پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۸:۲۵ - ۱۳ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۳۶۷۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

الهام کردا:

هنرمند باید به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی واکنش نشان دهد /هیچ‌گاه نمی‌توانیم جنگ، حوادث ۸۸ و کوی دانشگاه را فراموش کنیم

الهام کردا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
الهام کردا (بازیگر) که این روزها با نمایش «نفر دوم» روی صحنه است، از اتفاق‌های متعددی می‌گوید که در ایران پر تب و تاب و پرتلاطم رخ می‌دهد و خاطرنشان می‌کند: تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی که در جامعه‌مان می‌افتد روی تک تک لحظه‌های زندگی ما تاثیر می‌گذارد. ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم جنگ، حوادث سال ۸۸ و کوی دانشگاه را فراموش کنیم.

به گزارش ایلنا، نمایش «نفر دوم» روایتی از سی سال زندگی یک خانواده است. سی سال از خاطرات شخصی که اتفاقات سیاسی و اجتماعی روزگار هم ردی در آن به‌جا گذاشته است. مهین صدری، نمایشنامه‌نویس و کارگردان این اثر، برش‌هایی از مهم‌ترین حوادث ایران معاصر را از زمستان سال ۱۳۶۶ تا امسال یعنی ۱۳۹۶، از نگاه دو خواهر روی صحنه تماشاخانه ایرانشهر نشان داده است. نمایشی که آغازی متفاوت دارد و با دیالوگ عادی و صمیمانه او و الهام کردا و ستاره اسکندری (دو بازیگرش) با تماشگران روی صحنه شروع می‌شود و کم‌کم مخاطبان را همراه با بازیگران وارد روایت می‌کند تا هرچه آن‌ها به سمت عقب صحنه بروند، زمان به سمت جلو بیاید.

یکی از ویژگی‌های «نفر دوم» این است که نمایش با گفتگوی رودروی سه کاراکتر اصلی با مخاطب شروع می‌شود که در دیالوگ‌هایی به مخاطب می‌گویند نمایش به صورت جمعی شکل گرفته است. ایده کل نمایش و شروع داستان محصول همفکری سه نفره بود یا بخشی از نمایشنامه؟

در حقیقت ما خیلی چیزها را خیلی صادقانه در ابتدای نمایش به مخاطب می‌گوییم. از لحظه‌ای که خانم مهین صدری خواست کار را شروع کند و به ما هم اطلاع داد، قرار بر این بود که درباره یکسری مسائل اجتماعی و تاریخی که برایمان خیلی مهم است در این نمایش بگوییم. من و ستاره اسنکندری به عنوان دو بازیگر با مهین صدری می‌نشستیم و هر از گاهی درباره‌اش حرف می‌زدیم. و خب اینها را مهین برمی‌داشت و برای ایده داستان استفاده می‌کرد. در اول نمایش هم خیلی واقعی می‌گوید روند شکل‌گیری نمایشنامه چطور بود. که البته بعد از یک زمانی ماحصل این دیالوگ‌ها به سمت چیزهایی که خودش می‌خواست رفت؛ یعنی همه این خرده داستان‌ها و روایت‌ها را از فیلتر خودش عبور داد. در حقیقت اول نمایش قسمتی نیست که بعدا اضافه شده باشد بلکه جزو ساختار نمایشنامه است. از ابتدا قرار بر این بود شروع نمایش طوری جلو برود که انگار یک گفتگوی عادی با تماشاگر درباره روند شکل‌گیری متن است و آرام آرام از همان گفتگوی عادی انگار شخصیت‌ها دارند در ذهنش شکل می‌گیرند و انگار کم‌کم من و خانم اسکندری در قالب آن شخصیت‌ها می‌رویم و نمایش شروع می‌شود. از طرف دیگر، انتخاب این ساختار و شروع آن به دلیل علاقه بیش از حد نویسنده یعنی خانم صدری به تئاتر مستند است؛ یعنی علاقه به اینکه واقعیت‌ها را همان‌جور که هستند بگوید. این نوع از شروع نمایش هم به نوعی همان تئاتر مستندی است که همیشه مهین دوست دارد راجع بهش حرف بزند و کار کند و این جادویی که تو انگار از دل یک اتفاق خیلی عادی می‌روی داخل جادوی نمایش.

 

البته با این نوع شروع احتمالا خیلی از تماشاگران چند دقیقه ابتدایی داستان را از دست می‌دادند شاید به خاطر برخورد ناگهانی با شکل آغاز داستان که تماشاگر تردید می‌کند که این جزئی از نمایش است یا نه...

این متاسفانه مشکل تربیتی است که تماشاگران ما دارند. چون تماشاگر به اندازه کافی وقت داشته و آمده در سالن نشسته است. اگر تماشاگر می‌خواهد چیزی را درک کند باید متوجه باشد شاید مهم‌ترین چیزها در همان لحظه اول باشد. این یک شیوه است؛ شاید راهی است برای نمایش‌های بعدی تا به تو بگویند از لحظه اول به آن گوش بده و دنبالش کن. چون لحظه اول خیلی مهم است، مثل لحظه آخر. من اتفاقا با اینهمه آلترناتیو بودن بخش اول نمایش و این شکلی در دل قصه، جادوی نمایش و باز شدن پرده رفتن خیلی موافقم. چون به نظرم کاری است که بقیه نکرده‌اند. انگار تو می‌آیی بگویی «ببخشید من نمی‌خواهم این نمایش را اجرا کنم» اما ناگهان می‌بینی که رفته‌ای در دل نمایش. من فکر می‌کنم اتفاقا یکی از نقاط قوت این نمایش همین است. شاید این تربیت نمایش ماست و معتقدم باید تماشاگر کمی با دقت‌تر و عمیق‌تر به همه چیز نگاه کند. شاید من یک جمله را خیلی عادی می‌گویم اما در همین جمله عادی هزار چیز باشد که تمام اطراف را تحت شعاع قرار دهد. بنابراین من خیلی با این شیوه آغاز موافقم و معتقدم این شکل از نمایش، عمق و اتفاقاتی که در آن می‌گذرد و اینکه به مردم می‌گوید که سلیقه‌ای دیگر و شکلی دیگر از نگاه کردن را می‌پسندد اتفاق خوبی است. چون شبیه چیزهایی که همیشه می‌بینیم نیست و این به نظرم نمایش «نفر دوم» را کاملا خاص می‌کند.

 

الهام کردا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

این نوع از آغاز داستان را ناشی از علاقه نویسنده به تئاتر مستند دانستید؛ خود قصه هم مستند است چون سی سال از زندگی یک خانواده را مرور می‌کند و ما احساس می‌کنیم وارد دفتر خاطرات نویسنده یا بازیگرها شده‌ایم. مثل تاریخی که یکسری روایت پراکنده دارد و برگ‌هایی از آن را در اختیار ما قرار می‌دهد. داستان «نفر دوم» هم یکسری اتفاق مهم را مرور می‌کند که خاطره مشترکی برای خیلی از آدم‌هاست. به نوعی تاریخ شفاهی سی ساله است.

 

بله دقیقا همین است. در ابتدای نمایش هم این را می‌گوییم. برای همین معتقدم مهم‌ترین بخش «نفر دوم» قسمت اول آن است که ما سه نفر روی صحنه حاصر می‌شویم و مهین صدری درباره شکل‌گیری نمایشنامه می‌گوید و اینکه قرار بوده و قرار است سی سال از زندگی یک خانواده را بگوییم. خب، در این سی سال زندگی تمام آن اتفاق‌ها می‌افتد؛ اتفاق زمستان سال ۶۶، سال ۶۷، ۸۸ یا موضوع غواص‌ها یا اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی دیگر. ولی موضوع مهم این است که اتفاق‌های اجتماعی چطور روی زندگی شخصی آدم‌ها تاثیر می‌گذارد. چطور تمامِ بیرون می‌تواند درون تو را تغییر دهد؛ تو با تمام این اتفاق‌ها پیر می‌شوی، بچگی و نوجوانی‌ات را با این اتفاق‌ها می‌گذرانی و در خصوصی‌ترین لحظه‌های زندگی‌ات حتی در عاشقانه‌ترین آنها این اتفاق‌ها حضور دارند چون باعث می‌شوند تو الکن شوی، در قضایای عاشقانه‌ات نتوانی حرف بزنی، همیشه بترسی، از گفتن بترسی، منتظر باشی یکی بیاید، همیشه امیدوار باشی یا برعکس همیشه ناامید باشی... خب، اینها همه اتفاقات جامعه‌ای است که ما در آن زندگی می‌کنیم. به دلیل ایران پر تب و تاب و پرتلاطمی است که همیشه ما داریم و قطعا اینها روی زندگی آدم‌ها تاثیر می‌گذارد و چیزی هم که نویسنده می‌خواست و همه ما هم به آن خیلی اعتقاد داشتیم این بود که بگوییم چقدر بیرون در ما تاثیر می‌گذارد و ما نمی‌توانیم نسبت به این بیرون بی‌تفاوت باشیم؛ لحظه به لحظه نگاهش می‌کنیم و تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی که در جامعه‌مان می‌افتد روی تک تک لحظه‌های زندگی ما تاثیر می‌گذارد.

 

با اینکه نمایش زنانه است اما اینطور نیست که ما مردهای قصه را نشناسیم. اتفاقا در خلال روایت‌های زنانه با مردهای داستان هم آشنا می‌شویم. قرار بود نقش مردها هم در این داستان پررنگ باشد؟

موضوع این است که تمام زن‌ها همه اتفاق‌های زندگی‌شان ربط و بستگی به مردها دارد؛ مردهایی که به جبهه می‌روند، عاشق می‌شوند ولی نمی‌توانند بگویند دوستت دارم، مردهایی که هستند ولی در واقع نیستند. مردهایی که انقدر دچار ترس‌های زندگی‌شان‌اند و مانند زن‌ها این ترس‌ها را دیده و با آن بزرگ شده‌اند که الکن می‌شوند. قطعا مردها خیلی در این نمایش مهم‌اند.

 

الهام کردا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

یکی دیگر از ویژگی‌های این نمایش که ربطی به حضور مردان دارد این است که خانم صدری نقش یک مرد را بازی می‌کند و برخلاف تمام تصوراتمان اینطور نیست که صدایش را بم کند یا ظاهرش را تغییر دهد.

چندی پیش تعبیری در این باره شنیدم که خیلی برایم جالب بود؛ اینکه انگار این زنانگی نمایش یکجور انتقام تاریخی دارد. چون همیشه مردها بودند که زن‌پوش می‌شدند اما اینجا انگار این قضیه برعکس است، یک زن است که مردپوش می‌شود. البته مردپوش هم نیست در نقش نویسنده نگاه می‌کند. چون همانطور که گفتید هیچ تغییری در صدا یا رفتارش نمی‌دهد. انگار نویسنده است که در صحنه‌ها به کاراکترهایش نظاره می‌کند و کاراکتری را که خودش خلق کرده می‌خواند. کاملا به صورت یک نظاره‌گر نقش این مردها را بازی می‌کند و این می‌تواند یکی از نقاط قوت کار باشد.

 

نمایش تعدادی از برش‌های تاریخی و خاطرات مشترک ایرانی‌ها را می‌گوید؛ مثلا از بمباران تهران در سال ۶۶ یا حوادث سیاسی کوی دانشگاه در سال ۷۸ و اتفاقات سال ۸۸ که تاثیرهای اجتماعی هم داشتند یا دستگیری صدام و... با توجه به اینکه بخشی از کار در دیالوگ سه نفره شما اتفاق افتاده می‌خواهم درباره انتخاب این تکه‌های تاریخی بگویید چون طبیعا اتفاق‌های دیگری هم مرور شده اما اینها از بین‌شان گلچین شده‌اند.

بله ممکن است خیلی اتفاق‌های مهم دیگری هم در این سی سال در ایران باشد و می‌توان تا ابد درباره اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی مهم گفت اما بالاخره اینها که روی صحنه آمده یک انتخاب است. تو انتخاب می‌کنی درباره چیزهایی که روی‌ات تاثیر بیشتری گذاشته بنویسی و «جنگ» بزرگترین تاثیر را روی همه ما گذاشته است. جنگ باعث شده یک عالمه از پدرها، عموها، دایی‌ها و برادرها بروند و دیگر برنگردند. یا حوادث سال ۸۸ بزرگترین تاثیر را حداقل روی نسل ما گذاشته است چون یک اتفاق بزرگ بوده. یا مثلا قضیه کوی دانشگاه؛ که اتفاق مدنی در ایران با آن شروع شده است. اینها خیلی اتفاقات مهمی بودند وگرنه خیلی اتفاق‌های دیگری می‌توانست در داستان باشد اما اینها بوده که بیشترین تاثیر را روی نویسنده گذاشته و بیشترین تاثیر را روی آدم‌ها دارد. اگرنه در اخبار روزی هزار خبر می‌شنویم که امروز تیتر است و فردا فراموش می‌شود اما ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم جنگ و کوی دانشگاه را فراموش کنیم.

 

الهام کردا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

در این سی سال که داستان دو خواهر روایت می‌شود درست است این دو زن نوع تصمیم‌گیری‌شان و نوع مواجهه‌شان با زندگی متفاوت است اما عملا انگار هر دو یک تاثیر مشخص را از تمام اتفاق‌های زندگی‌شان می‌گیرند.

تاثیر که بله همان است اما شیوه برخورد با این اتفاق‌ها هم مهم است. یکی می‌نشیند و دیگری مبارزه می‌کند، یکی فکر می‌کند چه فایده‌ای دارد و آن یکی می‌گوید نه تا الان اینطور بوده قرار نیست تا ابد همین‌طور بماند. ولی معلوم است که تاثیر همین است. کسی که سال ۸۸ در خیابان بوده با کسی که نبوده شیوه‌اش فرق داشته اما تاثیری که از جامعه امروز گرفته‌اند برای هر دو یکی است. چه فرقی می‌کند؟ قطعا اتفاقات یک تاثیر مشابه روی آدم‌ها می‌گذارند. به خصوص که این دو کاراکتر نمایش دو خواهرند که کنار هم زندگی می‌کنند اما با دو شیوه و نگرش مختلف به زندگی.

 

الهام کردا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

شما به عنوان یک هنرمند مانند نقش‌تان در نمایش «نفر دوم» در شرایطی مثل انتخابات منفعل نیستید و فعالیت اجتماعی دارید درباره این شیوه برخورد و حضور فعالانه نسبت به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی هم می‌خواهم نظرتان را به عنوان یک هنرمند بدانم.

فکر می‌کنم اصولا هنرمند باید نسبت به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی اطرافش واکنش نشان دهد. واکنش متعلق به هر انسانی است؛ من هم خیلی جاها مساله‌ای برایم مهم نیست اما در مواردی که برایم مهم است و براساس تحلیلی که دارم فکر می‌کنم می‌توانم تاثیر کوچکی بگذارم و باید واکنش نشان دهم.

 

 

 

  • 18
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش