پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۴۴ - ۲۴ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۶۴۱۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

نفیسه روشن: تئاتر هنری مظلوم است

نفیسه روشن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

آنهایی که اهل تلویزیون هستند، احتمالا با نفیسه روشن، آشنایی دارند. بازیگری که در تعداد زیادی از سریال‌های تلویزیونی حضور داشته است. او در ٣٧سریال و مجموعه تلویزیونی، (آن‌طور که در رزومه‌اش وجود دارد) پنج‌مجموعه در شبکه خانگی و چهارفیلم سینمایی حاضر بوده است. از این‌رو در میان مردم و به‌ویژه آنهایی که سریال‌های تلویزیون را می‌بینند، چهره‌ای آشنا محسوب می‌شود. او این روزها در تئاتری به نام «تابوتخانه خاموش» حاضر است.

 

نمایشی به کارگردانی «حسن رونده»  که می‌خواهد به موضوعات روزمره زندگی البته با نگاه و ساختی متفاوت بپردازد. قالب این کار سورئالیستی است، همان که به فراواقع‌گرایی و رویاگونگی شهرت دارد. نفیسه روشن ‌سال٦١ در تهران به دنیا آمده و در دانشگاه آزاد اسلامی در مقطع کارشناسی، فقه و حقوق اسلامی خوانده است. با او به بهانه حضورش در تئاتر تابوتخانه به گفت‌وگو نشستیم و از حال‌وهوای تئاتر و کاری که این روزها در آن حاضر است، صحبت کردیم. آنچه در ادامه آمده، محصول پرسش‌های «شهروند» و پاسخ‌های این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است.

 

 کاری که درحال حاضر در آن حضور دارید با نام تابوتخانه خاموش، روی صحنه است. موضوعی که در این نمایش به نظر می‌رسد این است که کار به شیوه دیگری ساخته شده است و تماشاگر باید با آن کلنجار برود. به همین دلیل نقش بازیگر در چنین نمایشی، کلیدی خواهد بود آن هم به نسبت کاری که به شیوه رئالیستی ساخته شده است. درباره این کار کمی صحبت می‌کنید، این‌که در تمرینات چطور به این نقش رسیدید و کار پیش رفت؟

راستش خیلی سخت بود. ما گه‌گاه در طول تمرینات، اتودهایی می‌زدیم تا به یک موضوع دست پیدا کنیم. در آغاز هم متنی نبود که مثلا کارگردان بگوید این را می‌خواهم با تمرین به آن برسیم. بارها شده که در طول تمرینات اتود زدیم و بعد به نتیجه نهایی رسیدیم، ولی این‌که بیننده و مخاطب چه دریافتی از نقش‌ها خواهد داشت، باید گفت آنهایی که مخاطب مستمر و دایمی تئاتر هستند، ارتباط خوبی با این نمایش برقرار می‌کنند.

 

 چرا مخاطب عادی در دریافت از این کار ممکن است مشکل داشته باشد؟

ساخته‌شدن برخی از کارهای سبک و کارهایی که ما خودمان به آن راحت‌الحلقوم می‌گوییم باعث ترویج نوعی سلیقه خاص در میان مخاطبان شده است که آنها ترجیح می‌دهند با نمایشی روبه‌رو باشند که به اصطلاح «هلو برو تو گلو» باشد و دریافت خیلی راحتی از آن وجود داشته باشد، به عبارتی شیوع این نوع کارها باعث شده است که مخاطب دنبال کارهای راحت باشد.

 

کارهایی که خیلی درگیری و کلنجار ایجاد نمی‌کند و مخاطب برود خیلی راحت بنشیند و بعد از نمایش هم بگوید این نمایش خوب یا بد بود. اما باید توجه داشته باشیم مخاطب تئاتر این‌طور نیست. دست‌کم این‌طور نبوده و همیشه ‌درصدی از مخاطبان وجود دارند که می‌خواهند و دوست دارند درگیر کارها شوند. این مخاطبان دنبال نمایش‌هایی می‌گردند که حرفی برای گفتن داشته باشند. این موضوع برای کاری که درحال حاضر، روی صحنه است در اصل یک برگ برنده است.

 

 کاری که درحال حاضر دارید انجام می‌دهید، در قالب سورئال است و این احتمالا ویژگی‌های خاص خود را دارد. مخاطبی که هنوز این کار را ندیده و می‌خواهد وارد سالن تئاتر شود، ممکن است درگیر پیچیدگی‌های موجود در این قالب شود...

بله، این کار کاملا سورئال است. اصلا ما باید بدانیم چند درصد از مخاطبان ما می‌دانند تفاوت بین سورئال و رئال چیست. همین که بتوانند تفاوت این دو مقوله را به ریز دربیاورند و نکاتش را پیدا کنند، طی اجرای کار خواهند فهمید این کار در چه قالبی ساخته شده است.

 

 این شیوه کار به‌طور قطع برای خود بازیگر هم ممکن است چالش ایجاد کند. شما به‌عنوان یک بازیگر حتما می‌دانید و تفاوت بین کار سورئال و رئال را می‌فهمید و همین هم احتمالا باعث می‌شود انرژی بیشتری از شما گرفته شود. این برداشت که ممکن است نزد مخاطب تئاتر وجود داشته باشد، برداشت درستی است یا خیر؟

واقعیت این است که برای یک بازیگر اهمیت ندارد که کار در چه قالبی، ساخته شده است. این‌که نمایشی در قالب رئالیسم باشد یا نمایش دیگری در قالب سورئالیسم باشد عملا برای بازیگر تفاوتی ندارد. همین امر باعث می‌شود در صرف انرژی هم تفاوتی نداشته باشد، اما ممکن است پیچیدگی‌هایی برای بازیگر در حین کار به وجود بیاید که به ورود و خروج بازیگرها، میزانسن یا دیگر موارد، ربط دارد.

 

این موضوع است که هم کار را متفاوت می‌کند و هم ممکن است بازی‌ها در فضای جدید انجام شود. مخاطب هم احتمالا باید درک کند این‌طور نیست که یک بازیگر در کاری رئال، وزنه ٥٠کیلوگرم می‌زند و در کار سورئال وزنه‌ ١٠٠کیلویی، تفاوت‌ها هم همان‌طور که عرض کردم کمی در پیچیدگی‌های میزانسن است و تفاوت‌هایی در دیالوگ‌ها و حس‌وحال‌ها.

 

 این موضوعی که درحال حاضر می‌خواهم طرح کنم برای من مخاطب قابل درک نیست. برای همین به‌عنوان سوال مطرح می‌کنم. موضوع این است که من مخاطب آن‌جا روی صندلی نشسته‌ام و شما دارید این‌جا روی صحنه، نمایش را اجر می‌کنید. فعلا اشاره‌ به این نمایش نیست، به کلیت نمایش اشاره دارم. مخاطب در گیرودار یک نمایش ممکن است خسته شود، گیج شود، حیران شود و هر احساس دیگری پیدا کند. در تئاتر هم معروف است که می‌گویند نفس مخاطب و بازیگر به‌هم می‌خورد و فضایی ویژه خود را به وجود می‌آورد. با این توضیح سوالم این است شما به‌عنوان یک بازیگر وقتی احساسات تماشاگر را می‌بینید، چشم‌تان به چشمش گره می‌خورد و مثلا احساس می‌کنید تماشاگر گیج است یا حیران، یا شاد است و سرخوش، آیا این احساسات بر شما به‌عنوان یک بازیگر تئاتر تأثیر می‌گذارد؟

نه به هیچ عنوان. من مطابق تجربه خودم می‌گویم که مخاطب هر احساسی داشته باشد به بازیگر روی صحنه انرژی می‌دهد و توفیری هم ندارد که این احساس چه باشد. از کار خوشش بیاید یا نه. هر احساسی که به بازیگر دست بدهد، من بازیگر این را می‌فهمم که کار تأثیر داشته، یک تأثیر این است که فرد را مجذوب می‌کند و تأثیر دیگر هم ممکن است این باشد که کار احساس حتی ناخوشایند در او به وجود بیاورد. من بازیگر از این احساسات حتی متضاد، انرژی می‌گیرم.

 

 یعنی حتی اگر احساس کنید کار در مخاطب حس بدی به وجود آورده و از نمایش خوشش نیامده، این حس را خواهید داشت؟

بله، حتی اگر تماشاگر از کار خوشش نیاید، این می‌تواند به‌عنوان نقد سازنده برای من مورد استفاده قرار گیرد. اگر تماشاگر کار را دوست نداشته باشد، من از آن به‌عنوان نقد سازنده استفاده می‌کنم وگرنه تأثیر دیگری ندارد.

 

 حالا برمی‌گردم به این نمایش خاص و کار تابوتخانه خاموش. از تمرینات در این کار به‌خصوص بگوید و این‌که از کی شروع شد و چطور پیش رفت؟

تمرینات این نمایش خیلی سنگین بود. ما بیشتر وقت‌ها از ساعت١١ سر تمرینات حاضر می‌شدیم و تا ١٢ شب سر تمرین بودیم. بیشتر روزهای تمرین این کار ما بالغ بر ١٠ ساعت تمرین مداوم و مستمر بود. ما برگه برنده‌ای که در این کار داشتیم این است که تیم، تیم خیلی منسجمی بود و با کارگردان هم هماهنگی کامل داشتیم. همه عوامل از عوامل صحنه، سرگروه‌ها، دکور، لباس، گریم، تمام آدم‌ها یک‌دست، نازنین و دوست‌داشتنی بودند.

 

خوشبختانه قبل از این، چند کار مشترک با بچه‌های این تیم داشتیم و همین عامل سبب شده بود بچه‌ها هماهنگی بسیار خوبی با هم داشته باشند. برخی کارها این‌طور است که تولیدکنندگان، بازیگران و... کار مشترک با هم انجام نداده‌اند و خود موضوع ارتباط‌گیری با اعضای تیم یک پروسه را باید بگذراند، اما در این تیم این‌طور نبود که تازه بخواهیم همدیگر را بشناسیم، به همین دلیل کارها خیلی خوب پیش می‌رفت.

 

 این تمرین طولانی خیلی سخت نبود؟

سخت بود، اما چون همه بچه‌ها یکدست بودند باعث می‌شد این ١٠، ١١ ساعت تمرین و سختی‌هایش را حس نکنیم.

 

 اطلاعات کلی درباره بازیگری می‌گوید که هم‌بازی و پارتنر بازی ممکن که نه، حتما روی بازی فرد مقابل تأثیر می‌گذارد. در این نمایش مهران نائم نقش مقابل شما را بازی می‌کرد. کار با او راحت بود؟

خوشبختانه من قبلا با آقای نائم در سریال ١٢٥، سریال آتش‌نشان‌ها هم‌بازی بودیم و همکاری داشتیم. ایشان از دوستان خوب و از همکاران خیلی خوب من هستند، به همین دلیل کار، کار خیلی سختی نبود و خیلی وقت‌ها با هم مشورت می‌کردیم و به نتیجه مشترک می‌رسیدم. خوشبختانه همکاری با دیگر دوستان بازیگر در این کار هم خیلی مثبت بود و مشکلی از این بابت وجود نداشت.

 

 داستان همان‌طور که صحبت کردیم، کمی پیچیدگی دارد. این موضوع برای بازیگران چطور است آیا همان پیچیدگی‌هایی که ما هنگام تماشا حس می‌کنیم، شما هم به‌عنوان بازیگر با آن درگیر هستید؟

بله! روزهای نخست این موضوع برای ما هم پیچیدگی‌هایی داشت، اما خوشبختانه کم‌کم مثل این‌که تکه‌های پازل را کنار هم بگذاریم، راحت‌تر شد. در طول تمرینات هم روی صحنه داستان را تحلیل و اجرا کردیم و به جایی رسیدم که کار برای ما باورپذیرتر شد و همه توانستیم با آن ارتباط بسیار خوبی برقرار کنیم. همین امر هم باعث می‌شود (به نظر من) مخاطب آن را حس کند و احساس خوبی داشته باشد.

 

البته این را باید ذکر کنم که طبیعی است، به‌هرحال یک داستان و خطی از کار وجود دارد و وقتی قرار است به صورت قطعاتی کنار هم قرار بگیرد، ممکن است سختی‌هایی به وجود بیاید. اما خوشبختانه با کارهایی که انجام شد و هماهنگی‌های خوبی که وجود داشت، به سرانجام خوبی رسید.

 

 طی روزهای اجرا که تا امروز گذراندید، مخاطبانی همراه شما بوده‌اند. حضور مخاطب و استقبال آن، در تئاتر خیلی مهم است. در تلویزیون سریال تولید و بعد پخش می‌شود و شاید بازیگر به دلیل گرفتاری‌های شخصی که هنگام پخش سریال خواهد داشت، خیلی درگیر بازتاب آن نشود. اما در تئاتر این‌طور نیست. با تمام این توضیحات، آیا خودتان از کار و استقبال مخاطب راضی هستید؟

بله، قطعا ما راضی هستیم، اما این را هم باید عرض کنم که یکی از اجراهای ما با شب یلدا تقارن پیدا کرد. من خودم اگر جای مخاطب باشم، هیچ‌وقت منزل پدری و فرصت در کنار خانواده بودن و حضور در کنار پدربزرگ و مادربزرگ را رها نمی‌کنم که بیایم تئاتر ببینم. موضوع دیگر هم بحث آلودگی هوا بود که کمی از آن تأثیر پذیرفتیم و موضوعاتی از این قبیل.

 

یک‌سری تشنجات باعث شد برخی از اجراها خیلی مناسب نباشد، به‌هرحال مردم ما حق دارند، زیرا آن‌جا، زندگی واقعی‌شان است و با این موضوعات که به وجود آمده، زندگی روزمره‌شان تحت‌تأثیر قرار گرفته است و من هم به‌عنوان یک بازیگر به آنها احترام می‌گذارم. آنها تئاتر یا برخی دیگر از امور را می‌توانند در اولویت‌های بعدی قرار دهند یا بعدا ببینند، اما معضلات زندگی روزانه را نمی‌توان معطل گذاشت. آن چند روز ما این تشنجات را داشتیم، اما خوشبختانه در مجموع، استقبال خیلی خوب بود. من خودم چند روز سایت خرید بلیت را نگاه می‌کردم، خوشبختانه وضع استقبال خوب بود.

 

 با مخاطبان از نزدیک صحبت کردید؟ این‌که بخواهید با آنها حرف بزنید که نظرشان چه بود؟

بله، با چند نفری صحبت کرده‌ام.

 

 نظرشان چطور بود؟

دو دسته بودند که البته طبیعی هم بود. برخی از مخاطبان کار را دوست داشتند و با آن ارتباط خوبی برقرار کرده بودند، برخی هم می‌گفتند که متوجه داستان نشدند. برای من در اینستاگرام هم پیغام گذاشتند که آن‌جا هم عده‌ای تشکر کردند و از علاقه‌شان به کار گفتند و برخی هم گفتند که متوجه نشدند داستان چیست.

 

 نظر خودتان درباره این نظرات چیست؟

این بخشی از کار است. طبیعی است که درباره هر کاری برخی آن را دوست داشته باشند و برخی با آن ارتباط برقرار نکنند یا برخی نمایشی را دوست داشته باشند و برخی هم نه، این طبیعی است. بگذارید من از خودم مثال بزنم. من فیلم درباره الی از مجموعه آثار اصغر فرهادی را وقتی در زمان ساخت و اکرانش دیدم، آن آخر داستان را متوجه نشدم، اما در مجموع کار آن‌قدر خوب بود و من آن‌قدر با بازی بازیگران آن ارتباط برقرار کردم و در مجموع بازی‌ها در این کار آن‌قدر خوب بود که این نقیصه که آخر داستان چه شد، اهمیتی پیدا نمی‌کرد. من خودم آن‌قدر این فیلم برایم تأثیرگذار بود که بیشتر به کار فکر می‌کردم.

 

 برای آن مخاطبانی که می‌گویند نفهمیدیم، چه توضیحی می‌توان داد؟

به نظر من بیایند یک بار دیگر کار را ببینند یا بروند درباره این کار تحقیق کنند. مثلا چه در بروشور یا در رسانه‌ها نوشته را بخوانند تا متوجه شوند. داستان خیلی پیچیده و سخت نیست که نتوان به آن دست پیدا کرد.

 

 سوالات من تمام شد، اما شاید شما دوست داشته باشید موضوعی را با مخاطبان «شهروند» درمیان بگذارید.

نه! موضوع خاصی نیست، اما از فرصت استفاده می‌کنم و به‌عنوان یک هنرمند به آنها می‌گویم تئاتر یک هنر مظلوم است، نه بودجه خاصی دارد و نه از سمت نهادی خاص حمایت می‌شود. دیدن مردم و آمدن مخاطبان برای تماشای یک نمایش، هم به بازیگران و عوامل کار انرژی می‌دهد و هم می‌تواند از این هنر مظلوم حمایت کند.

 

این را هم باید به مخاطبان عرض کنم که تئاتر ما، تئاتری قوی و در مقایسه با بسیاری از کشورها پیشرو است، حتی در مقایسه با کشورهای اروپایی تئاتر در ایران خیلی پیشرفت کرده و در اصل ما در تئاتر مدعی هستیم و همه ما وقتی می‌بینیم چنین چیزی و با این جایگاه در کشور داریم، باید از آن حمایت کنیم.

 

سورئالیسم و فراواقع‌گرایی

این روزها «نفیسه روشن» که در همین مجال با «شهروند» به گفت‌وگو نشسته در نمایشی حضور دارد که در قالب سورئالیسم ساخته شده است (و البته اکپرسیونیسم) در گفت‌وگویی که با او انجام داده‌ایم، چند باری واژه سورئالیسم مطرح می‌شود. برای آن دسته از مخاطبان که احتمالا خیلی با این مفهوم آشنا نیستند، توضیحی کوتاه درباره سورئالیسم آماده شده است.

 

مکتب سورئالیسم ‌سال١٩٢٤ به وسیله «اندره برتون» ایجاد شد. او معتقد بود ادبیات نباید به هیچ چیز، به جز تظاهرات و نمودهای اندیشه‌ای که از تمام قیود منطقی و هنری یا اخلاقی رها شده باشد، بپردازد و در اعلامیه‌ای که انتشار داد، نوشت: «سورئالیسم عبارت است از آن فعالیت خودبه‌خودی روانی که به وسیله آن می‌توان خواه شفاها و خواه کتبا یا به هر صورت و شکل دیگری فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد.» سورئالیسم عبارت است از دیکته‌کردن فکر بدون وارسی عقل و خارج از هر گونه تقلید هنری و اخلاقی.

 

او و دوستش «لویی آراگون» از آن جهت که هر دو پزشک امراض روانی بودند، می‌خواستند نظریه فروید را درباره «ضمیر پنهان» وارد ادبیات کنند. به عقیده این گروه هر چیز که در مغز انسان می‌گذرد (در صورتی که پیش از تفکر یادداشت شود)، مطالب ناآگاهانه، حرف‌های خودبه‌خودی (که بدون اختیار از دهان بیرون می‌آید) و همچنین رویا جزء مواد اولیه سورئالیسم به شمار می‌رود.

 

سورئالیست‌ها می‌گویند بسیاری از تصورات، تخیلات و اندیشه‌های آدمی هست که انسان بر اثر مقیدبودن به قید اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و رسوم و عادات از بیان آنها خودداری می‌کند و این تصورات را به اعماق ضمیر پنهان خویش می‌راند. این قبیل افکار، اندیشه‌ها و آرزوها غالبا در خواب و رویا و در شوخی‌ها و حرف‌هایی که از زبان انسان می‌پرد، تجلی می‌کند و سورئالیستم طرفدار بیان صادقانه و صریح این قبیل افکار، تصورات، اوهام و آرزوهاست. به‌طور خلاصه سورئالیست‌ها فعالیت اصیل انسان را همان فعالیت رویا مانند ندای درونی دنیای ناخودآگاه می‌دانند. از سورئالیست‌های معروف می‌توان به «برتون» و «آراگون» «پل الوار» و «گیوم آپولینر» اشاره کرد.

 

احمد عظیمی

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 19
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش