سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
۲۱:۱۱ - ۱۸ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۵۰۳۱
چهره ها در سینما و تلویزیون

روایت بازیگر سریال لیسانسه ها از بازی در یک نمایش

هوتن شکیبا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
نمایش «صددرصد» به‌کارگردانی مرتضی اسماعیل‌کاشی و بازی هوتن شکیبا و ستاره پسیانی این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است.

نوآوران آنلاین،این نمایش که شاید بشود ژانر معمایی و روان‌شناختی دسته‌بندی‌اش کرد، دو پرسوناژ دارد و به بررسی عواقب اعمال انسان در موقعیت‌های به‌ظاهر بی‌اهمیت می‌پردازد. مرتضی اسماعیل‌کاشی که خود بازیگر حرفه‌ای تئاتر است در این نمایش به‌نحو مطلوبی در نقش کارگردان ایفای نقش کرده است. هوتن شکیبا اگرچه این روزها در تلویزیون با سریال «لیسانسه‌ها ۲» به‌خوبی در میان مردم شناخته شده است اما از گذشته به‌عنوان بازیگر تئاتر همواره فعالیت می کرده است. او از سال ۱۳۸۸ تاکنون در بیش از ۲۰ نمایش از جمله «به‌خاطر یک مشت روبل»، «ستوان اینیشمور»، «رومولو کبیر»، «مرگ هوتن» و...بازی کرده است و اکنون به‌طور همزمان با «صد درصد» در نمایش «الیور تویست» به‌کارگردانی حسین پارایی هم بازی می کند. به همین بهانه‌ها با هوتن شکیبا گفت‌و‌گو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

   آقای شکیبا ظاهرا مثلث شما، مرتضی اسماعیل‌کاشی و ستاره پسیانی موفق از آب درآمده است. لطفا از تجربه همکاری با این دو نفر و نحوه تعاملتان بگویید.

از این‌که با مرتضی اسماعیل‌کاشی و ستاره پسیانی تجربه‌ای جدید داشتم، بسیار خوشحال هستم. البته پیش‌ازاین با ستاره پسیانی هم‌بازی بوده‌ام و بازی یکدیگر را خوب می‌شناسیم. واقعا حضور روی صحنه «صددرصد» بسیار لذت‌بخش است. با وجود این‌که بازی کردن شخصیت «مایکل» واقعا دشوار است اما این کار برای من یک چالش است و جذابیت دارد. امیدوارم مخاطبان هم از این نمایش راضی باشند.

 

   به‌نظر می‌رسد متن نمایش «صد درصد» از فحوا و پیام با شتاب فاصله می‌گیرد و حتی تمایل دارد قضاوت را کاملا به مخاطب بسپارد.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های متن این است که مخاطب نه می‌تواند حق را کاملا به الیزابت بدهد و نه می‌توان به بی‌گناهی مایکل اعتقاد داشت. درواقع حرف نمایشنامه این است  کارهایی که ما انجام می‌دهیم، تبعاتی دارند که در ارتباط با هم بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند. در بخشی از نمایش مایکل می‌گوید که اگر درباره این اتفاق، من مقصر هستم، در رابطه با تمام اتفاق‌هایی که در جهان رخ می‌دهد هم مقصر هستم چون هر فردی به‌اندازه خود در جهان، یک تاثیری می‌گذارد! از طرفی دیگر بازیگر باید لحظه و موقعیت را بازی کند. وقتی شخصیت را قضاوت کنید، آن قضاوت را بازی می‌کنید نه شخصیت را. نظر شخصی من این است که بازیگر نباید به‌عنوان انسانى دور از نقش كاراكتر را قضاوت و تحلیل کند بلکه باید خودش را جاى او بگذارد موقعیت را بازى کند. اگر موقعیت درست تحلیل شود، بازی هم درست اتفاق می‌افتد. مهم‌ترین نکته این است که من به‌عنوان بازیگر در همان لحظه‌ای قرار داشته باشم که آن را بازی می‌کنم. اگر قضاوت کنم و قضاوت را بازی کنم، به مایکلی تبدیل می‌شوم که می‌دانم با الیزابت چه کرده‌ام که با درلحظه‌بودن بازیگر، در تضاد است.

 

   یعنی برای شما بازیگری به‌مثابه مراقبه است. با این شیوه از تکنیک‌پردازی خیلی فاصله گرفته می‌شود.

می‌توان تکنیک را در موقعیت پیدا کرد. در گذشته به این شیوه پیش می‌رفتند که چون به‌عنوان‌مثال شخصیت قتل انجام داده است، پس بازیگر مثل یک قاتل نقش بازی می‌کرد. بعد از مدتی که تلاش می‌کردند آثار به زندگی نزدیک شود، به این مسئله برخوردند که تمام قاتل‌ها مثل هم نیستند! ممکن است قاتلی بسیار نرم و مهربان و شاعرانه حرف بزند. با این شیوه، شخصیت چند وجهی می‌شود که البته کار بازیگر دشوارتر می‌شود اما شخصیت بُعد پیدا می‌کند و عمیق‌تر و واقعی‌تر می‌شود.

 

   احساس می‌شود بازیگران در ارائه بازی‌ها بسیار کنترل‌شده عمل می‌کنند و شاید در بلک‌باکس این نمایش قابل‌باورتر باشد. به‌عنوان‌مثال در روز پنجم نمایش که ما اثر را دیدم، صدا به ردیف دهم نمی‌رسید. آیا التزامی برای این میزان کنترل‌شدگی در بازی‌ها وجود داشت و یا بر اساس این نگرش که اگر حس درست باشد، حتی نیازی به شنیده‌شدن دیالوگ نیست، پیش رفته‌اید؟

در برخی از نمایش‌ها چندان شنیده شدن دیالوگ‌ها مهم نیست و فضای اثر مهم است؛ اما چون در این نمایش برخی از اطلاعات از طریق دیالوگ‌ها به مخاطب منتقل می‌شود، او باید بتواند دیالوگ‌ها را بشنود. بخشی از این مشکل به‌خاطر این بود که لول‌گیری صدا به زمان نیاز دارد و در آن زمان، تازه اجراهای ما آغاز شده بودند. متاسفانه برخی از آزمون‌وخطاها در روزهاى اول نمایش انجام شد اما اكنون مشكل به‌طور کامل حل شده است. شاید بهتر بود «صددرصد» در سالنی بلک‌باکس اجرا شود و مخاطبان به صحنه نزدیک باشند اما میسر نشد. چون دو اجرا در این سالن روی صحنه می‌روند، باید گروه‌ها با هم تعامل داشته باشند که خوشبختانه میان گروه ما و گروه اجرایی نمایش «نفر دوم» این تعامل شکل گرفته است.

 

   البته با دو اجرا می‌توان کنار آمد اما با سه الی چهار اجرایی که در سالن‌های دیگر و خصوصا سالن‌های خصوصی معمول شده است، واقعا نمی‌دانم چه می‌توان کرد!

این مسئله بیشتر در سالن‌های خصوصی اتفاق می‌افتد. واقعا کار برای طراحان صحنه این نمایش‌ها دشوار است چون باید دکوری را طراحی کند که بتوان در کنار سه نمایش دیگر از آن استفاده کرد! از سویی به نظر می‌رسد سالن‌های خصوصی ناچار هستند به این کار تن بدهند تا بتوانند هزینه‌های خود را تامین کنند اما از سویی دیگر در برخی از این سالن‌ها احساس می‌شود که برای گروه‌ها کیسه دوخته‌اند و انگار اصلا برای مسئولان آن سالن‌ها مهم نیست چه تئاتری را روی صحنه می‌برند! فقط این مهم است که چه میزان از این اجراها، پول درمی‌آورند. رفتار برخی از سالن‌ها مثل کسانی است که مغازه اجاره می‌دهند. این مسئله به تئاتر ما لطمه می‌زند. کسی به این فکر نمی‌کند که از یک تئاتر دانشجویی که کار خوبی است، حمایت کند.

 

   آقای شکیبا برای حضور در تئاتر بر چه اساسی انتخاب‌های خود را انجام می‌دهید؛ آیا ژانر را در نظر می‌گیرید؟

اصلا به ژانر و ... چندان فکر نمی‌کنم. برای من تجربه کردن بسیار مهم است. مدتی در تئاترهایی بازی می‌کردم که عموما قصه‌محور بودند، بعدازآن، مدتی تئاتر کمدی را تجربه کردم و ... همان‌طور که در دو سال قبل با گروه تئاتر «تازه» و یوسف باپیری، نمایش‌هایی را تجربه کردم که اصلا قصه تعریف نمی‌کرد بلکه کار دیگری می‌کرد اما امسال احساس کردم نیاز دارم باز دوباره یک کار دیالوگ‌محور تجربه کنم و در «صددرصد» بازی کردم. این تجربه کردن مرا سر تئاتر می‌کشاند. مایکل شخصیتی است که تا پیش‌ازاین شبیه به آن را بازی نکرده بودم و همچنین جذابیت نمایش «الیور توییست» که نقش فاگین را در آن نمایش بازی می‌کنم، موزیکال بودن آن بود. تاکنون در یک نمایش موزیکال حضور نیافته بودم و دوست داشتم در این زمینه هم تجربه داشته باشم. برای من رفتن به دنیاهای تازه و آزمون‌وخطا کردن در این دنیاها بسیار جذاب است.

 

   در بسیاری از مواقع ایده‌هایی داشتیم که هر سه نفر؛ یعنی من و مرتضی اسماعیل‌کاشی و ستاره پسیانی اعتقاد داشتیم ایده‌های بسیار خوبی هستند اما در روند تمرین به این نتیجه می‌رسیدیم که مناسب نیستند و آن‌ها را کنار می‌گذاشتیم.

 

هر شب که اجرا به پایان می‌رسد، هشت صفحه نکته و تغییرات از سوی کارگردان به ما اعلام می‌شود! گاهی به مرتضی می‌گویم یکم حجم این تغییرات را کم کند که احساس نکنم هر شب یک اجرای تازه را روی صحنه می‌برم! البته این نکته تئاتر جذاب است که در هر اجرا یک تولد وجود دارد. حتی اگر نکته ریزی تغییر کند.

 

 

 

  • 18
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
عین القضات همدانی زندگینامه عین القضات همدانی عارف و شاعر قرن ششم هجری

تاریخ تولد: سال ۴۹۲ هجری قمری

محل تولد: همدان، ایران

حرفه: حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه

مدت عمر: ۳۳ سال

درگذشت: در ششم جمادی‌الثانی سال ۵۲۵ هجری قمری

ادامه
اسماعیل محرابی بیوگرافی اسماعیل محرابی؛ بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۵ فروردین ۱۳۲۳

محل تولد: تنکابن، مازندران

حرفه: بازیگر سینما و تلویزیون

شروع فعالیت: ۱۳۴۵ تاکنون

تحصیلات: لیسانس تئاتر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش