمایت از حیوانات جلوی حمایت از انسان‌ها را می‌گیرد. این اتفاق درحالی است که خیلی‌ها هم به اسم دین مبارک اسلام، خشونت و دروغ را تسری می‌دهند. خود حضرت محمد(ص) عطوفت بسیار زیادی نسبت به حیوانات داشته است.

 

یکی از روحانیون در حال کمک به انجمن حمایت از حیوانات است. در حال جمع‌آوری تمام احادیث و نقل‌قول‌های دینی است. واقعا برخی مردم نمی‌دانند چه گناه کبیره‌ای است که به یک حیوان آسیب بزنند. یک دکتر آمده و گوشت سمی را در حیاط همسایه انداخته و حیوان مظلوم را کشته است. این چیزها را می‌بینم واقعا نمی‌دانم به کجا پناه ببرم.

 

 

 

 

 

vaghayedaily.ir
  • 12
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش