جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۵۴ - ۲۷ اسفند ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۲۰۶۵۳۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

نوروز از دیروز تا امروز در گپی با مسعود فروتن

مسعود فروتن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
شوق کودکی را می شود هنوز هم در برق چشم هایش دید، وقتی خاطرات را یک به یک مرور می کند. مهم ترین اتفاق نوروزهای کودکی را پوشیدن لباس های نو می داند، لباس هایی که مادر خودش با سلیقه می دوخت و تا روز سال تحویل هم اجازه نمی داد بچه ها بپوشند.

 

این رسم «لباس نو» تنها نکته ای است که مسعود فروتن می گوید هنوز هم نسبت به آن حساس است و باید روز عید حتما لباس نو بپوشد. می گوید با این کار احساس می کنم کل سال تر و تمیز و آراسته هستم و شیک پوش. بازار تجریش را هم دم عید، ندیده نمی گذارد. اگر دو سه روز مانده به عید به آنجا سر زدید، بعید نیست مسعود فروتن را ببینید، از بس عاشق این بازار و رونق و شلوغی اش در آستانه عید است.

 

رسم «مادرمه»

اولین سال تحویل هایی که یادتان می آید چگونه اتفاق می افتاد؟

- با ساعت پدر. هنوز نه از رادیو خبری بود، نه از تلویزیون. از روی تقویم ها از لحظه تحویل باخبر می شدیم، بعد به ساعتش نگاه می کرد و خبر می داد که سال نو شده است.

 

همه پای سفره هفت سین می نشستید؟

- نه. آن موقع ها خبری از سفره هفت سین نبود. حداقل در آمل که ما زندگی می کردیم، مرسوم نبود. بعدها که آمدیم دماوند و بیشتر، وقتی آمدیم تهران از مطبوعات و رسانه ها یاد گرفتیم که هفت سین بچینیم. در عوض رسم دیگری در آمل داشتیم که با جدیت اجرا می شد. اسم رسم، «مادرمه» بود. فرد خوشقدم خانواده که در خانواده ما خواهرم پریچهره بود و بعد که ازدواج کرد، برادر بزرگترم، فرامرز، با یک سینی می رفتند بیرون خانه. داخل سینی قرآن بود و یک کاسه برنج و چند شاخه سبز بهارنارنج. قبل از تحویل، آن فرد می رفت بیرون و سال که تحویل می شد می آمد داخل و اتاق به اتاق سر می زد و یک شاخه سبزی می گذاشت. همین کار را تا ساعتی بعد از تحویل درباره خانه همسایه ها و اقوام هم اجرا می کرد.

 

رادیو کی آمد؟ اولین سالی که با رادیو تحویل کردید را یادتان می آید؟

- سال آن را یادم نیست ولی آهنگ خاصی که می زدند هنوز در گوشم هست. الان هم همان موسیقی را پخش می کنند. خلاصه رادیو اعلام می کرد و توپ در می شد.

 

رادیو چه برنامه هایی پخش می کرد؟

- بعد از پیام تبریک مقامات، موزیک های شاد پخش می شد و نمایشی طنز، شبیه صبح جمعه با شما. یادم می آید آقایی به نام صبحی برنامه اجرا می کرد. او اولین قصه گوی رادیو بود؛ جمعه ها درست بعد از اذان در رادیو می گفت «سلام بچه ها» که صدایش هنوز در گوشم زنگ می زند. یک ساعت قصه تعریف می کرد. خلاصه او برنامه اجرا می کرد و خواننده ها آهنگ های تازه شان را می خواند. وقتی هم که سال تحویل، ۱۲ شب بود، ما می خوابیدیم و بزرگ ترها بیدار می ماندند و سال نو برای ما از فردا صبح با لباس های نو آغاز می شد.

 

اولین هفت سین

اولین مواجهه شما با سفره هفت سین کجا بود و چه شد؟

- در دماوند با چنین چیزی روبرو شدیم. از روی مجلات آن وقت یاد گرفتیم که هفت سین بچینیم. حتی یادم می آید یک سال سیب پیدا نمی شد و پدر توسط یکی از آشنایان آن را تهیه کرد. بعد از خوردن ناهار و با آمدن میهمان هم سفره هفت سین جمع می شد چون می گفتند جاگیر است. البته در کنار سفره هفت سین، گلاب هم می گذاشتند که مادر روی دست همه بچه ها می ریخت و می گفت سال را با صلوات آغاز کنید. آن برنجی که در سینی گذاشته می شد را هم کنار می گذاشتند تا به یک فرد محتاج بدهند.

 

بعد از سال تحویل چه می شد؟

- پدر و مادر در جای مخصوص می نشستند و مادربزرگ هم در اتاق خودش مشغول قرآن خواندن می شد. ما هم دست پدر را می بوسیدیم و عیدی می گرفتیم. پدر اسکناس ۵ تومنی و مادر دو تومنی و مادربزرگ یک تومنی عیدی می دادند. حالا آن پول عیدی مادر و مادربزرگ را هم خود پدر به آنها داده بود. مادر و مادربزرگ، دستبوسی دوست نداشتند، صورت هم را می بوسیدیم.

 

مسعود فروتن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

مسعود فروتن و همسرش سیمین هاشمی

 

سال تحویل هم اجازه پوشیدن کفش نو را نداشتیم

 

ذوق آمیزترین اتفاق نوروز که برایش لحظه شماری می کردید در کودکی چه بود؟

- برای پوشیدن لباس نو لحظه شماری می کردیم. تا زمان سال تحویل هم اجازه پوشیدن کفش نو را نداشتیم و این خیلی برای مان هیجان انگیز بود. وقتی می پوشیدیم خیلی مراقب بودیم که خاکی نشود. در آن سالی که لباس بزرگ تر را برای مان کوچک می کردند غصه می خوردیم که چرا نو نیست. از روز دوم و سوم عید هم که دیگر هیچ رفت و آمدی نبود، ۱۰ روز به بازی می گذشت.

 

الان سال تحویل ها خیلی با قدیم فرق می کند؟

- خیلی زیاد. احساس می کنم ذوق و شوق و شعف مردم کم شده. انگار تنگنای معیشت اثر گذاشته. بی تعارف پول با خوشی ارتباط مستقیم دارد. آن موقع ها حتی اگر پول نبود، یک سادگی عجیب بود که خوش می گذشت. الان غل و غش همه چیز بالا رفته.

 

بازی های تان چه بود؟

- الک دولک بود و هفت سنگ برای پسرها و برای دخترها یه قل - دو قل. سنگ های گرد را هم برای بازی راحت تر، خواهر بزرگم پیدا می کرد.

 

لباس عید را مادرم خودش می دوخت

لباس ها را چگونه تهیه می کردید؟ قبل از عید می رفتید خرید شب عید؟

- نه بابا. خرید نمی رفتیم. شاید فقط کفش را می خریدیم. مادر، خیاط قابلی بود و از معدود زنانی بود که یک چرخ خیاطی داشت. از یک ماه قبل خودش با سلیقه ای خاص پارچه می خرید و برای خودش، مادربزرگ و دخترها لباس می دوخت. در دماوند دوتا بزاز بودند که خیلی خوب اسم های شان یادم هست. آقای توکلی و آقای محسنی. مادر از آنها پارچه می خرید و پدر بعدا می رفت و پولش را حساب می کرد. آن موقع ها پول دست خانم ها نبود. می رفتند خرید می کردند و بعدا مرد خانه می رفت و حساب می کرد. گاهی پدر غر می زد که چرا گران خریده ای و مادر می گفت من که پول دستم نیست که بدانم چقدر دارم و چقدر ندارم. خلاصه مادر کل اسفند ماه را مشغول دوخت و دوز بود.

 

حتی آن موقع به دلیل آن که برای پسربچه ها کت و شلوار سایز کوچک نبود، مادرم با پارچه ماهوت، شلوار قرمز و یک کت بلند برای سال اول مدرسه ام دوخت. ناظم مدرسه، خانم صیادی به خاطر رنگ قرمز لباسم به من لقب «قزلباش» داده بود. به جز برادر بزرگترم که ۱۶-۱۵ سال داشت و می توانستند برایش کت و شلوار بخرند یا بدوزند، لباس بقیه بچه ها توسط مادر دوخته می شد. کت و شلواری که برای برادرم می خریدند را هم دور نمی انداختند و دو سال بعد می دادند خیاط و پشت و رویش می کرد و دوخت و دوز مجدد و می دادند به من تا آن را برای عید بپوشم. هیچ کس هم به این موضوع اعتراضی نمی کرد. لباس برادر بزرگتر می ماند برای برادر کوچکتر.

 

پس به آن معنا خرید شب عید نمی رفتید؟

- پدر و مادر اصرار داشتند که بچه ها باید لباس نو در سال جدید بپوشند و مادر خودش می دوخت اما خرید عید نه، نمی رفتیم. به جز کفش که دیگر نمی شد دوخت.

قرآن اولین مرحله هفت سین

از اولین سالی که هفت سین چیدید دیگر بعد از آن هر ساله این کار را انجام می دادید؟

- بله، مادر حساسیت داشت و ما بچه ها هم همین طور که باید هر ساله این کار انجام شود. اولین چیزی که در سفره قرار می داد قرآن بود. بعد عکسی از حضرت علی چون برای پدر مهم بود، بعد یک کاسه برنج و چیزی که نمی گذاشتند «کوکو» بود چون بر این باور بودند که تا آخر سال مدام خواهند گفت کو؟ کو؟ کو؟ یک روز مانده به عید هم ما را می بردند حمام. بعد از آن مجاز بودیم لباس داخل خانه نو را بپوشیم. مادر روی چادر گلدار نوی خودش هم حساس بود.

 

خودش می دوخت و وقتی می پوشید آن چادر شبیه زرورقی بود که دور دسته گل می پیچند. حتی در خانه که همه محرم بودند هم آن چادر گل گلی را روی دوش و پایش می انداخت. بعد از ازدواج هم هر سال سفره هفت سین چیدیم. البته اولین سال تحویل زندگی مشترک به کار گذشت. من و همسرم از طرف تلویزیون مامور به خدمت شده بودیم در تبریز. روز عید او گوینده برنامه بود و من هم کارگردان تلویزیونی. سه نفره هم سال را تحویل کردیم چون همسرم باردار بود.

 

تهران دارد عمودی می شود

یعنی نه فقط نوروز، که خود جامعه هم فرق کرده.

مسعود فروتن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

- آره. نمی خواهم حرف سیاسی بزنم اما الان مدام می شنوید که آلودگی هوا بالاست، ترافیک بیداد می کند و ... خب، من و شما باید فکر کنیم به ترافیک و آلودگی یا دولت و حکومت؟ واقعا چرا اینقدر ماشین وارد مملکت می شود؟ چرا اینقدر ماشین نمره می شود؟ الان این همه آدم هر روز می روند می نشینند جلوی بانک ها و موسسات اعتباری و پول شان را که بانک خورده می خواهند اما ماشین آخرین مدل در خیابان زیر پای جوان ۲۰-۱۹ ساله است. این چه تقسیم ثروتی است؟ خود رئیس جمهور هم می داند که ترافیک زیاد است و هوا آلوده!

 

خب چه کسی باید تصمیم بگیرد؟ جانی است دیگر در این خیابان ها و بزرگراه ها هر روز ماشین اضافه می شود. نکته دردآور دیگر این است تهران دارد عمودی می شود. این موضوع به نشاط مربوط می شود. فرهنگ رنگ از بین رفته. ساختمان های بدقواره بلند جلوی وزش باد را گرفته. چنارهای ولیعصر را مراقبت نکردند، از بین رفته، من و شما باید به فکر می بودیم؟ نه. من می توانم بگویم خودم ماشین بیرون نمی برم اما کار و راه حل اساسی نیاز است. شما فراوان خودروی تک سرنشین می بینید.

 

باید مردم را مجبور کنند به استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی نه این که مدام ماشین وارد کنیم. ما هنوز فرهنگ رانندگی نداریم. تحصیلکرده ترین شهروند ما رعایت چراغ قرمز و خط عابر پیاده را نمی کند. لایی می کشند در خیابان ها تصادف می کنند و بابا و مامان پولدارشان می آیند و می گویند پول دیه را می دهیم. به همین راحتی. برای ورود به طرح ترافیک پول به موتوری می دهند که پلاک آنها را بپوشانند و غیرقانونی وارد شوند. اینها را باید چاره کرد. تعطیل کردن که چاره نیست. تعطیل کنید، بچه ام را چه کنم؟ من نوعی و همسرم هر دو شاغلیم، خب بچه را چه کنیم؟ باید ببریم سر کار.

 

 

 

bartarinha.ir
  • 12
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش