شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۲۳ - ۱۸ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۴۹۹۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

مهدی صباغ‌ زاده؛کارگردان «خانه کاغذی»

پرویز پرستویی بهترین گزینه برای فیلمم بود

مهدی صباغ‌ زاده,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
مهدی صباغ‌زاده، کارگردان سینما و تلویزیون این روزها تازه‌‌ترین ساخته خود «خانه کاغذی» را بر پرده سینماها دارد. فیلمی که سوژه اش به نوعی وامدار خبرنگارهاست. البته پیش از این در سینمای ایران بارها پیش آمده بود که از رسانه و خبرنگار در حاشیه داستان یا برپایه درام استفاده کنند، اما خانه کاغذی، بی‌شک در بین فیلم‌هایی که براساس حرفه روزنامه‌نگاری شکل گرفته‌اند، چند گام جلوتر است.

این در حالی است که در سینمای جهان حرفه خبرنگاری همیشه جایگاهی ثابت داشته که به‌عنوان مثال می‌توان به فیلم‌هایی نظیر «اسپات لایت»، «همه مردان رئیس‌جمهور»، «تک خال در حفره» و... اشاره کرد. با صباغ‌زاده گفت‌وگویی درباره خانه کاغذی، حرفه‌روزنامه‌نگاری و... انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

 

ایده کارگردانی فیلمی با محوریت روزنامه‌نگاران و فضای زندگی‌شان چطور و از کجا در ذهن شما شکل گرفت؟

فیلمنامه خانه کاغذی را حدود چهار سال قبل آقای حسن قلی‌زاده به نگارش درآورده بود، اما دو سال پیش که تصمیم به ساخت آن گرفتم، بازنویسی‌اش را به خسرو نقیبی سپردم تا برای ساخت مهیا شود.

 

با توجه به گذشت زمان، آیا زمان بازنویسی تغییر عمده‌ای در فیلمنامه ایجاد شد؟

صددرصد تغییر به‌وجود آمد. فیلمنامه در بازنویسی استحکام و شکل بهتری گرفت و البته در اجرا هم تغییراتی پیدا کرد.

 

واکنش تینا پاکروان (با توجه به این‌که این سال‌ها بیشتر مشغول کارگردانی و تهیه‌کنندگی است) بعد از پیشنهاد بازی در این فیلم چه بود؟ آیا سابقه روزنامه‌نگاری ایشان باعث شد نقش سارا را بپذیرند؟

خانم پاکروان، تهیه‌کننده فیلم بودند. من هم برای بازی در این نقش هنرپیشه‌های زیادی را دیدم که در نهایت مناسب نبودند تا این‌که خود آقای پرستویی به من گفتند خانم پاکروان از هر جهت مناسب این نقش هستند، چرا به ایشان پیشنهاد نمی‌دهی؟ گفتم من ایشان را در ذهنم داشتم، اما فکر کردم شاید به‌خاطر تهیه‌کنندگی و سایر مسائل این نقش را قبول نکنند! بالاخره خود پرویز پرستویی به خانم پاکروان گفت تو روزنامه‌نگار بودی و تجربه بازیگری هم داشتی، الان هم اصلا نمی‌خواهد سارا را بازی کنی و بهتر است خودت باشی و همان را جلوی دوربین بیاوری. خانم پاکروان در ابتدا به این دلیل که تهیه‌کننده کار بود مقاومت می‌کرد، اما در نهایت آن را بازی کردند.

 

مفاسد اقتصادی، رانت و... که شما در فیلمتان بیان کردید به چه دلیل است؟ آیا اقتضای زمان است یا مسائل دیگر؟

به هر حال خواه ناخواه در هر فیلمی اقتضای زمان وجود دارد. فساد اقتصادی هم سال‌هاست که گریبانگیر کشور ماست به حدی که حتی صدای مسئولان را هم درآورده.

 

بنابراین از فضای جامعه هم برای ساخت فیلمتان الهام گرفتید؟

فضای جامعه روی نوشته، اجرا و... تاثیر می‌گذارد و من هم در این فیلم سعی کردم بخشی از مشکلات و گرفتاری‌های روزنامه‌نگاران را بیان کنم.

 

شما در فیلم خانه کاغذی، دغدغه‌های دختری را بیان می‌کنید که بعضا شبیه خیلی از دختران امروز نیست و نگاه متفاوتی به جامعه و مردم دارد. این شخصیت چقدر با واقعیات نسل جوان منطبق است و چقدر از آنها فاصله دارد؟

سارا دختر یک نویسنده است و در فضایی فرهنگی بزرگ شده. مسلما در جامعه فعلی ما هستند دخترانی که اصلا به مقوله فرهنگ اهمیت نمی‌دهند و دنبال مسائل دیگری هستند، اما سارا با توجه به خاستگاه خانوادگی‌اش، نماینده قشری از طبقه و فرهنگی است که در آن رشد کرده.

 

یکی از نقد‌هایی که به فیلم وارد می‌کنند، رابطه پدر دختری، امیرعلی با ساراست. از این جهت که گاهی رابطه‌شان بشدت عمیق و گاهی به‌قدری از هم فاصله می‌گیرند که انگار اصلا همدیگر را نمی‌شناسند!

ما اینجا تقابل دو نسل و دو طرز تفکر را نشان داده‌ایم. قطعا دو نسل مختلف حتی اگر با هم در یک خانه زندگی کنند به معنای مطلق کلمه با هم تفاهم ندارند و جاهایی چالش پیدا می‌کنند.

 

چطور شد پرویز پرستویی را برای نقش امیرعلی انتخاب کردید؟

پرویز پرستویی بهترین کسی بود که به لحاظ سن و شرایط می‌توانست این نقش را بازی کند.

 

نظر خودتان راجع به قشر روزنامه‌نگار چیست؟

روزنامه‌نگاران قشری پرتلاش هستند که باوجود تمام فرازونشیب‌ها سعی می‌کنند اخبار را سریع و بی‌کم و کاست در اختیار مردم قرار دهند. روزنامه‌نگاران جلودار فرهنگ هر کشوری هستند و این فیلم حتما می‌تواند خبرنگاران را جذب کند. چون ما در این اثر پیچ و خم‌ها و خطراتی را که اهالی این حرفه با آن مواجه هستند، نشان می‌دهیم.

 

از استقبال مردم در اکران عمومی خانه کاغذی، راضی هستید؟

من تمام توانم را برای ساخت خانه کاغذی گذاشتم و الان مردم هستند که باید از این‌گونه فیلم‌ها که در ساخت شان فکر شده و سطحی و گذرا نیستند، استقبال کنند. اگر استقبال مردم نباشد، این فیلم‌ها در اکران می‌سوزد.

 

خلاصه «خانه کاغذی»

امیرعلی ابراهیمی (پرویز پرستویی) روزنامه‌نگار پیشکسوت از ادامه فعالیت‌هایش کنارکشیده و در خانه قدیمی‌اش همراه سارا (تینا پاکروان) که او هم روزنامه‌نگار است، زندگی می‌کند. بازگشت مینو به زندگی امیرعلی که روزگاری عاشق هم بوده‌اند و شنیدن حقایقی درباره دلایل رفتن او، امیرعلی را مجاب به بازگشت دوباره و افشای اسراری می‌کند که بابت آنها خود را بازنشسته کرده است. از سوی دیگر سارا که دل در گرو عشق سردبیرش دارد، راه و رسمی متفاوت از پدر برای زندگی اش انتخاب کرده است.

 

 

 

  • 18
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش