پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۷:۴۸ - ۲۸ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۷۶۰۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

ابراهیم مختاری، کارگردان سینما:

سیاست‌های تلویزیون ضدرونق است / در مرحله گذار از نظام سینمای ملوک‌الطوایفی به ملی هستیم

ابراهیم مختاری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
ابراهیم مختاری می‌گوید: ما هنوز در ایران به حق مولف نرسیده‌ایم و تلویزیون می‌تواند در این راه پیشگام باشد که البته نیست. به عقیده او دریچه ممیزی‌ صدا وسیما خیلی تنگ است و اگر چه در شبکه مستند برخی سیاست‌های مفید گهگاه دیده می‌شود. اما گذراست و به بودن یا نبودن یک مدیر مثبت بستگی دارد.

اعتمادآنلاین، «برگ جان» به کارگردانی ابراهیم مختاری، این روزها در گروه هنر و تجربه در حال اکران است، فیلمی که بر مسئله حیات در مفهومی فراتر از آنچه معمولا به تصویر در می‌آید، بنا نهاده شده است. در گذار نگاه به حیات و زندگی، نیم‌نگاهی به دریچه مرگ دارد که هر لحظه برای یکی از ما آدم‌ها گشوده می‌شود و «برگِ جان» از رهگذر این دوگانه -مرگ و زندگی- بی‌آنکه بخواهد دست به انتخاب بزند اما زندگی را برمی‌گزیند. ابراهیم مختاری کارگردانی است که بیشتر او را به مستندسازی می‌شناسیم اما او در این سال‌ها فیلم‌های داستانی نیز ساخته است. او در «برگ جان» سراغ بازیگران گیشه‌ای به معنای مرسوم آن نرفته است تا هر چه بیشتر سینمای باورپذیر را به مخاطب ارائه کند و این مسئله بیش از هر چیز متاثر از نگاه مختاری به فیلم، زندگی و روایت است.  او سعی کرده تا سینمای مستقل خودش را داشته باشد و در گفت‌وگویی که با او داشتیم از مصائب اینگونه فیلمسازی می‌گوید و در این میان در مورد آخرین اثرش نیز صحبت‌هایی مطرح می‌شود. 

 

* چطور شد که بعد از سال‌ها مستندسازی دوباره سراغ فیلم داستانی رفتید؟

در فیلمسازی هر موضوعی قالب خودش را می‌خواهد. برخی موضوع‌ها قالب مستند، بعضی پویانما و موضوع‌هایی هم قالب داستانی. در سال‌هایی که مستندسازی می‌کردم دنبال ساخت فیلم داستانی هم بودم و هستم. این تمایل دوگانه بعضی وقت‌ها جابه‌جا می‌شود. ممکن است یکی زودتر نتیجه دهد دیگری دیرتر. مثلاً فیلمنامه داستانی «بدنامی مهری» پیش‌تولیدش با آقای ساداتیان که تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار بخش خصوصی هستند پیش از «برگ جان»، حدود سه سال پیش شروع شد ولی به علتی که شرحش تکرار می‌شود ساخته نشد.

 

* خب در این سال‌ها قطعا سوژ‌ه‌های هر دو نوع فیلم هم داستانی و هم مستند در ذهن‌تان بوده است، برخی از این سوژه‌ها حتی سال‌ها همراه شما بوده و حالا تبدیل به فیلم شده، سوال اینجاست که چگونه بین این‌ها اولویت قائل می‌شوید؟ آیا در این سال‌ها مستند برای شما اولویت داشته است؟

مضامین یا مفاهیمی هستند که در داستان و از طریق بازسازی جواب می‌دهد که ما اصطلاحاً می‌گوییم داستانی. مفاهیمی هم هستد که برای شکل‌گیری با مصالح سینمای مستند یعنی واقعیت موجود جواب می‌دهد. من که دنبال علائقم هستم می‌بینم برخی با مستندسازی جواب می‌دهد یا به عکس، باید از طریق بازسازی باید به آن نزدیک شوم. هر کدام که آماده ساختن شد و شرایط مالی آن فراهم شد ساختنش را شروع می کنم.

 

* به هر حال شما را بیشتر به عنوان یک مستندساز می‌شناسند...

چون تولید مستندهایم بیشتر بوده...

 

* بله و به همین دلیل شما را بیشتر به عنوان یک مستندساز می‌شناسند، در این سال‌ها قطعاً سوژه‌های زیادی بوده که حتماً سوژه داستانی می‌شد که از طریق بازنمایی و بازسازی به سراغ آن بروید ولی شما مستندها را در اولویت گذاشتید. این یعنی قطعاً در این سال‌ها دیگر هیچ سوژه داستانی‌ برایتان به وجود نیامد... 

از فیلمنامه‌های داستانی بعد از «بدنامی مهری» فیلمنامه داستانی دیگرم «مکرمه» هست. یک فیلمنامه داستانی دیگر «عزیزجان» است که امیدوارم بسازم. منتها وقتی شما به عرصه داستانی می‌آیید و به قصد فیلم سینمایی تولید می‌کنید، نیاز به سرمایه نسبتاً سنگین دارید و مقدمات خیلی بیشتری می‌خواهد تا یک فیلم مستند. من می‌توانم یک فیلم مستند را به کمک مالی اندکی، خودم تولید کنم ولی در سینمای داستانی این‌طور نیست. برای همین است که تولید فیلم داستانی به ویژه سینمایی زمان بیشتری می‌برد. باید حتماً فیلمنامه‌ به درجه‌ای از جذب مخاطب انبوه برسد. درصورتی که در سینمای مستند این شرط الزامی نیست. اینها تفاوت‌هایی است که باعث می‌شود تولیدم در سینمای مستند از فیلم داستانی بیشتر باشد.

 

* یعنی الان در فیلم اخیرتان مخاطب انبوه دیده شده؟

من یا هر سینماگری حتی فیلم مستند هم که می‌سازیم در پی آن هستیم که مخاطب انبوه را جذب کنیم. ولی این که، آن موضوع چقدر توانایی رسیدن به آن را دارد و دوم اینکه توانایی قصه‌پردازی من چه اندازه باشد، مسئله است. شما در هر دو شاخه سینمائی قصه می‌گویید؛ چه در مستند، چه در بازسازی. گاهی شما حتی با فرض اینکه نمی‌توانید در داستان‌تان تماشاگر انبوه جذب کنید اما فکر می‌کنید که زمان ساختش رسیده و باید بسازیدش و امیدوارید فیلم در درازمدت تماشاگرش را پیدا می‌کند. یا ممکن است به این نتیجه برسید که توان این قصه، چه در مستند چه در بازسازی، همین اندازه است و باید آن را ساخت. البته در مستند، تماشاگر انبوه به آ‌ن معنی که در سینمای تجاری یا گیشه از آن یاد می‌کنیم، کمتر اتفاق می‌افتد. بنابراین وقتی می‌بینم زمان ساختن آن رسیده است کار را متوقف نمی‌کنم. در واقع به خاطر اینکه احتمالا مخاطب انبوه را جذب نمی‌کند از ساختنش  منصرف نمی‌شوم. البته اگر مخاطب انبوه را هم بتواند جذب کند، خوشحال می‌شوم.

 

* تا به حال نشده به این فکر کنید فیلمی برای گیشه و مخاطب انبوه بسازید تا از درآمد آن پروژه‌های دیگرتان را پیش ببرید؟

در همین کار اخیر (برگِ جان) می‌شد با ترکیب دیگری از بازیگران شاید بخشی از گیشه را هم به دست آورد. مثلاً ستاره‌هایی را می‌آوردم که تماشاگر گیشه دوست دارد آن‌ها را ببیند و به خاطر همین ستاره می‌آمد و فیلم را می‌دید. در این صورت معلوم نبود آ‌ن مفهوم دیگر جواب بدهد. از واقع‌گرایی فیلم هم کم می‌کرد و شاید از باور تماشاگر هم می‌کاست. ضمن اینکه برای رفتن به چنین سویی، شما باید به یک بستر و بافت اقتصادی دیگری بروید. یعنی یک سرمایه‌گذار بیاورید که توقعات خودش را دارد.

 

* یعنی فکر می‌کنید وارد شدن به مناسبات اقتصادی گیشه به کار ضربه می‌زند؟

به بعضی از کارها بله. عناصر و الزام‌هایی به کار می‌آورد که در بعضی از کارها با مجموعه عناصر آن ناسازگار است. مگر آنکه سرمایه‌گذار به شرایط آن کار تن دهد. بعضی از موضوعات و بعضی از رویدادها برای اینکه واقعی جلوه کنند باید حد و حدودی را رعایت کرد وگرنه به بیانیه یا به بازی تبدیل می‌شوند بی آنکه هدف‌شان این باشد. شنیده‌اید که کسی می‌پرسد فلان اتفاق را دیدی؟ می‌گوید آره. اون که فیلمه. یعنی واقعیت ندارد، ساختگی است. برای اینکه مضمون‌ و داستان‌تان واقعی به نظر بیاید و تماشاگر باور کند باید به برخی باید نبایدهای کار گردن گذاشت.

 

* البته شاید این مسئله کمی متاثر از وفاداری شما به مستندسازی است و گرنه چه ایرادی دارد که مخاطب بنشیند فیلمی را ببیند و بگوید که بله این فیلم است اما فیلم خوبی است، یعنی ضرورتاً واقع‌نمایی فیلم نشانه موفقیت فیلم نیست...

شما جنگ ستارگان را به عنوان فیلم تخیلی تماشا می‌کنید اما از اول به قصد دیدن چنین فیلمی می‌روید. کسی هم که آن را می‌سازد به همین قصد ‌ساخته. یعنی هم تماشاگر هم سازنده یک قصد دارند ولی موضوع‌‌هایی هست که سازنده قصد ندارد به تماشاگر بگوید این فیلم تخیلی است. می‌خواهد بگوید این امر واقع است در این صورت تماشاگری که می‌آید این فیلم را ببیند اگر یک چیز ساختگی ببیند از دست می‌رود.

 

* اگر شفاف‌تر بخواهم بپرسم سوالم اینجاست که با همان نگاه شما به واقع‌نمایی در فیلم‌ها، در سینمای خودمان فیلم‌هایی داریم که با بودجه‌های کلان بسته شدند، فکر می‌کنید این پروژه‌هایی که با ستاره‌ها و بودجه‌های کلان بسته شدند در ارائه آن واقعیتی که می‌خواستند موفق نبودند ؟

چرا. می‌توانند موفق باشند. الزاما بودجه بالا و ستاره‌ها، فیلم را از واقعیت دور نمی‌کند. بستگی به موضوع و داستان دارد.

 

* در واقع خود موضوع فیلم هم در این انتخاب تاثیر دارد...

بله، دقیقاً.

 

* اجازه بدهید همین بحث را در مورد مستندها هم بررسی کنیم. در فیلم «برگ جان» شما به برخی آسیب‌های مناسبات اقتصادی در فیلم‌های مستند هم اشاره کردید، این مسئله در سینمای مستند چه اندازه تاثیرگذار است، مخصوصا اینکه در این سینما، اصطلاح سفارشی‌سازی زیاد مطرح می‌شود. آیا اساسا، مقوله سفارشی‌سازی در این سینما یک آسیب و امر منفی است؟ مخصوصا که در فیلم اخیرتان هم تلویحا به این مسئله اشاره می‌شود.

اصلاح کنم که در «برگ جان» به فیلم دولتی به صورت منفی اشاره می‌شود نه به سفارشی‌سازی ...

 

* به طور کل نظرتان در مورد سفارشی‌سازی در سینمای مستند چیست؟

خیلی از کارها در سینمای مستند بر اساس سفارش شکل می‌گیرد. یکی از کارهایی که با همکاری یک دوست ساخته‌ایم و جزو کارهای نسبتاً قابل توجه در سینمای مستند است «اجاره‌نشینی» است. این موضوع سفارش وزارت مسکن بود ولی سفارش‌دهنده آن‌قدر هوشیار بود که با کسی که می‌خواست اثر را بسازد به یک سازگاری ‌رسید. هنر آنجاست که فیلمساز هم خواسته خودش را با خواسته سفارش‌دهنده و خواسته سفارش‌دهنده را با اندیشه و سبک مناسب کار خود سازگار ‌کند. این رابطه‌ای دوسویه هست. اگر دو طرف هوشیار باشند به نتیجه می‌رسند. بدون سفارش بخش بزرگی از فیلم‌های مستند تولید نمی‌شد. سفارش در تولید فیلم نه تنها ‌منفی نیست که بسیار هم در رونق سینمای مستند نقش دارد. بحث بر سر دولتی‌سازی است. 

 

* از نظر شما دولتی‌سازی به چه معناست؟

یعنی یک دولت یا یک مقام دولتی علاقه‌مند به موضوعی است و سفارش ساخت فیلم می‌دهد و می‌خواهد  خواسته خودش حتما به فیلم درآید. این، فیلم را به فیلم پروپاگاندا تبدیل می‌کند. فیلم تبلیغاتی می‌شود و دیگر آن کارکردی را که حتی مثلاً یک فیلم سفارشی در سینمای مستند دارد، ندارد چون مولف در فیلم دولتی دست‌وپا بسته می‌شود. البته در فیلم‌های دولتی هم کارگردان سعی دارد کار خودش را انجام دهد. اما خب بعضی‌ها این دنیای ایدئولوژی یا دولتی را دوست ندارند و نمی‌خواهند در آن کار کنند. اگر اعتراضی به این سینماست به علت آن است که سرمایه ملی را مدیر دولتی به سلیقه خودش صرف تبلیغات دولتی می‌کند و هر مدیری سلیقه خودش را با بودجه دولت که بخشی از سرمایه ملی است پیش می‌برد.

 

* البته برخی حوز‌ه‌های مستند، می‌تواند در دایره یک اثر ملی تعریف شود و شاید ایرادی نداشته باشد که از سرمایه ملی برای آن خرج کرد. مثلا در موسیقی و سمفونی‌های ملی در همه جای دنیا می‌بینیم که این اتفاق می‌افتد. در سینمای مستند هم اگر تولید آثار برای مباحث ملی باشد، مثل آثار باستانی یا موضوعاتی از این دست، آیا باز هم به آن نگاه منفی وجود دارد؟

نه. به شرطی که شرایط هزینه کردن و رسیدن به آن درست طراحی شده باشد. به نام یک کار ملی یک کار تبلیغاتی یا ایدئولوژیک در نیاید. بحثی که در سینمای ما سه دهه است حل نشده، واگرایی بخش‌های دخیل در سینماست. در سینمای ما هم بخش حکومتی دخیل است، هم بخش دولتی، و هم بخش عمومی. بخش خصوصی هم دارد فعالیت می‌کند. اینها با هم سازگار نشده‌اند. چون ما در سینما به یک ساختار ملی نرسیده‌ایم، این چندگانگی که اصطلاحاً به آن می‌گوئیم ملوک‌الطوایفی، به سینما صدمه‌ می‌زند. برای مثال حوزه هنری که نهاد حکومتی است و شهرداری‌ به عنوان بخش عمومی سیاست خودشان را دنبال می‌کنند. حوزه هنری چون تعدادی سالن سینما دارد در اکران فیلم‌ها سیاست خودش را اعمال می‌کند که در جاهایی مخالف سیاست دولت در سینماست. یا تلویزیون که می‌تواند عامل مهمی در رونق سینما باشد، سیاست‌های خود را دارد که در مواردی با سیاست دولت در سینما ناسازگار است. چون این نهادهای مختلف در یک نهاد فرادستی به پیروی از یک سیاست ملی ملزم نمی‌شوند.

 

* در موارد سفارشی‌سازی آیا امکان دارد که همچنان نگاه مستقل فیلمساز وجود داشته باشد و تحت تاثیر قرار نگیرد؟ در واقع آیا مولف یا فیلمساز می‌تواند هم نگاه مستقل خودش را داشته باشد و هم خواسته‌های سفارش‌‌دهنده را برآورده کند؟ 

در فیلم‌های دولتی؟

 

* در هر فیلمی...

مثلاً؟

* مثلاً همین فیلم «اجاره‌نشینی»، اگر از طرف سفارش‌دهنده خواسته‌هایی وجود داشته باشد و شما بخواهید خواسته‌هایشان را برآورده کنید ولی نگاه مستقل خودتان هم باقی بماند آیا این امکان‌پذیر است یا نه؟

بله. اتفاق افتاده. به نظر من یک توافق نانوشته‌ای پیشاپیش وجود دارد. کسی که سفارشی را قبول می‌کند، حتما کلیات خواسته سفارش دهنده را با طرز تفکر خود همخوان می‌بیند. مثلاً من ممکن است به سوی فیلم‌های دولتی نروم یا برخی از فیلم‌های دولتی را بسازم. آنهایی که نگاه‌شان در کلیت به نگاه سفارش‌دهنده نزدیک است به سوی او می‌روند. خب، وقتی شما در اصل موضوع با سفارش‌دهنده همراه و هم‌نظر باشید در جزئیات هم به سازگاری‌ می‌رسید. برای همین است که بعضی در بخش خصوصی کار می‌کنند، بعضی‌ها در بخش دولتی کار می‌کنند و بعضی در تلویزیون. چون گرایش این گروه‌ها با هم متفاوت است.

 

ابراهیم مختاری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

* شما خودتان هم به هر حال سابقه حضور در تلویزیون را دارید، آن فضا چقدر می‌توانست در حوزه مستند کمک کند؟ تقریباً در اغلب نقاط دنیا تلویزیون‌ها اسپانسر فیلم‌های مستند می‌شوند و یا فیلم مستند می‌خرند. آیا اینجا هم این اتفاق می‌افتد یا نه؟

تلویزیون می‌تواند نه تنها در سینمای مستند که در سینمای ایران خیلی نقش داشته باشد ولی متاسفانه به اندازه توان و امکانش نقش مثبت ندارد. معنی‌‌اش این نیست که الان نقش ندارد، دارد ولی این نقش بسیار بسیار می‌توانست گسترده‌تر شود به‌ویژه در عرصه سینمای مستند. یک ایراد تلویزیون این است که وقتی سفارش تولید می‌دهد تمام حقوق فیلم را می‌گیرد. یا وقتی می‌خواهد فیلمی را برای نمایش بخرد شرطش خرید ابد مدت همه حقوق نمایش فیلم است. این سیاست‌ها ضدرونق است. 

 

ما هنوز در ایران به حق مولف نرسیده‌ایم که باعث تداوم کار و رشد سینماگران می‌‌شود. تلویزیون می تواند در این راه پیشگام باشد که البته نیست. دریچه ممیزی‌ صدا وسیما هم خیلی تنگ است. البته در شبکه مستند برخی سیاست‌های مفید گهگاه دیده می‌شود. اما گذراست و به بودن یک مدیر مثبت بستگی دارد که عیب کار همین است چون با رفتنش بساط آن سیاست هم برچیده می‌شود. به بیانی دیگر سیاست‌های مثبت ناپایدار اما سیاست‌های منفی پایدار است. در تلویزیون فیلم سینمایی و مستند ایرانی کم نشان می‌دهند و بیشتر فیلم‌های خارجی پخش می‌کنند. علتش هم همین تنگنای ممیزی است. در صورتی که می‌توان با استفاده از ساعت‌های متفاوت پخش شمار بزرگی از فیلم‌های مستند ایرانی را پخش کنند. تلویزیون در همه جای دنیا نیروی مهمی برای رشد و افزایش تولید سینمای مستند آن کشوراست. اما تلویزیون ما در سینما و به ویژه در سینمای مستند این نقش را به درستی ایفا نمی‌کند...

 

* اگر اجازه دهید در مورد فعالیت صنفی‌تان هم صحبت کنیم. شما در این سال‌ها فعالیت صنفی هم داشتید در انجمن صنفی. از این تجربه فعالیت صنفی هم بگویید می‌خواهم بدانم چقدر تاثیر دارد در تولید اثرتان؛ آیا باعث نشد مثلاً در حوزه فیلمسازی کم‌کاری کنید؟ منظورم این است که تا به حال فکر کردید که اگر فعالیت صنفی نمی‌کردید شاید تولید بیشتر یا وقت بیشتری برای خلق آثار می‌گذاشتید؟

جواب دادن به این سوال احتیاج به یک مقدار وارسی بیشتری دارد. البته شما اولین نفری نیستید که این را می‌پرسید. آری من فعالیت تشکیلاتی صنفی/ فرهنگی کرده‌ام. کار تشکیلاتی به خاطر فیلم‌سازی‌ام بوده. احساس می‌کنم کار فرهنگی بدون کار تشکیلاتی شاید جواب ندهد. این شد که به این سو کشیده شدم. مثلا می‌خواستم فیلم مستند تولید ‌کنم می‌دیدم دست‌ و پایم بسته است؛ بعد که به هزار زحمت و هزینه تولید می کردم در مرحله پخش و ارتباط با جامعه یا با تماشاگر راه ها بسته بود. برای حل این مشکلات به کار تشکیلاتی کشیده شدم، به ضرورت. برای اینکه نهادی تشکیل شود که بتواند موانع پخش و یا حتی خطرات سرمایه‌گذاری را از میان ببرد به کار صنفی یا تشکیلاتی کشیده شدم. چون اگر ارتباط میان تولید و مخاطب را برقرار نکنید اثر شما دست‌کم در زمان خودش می‌تواند به حد مرگ ندیده و مرده بماند.

 

* یعنی نمی‌شد کار خودتان را بکنید و به این مسائل اهمیتی ندهید؟

من در تلویزیون می‌توانستم تبدیل به کارمندی شوم که تولید می‌کند و دیگر برایش مهم نیست که فیلمش پخش بشود یا نشود. چون کسی چنین انتظاری از کارمند تولید ندارد. اما علاقه داشتم فیلمی که از جامعه یا اشخاص می‌ساختم پخش شود و به نظر جامعه برسد. چون بعضی یا اغلب فیلم‌های به ویژه اجتماعی چنین امکانی پیدا نمی‌کردند، به کار تشکیلاتی فرهنگی کشیده ‌شدم. هر چه این کار تشکیلاتی گسترش پیدا می‌کرد رنگ صنفی می‌گرفت. مثلا در عرصه مستندسازی فکر کردم که انجمنی باید داشت که مدافع این حقوق باشد. این حقوق شامل حق مولف و حق نمایش و حق برخورداری مساوی از نقش دولت و تلویزیون در سینما بود. برای رفع موانع و رسیدن به این جور مباحث بود که انجمن مستندسازان را تاسیس کردم. بله یک بخشی از وقتم را کارهای تشکیلاتی، فرهنگی و صنفی گرفت و می‌گیرد. هنوزم علاقه‌مندم و فکر می‌کنم چاره‌ای نیست. برخی از ما یک دستمان در تولید و دست دیگرمان در کارهای تشکیلاتی است.

 

* و البته در این میان کار تهیه‌کنندگی هم هست که می‌تواند بر فعالیت شما به عنوان یک کارگردان اثر بگذارد.

اگر شرایط مطلوب بود اصلاً تهیه‌کنندگی نمی‌کردم ولی شرایط کنونی سینمای ماست که امثال من را وادار به تهیه‌کنندگی هم کرده.

 

ابراهیم مختاری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

* حالا شاید در فیلم مستند زیاد سخت نباشد ولی در فیلم «برگ جان» شما خودتان تهیه‌کننده، کارگردان، نویسنده و سرمایه‌گذار بودید. فکر می‌کنید این چقدر انرژی از شما گرفت؟

وقت و نیروی زیادی ‌گرفت. چون تهیه‌کننده‌ام و خودم سرمایه گذاشته‌ام و... همه بارهایش در نهایت روی دوش من است. حالا هم که مرحله نمایش/ اکران هست هم تمام‌وقت پای کار ایستاده‌ام. برای اینکه ما در مرحله گذار از نظام سینمای ملوک‌الطوایفی به ملی هستیم. نمی‌دانم این مرحله گذار چقدر طول خواهد کشید. حتی مثلاً گروه هنر و تجربه‌ای که به‌وجود آمده هنوز جایش را باز نکرده و هنوز تماشاگر خودش را به اندازه لازم ندارد و حتی بر سر بود و نبود آن دعواست؛ بنابراین در یک چنین اوضاعی برای فیلم‌هایی چون «برگ جان» اگر وقت نگذارید فیلم ممکن است پایمال شود و دیده نشود و به اصطلاح بسوزد.

 

* با اینکه فیلم «برگ جان» در سینمای هنر و تجربه اکران شود موافق بودید؟

قبلا هم گفته‌ام که «هنروتجربه» رکنی از سینمای ایران است اما هنوز چنین جایگاهی را پیدا نکرده است. از نداشتن نظام پخش عادلانه تا عدم حضور عضوی از سینمای مستند و انیمیشن در شورای این گروه باعث شده تا فلسفه وجودی این گروه گم شود. از نظر من نکات بسیاری در سیاست‌های این گروه وجود دارد که استقرار و رونق آن را عقب می‌اندازد. هر چند بحث بر سر جایگاه گروه هنروتجربه و سیاست‌های آن مفصل است و باید در گفت‌وگوی جداگانه‌ای با حضور موافقان و مخالفان به آن پرداخت.

 

 

 

  • 15
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش