شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۳۹ - ۱۵ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۴۰۲۹
هنرهای تجسمی

میرمولا ثریا:

از کارهایم کپی می‌کنند و جایزه می‌گیرند!

میرمولا ثریا,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی
میرمولا ثریا که این روزها آثارش در گالری خاک برپاست از برگزاری دو نمایشگاه در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ در دبی و لندن خبر داد.

به گزارش هنرآنلاین: تاریخ گواه انسان‌های هنر دوستی است که در طول دوره‌های مختلف برای به تصویر کشیدن درونیات خود تلاش کرده‌اند. به جرات می‌توان گفت که گلیم، فرش، نمد و هزاران شاخه هنرهای سنتی دیگر نیز از دل همین تلاش انسانی سر برآورده‌اند. تلاشی که تا امروز نیز به دست هنرمندان ادامه یافته و سعی در بهبود تصویر جهان مادی داشته است. میرمولا ثریا هنرمندی است که سال‌های طولانی از زندگی‌اش را بر روی نقوش فرش و نمد صرف کرده است. او که امروز در سطح بین‌المللی بیشتر از ایران شناخته شده است، عشق به این نقوش عرفانی و فلسفی موجود در دل این هنر را انگیزه خود می‌داند و معتقد است که احساس درونی وی او را به سمت و سوی این هنر جذاب و غوطه‌ور شدن در آن سوق می‌دهد. ثریا بعد از سال‌ها تلاش، تحصیل و تحقیق توانسته است بخش مهمی از هنر قالیبافی و نمدمالی ایران را به سمت تازه‌ای سوق دهد به نحوی که نمایشگاه‌های آثار او مورد استقبال بسیاری از هنردوستان در سطح جهانی قرار گرفته است. خلاقیت‌های او در استفاده از نمد به عنوان یک بوم برای به تصویر کشیدن تصاویر مفهومی و انتزاعی از جمله رموز موفقیت این هنرمند به شمار می‌رود. به بهانه نمایشگاه "صوف" که تا ۲۴ آبان ماه در گالری خاک برپاست، گپ و گفتی با این هنرمند  داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

چگونه به هنر علاقه‌مند شدید؟ منظورم این است که چطور وارد فضای هنر به این شکل شدید؟

من در رامسر به دنیا آمدم و در شهر شهسوار در خانه‌ای بزرگ شدم که پیشینه هنری دارد. پدرم خوشنویسی می‌کرد و استاد موسیقی ایرانی بود و همچنان هم هرجا که فرصتی گیر بیاورد، نی‌نوازی می‌کند. من هم از همان ۳-۴ سالگی بدون این‌که آموزش ببینم شروع به نواختن ساز کردم. معاصر بودن در پدرم همیشه زنده است و ایشان هیچ‌وقت نمی‌گوید "نمی‌توانیم". همیشه به من و برادرم تأکید می‌کرد که "می‌توانیم" و این به هر دوی‌مان منتقل شد. برادرم موسیقی را به طور جدی دنبال کرد و من هم تا ۱۶-۱۷ سالگی در چند گروه معروف ساز ‌زدم. بعد از آن تصمیم گرفتم تمرکزم را روی هنرهای تجسمی بگذارم. از کودکی به واسطه این‌که پدرم خوشنویسی می‌کرد با حوزه تجسمی مواجه بودم اما اولین جرقه‌های جدی در من از ۱۱-۱۲ سالگی شکل گرفت که کارهای آقای حسین زنده‌رودی را دیدم. در آن زمان من کتابی از ایشان دیدم که با خط و حروف کارهای کاملاً متفاوتی از آن‌چه که ما می‌شناختیم انجام داده بود. از آن پس تمرکز من روی حوزه تجسمی بیشتر شد و به مرور شروع به یادگیری نقوش کلاسیک فرش کردم. با چند استاد به طور همزمان کار گرافیک انجام دادم و بعد رشته هنرهای سنتی را در دانشگاه سوره خواندم. دانشگاهم که تمام شد به اصفهان عزیمت کردم چون می‌دانستم که در کار هنرمندان اصفهانی همچنان می‌شود نشانه‌هایی از آثار هنرمندان بزرگ دوره صفویه را دید. در اصفهان با اساتید آن‌جا ارتباط گرفتم و از روی کارهای آن‌ها مشق کردم. این قضیه طی چهار سال به طور پیگیر اتفاق می‌افتاد و من گاهی پیش می‌آمد که به مدت ۲-۳ ماه از خانه بیرون نمی‌آمدم. به مرور کارم را پیش بردم و به تجربیات بیشتری رسیدم. در اصفهان هم وارد دانشگاه شدم و رشته صنایع فرش دستباف را خواندم ولی اصولاً در دانشگاه اتفاق خیلی مهمی برایم نیفتاد چون آموزش رشته صنایع فرش دستباف به صورت سنتی است و زمان زیادی می‌خواهد تا دانشجو به کشیدن یک نقشه معمولی احاطه پیدا کند.

 

از چه زمانی تصمیم گرفتید به عنوان یک هنر به فرش نگاه کنید؟

از همان ابتدا تصویرم از فرش همین بود و به دنبال نگاه تازه‌ای بودم که در مدیوم فرش انجام بدهم. برایم روند سنتی فرش خیلی مهم نبود و بعد که بیشتر با فرش آشنا شدم، دیدم که سنتی‌کارهای این حوزه چقدر با نگاه‌شان به فرش آسیب زده‌اند چون کارشان اکثراً با هنر هیچ قرابتی ندارد. آشنایی آن‌ها در حد ابتدایی و در بافت است، در حالی که فرش یک گستره عظیم دارد و بافت فقط یکی از اجرای آن است و بخش مهمی هم نیست. بخش اصلی فرش همان تفکر اولیه آن است که منجر به خلق یک اثر با رنگ‌آمیزی زیبا و با کیفیت می‌شود.

 

حضور در اصفهان چه کمکی به کارتان کرد؟

خیلی مؤثر و کارساز بود. اصفهان مرکز هنرهای سنتی ایران است لذا شما اگر بخواهید با روند هنرهای دستی و سنتی آشنا شوید، باید به اصفهان بروید و شاگردی کنید. فضای شهر اصفهان و مردم هنرپرور آن شهر به من کمک زیادی کرد. مردم خیلی به من احترام می‌گذاشتند و این تشویقم می‌کرد که قدم‌هایم را محکم‌تر بردارم. در اصفهان نقوش کلاسیک را در حد استادی یاد گرفتم  تا جایی که وقتی آدم‌های شاخص حوزه فرش در اصفهان کار مرا می‌دیدند، حیرت می‌کردند که یک آدم در آن سن و سال چطور این نقوش را کشیده است. هنوز هم بعضی‌های‌شان می‌گویند کاش همان راه را می‌رفتی تا ما یک استاد بزرگ در این سبک و سیاق می‌داشتیم. به هر حال من آن را کنار گذاشتم و شروع به طراحی‌ کردم. روند طراحی خیلی کند اتفاق می‌افتاد که در این بین با نمد آشنا شدم. از آن به بعد مناطق مختلف ایران را شهر به شهر چرخیدم تا تکنیک‌ها و متریالی که در نمد استفاده می‌شود را پیدا کنم. بعد از یک سال در روستایی در منطقه دوهزار شهر تنکابن مستقر شدم و به مدت ۳ سال در آن‌جا با دو پیرمرد کار کردم. تلاشم این بود که نقش‌های کلاسیک را روی بدنه قالب نمد پیاده کنم. به راحتی نمی‌توانستم این کار را انجام بدهم ولی نهایت طی ۳ سال یک مسیر ۳۰ ساله را رفتم و به آن‌چه که می‌خواستم رسیدم.

 

در بدو امر روندی که برای تولید نمد داشتید، خوب پیش رفت؟

 یک دوره‌ای به سراغ ترکیب نمد، فرش، شیشه و سرامیک رفتم و میکس مدیا کار کردم. خیلی عالی بود و تمام کارهایم قبل از این‌که به نمایش گذاشته شود توسط یک مجموعه‌دار که در آمریکا زندگی‌ می‌کرد به فروش رسید. من پشم را از کرمان تهیه می‌کنم و به کردستان می‌برم و در آن‌جا توسط زنان به نخ تبدیلش می‌کنم. ریشه‌های فرهنگی ما در این کارها وجود دارد و به همین خاطر این‌ آثار برای همه جذاب است. تا به حال کسی نیامده بگوید از این اثر خوشش نمی‌آید.

 

تا کنون چه نمایشگاه‌هایی در داخل و خارج از کشور برگزار کرده‌اید و استقبال از این نمایشگاه‌ها چطور بوده است؟

مرا معمولاً با نمد و بافت می‌شناسند. تا کنون دو بار تابلوهای نمدم را در ایران نمایش داده‌ام. یک‌بار زمانی که خانم سیحون در قید حیات بودند این کار را به همت ایشان انجام دادم و یک‌بار دیگر هم نمایشگاهی از آثار نمد را در گالری "هما" برگزار کردم. بقیه نمایشگاه‌هایم در خارج از کشور و در شهرهایی مانند نیویورک، بیروت، پاریس، بیروت و گالری دارالفنون کویت برگزار شده است. استقبال بازیدکننده‌ها از کارهایم در خارج از کشور بسیار جالب بود. من با طراحان بزرگ دنیا همکاری کرده‌ام و برای خودم هم استقبال خوب آن‌ها از مجموعه‌هایم جالب بود.

 

چطور شد که تصمیم گرفتید یک نمایشگاه از آثار گلیم فرش در گالری "خاک" برگزار کنید و با برگزاری نمایشگاه "صوف" در این گالری چه بازخوردی از سوی مردم دریافت کردید؟

نمایشگاه اخیرم با عنوان "صوف" که در گالری "خاک" برپاست، گزیده‌ای از کارهای ۵ سال اخیرم بود که به درخواست گالری خاک آن‌ها را جمع آوری کردم و به نمایش گذاشتم. مردم از این آثار استقبال کردند. آن‌ها تشنه کارهای خوب هنری هستند و ما اگر اثر خوب برای آن‌ها تولید کنیم، حتماً استقبال می‌کنند. فضای فعلی حوزه تجسمی مثل فضای موسیقی است. الان در حوزه موسیقی آنقدر اثر بد تولید می‌شود که دیگر کسی موسیقی خوب گوش نمی‌دهد. اتفاق وحشتناکی در عرصه موسیقی افتاده و هر چه اثر بد موسیقایی به مخاطبان بدهید، باز هم دوست‌شان دارند و گوش‌شان می‌کنند. امیدوارم وضعیت تغییر کند. خوشبختانه آثار من مورد استقبال مردم قرار گرفته است. نمی‌دانم دلیلش چیست. شاید دلیلش به عشقی که نسبت به این کار دارم و تلاشی که برایش انجام می‌دهم بر می‌گردد. ضمن‌ آن‌که آدم وقتی نیت می‌کند و طالب یک راهی می‌شود، امدادهای غیبی هم شامل حالش می‌شوند. فرش و گلیم انگیزه زندگی من است و گاهی اوقات در طول روز ۱۵-۱۶ ساعت کار می‌کنم. ما پیشینه‌ای از نقوش داریم که در دنیا بی‌نظیر است. الان کیفیت کارمان به خوبی گذشته نیست ولی می‌خواهیم کاری انجام بدهیم که به لحاظ کیفیت در همان حد باشد. متأسفانه آدم‌های مستعد در این کار کم هستند و کسانی که در رشته‌های فرش، صنایع دستی و هنرهای مربوط به گذشته فعالیت می‌کنند، رتبه‌شان به اندازه هنرمندان سال‌های دور ایران نمی‌رسد که شاید دلیلش علاقه کمترشان باشد. وقتی کسی به کاری علاقه نداشته باشد و برای آن زمان نگذارد، طبیعی است که اتفاق خاصی در آن کار نمی‌افتد. من عاشق کارم هستم و با این کار زندگی می‌کنم.

 

در آثارتان از شعر و ادبیات فارسی هم الهام می‌گیرید؟

صد درصد. بستر اصلی کارهایم ادبیات است. اگر هنرمندی در ایران ادبیات را نشناسد، حتماً یک جای کارش می‌لنگد. اشعار کهن ما بی‌نظیر و تکرار نشدنی هستند.

 

بداهه‌نگاری و حس لحظه چقدر در کارتان اهمیت دارد؟

خیلی زیاد. دوست دارم مثل یک نقاش آن حسی که در لحظه دارم را روی بافت اجرا کنم. نمد از این بابت خیلی جذاب است. می‌توانم ساعت ۵ صبح موادم را آماده کنم و ساعت ۱۰ نقش‌ را بچینم و در نهایت عصر همان روز نتیجه کارم را ببینم. همیشه سعی کرده‌ام کارم بر اساس احساس لحظه‌ام باشد. معمولاً نقشه طرح را بدون کمترین دخل و تصرف به بافنده می‌دهم تا آن را ببافد چون حس لحظه برایم اهمیت دارد.

 

معمولاً طرح و نقوش فرش‌های هر منطقه‌ای خاص همان نقطه جغرافیایی است. حال سوال این است که آیا شما تغییری در طرح و نقوش کارهای‌تان به وجود آورده‌اید تا زبانی بین‌المللی ایجاد کنید؟

من دنبال ترکیبی از هنر فرش در این مناطق بودم و خواستم فرش ایرانی را با بیان و ابزارهای معاصر و مکان‌هایی که برای ارائه هنرهای معاصر وجود دارد، در هم بیامیزم و ارائه بدهم.

 

یکی از مشکلاتی که در زمینه طراحی گلیم فرش وجود دارد، مشکل کمبود بافنده است. چطور توانستید بافنده‌های خوبی برای طرح‌های‌تان پیدا کنید؟

وقتی کار طراحی گلیم فرش را شروع کردم، هیچکس نمی‌توانست بافت آن را انجام بدهد. ۵ سال طول کشید تا خانمی را پیدا کردم  که بتواند با من همکاری کند. این خانم اولین گلیم فرش‌ها را بافت اما بعد از مدتی در میان کار بیمار شد. چشم‌هایش سوی خوبی نداشت و نمی‌توانست کار کند. از دخترش خواهش کردم این کار را انجام بدهد و توسط آن یک نفر توانستیم ۲۵ نفر را برای بافت گلیم فرش آموزش بدهیم. زمانی که این ۲۵ نفر آموزش دیدند، دیگر نمی‌توانستم این کار را رها کنم و باید برای‌شان کار تعریف می‌کردم. به همین خاطر این روند را ادامه دادم و الان این ۲۵ نفر در چند کارگاه در چند نقطه مختلف ایران مشغول به کار هستند و در کارشان به حد و پختگی رسیده‌اند.

 

فضای هنر در ایران فضای بازگشت به گذشته است. فضای هنر در دنیا چگونه است و از چه فرش‌هایی بیشتر استقبال می‌شود؟

فرش در سطح بین‌المللی از فضای گذشته رد شده و به سمت فضاهای مدرن و ساده رفته است. ما در ایران به گذشته بر می‌گردیم چون فضاهای جدیدی را تجربه کردیم و اتفاقی نیفتاد. هنوز رویکرد خیلی از هنرمندان ما به سمت مکتب سقاخانه است ولی طبیعتاً کار هنرمندان امروز قابل قیاس با بانیان آن مکتب نیست. شاید بستر مناسبی وجود ندارد که آثارمان آنقدر افول پیدا کرده است. شرایطی به وجود آمده که آدم از کاری که انجام داده ناامید می‌شود. آدم با خودش می‌گوید وقتی آنقدر سطح سواد دید بصری پایین است، کار درجه یک انجام بدهم که چه شود؟ زمانی آثارم را پیش چند خانم گالری‌دار بردم تا به نمایش بگذارند در ابتدا می‌گفتند این کارها صنایع دستی است ولی بعد از مدتی یکی از همین خانم‌ها به آتلیه‌ام آمد و معذرت‌خواهی کرد. ایشان گفت چنین آثاری ندیده بودم و نمی‌دانستم چه هستند. وقتی کسی که بخش مهم مدیریت هنر را به عهده دارد، درست نگاه نمی‌کند، ممکن است به آدمی که ارزشش بالاست، بها ندهد و به آدمی بها بدهد که ارزش آن جایگاه را ندارد. در این مسائل یک مقدار تنبلی وجود دارد و کسی جستجو نمی‌کند. مشکلات خیلی جدی‌تری هم وجود دارد. برای نمونه برخی از هنرمندان بدون اجازه من اثرم را کپی می‌کنند و حتی با آن جایزه می‌گیرند. هیئت داوران هم متوجه نمی‌شود آن اثر کپی است. من تمام آثارم را ثبت کرده‌ام اما همچنان کپی اتفاق می‌افتد و آدم‌هایی که باید متوجه این قضیه بشوند هم متوجه نمی‌شوند.

 

پس از کارهایی که شما در زمینه نمد و طراحی گلیم فرش انجام دادید، موجی به وجود نیامد که هنرمندان دیگر هم به سراغ این کار بیایند؟

الان خیلی‌ها کار نمد انجام می‌دهند و من به نمد خوشبین هستم. وقتی کار معقولی انجام می‌دهی، باید منتظر پیامدهایش هم باشی. من زمان زیادی را صرف طراحی کرده‌ام و دستم برای بیان بصری باز است. اساتیدم به من توصیه کرده‌اند که برای طراحی و مفهومی کردن نقوش وقت بگذارم. نقش علیرغم این‌که یک مفهوم انتزاعی و عرفانی عجیبی در آن نهفته است و از وحدت در کثرت می‌آید، همیشه جنبه تزئینی داشته و این جنبه را به عینه می‌شود در فرش‌ها دید. من دنبال این بودم که از این حیطه بیرون بیایم تا وقتی شما از بیرون کار مرا می‌بینید، احساس نکنید صرفاً با یک اثر تزئینی مواجه شده‌اید. با دیدگاه فلسفی و عرفانی به این مهم رسیده‌ام و این دیدگاه همیشه در کارم پیش‌برنده بوده است.

 

در این سال‌ها دنیا فرش را به عنوان یک کالای گران‌قیمت می‌شناسد. در کشور ما برای این‌که از دنیای فرش عقب نمانیم، چه سیاست‌ها و رویکردهایی باید اتخاذ شود؟

باید تمام روش‌هایی که وجود داشته را کنار بگذاریم و برای آن مباحث تازه‌ای را در نظر بگیریم. ما نیاز داریم برای ارائه متفاوت فرش‌های خاص‌مان در دنیا وقت بگذاریم. متأسفانه الان ارائه فرش‌های ایرانی در دنیا اصلاً خوب نیست و هنوز فرش‌ها به شکل سیستم حجره‌ای ارائه می‌شود. تفکر بازاری باید عوض شود چون این تفکرات و آدم‌های آن به فرش ضربه می‌زنند. در حال حاضر کمتر کسی وارد این عرصه می‌شود چون مافیای خودش را دارد. من از ابتدا ایده‌ام این بود که این نگاه را تغییر بدهم و به شکل دیگری کار کنم. ارتباط خاصی با آن سیستم ندارم و نوع عرضه کارم فرق می‌کند. دنبال راهی هستم که بتواند برای نسل بعدی راهگشا باشد. الان خیلی راحت می‌توانم اثری را خلق کنم که صرفاً برای موزه‌ها و گالری‌ها باشد اما این کار را انجام ندادم و به جای آن اثری را خلق می‌کنم که ضمن این‌که بعد مصرفی دارد، بعد هنری هم به آن اضافه شده است. این کار را انجام دادم تا نشان بدهم که می‌توانیم با هنرمان چنین برخوردی را انجام بدهیم. ما فکر می‌کنیم فرش فقط همین چیزی است که در ایران می‌بینیم. در حالی‌که آلمان یکی از مراکز مهم پخش فرش در دنیا است و طراحان معروف و شناخته‌شده زیادی دارد. کار دوستانی که در ایران در زمینه فرش طراحی مدرن انجام می‌دهند، یا صد درصد کپی از آن طراحان آلمانی است و یا از آن‌ها الهام گرفته‌اند. آلمانی‌ها ابتدا به ایران آمدند و شروع به کار کردند ولی جواب نگرفتند و بعد به نپال، هند، تبت و سایر کشورهایی که تولید فرش در آن‌ها متداول است رفتند. در ایران دلایل مختلفی مثل نبود دانش کافی در تولیدکننده‌ها، عدم اعتماد تولیدکننده‌ها به طراحان فرش، شرایط اقتصادی و وجود نفت باعث شد به هنری که می‌تواند در دنیا برای‌مان اعتبار بیاورد، بی‌توجه باشیم و در دور تکرار بچرخیم.

 

وضعیت آموزشی طراحی گلیم فرش چگونه است و خودتان چه تلاش‌هایی در این زمینه انجام داده‌اید؟

من به عنوان مشاور و کارشناس سازمان میراث فرهنگی در مناطق دور افتاده که بافنده‌های مستعدی دارد، دوره‌هایی را برگزار می‌کنم که بافنده‌های بومی در آن شرکت می‌کنند. ما با هم مدیوم‌های گذشته را شناسایی می‌کنیم و نقوش را احیاء می‌کنیم. از یک دوره‌ای که رنگ‌های شیمیایی آمد، آدم‌هایی که در کلاس‌هایم حضور پیدا می‌کنند نتوانستند تناسبات رنگی را برقرار کنند. سعی می‌کنم در این زمینه به آن‌ها آموزش بدهم و یک مقدار هم با فضای معاصر و مارکت جهانی مدیوم‌های مختلف آشنای‌شان می‌کنم. از دوستانی که در تجارت دارم استفاده می‌کنم و تمام تلاشم را انجام می‌دهم که هنر آدم‌های مستعد مناطق دور افتاده احیاء شود.

 

چه برنامه‌ریزی برای برگزاری نمایشگاه‌های بعدی‌تان دارید؟

قرار است در سال ۲۰۱۸ در لندن و در سال ۲۰۱۹ در دبی آثارم را به نمایش بگذارم. ۲-۳ مجموعه جدید آماده‌ کرده‌ام. برای اولین بار به سراغ استفاده از فیگور در گلیم فرش رفته‌ام. در حال کار کردن روی یک سری بافت‌های جدید و ظریف هستم که سایزهای عجیب و غریب و بزرگی دارد. این آثار ماحصل تمام تلاش‌هایی است که سال‌ها در این زمینه انجام داده‌ام.

 

و صحبت‌های پایانی؟

همه ما که می‌خواهیم در این عالم زندگی کنیم باید یک مقدار بیشتر برای شناخت خودمان وقت بگذاریم. آدم وقتی نقش خودش در این عالم را می‌فهمد، آن را بازی می‌کند و به خوشبختی می‌رسد. بالاترین هنر این است که آدم از خودش به یک شناختی برسد. این خودشناسی برای من مهم بوده که به یک‌باره سر از نمدمالی در آوردم. تمام این مسیر برایم لذت‌بخش بوده و الان احساس می‌کنم هزار سال است که زندگی می‌کنم. این مسیر را دوست دارم و به آن ادامه می‌دهم.

 

 

 

 

  • 21
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش