پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۲۷ - ۰۱ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۰۲۴۵
هنرهای تجسمی

محمود فرشچیان

از کودکی خادم اهل‌بیتم

محمود فرشچیان,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

در یکی از واپسین روزهای تابستان برای دیدار با استاد محمود فرشچیان به منزلش رفتم. سال‌هاست که استاد را با فروتنی و اخلاق‌مداری‌اش به ذهن سپرده‌ام. در این دیدار نیز مانند دیدارها و گفت‌وگوهای گذشته‌ام تحت‌تاثیر این خصوصیات استاد قرار گرفتم. در این گفت‌وگو با فرشچیان درباره مسائل مختلفی از نوآوری در هنر، جهانی شدن نگارگری و چگونگی حفظ و صیانت هنرهای اصیل ایرانی گرفته تا کم‌آبی زاینده‌رود صحبت کردم. گفت‌وگو که به آخر می‌رسد استاد آخرین شاهکار خود را در معرض دید می‌گذارد. عنوان اثر «عرش بر زمین» است که با‌ موضوع واقعه کربلا به تصویر کشیده شده است. استاد می‌گوید که می‌خواهد این اثر را بدون نمایش عمومی مستقیما برای آستان قدس رضوی بفرستد.

 

برخی از هنرمندان بر این باورند ‌در سال‌های اخیر چینی‌ها و پاکستانی‌ها توانسته‌اند با به‌روز کردن نگارگری‌شان بیش از ما در مجامع بین‌المللی بدرخشند، ‌درحالی که نگارگری ایران به‌رغم پیشینه و قدمت طولانی‌ای که دارد از جهانی شدن بازمانده است. دیدگاه شما نسبت به این مساله چیست؟

درست است. اگر می‌بینیم کشورهای دیگر به‌ویژه چین، ژاپن، پاکستان و... توانسته‌اند در معرفی و شناسایی هنرهای اصیل خود به دنیا مثل نگارگری موفق باشند، ‌به این خاطر است که آنها تلاش کرده‌اند در این سال‌ها مبتنی‌بر اصالت کشور خود به ارائه اثر بپردازند. وقتی در آثار نقاشان چینی و ژاپنی دقیق می‌شویم کاملا رنگ و بوی بومی بودن را در کارهایشان مشاهده می‌کنیم، ولی متاسفانه درباره ما این‌طور بوده که در برهه‌هایی از زمان به دلیل اینکه مقهور و دستخوش فرهنگ غرب قرار گرفتیم، ‌از منعکس کردن اصالت‌ها و هویت‌های بومی‌مان در آثار بازماندیم. به ‌هر حال به نظر بنده که اگر نظر صائبی در زمینه هنر باشد، ضرورت دارد در عرصه هنر به اصالت‌های خویش توجه کنیم. باید این را بدانیم حتی اگر خواهان برداشتن قدم‌های تازه و کارهای نو هستیم باید در درجه اول به اصالت‌ها و سنت‌های گذشته پایبند بمانیم.

 

زمانی که در دهه‌های گذشته شما نگارگری را شروع کرده‌اید چه ایده‌آل‌هایی در ذهن‌تان بود و امروز فکر می‌کنید چقدر از آنچه در ذهن داشته‌اید دراین مسیر محقق شده است؟

پیش از اینکه به این سوال پاسخ دهم باید بگویم، برخی به اشتباه به نگارگری، مینیاتور می‌گویند که درست نیست. مینیاتور کلمه‌ای فرنگی است و اگر به جای آن از واژه نگارگری یا نقاشی ایرانی استفاده کنیم بهتر است. مینیاتور اساسا به نقاشی‌های کوچک و ‌ریزی گفته می‌شود که روی قاب‌های خاتم و برخی جعبه‌های شکلات به چشم می‌خورد، درحالی که نگارگری در ابعاد بزرگ صورت می‌گیرد. در پاسخ به سوال شما باید بگویم زمانی که به شکل جدی پا به عرصه هنر گذاشتم و از محضر استادانی چون میرزا غلامرضا امامی و عیسی بهادری بهره گرفتم، فقط در ‌این اندیشه بودم که نقاشی را بیاموزم، چون زمینه‌های این هنر از پیش، یعنی در دوران کودکی در من وجود داشت و وقتی این قریحه از سوی اطرافیان در من کشف شد تصمیم گرفتم این مسیر را به شکل هدفمندتری ادامه بدهم. البته بعد از مدتی به فراخور علایقی که در خود می‌دیدم و جست‌وجو می‌کردم، متوجه شدم به نگارگری علاقه و گرایش بیشتری دارم، بنابراین تلاش کردم در این حوزه فعالیت کنم و تا امروز هم همین مسیر را ادامه داده‌ام.

 

شما هر سال با سفر به ایران به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان نیز می‌روید و از این هنرستان بازدید می‌کنید. به نظر شما جای آن نیست که محافل آکادمیکی برای دانشگاهی کردن رشته نگارگری و اصولا هنرهای اصیل ایرانی پا بگیرد؟

حالا که به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان اشاره کردید، جا دارد به نکته‌ای اشاره کنم. زمانی این هنرستان از اوج و عظمت خاصی برخوردار بود. در سال‌های گذشته اگر شخصیت‌های مهم سیاسی فرهنگی به ایران سفر می‌کردند، متولیان امر حتما بازدید از هنرستان هنرهای زیبای اصفهان را در ردیف یکی از برنامه‌های این شخصیت‌ها قرار می‌دادند، یعنی تا این درجه این هنرستان از اهمیت و ارج و قرب بالایی برخوردار بود. اما این بار که به اصفهان سفر کردم و از این هنرستان بازدید کردم واقعا غصه‌ خوردم. به‌خصوص وقتی متوجه شدم طاق موزه استاد عیسی بهادری سوراخ شده و نیازمند ترمیم است. البته در این ارتباط نامه‌نگاری‌هایی صورت گرفته و قرار شده رسیدگی شود.

 

ولی به‌طور کلی معتقدم آنهایی که به بقای این هنرستان پرقدمت علاقه‌مندند باید رسیدگی بیشتری نسبت به آن انجام دهند. خاطرم هست خود استاد بهادری هنرمند مقتدری بود، شاگردان زیادی پرورش داد و در ارتقای سطح فرهنگ و هنر این مرز و بوم نقش بسزایی ایفا کرد. روی این اصل ضرورت دارد به موزه‌هایی از این دست با سعه‌صدر بیشتری نگاه و از تخریب تدریجی آنها جلوگیری شود. واقعا حیف است که موزه استاد بهادری به این روز بیفتد. البته وقتی علت را جویا شدم به این مساله اشاره کردند که بودجه نداریم که واقعا هم شاید ندارند، ولی مساله این است که موزه استاد بهادری در شرایط مکانی و آب و هوایی مطلوبی قرار ندارد؛ آن هم در شرایطی که آثاری در این موزه وجود دارند که به‌لحاظ ارزشمندی، اصلا نمی‌توان روی آنها قیمت گذاشت. ولی به دلیل نامناسب بودن جو موزه مثل آلوده بودن هوا، این فرش‌ها رو به تخریب و در معرض بید خوردگی هستند و عن‌قریب است که مضمحل شوند.

 

نکته‌ دیگری که در مورد اصفهان در ذهن داشتم و می‌خواهم آن را مطرح کنم پایین رفتن آب زاینده‌رود است که به معنی واقعی اسف‌بار است. دلیلش هم این است که رودخانه زاینده‌رود از گذشته تا به‌حال، همواره در ردیف اعتبارات و افتخارات ملی ایران به‌شمار می‌رفته است. بی‌توجهی به روند کاهش آب زاینده‌رود درحالی صورت می‌گیرد که می‌بینیم کشورهای دیگر که رودخانه‌های این چنین تاریخی دارند در حفظ و صیانت این آثار ملی به‌شدت کوشا هستند. آنچه درباره زاینده‌رود می‌بینیم و در خبرها می‌خوانیم این است که آب این رودخانه هر روز نسبت به روز قبل کمتر و کمتر می‌شود و در معرض خشک شدن کامل قرار دارد. برخی به این مساله اشاره می‌کنند که دلیل به جریان نینداختن آب فراوان در زاینده‌رود این است که می‌خواهند از حاصل آن برای امور کشاورزی استفاده کنند. به‌نظرم این حرف اصولی نیست، چرا که در گذشته هم فعالیت‌های کشاورزی جریان داشته است. در هر حال بر این باورم که ادامه بی‌توجهی و غفلت‌هایی از این دست عاقبت خوشی ندارد. امیدوارم خداوند درهای خیر و برکت را روی ما باز کند و شرایطی پیش بیاید که مستوجب عنایت ‌الهی باشیم و نعمت‌های پروردگار نیز مانند قبل بر ما جاری و ساری باشد.

 

امروز اغلب هنرمندان به دنبال نوآوری هستند، از نظر شما چند درصد آثاری که در زمینه نگارگری صورت می‌گیرد دارای این خصیصه است؟ برخی بر این باورند دیگر زمان نوآوری درباره هنرهایی چون نگارگری و خوشنویسی به پایان رسیده است، نظر شما چیست؟

اینکه عده‌ای می‌گویند زمان حرکت‌های مبدعانه در هنرهایی مثل نگارگری به پایان رسیده به معنی واقعی کم‌لطفی در حق هنرهای اصیل ایرانی است. سوال من از عده‌ای که این بحث را مطرح می‌کنند این است که واقعا تعریف‌شان از نوآوری چیست؟! آیا نوآوری غیر از این است که در ورای اثر هر هنرمند، فکر و اندیشه‌اش جاری باشد؟! به‌طور قطع اندیشه‌ای نو و پویا است که بتواند به نوآوری و حرکت‌های تازه در یک اثر هنری منجر شود. خود من در کتابی که اخیرا منتشر و رونمایی شد به انجام حرکت‌های مبدعانه پرداخته‌ام. به نظر می‌رسد آنهایی این حرف را می‌زنند که آسان‌یاب هستند و اصولا حوصله گنجاندن اندیشه و فکر در آثاری را که ارائه می‌کنند، ندارند؛ وگرنه همان‌طور که اشاره کردم اینکه زمان نوآوری درباره هنرهای اصیل ایرانی به پایان رسیده کم‌لطفی بیش نیست.

 

از نظر من نوآوری زمانی در هنرمند شکل می‌گیرد که در بطن او آن حس و حال و تفکر وجود داشته باشد. ما به نسبت کشورهای دیگر حتی چین و ژاپن، از ظرفیت گسترده‌ای برای به خدمت گرفتن نوآوری در آثارمان برخورداریم، چون در نقاشی هنرمندان ایرانی روح وجود دارد که در آثار دیگر هنرمندان کشورهای دیگر، کمتر به چشم می‌خورد و این روح می‌تواند بار عمیق‌تری به آثاری که آنها خلق می‌کنند، بدهد. به‌عنوان مثال درست است که چینی‌ها و ژاپنی‌ها به سبک جدید به ارائه بهترین آثار می‌پردازند و استادانه کار می‌کنند، ولی در نگارگری ایرانی حس و درون و فکرو اندیشه متجلی است و همین باعث شده آثار نگارگری هنرمندان ایرانی از سایر هنرمندان کشورهای دیگر همواره متمایز باشد. درعین‌حال به مطالعه معتقدم و فکرمی‌کنم آنچه می‌تواند در کنار سایر مولفه‌ها، راه‌گشای خوبی برای رسیدن یک هنرمند به درجه مطلوب باشد مطالعه است. البته در سال‌های اخیر هر بار که به ایران سفر کرده‌ام، با هنرمندان درجه یک ملاقات داشته‌ام و وقتی آثارشان را در معرض دید قرار می‌دهند می‌بینم واقعا عالی کار کرده‌اند، ولی متاسفانه متولیان فرهنگی نسبت به حیطه نگارگری کمتر بها می‌دهند.

 

شما از هنرمندانی بوده‌اید که همیشه برای خلق یک اثر تازه از مضامین روز جامعه و ضرب‌المثل‌هایی که در زندگی روزمره‌مان بسیار از آنها بهره می‌گیریم استفاده کرده‌اید، برای نمونه خاطرم هست در سال‌های اخیر، تابلویی کار کرده‌اید با‌ عنوان «دست بالای دست بسیار است» یا مضامینی از این دست. حالا در این نقطه که ایستاده‌اید تصمیم دارید در حوزه نگارگری روی چه موضوعاتی متمرکز شوید؟

اخیرا مشغول کار کردن روی تابلوهایی هستم که با مفهوم خیر و شر تصویر شده‌اند، چون همان‌طور که می‌دانید امروز شر دارد در دنیا اعمال نفوذ می‌کند و اساسا شر و فتنه در زوایای زندگی مردم جا باز کرده است، به همین خاطر تصمیم گرفته‌ام چه در کتابی که اخیرا از من رونمایی شد و چه در قالب تابلوهایی که کار کرده‌ام روی موضوع خیر و شر کار کنم.

 

خاطرم هست چندین سال پیش در گفت‌وگویی که با شما داشته‌ام به این مساله اشاره کرده‌اید که هر وقت به اصفهان سفر می‌کنید و سردر کاشی‌کاری اصفهان را می‌بینید افسوس می‌خورید که چرا دیگر آن کیفیت سابق را ندارد، حتی در آن گفت‌وگو اشاره کرده‌اید جایگاه کاشی‌کاری ایران که زمانی در دنیا سرآمد بود به رتبه بیست‌و‌هفتم افت پیدا کرده که احتمالا امروز این رتبه به جایگاه پایین‌تری هم نزول یافته است. به نظر شما چرا هنرهای سنتی ما در جهان به این روز افتاده‌اند؟

دلیلش واضح است، چون متولیان فرهنگی که در راس امور قرار می‌گیرند نه‌تنها در مورد هنر مطالعه ندارند که اساسا آگاهی کافی درباره هنرهای اصیل ایرانی نیز ندارند. البته این نا‌آگاهی و ناکارآمدی چیزی از اهمیت و ارج و قرب هنرهای سنتی ما کم نمی‌کند. هنرهای سنتی اصیل ایرانی همواره جایگاه خود را داشته و دارد ولی آنچه دراین میان حائز اهمیت است اینکه باید این هنرها به جهان معرفی و شناسایی شوند، درحالی که سیاستگذاران فرهنگی و زمامداران امور نتوانسته‌اند در این سال‌ها آنطور که باید به شناسایی ظرفیت‌های گسترده هنرهای سنتی بپردازند. خاطرم هست استاد عیسی بهادری با وجود آنکه یکی از استادان بنام وسرشناس در اصفهان بود و مسئولیت‌های بسیاری را برعهده داشت، ولی تا سه نصفه شب به فعالیت در عرصه هنر می‌پرداخت. او درد دل هنرمند را می‌فهمید و درد هنر در وجودش متجلی بود، چون از بین هنرمندان برآمده بود و زوایای پیدا و پنهان هنر را به خوبی می‌شناخت. مدیران امروز اداری هستند و طبعا اداری هم به هنر نگاه می‌کنند.

 

زمانی که شما تابلوی «عصر عاشورا»  را کار کردید، این اثر به نقطه عطفی در آثار عاشورایی در حوزه هنرهای تجسمی بدل شد. شما با ارائه این اثر حجت را در نگارگری با موضوع عاشورا تمام کردید. حالا بعد از گذشت سال‌ها از خلق این تابلو، بازهم تصمیم دارید به زوایای دیگری از واقعه کربلا بپردازید؟

اخیرا تابلویی را به پایان برده‌ام که کار عمیقی است و «عرش بر زمین» نام دارد. این تابلو به نوعی قتلگاه امام حسین (ع)» را نشان می‌دهد و برخلاف دیگر آثاری که تا‌کنون دراین ارتباط نشان داده شده، در آن نه اثری از نیزه است و نه خون و سایر مواردی از این دست. بلکه به قول شاعر: خوش‌تر آن باشد که سر دلبران/گفته‌آید در حدیث دیگران. در‌واقع در این اثر فقط دو پای امام حسین (ع) و حضرت زینب(س) را تصویر کرده‌ام، چون براساس مطالعاتی که داشته‌ام و به استناد روایت‌های مذهبی، بعد از به وقوع پیوستن واقعه کربلا و کشته شدن امام حسین (ع) تنها کسی که بر بالین او حاضر بود حضرت زینب (س) بوده است.

 

این تابلو را کی در معرض دید عموم قرار می‌دهید؟

هیچ‌وقت؛ قرار است مستقیم آن را به موزه آستان قدس رضوی منتقل کنم. همان‌طور که می‌دانید سال‌هاست آثارم و به‌طور مشخص۱۷ اثرم را وقف موزه آستان قدس رضوی کرده‌ام. ‌

 

چرا برخی از آثارتان را وقف موزه آستان قدس رضوی می‌کنید؟

چون سال‌هاست خادم حرم امام رضا (ع) هستم و حتی این افتخار را داشته‌ام که به طراحی ضریح آن حضرت نیز بپردازم. از اینها گذشته ارادت به امام هشتم به‌نوعی در خانواده ما موروثی بوده است. نام پدرم غلامرضا بود و خودم هم از چهار، پنج سالگی که در خانه‌مان، مراسم‌ مذهبی برگزار می‌شد، دنبال کسی که چای به میهمانان تعارف می‌کرد، قند می‌بردم. یعنی از دوران کودکی این حس‌و‌حال و علاقه در من وجود داشته است و خادم اهل بیت بودم. از اینها گذشته نکته مهمی که در هنر تمام کشورها مطرح است این است که ریشه در مذهب و باورهای مذهبی دارد. این مولفه در آثار مهم‌ترین هنرمندان جهان مثل میکل‌آنژ، برنی‌نی، روبنز و... نیز وجود داشته است. هنر همواره ریشه قدسی و درونی دارد و وقتی همه این احساسات با یکدیگر توام می‌شوند، اثری که هنرمند ارائه می‌کند از گیرایی بیشتری برخوردار می‌شود. حتی یادم هست در سال‌های اخیر مجسمه‌ای از حضرت مریم(س) و حضرت عیسی‌(ع) دیدم که ساخته برنی‌نی بود. وقتی در مقابل این اثر قرار گرفتم به گریه افتادم و متاثر شدم. دلیلش این است که آن هنرمند براساس باورها و اعتقادات قلبی‌ای که داشته به خلق این اثر پرداخته و طبعا وجود چنین ویژگی‌هایی باعث می‌شود مخاطب با تماشای چنین اثری تحت تاثیر قرار گیرد.

 

در سال‌های اخیر بحث پیوستن به دهکده جهانی بسیار داغ شده است، طبعا هر هنرمندی در شاخه‌‌ای که فعالیت می‌کند تمایل دارد اثری که ارائه می‌دهد فقط به مرزهای جغرافیایی کشورش محدود نماند و در معرض دید جهانیان نیز قرار بگیرد، حالا اگر بخواهیم به‌طور مشخص درباره نگارگری حرف بزنیم به نظر شما این هنر چقدر توانسته است مجالی برای جهانی شدن بیابد؟

آنچه من در این سال‌ها از نزدیک با آن برخورد کرده و شاهدش بوده‌ام این است که خارجی‌ها واقعا در برابر آثار نگارگری هنرمندان معاصر ایرانی تحت‌تاثیر قرار می‌گیرند. به‌طور مشخص درباره کارهای خود‌م، بارها هنر‌شناسان خارجی به نگارش مقالات متعددی درباره آثاری که ارائه کرده‌ام پرداخته‌ و این آثار را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند. درباره عموم مخاطبان هم باید بگویم در آمریکا، گاهی پیش‌ آمده لوله‌کش یا تعمیرکار برق به منزلم آمده و حین کار وقتی با یکی از تابلوهایم که روی دیوار نصب بوده برخورد کرده، ایستاده و درباره تابلو با من حرف زده است. یعنی با وجود آنکه از فرهنگ و زبان و ملیت دیگری است، ولی تابلو توانسته او را تحت‌تاثیر قرار بدهد. ‌همه اینها نشان می‌دهد نگارگری ایران در جهان از جایگاه و تشخص منحـــصربه‌فــردی برخوردار است.

 

ولی سیاه‌نمایی‌هایی که در سال‌های اخیر از منظر سیاسی و از سوی برخی کشورها نسبت به ایران اعمال می‌شود اثرات منفی روی هنر ما گذاشته است؟

حتما همین‌طوراست. متاسفانه بروز این سیاه‌نمایی‌ها در سال‌های اخیر نه‌فقط هنر ما که تمام افتخارات و اعتبار ملی ما را تحت‌تاثیر قرار داده است. حالا بماند که «هزار بار متاسفانه» برخی از ایرانیان مقیم لس‌آنجلس نیز در دامن زدن به این مساله بی‌تاثیر نبوده‌اند.

 

یک سوال هم درباره حراج‌های هنری بپرسم، به‌خصوص اینکه در برخی از این حراجی‌ها، آثار شما نیز به قیمت بالا فروخته می‌شود، اساسا نفس برگزاری حراجی‌های هنری به‌ویژه حراجی‌هایی را که در حاشیه کشورهای خلیج فارس برگزار می‌شود، چطور ارزیابی می‌کنید؟

من هیچ‌گاه در این حراجی‌ها حضور نیافته‌ام و آثار من هم که اشاره می‌کنید توسط مجموعه‌دارانی که آثارم را در اختیار دارند در این حراجی‌ها راه می‌یابند. نکته‌ای که می‌خواهم درباره حراجی‌ها بگویم این است که امیدوارم صحت عمل در آنها مراعات شود.

 

می‌شود این مساله را بیشتر باز کنید و واضح‌تر توضیح دهید؟

نه، بگذارید بسته باقی بماند. قطعا آنهایی که مثل اهالی رسانه اهل تفکر و مطالعه‌اند متوجه منظور من خواهند شد، در کلمه «صحت عمل» به خودی خود، هزاران معنی وجود دارد.

 

حالا در نهمین دهه عمرتان چه آرزویی در حیطه نگارگری دارید که فکر می‌کنید باید به آن جامه عمل پوشانده شود‌؟

در حیطه کار تنها آرزویم این است که بتوانم کارهای خوب‌تر و خوب‌تری انجام دهم، ولی در زندگی شخصی هیچ آرزویی ندارم. همه چیز دارم، خدا را شکر از نظر مالی هم در مضیقه نیستم. هیچ‌وقت توقعی نداشته و ندارم. به نظرم بزرگ‌ترین مشکل دنیا این است که بعضی از آدم‌ها زیاده‌خواه هستند، مانند کسانی که به دزدی و اختلاس می‌پردازند و پول مردم بیگناه را نمی‌دهند و راست راست هم راه می‌روند. طمع بزرگ‌ترین آسیبی است که گریبان برخی از آدم‌ها را می‌گیرد.

 

شما از هنرمندانی بوده‌اید که به‌واسطه فعالیت‌های ارزشمندی که انجام داده‌اید همیشه به‌لحاظ جایگاه اجتماعی از شهرت و محبوبیت زیادی برخوردار بوده‌اید، رفتار شما را بارها در این سال‌ها در موزه «فرشچیان» هنگام رونمایی از آثارتان با مردم عادی، در گفت‌وگو با اهالی رسانه و... دیده‌ام، آنچه برایم همیشه جالب بوده این است که وجود شهرت هیچ‌گاه باعث نشده فروتنی را از یاد ببرید، در حالی که درباره برخی از هنرمندان به این شکل است که به محض اینکه شهرت حاصل می‌شود، ‌اخلاق از در دیگر بیرون می‌رود، شما در این سال‌ها این توازن را چطور حفظ کرده‌اید؟

واقعا از همان زمان که به عالم هنر وارد شدم سپاسگزار الطاف خداوند بودم و تلاش می‌کردم اخلاق و تواضع را از یاد نبرم. حتی چند روز پیش که به مناسبت برنامه‌ای در اصفهان حاضر بودم در مراسمی و روی سن به سجده شکر پرداختم. معتقدم اخلاق‌گرایی مهم‌ترین نکته‌ای است که آدم از خانواده و بعد استادان خود یاد می‌گیرد.

 

ولی این مولفه بین برخی از هنرمندان جوان که ناگهان به شهرت می‌رسند، کمرنگ است.

بین جوانان هم هنرمندان خوبی هستند که فروتنی در تاروپود سایر ویژگی‌هایشان تنیده شده است. وقتی آدم دامنه مطالعه‌اش را وسیع می‌کند و دنیا را می‌بیند، نه‌فقط محیط پیرامونش را، تمام دنیا را، متوجه می‌شود. وقتی دنیا اینقدر وسیع و بیکران است، چرا آدم باید غرور داشته باشد، بنابراین به‌تدریج فروتنی را می‌آموزد.

 

از بین آثاری که در طول این سال‌ها کار کرده‌اید بیشتر به کدام تابلوها دلبستگی دارید؟

طبعا همه کارهایم را دوست دارم، ولی دراین بین به دو تابلوی «ضامن آهو» و «عصر عاشورا» علاقه بیشتری دارم.

 

حرفی هست که بخواهید از طریق این تریبون مطرح کنید؟

فقط یک حرف و آن اینکه اولیای امور نسبت به فرهنگ و هنر کشور توجه و حمایت و دلسوزی بیشتری نشان بدهند. شکی نیست مهم‌ترین رکن جاودانگی این مرز و بوم، فرهنگ و هنر آن است و اگر به عمق و کنه آن توجه شود بی‌تردید چشم‌انداز روشن‌تری پیش روی خواهیم داشت.

 

در یکی از واپسین روزهای تابستان برای دیدار با استاد محمود فرشچیان به منزلش رفتم. سال‌هاست که استاد را با فروتنی و اخلاق‌مداری‌اش به ذهن سپرده‌ام. در این دیدار نیز مانند دیدارها و گفت‌وگوهای گذشته‌ام تحت‌تاثیر این خصوصیات استاد قرار گرفتم. در این گفت‌وگو با فرشچیان درباره مسائل مختلفی از نوآوری در هنر، جهانی شدن نگارگری و چگونگی حفظ و صیانت هنرهای اصیل ایرانی گرفته تا کم‌آبی زاینده‌رود صحبت کردم. گفت‌وگو که به آخر می‌رسد استاد آخرین شاهکار خود را در معرض دید می‌گذارد. عنوان اثر «عرش بر زمین» است که با‌ موضوع واقعه کربلا به تصویر کشیده شده است. استاد می‌گوید که می‌خواهد این اثر را بدون نمایش عمومی مستقیما برای آستان قدس رضوی بفرستد.

 

برخی از هنرمندان بر این باورند ‌در سال‌های اخیر چینی‌ها و پاکستانی‌ها توانسته‌اند با به‌روز کردن نگارگری‌شان بیش از ما در مجامع بین‌المللی بدرخشند، ‌درحالی که نگارگری ایران به‌رغم پیشینه و قدمت طولانی‌ای که دارد از جهانی شدن بازمانده است. دیدگاه شما نسبت به این مساله چیست؟

درست است. اگر می‌بینیم کشورهای دیگر به‌ویژه چین، ژاپن، پاکستان و... توانسته‌اند در معرفی و شناسایی هنرهای اصیل خود به دنیا مثل نگارگری موفق باشند، ‌به این خاطر است که آنها تلاش کرده‌اند در این سال‌ها مبتنی‌بر اصالت کشور خود به ارائه اثر بپردازند. وقتی در آثار نقاشان چینی و ژاپنی دقیق می‌شویم کاملا رنگ و بوی بومی بودن را در کارهایشان مشاهده می‌کنیم، ولی متاسفانه درباره ما این‌طور بوده که در برهه‌هایی از زمان به دلیل اینکه مقهور و دستخوش فرهنگ غرب قرار گرفتیم، ‌از منعکس کردن اصالت‌ها و هویت‌های بومی‌مان در آثار بازماندیم. به ‌هر حال به نظر بنده که اگر نظر صائبی در زمینه هنر باشد، ضرورت دارد در عرصه هنر به اصالت‌های خویش توجه کنیم. باید این را بدانیم حتی اگر خواهان برداشتن قدم‌های تازه و کارهای نو هستیم باید در درجه اول به اصالت‌ها و سنت‌های گذشته پایبند بمانیم.

 

زمانی که در دهه‌های گذشته شما نگارگری را شروع کرده‌اید چه ایده‌آل‌هایی در ذهن‌تان بود و امروز فکر می‌کنید چقدر از آنچه در ذهن داشته‌اید دراین مسیر محقق شده است؟

پیش از اینکه به این سوال پاسخ دهم باید بگویم، برخی به اشتباه به نگارگری، مینیاتور می‌گویند که درست نیست. مینیاتور کلمه‌ای فرنگی است و اگر به جای آن از واژه نگارگری یا نقاشی ایرانی استفاده کنیم بهتر است. مینیاتور اساسا به نقاشی‌های کوچک و ‌ریزی گفته می‌شود که روی قاب‌های خاتم و برخی جعبه‌های شکلات به چشم می‌خورد، درحالی که نگارگری در ابعاد بزرگ صورت می‌گیرد. در پاسخ به سوال شما باید بگویم زمانی که به شکل جدی پا به عرصه هنر گذاشتم و از محضر استادانی چون میرزا غلامرضا امامی و عیسی بهادری بهره گرفتم، فقط در ‌این اندیشه بودم که نقاشی را بیاموزم، چون زمینه‌های این هنر از پیش، یعنی در دوران کودکی در من وجود داشت و وقتی این قریحه از سوی اطرافیان در من کشف شد تصمیم گرفتم این مسیر را به شکل هدفمندتری ادامه بدهم. البته بعد از مدتی به فراخور علایقی که در خود می‌دیدم و جست‌وجو می‌کردم، متوجه شدم به نگارگری علاقه و گرایش بیشتری دارم، بنابراین تلاش کردم در این حوزه فعالیت کنم و تا امروز هم همین مسیر را ادامه داده‌ام.

 

شما هر سال با سفر به ایران به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان نیز می‌روید و از این هنرستان بازدید می‌کنید. به نظر شما جای آن نیست که محافل آکادمیکی برای دانشگاهی کردن رشته نگارگری و اصولا هنرهای اصیل ایرانی پا بگیرد؟

حالا که به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان اشاره کردید، جا دارد به نکته‌ای اشاره کنم. زمانی این هنرستان از اوج و عظمت خاصی برخوردار بود. در سال‌های گذشته اگر شخصیت‌های مهم سیاسی فرهنگی به ایران سفر می‌کردند، متولیان امر حتما بازدید از هنرستان هنرهای زیبای اصفهان را در ردیف یکی از برنامه‌های این شخصیت‌ها قرار می‌دادند، یعنی تا این درجه این هنرستان از اهمیت و ارج و قرب بالایی برخوردار بود. اما این بار که به اصفهان سفر کردم و از این هنرستان بازدید کردم واقعا غصه‌ خوردم. به‌خصوص وقتی متوجه شدم طاق موزه استاد عیسی بهادری سوراخ شده و نیازمند ترمیم است. البته در این ارتباط نامه‌نگاری‌هایی صورت گرفته و قرار شده رسیدگی شود.

 

ولی به‌طور کلی معتقدم آنهایی که به بقای این هنرستان پرقدمت علاقه‌مندند باید رسیدگی بیشتری نسبت به آن انجام دهند. خاطرم هست خود استاد بهادری هنرمند مقتدری بود، شاگردان زیادی پرورش داد و در ارتقای سطح فرهنگ و هنر این مرز و بوم نقش بسزایی ایفا کرد. روی این اصل ضرورت دارد به موزه‌هایی از این دست با سعه‌صدر بیشتری نگاه و از تخریب تدریجی آنها جلوگیری شود. واقعا حیف است که موزه استاد بهادری به این روز بیفتد. البته وقتی علت را جویا شدم به این مساله اشاره کردند که بودجه نداریم که واقعا هم شاید ندارند، ولی مساله این است که موزه استاد بهادری در شرایط مکانی و آب و هوایی مطلوبی قرار ندارد؛ آن هم در شرایطی که آثاری در این موزه وجود دارند که به‌لحاظ ارزشمندی، اصلا نمی‌توان روی آنها قیمت گذاشت. ولی به دلیل نامناسب بودن جو موزه مثل آلوده بودن هوا، این فرش‌ها رو به تخریب و در معرض بید خوردگی هستند و عن‌قریب است که مضمحل شوند.

 

نکته‌ دیگری که در مورد اصفهان در ذهن داشتم و می‌خواهم آن را مطرح کنم پایین رفتن آب زاینده‌رود است که به معنی واقعی اسف‌بار است. دلیلش هم این است که رودخانه زاینده‌رود از گذشته تا به‌حال، همواره در ردیف اعتبارات و افتخارات ملی ایران به‌شمار می‌رفته است. بی‌توجهی به روند کاهش آب زاینده‌رود درحالی صورت می‌گیرد که می‌بینیم کشورهای دیگر که رودخانه‌های این چنین تاریخی دارند در حفظ و صیانت این آثار ملی به‌شدت کوشا هستند. آنچه درباره زاینده‌رود می‌بینیم و در خبرها می‌خوانیم این است که آب این رودخانه هر روز نسبت به روز قبل کمتر و کمتر می‌شود و در معرض خشک شدن کامل قرار دارد. برخی به این مساله اشاره می‌کنند که دلیل به جریان نینداختن آب فراوان در زاینده‌رود این است که می‌خواهند از حاصل آن برای امور کشاورزی استفاده کنند. به‌نظرم این حرف اصولی نیست، چرا که در گذشته هم فعالیت‌های کشاورزی جریان داشته است. در هر حال بر این باورم که ادامه بی‌توجهی و غفلت‌هایی از این دست عاقبت خوشی ندارد. امیدوارم خداوند درهای خیر و برکت را روی ما باز کند و شرایطی پیش بیاید که مستوجب عنایت ‌الهی باشیم و نعمت‌های پروردگار نیز مانند قبل بر ما جاری و ساری باشد.

 

امروز اغلب هنرمندان به دنبال نوآوری هستند، از نظر شما چند درصد آثاری که در زمینه نگارگری صورت می‌گیرد دارای این خصیصه است؟ برخی بر این باورند دیگر زمان نوآوری درباره هنرهایی چون نگارگری و خوشنویسی به پایان رسیده است، نظر شما چیست؟

اینکه عده‌ای می‌گویند زمان حرکت‌های مبدعانه در هنرهایی مثل نگارگری به پایان رسیده به معنی واقعی کم‌لطفی در حق هنرهای اصیل ایرانی است. سوال من از عده‌ای که این بحث را مطرح می‌کنند این است که واقعا تعریف‌شان از نوآوری چیست؟! آیا نوآوری غیر از این است که در ورای اثر هر هنرمند، فکر و اندیشه‌اش جاری باشد؟! به‌طور قطع اندیشه‌ای نو و پویا است که بتواند به نوآوری و حرکت‌های تازه در یک اثر هنری منجر شود. خود من در کتابی که اخیرا منتشر و رونمایی شد به انجام حرکت‌های مبدعانه پرداخته‌ام. به نظر می‌رسد آنهایی این حرف را می‌زنند که آسان‌یاب هستند و اصولا حوصله گنجاندن اندیشه و فکر در آثاری را که ارائه می‌کنند، ندارند؛ وگرنه همان‌طور که اشاره کردم اینکه زمان نوآوری درباره هنرهای اصیل ایرانی به پایان رسیده کم‌لطفی بیش نیست.

 

از نظر من نوآوری زمانی در هنرمند شکل می‌گیرد که در بطن او آن حس و حال و تفکر وجود داشته باشد. ما به نسبت کشورهای دیگر حتی چین و ژاپن، از ظرفیت گسترده‌ای برای به خدمت گرفتن نوآوری در آثارمان برخورداریم، چون در نقاشی هنرمندان ایرانی روح وجود دارد که در آثار دیگر هنرمندان کشورهای دیگر، کمتر به چشم می‌خورد و این روح می‌تواند بار عمیق‌تری به آثاری که آنها خلق می‌کنند، بدهد. به‌عنوان مثال درست است که چینی‌ها و ژاپنی‌ها به سبک جدید به ارائه بهترین آثار می‌پردازند و استادانه کار می‌کنند، ولی در نگارگری ایرانی حس و درون و فکرو اندیشه متجلی است و همین باعث شده آثار نگارگری هنرمندان ایرانی از سایر هنرمندان کشورهای دیگر همواره متمایز باشد. درعین‌حال به مطالعه معتقدم و فکرمی‌کنم آنچه می‌تواند در کنار سایر مولفه‌ها، راه‌گشای خوبی برای رسیدن یک هنرمند به درجه مطلوب باشد مطالعه است. البته در سال‌های اخیر هر بار که به ایران سفر کرده‌ام، با هنرمندان درجه یک ملاقات داشته‌ام و وقتی آثارشان را در معرض دید قرار می‌دهند می‌بینم واقعا عالی کار کرده‌اند، ولی متاسفانه متولیان فرهنگی نسبت به حیطه نگارگری کمتر بها می‌دهند.

 

شما از هنرمندانی بوده‌اید که همیشه برای خلق یک اثر تازه از مضامین روز جامعه و ضرب‌المثل‌هایی که در زندگی روزمره‌مان بسیار از آنها بهره می‌گیریم استفاده کرده‌اید، برای نمونه خاطرم هست در سال‌های اخیر، تابلویی کار کرده‌اید با‌ عنوان «دست بالای دست بسیار است» یا مضامینی از این دست. حالا در این نقطه که ایستاده‌اید تصمیم دارید در حوزه نگارگری روی چه موضوعاتی متمرکز شوید؟

اخیرا مشغول کار کردن روی تابلوهایی هستم که با مفهوم خیر و شر تصویر شده‌اند، چون همان‌طور که می‌دانید امروز شر دارد در دنیا اعمال نفوذ می‌کند و اساسا شر و فتنه در زوایای زندگی مردم جا باز کرده است، به همین خاطر تصمیم گرفته‌ام چه در کتابی که اخیرا از من رونمایی شد و چه در قالب تابلوهایی که کار کرده‌ام روی موضوع خیر و شر کار کنم.

 

خاطرم هست چندین سال پیش در گفت‌وگویی که با شما داشته‌ام به این مساله اشاره کرده‌اید که هر وقت به اصفهان سفر می‌کنید و سردر کاشی‌کاری اصفهان را می‌بینید افسوس می‌خورید که چرا دیگر آن کیفیت سابق را ندارد، حتی در آن گفت‌وگو اشاره کرده‌اید جایگاه کاشی‌کاری ایران که زمانی در دنیا سرآمد بود به رتبه بیست‌و‌هفتم افت پیدا کرده که احتمالا امروز این رتبه به جایگاه پایین‌تری هم نزول یافته است. به نظر شما چرا هنرهای سنتی ما در جهان به این روز افتاده‌اند؟

دلیلش واضح است، چون متولیان فرهنگی که در راس امور قرار می‌گیرند نه‌تنها در مورد هنر مطالعه ندارند که اساسا آگاهی کافی درباره هنرهای اصیل ایرانی نیز ندارند. البته این نا‌آگاهی و ناکارآمدی چیزی از اهمیت و ارج و قرب هنرهای سنتی ما کم نمی‌کند. هنرهای سنتی اصیل ایرانی همواره جایگاه خود را داشته و دارد ولی آنچه دراین میان حائز اهمیت است اینکه باید این هنرها به جهان معرفی و شناسایی شوند، درحالی که سیاستگذاران فرهنگی و زمامداران امور نتوانسته‌اند در این سال‌ها آنطور که باید به شناسایی ظرفیت‌های گسترده هنرهای سنتی بپردازند. خاطرم هست استاد عیسی بهادری با وجود آنکه یکی از استادان بنام وسرشناس در اصفهان بود و مسئولیت‌های بسیاری را برعهده داشت، ولی تا سه نصفه شب به فعالیت در عرصه هنر می‌پرداخت. او درد دل هنرمند را می‌فهمید و درد هنر در وجودش متجلی بود، چون از بین هنرمندان برآمده بود و زوایای پیدا و پنهان هنر را به خوبی می‌شناخت. مدیران امروز اداری هستند و طبعا اداری هم به هنر نگاه می‌کنند.

 

زمانی که شما تابلوی «عصر عاشورا»  را کار کردید، این اثر به نقطه عطفی در آثار عاشورایی در حوزه هنرهای تجسمی بدل شد. شما با ارائه این اثر حجت را در نگارگری با موضوع عاشورا تمام کردید. حالا بعد از گذشت سال‌ها از خلق این تابلو، بازهم تصمیم دارید به زوایای دیگری از واقعه کربلا بپردازید؟

اخیرا تابلویی را به پایان برده‌ام که کار عمیقی است و «عرش بر زمین» نام دارد. این تابلو به نوعی قتلگاه امام حسین (ع)» را نشان می‌دهد و برخلاف دیگر آثاری که تا‌کنون دراین ارتباط نشان داده شده، در آن نه اثری از نیزه است و نه خون و سایر مواردی از این دست. بلکه به قول شاعر: خوش‌تر آن باشد که سر دلبران/گفته‌آید در حدیث دیگران. در‌واقع در این اثر فقط دو پای امام حسین (ع) و حضرت زینب(س) را تصویر کرده‌ام، چون براساس مطالعاتی که داشته‌ام و به استناد روایت‌های مذهبی، بعد از به وقوع پیوستن واقعه کربلا و کشته شدن امام حسین (ع) تنها کسی که بر بالین او حاضر بود حضرت زینب (س) بوده است.

 

این تابلو را کی در معرض دید عموم قرار می‌دهید؟

هیچ‌وقت؛ قرار است مستقیم آن را به موزه آستان قدس رضوی منتقل کنم. همان‌طور که می‌دانید سال‌هاست آثارم و به‌طور مشخص۱۷ اثرم را وقف موزه آستان قدس رضوی کرده‌ام. ‌

 

چرا برخی از آثارتان را وقف موزه آستان قدس رضوی می‌کنید؟

چون سال‌هاست خادم حرم امام رضا (ع) هستم و حتی این افتخار را داشته‌ام که به طراحی ضریح آن حضرت نیز بپردازم. از اینها گذشته ارادت به امام هشتم به‌نوعی در خانواده ما موروثی بوده است. نام پدرم غلامرضا بود و خودم هم از چهار، پنج سالگی که در خانه‌مان، مراسم‌ مذهبی برگزار می‌شد، دنبال کسی که چای به میهمانان تعارف می‌کرد، قند می‌بردم. یعنی از دوران کودکی این حس‌و‌حال و علاقه در من وجود داشته است و خادم اهل بیت بودم. از اینها گذشته نکته مهمی که در هنر تمام کشورها مطرح است این است که ریشه در مذهب و باورهای مذهبی دارد. این مولفه در آثار مهم‌ترین هنرمندان جهان مثل میکل‌آنژ، برنی‌نی، روبنز و... نیز وجود داشته است. هنر همواره ریشه قدسی و درونی دارد و وقتی همه این احساسات با یکدیگر توام می‌شوند، اثری که هنرمند ارائه می‌کند از گیرایی بیشتری برخوردار می‌شود. حتی یادم هست در سال‌های اخیر مجسمه‌ای از حضرت مریم(س) و حضرت عیسی‌(ع) دیدم که ساخته برنی‌نی بود. وقتی در مقابل این اثر قرار گرفتم به گریه افتادم و متاثر شدم. دلیلش این است که آن هنرمند براساس باورها و اعتقادات قلبی‌ای که داشته به خلق این اثر پرداخته و طبعا وجود چنین ویژگی‌هایی باعث می‌شود مخاطب با تماشای چنین اثری تحت تاثیر قرار گیرد.

 

در سال‌های اخیر بحث پیوستن به دهکده جهانی بسیار داغ شده است، طبعا هر هنرمندی در شاخه‌‌ای که فعالیت می‌کند تمایل دارد اثری که ارائه می‌دهد فقط به مرزهای جغرافیایی کشورش محدود نماند و در معرض دید جهانیان نیز قرار بگیرد، حالا اگر بخواهیم به‌طور مشخص درباره نگارگری حرف بزنیم به نظر شما این هنر چقدر توانسته است مجالی برای جهانی شدن بیابد؟

آنچه من در این سال‌ها از نزدیک با آن برخورد کرده و شاهدش بوده‌ام این است که خارجی‌ها واقعا در برابر آثار نگارگری هنرمندان معاصر ایرانی تحت‌تاثیر قرار می‌گیرند. به‌طور مشخص درباره کارهای خود‌م، بارها هنر‌شناسان خارجی به نگارش مقالات متعددی درباره آثاری که ارائه کرده‌ام پرداخته‌ و این آثار را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند. درباره عموم مخاطبان هم باید بگویم در آمریکا، گاهی پیش‌ آمده لوله‌کش یا تعمیرکار برق به منزلم آمده و حین کار وقتی با یکی از تابلوهایم که روی دیوار نصب بوده برخورد کرده، ایستاده و درباره تابلو با من حرف زده است. یعنی با وجود آنکه از فرهنگ و زبان و ملیت دیگری است، ولی تابلو توانسته او را تحت‌تاثیر قرار بدهد. ‌همه اینها نشان می‌دهد نگارگری ایران در جهان از جایگاه و تشخص منحـــصربه‌فــردی برخوردار است.

 

ولی سیاه‌نمایی‌هایی که در سال‌های اخیر از منظر سیاسی و از سوی برخی کشورها نسبت به ایران اعمال می‌شود اثرات منفی روی هنر ما گذاشته است؟

حتما همین‌طوراست. متاسفانه بروز این سیاه‌نمایی‌ها در سال‌های اخیر نه‌فقط هنر ما که تمام افتخارات و اعتبار ملی ما را تحت‌تاثیر قرار داده است. حالا بماند که «هزار بار متاسفانه» برخی از ایرانیان مقیم لس‌آنجلس نیز در دامن زدن به این مساله بی‌تاثیر نبوده‌اند.

 

یک سوال هم درباره حراج‌های هنری بپرسم، به‌خصوص اینکه در برخی از این حراجی‌ها، آثار شما نیز به قیمت بالا فروخته می‌شود، اساسا نفس برگزاری حراجی‌های هنری به‌ویژه حراجی‌هایی را که در حاشیه کشورهای خلیج فارس برگزار می‌شود، چطور ارزیابی می‌کنید؟

من هیچ‌گاه در این حراجی‌ها حضور نیافته‌ام و آثار من هم که اشاره می‌کنید توسط مجموعه‌دارانی که آثارم را در اختیار دارند در این حراجی‌ها راه می‌یابند. نکته‌ای که می‌خواهم درباره حراجی‌ها بگویم این است که امیدوارم صحت عمل در آنها مراعات شود.

 

می‌شود این مساله را بیشتر باز کنید و واضح‌تر توضیح دهید؟

نه، بگذارید بسته باقی بماند. قطعا آنهایی که مثل اهالی رسانه اهل تفکر و مطالعه‌اند متوجه منظور من خواهند شد، در کلمه «صحت عمل» به خودی خود، هزاران معنی وجود دارد.

 

حالا در نهمین دهه عمرتان چه آرزویی در حیطه نگارگری دارید که فکر می‌کنید باید به آن جامه عمل پوشانده شود‌؟

در حیطه کار تنها آرزویم این است که بتوانم کارهای خوب‌تر و خوب‌تری انجام دهم، ولی در زندگی شخصی هیچ آرزویی ندارم. همه چیز دارم، خدا را شکر از نظر مالی هم در مضیقه نیستم. هیچ‌وقت توقعی نداشته و ندارم. به نظرم بزرگ‌ترین مشکل دنیا این است که بعضی از آدم‌ها زیاده‌خواه هستند، مانند کسانی که به دزدی و اختلاس می‌پردازند و پول مردم بیگناه را نمی‌دهند و راست راست هم راه می‌روند. طمع بزرگ‌ترین آسیبی است که گریبان برخی از آدم‌ها را می‌گیرد.

 

شما از هنرمندانی بوده‌اید که به‌واسطه فعالیت‌های ارزشمندی که انجام داده‌اید همیشه به‌لحاظ جایگاه اجتماعی از شهرت و محبوبیت زیادی برخوردار بوده‌اید، رفتار شما را بارها در این سال‌ها در موزه «فرشچیان» هنگام رونمایی از آثارتان با مردم عادی، در گفت‌وگو با اهالی رسانه و... دیده‌ام، آنچه برایم همیشه جالب بوده این است که وجود شهرت هیچ‌گاه باعث نشده فروتنی را از یاد ببرید، در حالی که درباره برخی از هنرمندان به این شکل است که به محض اینکه شهرت حاصل می‌شود، ‌اخلاق از در دیگر بیرون می‌رود، شما در این سال‌ها این توازن را چطور حفظ کرده‌اید؟

واقعا از همان زمان که به عالم هنر وارد شدم سپاسگزار الطاف خداوند بودم و تلاش می‌کردم اخلاق و تواضع را از یاد نبرم. حتی چند روز پیش که به مناسبت برنامه‌ای در اصفهان حاضر بودم در مراسمی و روی سن به سجده شکر پرداختم. معتقدم اخلاق‌گرایی مهم‌ترین نکته‌ای است که آدم از خانواده و بعد استادان خود یاد می‌گیرد.

 

ولی این مولفه بین برخی از هنرمندان جوان که ناگهان به شهرت می‌رسند، کمرنگ است.

بین جوانان هم هنرمندان خوبی هستند که فروتنی در تاروپود سایر ویژگی‌هایشان تنیده شده است. وقتی آدم دامنه مطالعه‌اش را وسیع می‌کند و دنیا را می‌بیند، نه‌فقط محیط پیرامونش را، تمام دنیا را، متوجه می‌شود. وقتی دنیا اینقدر وسیع و بیکران است، چرا آدم باید غرور داشته باشد، بنابراین به‌تدریج فروتنی را می‌آموزد.

 

از بین آثاری که در طول این سال‌ها کار کرده‌اید بیشتر به کدام تابلوها دلبستگی دارید؟

طبعا همه کارهایم را دوست دارم، ولی دراین بین به دو تابلوی «ضامن آهو» و «عصر عاشورا» علاقه بیشتری دارم.

 

حرفی هست که بخواهید از طریق این تریبون مطرح کنید؟

فقط یک حرف و آن اینکه اولیای امور نسبت به فرهنگ و هنر کشور توجه و حمایت و دلسوزی بیشتری نشان بدهند. شکی نیست مهم‌ترین رکن جاودانگی این مرز و بوم، فرهنگ و هنر آن است و اگر به عمق و کنه آن توجه شود بی‌تردید چشم‌انداز روشن‌تری پیش روی خواهیم داشت.

 

 

 

  • 18
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش