سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
۱۰:۰۸ - ۳۰ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۷۹۳۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

حمید گودرزی: گفتند دلدادگان روی کاکل گودرزی گل کرد!

حمیدرضا گودرزی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

حمیدرضا گودرزی برای دهه شصتی‌ها، در تلویزیون یا سینما او یک ستاره بود. هم بازی می‌کرد، هم صدای خوبی برای خوانندگی داشت و قطعاتی با صدایش برای شبکه پنج که آن روزها شبکه استانی تهران بود ساخت و خواند و هم سوپراستار آن روزهای عرصه مدلینگ بود و برای یکی از برندهای معتبر پوشاک تصویرش روی بیلبوردهای سطح شهر رفته بود. چهره و تیپ ظاهریش آنقدر جذاب بود که کارگردان‌ها گزینه دیگری برای ایفای نقش جوان عاشق‌پیشه خوش‌تیپ جز حمید گودرزی نداشته باشند.

 

این اما تنها برای چند سال بود. حمید گودرزی به همان سرعتی که ستاره شده بود، ستاره‌اش افول کرد و چند سالی دور از عرصه شهرت بود تا اینکه در یکی دو سال اخیر انگار دوباره بخت به او رو کرده است. حالا حمید گودرزی باز با همان قدرت قبل برگشته است. هم خوانندگی می‌کند، هم سریال و فیلم سینمایی بازی می‌کند و هم عرصه جدید اجرا را تجربه می‌کند. این روزها حمید گودرزی را همانقدر که با نادر «دلدادگان» می‌شناسند، با اجرای «پنج ستاره» و کل کل با رضا گلزار هم می‌شناسند. گفت‌وگوی ما با حمید گودرزی در کافه خبر را در ادامه می‌خوانید.

 

شما بعد از سال ها بازیگری که در فواصل مختلف داشتید، به تلویزیون برگشتید و اجرا را تجربه می کنید. درباره تجربه اجرا بگویید.

تجربه اجرا برایم تجربه جدیدی بود و خوب است. بد نبود.

 

با اجرا راحت بودید؟

یکی دو جلسه اول حالت بیگانه دارد اما بعد نه.

 

اینجا مستقیم با مخاطب ارتباط داری. خصوصا که مسابقه است و باید خودت هم یک مقدار اطلاعات عمومی داشته باشی. برای این چالش آماده بودی و آیا نمونه خارجی این مدل مسابقه ها را دیده بودی؟

ندیده بودم. فیلمی که از روی آن ساخته شده یعنی «میلیونر زاغه‎نشین» را دیدم ولی مسابقه را ندیدم.

 

ما مسابقه هفته را با منوچهر نوذری داشتیم که خودش برای خودش یک ژانر بوده. او هم بازیگر بود، هم دوبلور، هم شومن و... یک مقدار در آن موقعیت قرار گرفتن باید سخت باشد.

اینجا موقعیت فرق می کند. در مسابقه هفته پانزده، شانزده شرکت کننده همزمان وجود داشت. این مسابقه شکل آن مسابقه نیست.

 

ولی در مراحل نهایی شبیه می شوند.

بله ولی به هر حال هر مسابقه‌ای در مراحل نهایی همین است. من فکر می کنم الان یک مقدار متفاوت تر شده با توجه به اینکه جذابیت مسابقه ها به آن جایزه مالی است که می دهند. اینکه شما جواب سوال ها را بدهی و چیزی نگیری قطعا شرکت کننده ای نمی آید. در طول روز هفت، هشت ساعت وقتت گرفته می شود، استرس و اضطراب و ضایع شدن هم دارد، اگر جایزه نداشته باشد هیچ جذابیتی ندارد و کسی شرکت نمی کند. در آن مسابقه تا جایی که یادم است خیلی جایزه که پول به معنای آنچنانی باشد نداشت ولی اینجا اسم اصلی مسابقه «میلیونر شو» است و دقیقا ارتباط مستقیم با پول دارد. خیلی جاها اصلا بحث دانش در میان نیست و فقط شرکت کردن و جذابیت و پول و شرط بندی های آنچنانی است ولی در ایران با میزان دانش افراد در ارتباط است و اصلا هدف تلویزیون کتاب خواندن مردم است. احساس می کنند این سیاست درست است، مدیر هم هستند، تصمیم گیری هم با آنها است و همزمان هم دیدید که دو مسابقه شبیه به هم روی آنتن بردند.

 

واقعا به نظر خودتان این مسابقات مردم را کتابخوان می کند؟ معمولا می گویند یک جزوه سوال به شرکت کننده داده می شود و همان ها را می خواند.

نه واقعا اینطور نیست. من خودم خبر ندارم از سوالات چه برسد به شرکت کننده. ولی اینکه مردم را کتابخوان می کند واقعا نمی دانم چه جوابی بدهم ولی اینکه توجه را جلب کند به اینکه مثلا فلان شرکت کننده اطلاعاتش چه خوب بود، من که در خانه نشستم اطلاعاتم ضعیف است، شاید باعث شود بیشتر به فکر بروند. و ضمنا همین که این مسابقه را ببینند و این سوال جواب ها را هم بشنوند خودش یک جور اطلاعات رساندن به مغز است.

 

الان در صداوسیما این طور است که مثلا یک مسابقه گرفته، فوری مسابقه بعدی را راه انداختند. اصلا بعید نیست که دو شبکه دیگر هم این را راه بیندازند.

در تلویزیون ما این موضوع اولین بار نیست. اول خندوانه بود، موفق شد، بعد دورهمی آمدT موفق شد، شبی با عبدی را راه انداختند و بعد .... خدا را شکر ما جز اولین ها هستیم. به هر حال این مساله وجود دارد در سینما هم همین بوده وقتی می دیدند یک قصه بفروش شد، فوری سراغ کپی های آن می روند.

 

این حساسیت بین شما و برنامه «برنده شو» هست...

جالب است بدانید این حساسیت بین مدیران شبکه ها هم وجود دارد. ما یک هفته به خاطر تاسوعا و عاشورا برنامه نداشتیم، هزارتا حاشیه درست شد و گفتند «پنج ستاره» را بستند. با توجه به گفته تهیهکننده برنامه، بیننده برنامه ۷درصد بوده و بعد آمدن من ۱۷درصد شده. ۱۷درصد یعنی میزان مخاطب قابل توجهی برای تلویزیون. خدا را شکر جذاب است و برای مردم مهم شده و امیدواریم فصل بعد با یک دکور بهتر پیش برویم.

 

در تلویزیون تبلیغات منفی باب شده و خیلی از تهیه کننده ها سعی می کنند حاشیه درست کنند تا برنامه‌شان دیده شود. برای فصل دوم «پنج ستاره» هم چنین اتفاقی رخ داد و این رقابت با «برنده شو» باعث شد تا بیشتر دیده شود.

من این تبلیغ را منفی نمی بینم.

 

ولی احتمالا ماجرای شرکت کننده‌ای که هیچ سوالی را جواب نداد و ویدئویی برایش ساخته بودند و او را از دوستان کارگردان معرفی کردند تبلیغ منفی بود.

اصلا دوست کارگردان که باخت! بعضی حاشیه ها خیلی بیخود است ولی اینکه این دو برنامه آمد که همزمان با هم حاشیه درست کند را من قبول ندارم چون آنها از خیلی قبل داشتند دکور می زدند. به نظرم همزمانی این دو برنامه یا دست سازمان بوده یا تصادفی اتفاق افتاده ولی به هر حال این همزمانی به هر دو برنامه کمک کرده. دو تا ظرف شبیه به من، ما با امکانات کمتر، آنها با امکانات بیشتر.

 

این کمتر و بیشتر بودن امکانات چقدر تاثیر دارد؟

شما می خواهی بروی جایی مثلا چلوکباب بخوری، یک وقت می روی نایب، وقت دیگر می روی یک جای معمولی. هر دو چلوکباب است ولی فضا فرق می کند. دکور، خود تماشاچی ها، مجری، به هر حال به جذابیت مسابقه کمک می کند. هر چه دکور شما با ابهت تر و جذاب تر و قوی تر باشد بهتر است تا یک دکور فکسنی. مثلا قدیم صندلی فکسنی می گذاشتند و اجرا می کردند الان از زیر زمین بالا می آیی و ... من قبلا هم گفتم، این مسابقه ها فقط صرف سوال جواب دادن نیست چون کنکور که نیست، باید جذاب باشد. اگر ما یک وقتی شوخی می کنیم، به یکی می گوییم آواز بخوان یا خودمان آواز می خوانیم و ... فقط برای این است که برنامه جذاب شود، وگرنه ۵۰میلیون امروز پولی نیست که بخواهد چهارچشمی مردم را پای تلویزیون بنشاند که یک نفر ۵۰میلیون می برد یا نه.

 

این انتقادی که شما در اینستاگرامت کردی، یک موجی راه انداخت و کار را به پاسخ گلزار کشاند و به نظر می رسد در حقیقت این دو برنامه، ورای خود برنامه، استودیو و شبکه به یک دعوا بین شما و گلزار تبدیل شد و در حقیقت دعوای ستاره ها شد. خودت دوست داشتی این اتفاق بیفتی؟

واقعیت این بود که این کپشن و عکس را تهیه کننده مسابقه به من داد تا در اینستاگرام بگذارم چون از قبل هم قرار بود هر هفته برای برنامه اطلاع رسانی داشته باشیم و ... من اصلا نخوانده بودم. به محض اینکه گذاشتم بعد دو، سه ساعت دیدم محتوایش چیست و داستان ساز شده. گلزار هم قبلا گفته بود من دارم کپی می کنم، هزار نفر ساخته اند و ما هم یکی از آنها. با اینکه این پست و این اتفاق تبلیغی برای این دو برنامه بود، ولی تبلیغ از نوع منفی را من دوست ندارم.

 

بین شما و گلزار بعدا دیالوگی به وجود نیامد؟

چرا. دلخور بود و من برایش توضیح دادم که من اصلا اطلاع نداشتم و این دلخوری رفع شدم.

 

فکر کنم ساعات سختی را گذراندی. گلزار طرفداران فضای مجازی خوبی دارد که تا پای جان هم می روند.

همینطور هم شد.

 

چقدر کامنت منفی داشتی؟

کاملا مورد عنایت قرار گرفتم.

 

پیجت را نبستی؟

نه!

 

کامنت هم پاک نکردی؟

نه. الان در ایران بهترین برنامه را هم درست کنی بالاخره یک چیزی می گویند باید عادت کنی جدی نگیری. ما هم داریم همین کار را می کنیم.

 

الان خودت با این اجرا حال می کنی؟

وقتی شرکت کننده ها خوب هستند آره. واقعا آدرنالین خود مجری بالا می رود ولی وقتی یک نفر می آید از همان سوال اول به مِن و مِن می افتد انرژی کار گرفته می شود.

 

خودتان برای جذابتر شدن مسابقه چه می کنید؟

همین کارهایی که می کنیم. اگر صاف بایستیم و سوال جواب بپرسیم که جذاب نمی شود.

 

کلا خوش تیپی مجری هم در این زمینه موثر است؟

برخورد خیلی مهم تر است. اینکه فقط سوال جواب باشد یا نه بینش یک مزه پراکنی، چاشنی ای چیزی باشد.

 

شده دلت بخواهد حال شرکت کننده ای را بگیری یا برعکس؟

تقریبا احساسمان به همه خنثی است.

 

بعضی شرکت کننده ها مثلا خیلی به خودشان مطمئن هستند شاید دلتان بخواهد کاری کنید که نشان بدهید این طورها هم نیست.

ممکن است پیش بیاید ولی بیشتر آن قسمتی که به سی تومن، چهل تومن می رسند دوست داریم ببرند.

 

تهیه کننده اعتراض نمی کند؟

بالاخره تهیه کننده دوست ندارد این اتفاق بیفتد چون ما اسپانسر هم نداریم فعلا. وقتی به بالا می رسند ولی مسابقه جذاب می شود و بعضی هم واقعا خیلی خوب جواب می دهند.

 

هیجان انگیزترین آدمی که در برنامه ات آمده و جایزه را هم برده چه کسی بوده؟

تا الان کسی که با تکیه براطلاعاتش برنده شده باشد، دکتر صابری بود.

 

دکتر صابری با پیامک آمده بود؟

نه به مناسبت روز پزشک از او دعوت کردیم. ۵۰میلیون را هم برد و اهدا کرد.

 

شرکت کننده عادی که یادت بماند؟

نه خیلی. ولی معمولا تهیه کننده و کارگردان می خواهند کسی نبرد، آنها هم که می برند با زور می برند و بالا می آیند.

 

جواب سوالات را خودتان می دانید؟

چیزی حدود ۳۵درصد می دانم.

 

اگر خودتان شرکت کننده بودید تا چه مرحله ای بالا می رفتید؟

واقعا هر هفته سوال ها فرق می کند و یک باره یک سوال هست که در همان ۵۰۰ هزارتومن حذف می شوی. میزان اطلاعات فقط می تواند کمک کند با اعتمادبنفس بیشتری وارد مسابقه شوی. ولی اینکه چه سوالی به تو می خورد و کجا حذف می شوی واقعا معلوم نیست.

 

این چهره های معروف چطور به برنامه شما می آیند؟ مثلا «برنده باش» منوچهر هادی و یکتا ناصر آمدند و صدمیلیون تومان هم بردند، در برنامه شما هم متین ستوده آمد.

اینکه دعوت کنیم گاه گداری برای تنوع بد نیست ولی اینکه کمکشان کنیم ببرند، از این خبرها نیست. مثلا خانم ستوده تا سی تومان هم بالا آمد و آخر باخت. به هر حال هنرپیشه ها به برنامه های تلویزیونی می آیند انتظاراتی دارند به لحاظ هدیه ولی ایشان آمدند و کمکی هم نشد برای برنده شدنش. اینطوری نیست فکر کنید ما آدم هایی بیاوریم و بخواهیم به آنها همینطوری پول بدهیم. اینکه یک کاری کنیم ببرند لوث می شود. یک بارش اشکالی ندارد ولی بعدش دیگر مسابقه نیست و یک تعارف است. مسابقه باید جدی باشد و استرس و اضطراب آن به بیننده منتقل شود.

 

حمیدرضا گودرزی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

سلبریتی ها معمولا برای آمدن به تلویزیون پول می گیرند. شما آن را هم ندارید؟

نه. خود دوستان به من تلفن زدند که بیایند. من سراغ ندارم کسی را ما تماس نمی گیریم که بیاید.

 

خودت اگر به عنوان مهمان بخواهی به برنامه ای بروی شرطت چیست؟

بالاخره باید بعد ۲۵سال هدیه ای بگیریم.

 

اصلا با این روش موافقی؟

اینکه به مهمان هایی که به تلویزیون می آیند هدیه بدهی که بد نیست. بنده خدا هنرمندها با این شرایط این روزها عددی هم نیست هدیه ای که می گیرند.

 

درباره اجرا نکته دیگری که وجود دارد انتقاداتی است که به ورود بازیگران به حیطه اجرا هست. الان از دانیال عبادی تا محمدرضا گلزار همه بازیگر هستند که مجری شدند.

اینکه یک بازیگر مجری شود یا یک مجری بازیگر شود، اگر خوب انجام بدهد به نظر من اشکالی ندارد. اگر کسی مخالفت می کند این حسادت است.

 

احساس می کنند جایشان تنگ شده؟

مگر محمد سلوکی در فیلم آقای مهرجویی بازی کرد ما احساس کردیم جایمان تنگ شده؟ تازه به این بنده خدا قول نقش اول هم داده بودند. یا خیلی از دوستان دیگر ما، خود شهاب حسینی، صابر ابر، یا مهدی سلوکی و امیرحسین مدرس اینها همه مجری بودند بعد بازیگر شدند. سیدجواد یحیوی، بهمن هاشمی، مرحوم حسین عرفانیان و ... بخواهی مرزبندی کنی خیلی مشکلات به وجود بیاید. الان فقط یک سری انتقادات وجود دارد ولی اگر بخواهی مرزبندی کنی هزارتا می شود. اتفاقی که برای بازیگران تئاتر و سینما رخ داد. وقتی یک نفر روی صحنه تئاتر درست بازی می کند اشکالش چیست؟ مگر از تئاتر این همه هنرپیشه نیامده به سینما؟ مگر کسی ناراحت شد؟ اتفاقا باعث شد سینما درخشان تر شد.

 

الان که فوتبالیست هم بازیگر تئاتر شده.

خب در ژانر کمدی جواب داده. به نظر من تا وقتی جواب می دهد اشکالی ندارد. بهتر از این است که ما بازیگر کمدین بیاوریم که جواب نمی دهد.

 

تو یکی از کسانی بودی که درباره پشت پرده سینما جاهای مختلف مصاحبه کردی و انتقاد داشتی. معمولا هم می گویند شما جز کسانی هستی که وقتی کار نداری انتقاد می کنی و وقتی کار داری چیزی نمی گویی. هنوز هم به این موضوع انتقاد داری؟

دیگر صدایش در بانی فیلم و رسانه های دیگر هم درآمده. دولت و مسوولین گفتند که سینما فیلمفارسی شده و زمان هنرپیشه هایی شده که دو نفر به اندازه نصف سینما دستمزد می گیرند.

 

چیزی که باعث می شد تو حرف بزنی و انتقاد کنی چه بود؟

فشار و محدودیت هایی که برای خود من ایجاد شده بود.

 

به تو می گفتند حق بازی نداری یا اسمت را خط می زدند...

شاید... یا فیلم های خوب را به تو نمی گفتند. مگر چند فیلم در سال خوب است؟

 

یعنی صحنه را طوری می چرخاندند که به شما نمی رسید؟

نمی رسید و نمی رسد. این یک واقعیت است.

 

چه باید کرد؟ فکر می کنی باید وارد تیم آنها شوی؟

همه جا رابطه وجود دارد. روابط هم وقتی یک مقدار رنگ و بوی کاری آن هم رقابت در عرصه سینما بشود، در آن اولویت بندی می شود.

 

خیلی ها می گویند اگر فلانی خوب باشد نقش یکمان را می دهیم یا معمولا کارگردان می گوید من صاف سراغ بازیگر خوب می روم.

الان دیگر اینطور نیست. یک بازیگر انتخاب می کنند و او می گوید اگر فلانی باشد من هم می آیم. کارگردان آن وقت برای اینکه شما را داشته باشد مجبور می شود با او قرارداد ببندد. ساحت کارگردان از بین رفته. چیزی به نام انتخاب بازیگر که مخصوص کارگردان است از بین می رود. من با این بازی می کنم، با دیگری بازی نمی کنم؛ اصلا اینها نبود.

 

بودن در آن تیم چه چیزهایی دارد؟

من تا به حال در هیچ تیمی نبودم.

 

احتمالا یک جایی گفتند حمید چون این شرایط را نمی پذیرد پس نمی خواهد در تیم باشد. اصلا پیشنهادی داشتی؟

بحث این نیست. من اصلا از اول مسیرم یک طرف دیگر بود. باید برگردم در این یکی جاده بروم منتهی در چهل سالگی دیگر نمی توانم برگردم.

 

یعنی تو با ویژگی های ظاهری که داری می توانستی رل اول هم بگیری؟

خیلی وقت پیش و اگر وارد آن جاده می شدم بله. یکی از شرایط مهمی که وارد آن جاده بشوی این است که مجرد باشی و همه اینها دورانی بود که من متاهل بودم.

 

مجرد بودنت برایت چه می سازد؟

معتقدند مخاطبت بالاتر است. این یک ایدئولوژی قدیمی در سینمای ایران است. می بینید که بعضی از دوستان همسرانشان را پنهان می کنند و خبر نداریم که ازدواج کرده اند.

 

می توانستی فیلم های شانه تخم مرغی و طنز  هم بازی کنی.

نه. من از اول فیلم های عاشقانه و جدی بازی کردم و طبیعتا آنها که به من نمی خورد و از طرف دیگر یک باره فیلم های روشنفکری مد شد که سر و وضع شکل خاصی می خواست که باز به من نمی خورد و این شد که الان در خدمت شما هستیم. این سینمای وسطی که دختر و پسر بود از بین رفت متاسفانه و الان یا شانه تخم مرغی هستند یا روشنفکری.

 

الان دیگر باید نقش پدر بازی کنی.

نه بابا. هنوز نقش متاهل هم بازی نمی کنم چه برسد به پدر(می خندد) اصلا مسابقه بهترین کار است. تازه می خواهیم گزارشش بدهیم.

 

شما از همان ابتدا یک جور خودتان را جدا یا شاید بهتر بگویم بهتر از دیگر بازیگران می دانستید شاید همین مساله باعث شد از گروههای محفلی سینما دور بمانید.

شاید. از قدیم می گویند هزار چیز که در ذهنت می گذرد را نگو ولی یک چیزی که در ذهنت می گذرد را هزار بار فکر کن بعد بگو. این البته الان است و آن زمان متفاوت از این بودم. گرچه الان هم هر چیزی که در ذهنم بیاید می گویم. بالاخره حرف هایی که می زنی طبیعتا عواقبی دارد ولی من چون نمی خواهم دروغ بگویم مجبورم اینها را بگویم.

 

نکته ای که درباره تو وجود دارد این است که بین مدلینگ، خوانندگی، بازیگری، اجرا خودت هم نمی دانی دقیقا کدام را می خواهی. به نظرم سال هایی که بین اینها گذراندی که کدام را انتخاب کنی خیلی در کم کاریت نقش داشته.

انتخابی نبود، هر کدام پیش می آمد. هیچ برنامه ریزی از قبلی نبوده پیش می آمده.

 

چرا هیچ کدام را جدی نکردی؟

بازیگری از همه مهمتر و اولویت اول بود.

 

صدایت خوب بود چرا خوانندگی را ادامه ندادی؟

یک باره دیدم همه خواننده شده اند.

حمیدرضا گودرزی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

شما از همان اول می خواندی.

بیشتر از ۲۰ آهنگ برای تلویزیون شبکه ۵ خواندم ولی یک مقداری هم تنبل هستم اگر حقیقت را بخواهم بگویم.

 

الان پشیمان نیستی؟

از این پشیمانم که چرا بیشتر استفاده نکردم.

 

در مدلینگ هم یک باره به قانون ممنوعیت خوردی؟

این دیگر دست من نبود. بعد که آزاد شد مثلا آن برند صاحبش تبلیغ نمی خواست. الان هم که اوضاع آنقدر خراب شده که با تبلیغات و بدون تبلیغات کسی پول ندارد.

 

ولی الان دارید جبران می کنید؟

امیدوارم. واقعا اینطور است که الان هم من برنامه ای ندارم و خواست خداست پیش می آید.

 

درباره سریال «دلدادگان» می گویند از اول فصل دوم به نظر می رسد اضافه شدن شما بازی ها را تغییر داد. خودتان این سریال را چطور دیدید؟

شما درست می گویید اما این دلیل دارد. فصل اول اصلی ترین بازیگرها تازه کار هستند. این است که یک مقدار هم به لحاظ بصری هم تجربه بازی از توانایی کمتری برخوردارند. در فصل دوم هنرپیشه های کارکرده تری آمدند. ضمن اینکه نظر خود من این است، نظر تهیه کننده و مسوولین صداوسیما و مردم هم این است که فصل دو بیشتر مورد توجه قرار گرفته. این را هم من نمی گویم. من شهوت اینکه از خودم تعریف کنم ندارم. این موضوع تا جایی است که گفتند سریال «دلدادگان» روی کاکل حمید گودرزی چرخید. 

 

از این نقش راضی هستی؟

من این کار را خیلی دوست داشتم. کارگردان و تهیه کننده و بقیه بازیگرها همه با هم خیلی خوب بودیم.

 

کار جدید چه خبر؟

دو سه پیشنهاد سریال دارم ولی زمان هایش طولانی است. سریال باید به آدم کمک کند. مثلا من در «دلدادگان» نقش کوتاهی دارم ولی همه جا من را می بینند می گویند نادر. ولی الان هم اگر سریال خوبی باشد بازی می کنم.

 

سینما چطور؟

یک کار آقای حسین تبریزی را اخیرا تمام کردم. دو سه تا کار آماده اکران دارم.

 

قرار است گیشه را فتح کنید؟

نه همین که باشیم و حضور داشته باشیم کافی است. اگر هم مردم خوششان بیاید که عالی می شود.

 

می گویند برای هنرپیشه ها یک ترس ۴۰سالگی وجود دارد. مخصوصا در آنها که خوش تیپ هستند بدتر هم هست. این ترس را نداری؟

بیشتر تلاش می کنم دو سه جا توپ بزنم که جبران شود. به همین دلیل شما می بینید که اجرا، بازیگری، خوانندگی را انجام می دهم. برای این است که هم دلار بالا رفته و هم آن فوبیا به سراغم آمده. این است که هدفم و در واقع آینده ای که پیش رو است این است که زمین های بازی مختلفی داشته باشم.

 

به این فکر کردی که اگر یک روزی هیچ جا جلوی دوربین نباشی چه اتفاقی می افتد؟

دغدغه ام جلوی دوربین بودن نیست.

 

اینکه کلا نباشی و فراموش شوی...

پول باشد اشکال ندارد. فراموش شوی با جیب خیلی پر.

 

فکر نمی کنم الان خیلی فاصله داشته باشی.

همان دیگر. همین فاصله هم پر شود حل می شود.

 

 

  • 24
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
بیژن بنفشه خواه بیوگرافی بیژن بنفشه خواه بازیگر خوش سابقه سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۵۲

محل تولد: دروازه شمیران، تهران، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۳

تحصیلات: فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد

ادامه
یان کوم بیوگرافی یان کوم؛ بنیانگذار برنامه واتس اپ

تاریخ تولد: ۲۴ فوریه ۱۹۷۶

محل تولد: اوکراین، کی یوف

ملیت: آمریکایی

حرفه: تاجر، برنامه نویس، کارآفرین

دلیل شهرت: راه اندازی واتساپ

ثروت: ۱۵/۱ میلیارد دلار

ادامه
جلال الدین مارشاریپوف بیوگرافی جلال الدین مارشاریپوف بازیکن قوی ازبکی

تاریخ تولد: ۱ سپتامر ۱۹۹۳

محل تولد: گرگانج، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: استقلال تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
بیوگرافی و اشعار عثمان بختیاری زندگینامه عثمان بختیاری شاعر سده پنجم و ششم

تاریخ تولد: بین سال های ۴۵۷ تا ۴۶۹ هجری قمری

ملیت: ایرانی

زمینه فعالیت: شاعر و حماسه سرا

آثار: شهریار نامه - هنرنامه یمینی

وفات: بین سال‌ های ۵۱۲ تا ۵۴۸

ادامه
ابو حتوف بن حارث انصاری زندگینامه ابوحتوف بن حارث انصاری از دشمنی با امام علی تا شهادت در کربلا

محل زندگی: کوفه

دوران زندگی: همزمان با دوران زندگی امام حسین (ع)

از یاران: امام حسین (ع)

شهادت: روز دهم محرم

ابو حتوف بن حارث انصاری در سپاه عمر سعدزندگینامه ابو حتوف بن حارث انصاری

ادامه
محمد نادری بیوگرافی محمد نادری بازیگر سینما و تلویزیون

تاریخ تولد: ۱۰ تیر ۱۳۵۷

محل تولد: اردبیل

حرفه: بازیگر، فیلمنامه نویس، صدا پیشه، مجری

تحصیلات: کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس

آغاز فعالیت: ۱۳۸۸ تاکنون

ادامه
محمد بن راشد آل مکتوم بیوگرافی محمد بن راشد آل مكتوم حاکم موفق دبی

تاریخ تولد: ۱۵ ژوئیه ۱۹۴۵

محل تولد: دبی

ملیت: امارات متحده عربی

لقب: والاحضرت شیخ محمد

حرفه: حاکم دبی

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش