پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳
۱۱:۱۲ - ۱۶ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۴۲۰۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با ریما رامین‌فر، بازیگر نقش هما در سریال پایتخت

ریما رامین فر,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

شاید ریما رامین‌فر را بیشتر با تلویزیون و سریال «پایتخت» بشناسیم، اما او یکی از بازیگران، نویسندگان و کارگردانان بنام تئاتر است که حالا هرازگاهی به تئاتر هم می‌آید و این روزها در نمایش «آن سوی آینه»، نوشته فلوریان زلر و کار علی سرابی، هر شب ساعت ٢٠:٣٠ در تالار شهرزاد بازی می‌کند.

 

در این نمایش درباره دوستی و طلاق دو زوج یک موقعیت کمدی شکل می‌گیرد. ریما رامین‌فر به «شرق» گفت که در ایام سال نوی ٩٧ نیز مجموعه پایتخت که از اردیبهشت تا مهر ٩٦ بازی کرده‌اند، پخش خواهد شد و این‌بار نسبت به سری‌های قبل‌تر بیشتر تلاش کرده‌اند و امیدوار است که این تلاش با رضایت بیشتر مخاطبان همراه شود. با او درباره تئاتر و کمدی آن سوی آینه گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

  آیا می‌شود گفت که ریما رامین‌فر خیلی از تئاتر که خانه اصلی‌اش است، دور افتاده؟

اصولا خیلی کار نمی‌کنم، حتی در سینما و تلویزیون هم کم کار می‌کنم و اگر برای تلویزیون در پایتخت بازی می‌کنم، یکباره تصمیم می‌گیرم تا مدتی کار نکنم و ترجیح می‌دهم کم کار کنم و کارهایی را هم انجام می‌دهم که قابلیت‌هایی داشته باشند وگرنه هرگز برای کارکردن و پول‌درآوردن بازی نمی‌کنم.

 

  آن قابلیت‌ها چه می‌توانند باشند؟

به‌هرحال می‌دانم تئاتر زمانی می‌تواند به من سمت‌وسو بدهد که متن خوبی باشد و بعد هم کارگردان و بقیه عوامل یک گروه هم برایم شناخته‌شده باشند و بتوانم در کنارشان به‌راحتی کار کنم. درواقع کار باید درکل برایم اقناع‌کننده باشد که بتوانم خانه‌ام را به سمتش ترک کنم.

 

  فکر کنم چندسالی می‌شود که تئاتر کار نکرده‌اید؟

بله، چهار سال پیش «اینجا کجاست؟» کار شیوا مسعودی را بازی کردم که کاری تک‌پرسوناژه بود که آن نقش را هم خیلی دوست داشتم و بازی‌اش کردم.

 

  بنابراین اولویت انتخاب برایتان متن است؟

بله، اول متن و نقش و بعد هم کارگردان و هم‌بازی‌ها و دیگر عوامل.

 

  در نمایش آن سوی آینه چرا و چگونه قبول کردید که بازی کنید؟

درباره زلر شنیده‌ام که نویسنده خیلی مطرحی در فرانسه است و هم‌اکنون هم اکثر متن‌هایش در آنجا و دیگر نقاط دنیا دارد کار می‌شود، اما جدای از شهرت و معروفیت نویسنده، وقتی متن آن سوی آینه را خواندم، خیلی با آن ارتباط گرفتم و برایم خیلی جذاب بود که این آدم‌ها خیلی بلندبلند دارند فکر می‌کنند و روابطشان خیلی دقیق نوشته شده و کاراکترها را خیلی خوب می‌شناسیم و نویسنده خیلی خوب حتی افکار درونی زن‌ها را نوشته است و آنها را خیلی خوب می‌شناسد و برای همین هیچ تردیدی نداشتم که این متن و نقش را دوست دارم و ایزابل را برای بازی انتخاب کردم.

 

  علی سرابی در مقام کارگردان چقدر در حضورتان مؤثر بود؟

با علی سرابی سال‌ها همکار و هم‌بازی بوده‌ام و خیلی خوب می‌شناسمش. انسانی وسواسی است و خیلی هم به جزئیات اهمیت می‌دهد. می‌دانم که کارکردن با آدم‌های سختگیر خوشایندتر است و می‌دانم که درست کار می‌کند و عواملش را هم با سخت‌گیری انتخاب می‌کند.

 

 آنچه مدنظرت بوده، در این اجرا و همکاری با گروه اتفاق افتاده است؟

وقتی وارد کاری می‌شوم و به آن خیلی نزدیک‌تر می‌شوم، از جایی، دیگر نمی توانم قضاوت کنم و زمانی هم که خودم کارگردانی کنم، از جایی تشخیص نمی‌دهم که کارم چگونه است. الان خوب و بد آنچه را انجام داده‌ام نمی‌دانم و البته بازخوردهایی که دیده‌ام بیشتر می‌گویند خوب است، اما باز هم نمی‌دانم به آن ایده‌آل نزدیک شده‌ام یا نه؟

 

  درباره هم بازی‌هایت این بده بستان چگونه است؟

عمده بازی‌ام با خود علی سرابی است و وقتی قرار باشد با خود کارگردان بازی کنی، یک خرده سخت‌تر می‌شود اما تا پیش از این با پژمان جمشیدی بازی نکرده بودم، او انسان بسیار سخت‌کوشی است و همین حضورش را قابل تأمل و جذاب می‌کند؛ چون بسیار تلاش می‌کند بازی‌اش باری به هر جهت نباشد و اگر قرار است که نقشی را بازی کند، به آن نقش نزدیک‌تر می‌شود. مارال را هم خیلی دوست دارم.

 

  بازتاب کارتان چگونه بوده است؟

بازخورد را براساس دیده‌ها و شنیده‌های داخل سالنم دنبال کرده‌ام. قضاوت آنها طوری است که همگی مشوق بوده‌اند و نه‌تنها با نقش و بازی من که با کل کار ارتباط خیلی خوب برقرار کرده‌اند. خودم زیاد اهل فضای مجازی نیستم، برای همین هنوز کامنت‌ها را در سایت‌ها مرور نکرده‌ام و با وجود آنکه این تظاهرات‌های چند روز اخیر فروش بلیت سینما و تئاتر را پایین آورده، همچنان کار ما هر شب خیلی پر اجرا شده است.

 

  کارکردن در یک نمایش کمدی چگونه است؟

خیلی جالب است و این اولین تئاتری است که واقعا یک کمدی خالص است و البته در کارهای قبلی هم رگه‌هایی از طنز و کمدی بوده و در این کار هر شب با خنده تماشاگران مواجه می‌شوم که برایم جذاب است و من را به چالش می‌کشد که این همه خنده را از تماشاگران بشنوم. اصولا سریال‌هایی را هم که کار کرده‌ام کمدی بوده‌اند اما خودم هرگز سعی نمی‌کنم خنده‌دار بازی کنم و کاراکترم را کمیک ارائه کنم؛ بلکه به‌دنبال ارائه یک موقعیت کمدی بوده‌ام.

 

  کمدی موقعیت برایتان مهم است؟

بله چون معتقدم هر چقدر موقعیت را جدی‌تر باور کنید، این جدیت باعث می‌شود که حقیقت طوری رخ بدهد که در آن بار کمدی و خنده بالاتر برود. در ضمن تلاشی نمی‌کنم که حتما بخندانم ولی تلاش می‌کنم نقش را درست بازی کنم و این خود کمدی را در موقعیت رقم خواهد زد.

 

  این متن فرانسوی چقدر در ایران باورپذیر است؟

این متن خیلی عجیب نوشته شده است و قاعدتا از فرهنگ فرانسوی برمی‌خیزد اما طوری نوشته شده که نمی‌توانی در برابرش مقاومت کنی و بگویی آن را نمی‌فهمی‌ و اصلا این موقعیت جهانشمول است و در هر جایی از دنیا، از برادوی آمریکا گرفته تا آلمان و ایران قابل فهم است و انگار برای فرهنگ و روابط ما نوشته شده است و این خود نشانگر نبوغ نویسنده است که در همه دنیا فهمیده می‌شود.

 

  شما سال‌های آخر ٧٠ و اویل ٨٠ متن می‌نوشتی، مانند «پس تا فردا» و کارگردانی می‌کردی، مثل «همان همیشگی» که در هر دو زمینه هم آثارت چشمگیر بود. چگونه است که دیگر در این دو حرفه کاملا بی‌رنگ‌شده‌ای؛ درحالی‌که استعدادش را داشته‌ای؟

کارگردانی، سخت‌کوشی و جاه‌طلبی می‌خواهد که از من دور است و آن تجاربم هم با درد توأم بود. خیلی سختی کشیدم تا سرانجام فهمیدم اصولا کارگردانی مدیریت خوب می‌خواهد و باید با همه ارتباط بگیری و صلابتی می‌خواهد که من ندارم. در زمینه نویسندگی شاید خودم تنبلی کرده باشم و باید بیشتر تلاش می‌کردم اما شاید بازیگری نسبت به نویسندگی و کارگردانی برایم کار آسان‌تری بوده که بیشتر در این زمینه کار کرده‌ام.

 

  واقعا بازیگری کار آسان‌تری است؟

نه به این معنا که بخواهم باری به هر جهت بازی کنم. با هر نقشی مواجه می‌شوم دچار اضطراب می‌شوم که از پس این نقش هم برخواهم آمد و من را قبول می‌کنند؟ بنابراین بازی دغدغه‌ام می‌شود و دلم می‌خواهد به‌درستی هر نقشی را بازی کنم. الان می‌بینم که علی سرابی بیشتر از آنکه به جنبه‌های هنری کارش فکر کند، باید به همه‌چیز فکر کند و اینکه بلیت‌فروشی چه زمانی باز شود و چگونه تبلیغات کنیم و خیلی چیزهای دیگر... .

 

  اگر کسی برای این امور جانبی در کنارتان باشد، باز هم کارگردانی نمی‌کنید؟

نه، چون کارگردانی چند‌ساحتی است و تو باید چند‌کاره باشی. بنابراین بازی بهتر است، چون فقط یک کار است. الان علی را می‌بینم که چقدر درگیر است و... اما درباره نویسندگی شاید این گفته شما تلنگری باشد برای اینکه دوباره بخواهم بنویسم.

 

  آیا تئاتر هم می‌بینی؟

بله شاید ماهی یک‌بار و کارهایی که شاخص هستند یا دوستان گلم در آنها بازی می‌کنند و من را دعوت می‌کنند؛ البته دوست دارم کارهای بیشتری را ببینم اما فرصت نمی‌شود.

 

  وضعیت تئاتر را نسبت به آن دوره‌ای که در اواخر ٧٠ و اوایل ٨٠ خیلی باشکوه به نظر می‌رسید، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

الان هم فکر نمی‌کنم که نسبت به آن دوره خیلی بد یا خیلی خوب شده باشد، چون جوانانی هستند که دارند خیلی خلاقانه کار می‌کنند اما در آن دوره دولت سوبسید به تئاتر می‌داد و با ما قرار‌داد می‌نوشتند و این باعث می‌شد که ما راحت‌تر کار کنیم.

 

  شاید الان دغدغه مالی مانع بشود که همین جوانان دقیق‌تر به مسائل خلاق کارشان بپردازند؟

بله درست است. برای همین هم هست که سراغ سرشناس‌ها می‌روند؛ برای اینکه کارشان فروش کند. و‌ ای کاش فقط کار می‌کردند و به جنبه‌های مالی فکر نمی‌کردند. الان کارکردن چندوجهی و خیلی سخت شده است.

 

  آیا این‌بار هم باید منتظر بمانیم پنج سال دیگر به تئاتر برگردید؟

قابل‌پیش‌بینی نیست؛ بستگی به این دارد که پیشنهاد دندان‌گیری باشد یا نه.

 

رضا آشفته

 

 

sharghdaily.ir
  • 14
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش