پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳
۱۸:۲۳ - ۱۲ فروردین ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۱۰۰۹۸۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با امیرعلی نبویان و همسرش، از عشق و عاشقی تا ازدواج

امیرعلی نبویان و همسرش,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

اولین سال تحویل مشترک در خانه خودشان، نوروز ۹۶ بوده و تاکید می کند از اولین سال تصمیم گرفتند حتما در خانه خود سال را از طبیعت تحویل بگیرند. جالب ترین اتفاق نوروز ۹۶ هم برای شان سبز نشدن سبزه ها بوده، تقریبا همه حبوبات را امتحان می کنند اما به قول امیرعلی، شبیه چمن استادیوم می شود و در نهایت می روند و برای سفره هفت سین سبزه می خرند. البته مادر باتجربه امیرعلی، زمان نامناسب و دیر اقدام کردن را اشکال کار دانسته است.

 

روزی که برای گفتگو آمدند، تازه از سفر برگشته بودند. از کیش. بیشترین جایی هم که در ایران سفر رفته اند، همین جزیره زیبا بوده است. وقتی می گویند در کیش بیشتر از همه جا به آنها خوش می گذرد، بی اختیار به دنبال دلیلی عاشقانه می گردم، نتیجه هم می دهد؛ اولین صحبت های عاشقانه برای تصمیم به شروع زندگی مشترک در اردیبهشتی بهشتی در این جزیره بین آنها رد و بدل شده است.

 

علامه طباطبایی شعری دارد که احتمالا با صدای شهرام ناظری آن را شنیده اید، غزلی که بیتی از آن چنین است: «پرستش به مستی ست، در کیشِ مهر/ بود کیشِ من، مهرِ دلدارها» و فکر می کنم چه تیتری بهتر از این جزیره تغزل: «کیشِ عشق».

 

بیایید از آخرین سال تحویل قبل از ازدواج شروع کنیم.

- بهار: من که ایران نبودم. امیرعلی هم آن سال یعنی نوروز ۹۵ در برنامه لباهنگ خندوانه شرکت کرده بود. البته با هم در ارتباط بودیم.

 

ارتباط عاشقانه؟ نامزد بودید؟

- بهار: نه. هنوز نامزد نبودیم. البته خیلی وقت بود که همدیگر را می شناختیم.

 

پس آن نوروز گذشت. کی عاشقانه ها شکل گرفت و چند وقت بعد رسمیت پیدا کرد؟

- بعداز آن نوروز، در یک سفر به کیش با هم صحبت کردیم و امیرعلی پیشنهادش را گفت و قرار شد که بررسی کنیم و ببینیم چه خواهد شد، چون معتقد بودیم آدم ها شاید بتوانند دوستان خوبی برای همدیگر باشند اما شاید نتوانند با هم زندگی مشترک داشته باشند. ما با هم صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که سال هاست دوستان خوبی برای همدیگر هستیم. حالا بیاییم ببینیم می توانیم شریک خوبی برای زندگی باشیم یا نه. طبیعتا این موضوع مستلزم این بود که رفت و آمدها بیشتر شود، خانواده ها بیشتر روی هم شناخت پیدا کنند و ... در نهایت در اردیبهشت سال ۹۵ موضوع جدی شد. در مهر ماه هم جشن کوچکی گرفتیم، اما عروسی نگرفتیم. مادرم همیشه از دست من حرص می خورد که چرا حواس مان به جشن نیست. راستش شب قبل از عقد ما رفته بودیم تئاتر و آنجا تازه یادمان افتاد...

 

- امیرعلی: گفتیم حالا چی بپوشیم؟

 

- بهار: یادمان افتاد اصلا لباس سفید نداریم. بعد از تئاتر تازه رفتیم خرید لباس. بعد مامان من و مامان امیرعلی تماس گرفتند و گفتند سفره عقد هم نمی خواهید؟ گفتیم نه. بعد مادرم گفت برای شگون هم شده خودم یه کاری می کنم که آخر سر به جای سفره عقد چیزی شبیه سفره هفت سین برای ما چیدند.

 

- امیرعلی: همه چی روی سفره بود، خیلی شب عقد خندیدیم.

 

بهار: بعد هم با خانواده ها رفتیم رستوران و شام مختصری خوردیم و آمدیم سر خانه مان.

 

امیرعلی نبویان و همسرش,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

یعنی حتی با لباس عروس و دامادی هم عکس ندارید؟

- بهار: نه. قبل از ازدواج با هم صحبت کرده بودیم و هر دو علاقه ای به جشن نداشتیم.

 

ماجرای «خنده» شب جشن چه بود؟

- بهار: عاقدی که آمده بود خیلی لهجه داشت و وقتی اسم ما دوتا را می خواند، اصلا انگار دو نفر دیگر را دارد به عقد هم در می آورد (می خندند).

 

- امیرعلی: البته سوژه خنده مهم تر، سفره عقد بود. هر چی که از هفت سین سال گذشته مانده بود را در سفره عقد برای ما گذاشته بودند.

 

- بهار: سوژه جالب دیگری هم اتفاق افتاد. ما دو سه روز قبل از عقدمان برای آزمایش رفتیم یک آزمایشگاه خلوت را در یک ساعت خلوت انتخاب کرده بودیم که زودتر کارمان انجام شود اما از شانس ما کارکنان آنجا امیرعلی را خیلی دوست داشتند و همه از طرفدارانش بودند. آنقدر درگیر و دار عکس گرفتن با امیرعلی بودند که یادشان رفت برگه آزمایش ما را مهر بزنند. ما آن را به پدرم دادیم که ببرند محضر و وقت عقد بگیرند. لحظه عقد، مسئول محضر گفت که این جواب آزمایش مهر ندارد. حالا شما تصور کنید که پنجشنبه است و باید بگردید و آزمایشگاه و آدمی که باید مهر بزند را پیدا کنید.

 

- امیرعلی: غیر از این، جدا از آزمایش اعتیاد، کلاس آموزشی هم برای زوجین می گذارند. دم ورود به کلاس، مسئول آنجا یک جمله خنده دار و جالب به من گفتند. گفتند «شما که واردی؟» مرده بودم از خنده و با تعجب گفتم آخه چرا؟!

 

بهار: خیلی روزهای بامزه ای بود. خلاصه به مکافات، مسئول آزمایشگاه را پیدا کردیم و برگه عدم اعتیاد را مهر زدند.

 

امیرعلی نبویان و همسرش,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

حالا چرا اینقدر ساده برگزار کردید؟

- بهار: آخر من هر کسی را که دیدم هیچ چیزی از عروسی خودش یادش نیست از بس که استرس و نگرانی داشته اند و هیچ لذتی نبرده اند.

 

قبل از شروع گفتگو با تاکید گفتید که اینستاگرام ندارید. در زمانه حاضر، سوشال مدیاها بیشترین تاثیرگذاری و نفوذ را دارند، خصوصا برای کسانی که جلوی دوربین هستند و به عنوان چهره شناخته می شوند. در پسِ این پیج نداشتن چه آگاهی نهفته است؟

امیرعلی: به نظر می رسد اینستاگرام یک قاعده نانوشته ای دارد که ما نمی توانیم آن را بپذیریم. ایرادی هم به کسانی که پذیرفتند نداریم. اگر شما در اتوبوسی سوار باشید که ۵۰ مسافر دارد و از بین این افراد فقط ۳ نفر در طول مسیر توهین کنند و فحش بدهند شما چه واکنشی دارید؟ غیر از این است که می گویید من ادامه سفر را طی می کنم؟ مطمئنا یا آنها را پیاده می کنید یا خودتان پیاده می شوید یا به یک نفر می گویید که جلوی اینها را بگیرد. جای تعجب است که چطور همه این قاعده را پذیرفته اند. عجیب تر اینکه خوشبینانه ترین حرفی که یک نفر می تواند بزند این است که «خدا را شکر حداقل در صفحه من خیلی کم فحش می دهند.» این خیلی اصل پذیرفته شده بد و وحشتناکی است.

 

مردم کوچه و خیابان هیچ وقت چنین رفتاری با شما ندارند. آن آدم هایی که این کار را انجام می دهند انگار نمی دانند این چه جرم بزرگی است و مجازات زندان دارد. منتها نه مردم این داستان را پیگیری می کنند و نه کسانی که فحش می خورند برای شان اهمیتی دارد. اصلا نمی فهمم چطور ممکن است چنین چیزی؟ از هر کسی بپرسید شما در یک جمعی اگر کسی مدام بهتان توهین کند چکار می کنید؟ غیرممکن است که سکوت کند و بگوید که من نمی شنوم، بعد بگوید من با حضورم در این جمع به او پاسخ می دهم. فکر نمی کنم ایده آدم عاقل این باشد و اساسا ما نتوانستیم با این موضوع کنار بیاییم. نکته دیگری که بعدا به آن رسیدیم این است که شما نمی توانید صبح که از خواب بیدار می شوید، از همه جای خانه تان و همه کارهای روزمره تان عکس بگیرید و در صفحه مجازی بگذارید بعد به مردم بگویید که سرک نکشید در زندگی ام.

 

ما ترجیح می دهیم مردم را ببینیم و از معاشرت با آنها لذت ببریم و بعد هم خداحافظی کنیم. این اندازه در دسترس بودن و دستمالی شدن اصلا خوب نیست. و یک سوال: بازیگری که صبح تا شب مدام در اینستاگرام عکس یا فیلم می گذارد و تا این حد همه از زندگی او اطلاع دارند، چرا و چگونه مخاطب می تواند و باید او را در یک نقش باور کند؟ این که می داند خانه تو چه شکلی است، خورد و خوراکت چطور است، همسرت را می شناسد، حتی افکار تو را می داند، چطور می تواند باور کند که تو مثلا در نقش یک پزشکی و می خواهی با آمپول هوا یک مرگ خاموش برای بیمارت بسازی؟ این موضوع مخرب است.

 

بهار: چیزی که به ما می گویند این است که صفحه اینستاگرام داشته باشید اما کامنت هایش را نبینید. خب، چه فرقی می کند. عین این می ماند که شما بنشینید مقابل یک آدم حرف بزنید و جلوی دهانش را بگیرید. این که نمی شود.

 

به نظر تو مخاطب نباید پسِ زندگی او را ببیند تا بتواند آن نقش را باور کند؟

- امیرعلی: بله، دقیقا. من چطور می توانم آن فرد را به عنوان استاد دانشگاه در نقشش باور کنم وقتی می دانم که زندگی اش و مسئله اش این است که تربچه کجای سالاد و سبزی قرار بگیرد. من نمی توانم چنین آدمی را در نقش های دیگر باور کنم.

 

- بهار: یک چیز که امیرعلی به آن اشاره کرد این است که آدم هایی که ما با آنها برخورد داریم مثلا در تئاتر، اکران فیلم، یا ... اینها افرادی هستند که در اینستاگرام حضور دارند. اینها افراد مجازی نیستند و آنها هستند که ما آنها را رو در رو می بینیم. معمولا با داشتن صفحه اینستاگرام عموما حال خوبی که دریافت می کنیم، گرفته می شود. حالا اگر هم چند درصد قلیلی که امیرعلی گفت باشند، باعث می شود کم کم شما از آدم هابترسید و نفهمید که کدامیک واقعی است. این کسی که شما الان می بینید، آیا آن کسی است که به شما لبخند می زند یا فردی است که برای شما بد می خواهد؟ این تردید شما را اذیت می کند. ترجیح دادیم بنا را بر این بگذاریم که اینستاگرام نداشته باشیم و آدم ها را واقعی ببینیم و از چیزی نگران نباشیم که مثلا پشت هر لبخندی، حرفی است یا پشت هر چهره زیبا، چیز دیگری قرار دارد.

 

پس علاقه ای به عرضه جهان شخصی تان ندارید؟

- امیرعلی: نه، مردم چه گناهی کرده اند که دغدغه های شخصی من را بدانند. قصه اش را می نویسم و البته باید لباس جهان شمولی به تن کند تا برای عامه مردم هم باورپذیر و جذاب باشد.

 

ماهنامه دیده بان

 

 

bartarinha.ir
  • 17
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش