چهارشنبه ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۰۳ - ۱۷ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۴۶۸۵
ستاره گرام

روایت مرضیه وفا مهر از بازی در یک نمایش متفاوت پس از سال‌ها

مرضیه وفا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,بازیگران سینما و تلویزیون
مرضیه وفا مهر یک تئاتری با سابقه است که از دهه هفتاد در حوزه بازیگری تئاتر فعالیت داشته است.

نوآوران آنلاین،وی فارغ التحصیل بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای تهران، هنرآموخته کلاس‌های بازیگری و فیلمنامه نویسی بهرام بیضایی در آموزشکده حمید سمندریان، مربی تئاتردرمانی کودکان استثنایی بهزیستی در سال ۱۳۷۱ است. او دو بار برنده جایزه برترین بازیگر زن در فستیوال سراسری تئاتر دانشجویان بوده است. وی سابقه تدریس تاریخ تئاتر و سینما و خلاقیت نمایشی در آتلیه‌های مکعب، چهارسو، مکعب هنر و...، دستیار صداگذاری جهانگیر میرشکاری در چند پروژه بوده است و سال‌ها در حوزه کارگردانی، بازیگری تئاتر و سینما فعالیت می‌کند .ازجمله کارهای او می‌توان به «گلادیاتورها» به کارگردانی سیروس کهوری نژاد ۱۳۷۲ و «بازی‌خانه» به‌کارگردانی حسین کیانی ۱۳۷۶ اشاره کرد. فیلم «باد، ده‌ساله» به‌کارگردانی مرضیه وفا مهر اولین فیلم تولید ایران بوده است که منتخب ۱۰ فیلم برتر جشنوارهٔ ساندنس شده است. نمایش «شب دشنه‌های بلند»

 

یک کمدی پارودی با ساختار هجو و هزل گونه است.کارگردان در نمایش شب دشنه‌های بلند با قلم صریحش به واکاوی ادبیات نمایشی تاریخ معاصر و نمایش‌نامه نویسان معاصر می‌زند.علی شمس پیش‌ازاین نمایش‌هایی چون «اگر شبی از شب‌های تهران مسافری»، «مخاطب خاص»، «قلعه انسانات» و «داستان‌های میان‌رودان» را به صحنه برده است. «شب دشنه‌های بلند» داستان نویسنده جوانی به نام محمد خوش کوش است که عملاً هیچ خلاقیت و استعدادی در نوشتن نمایشنامه ندارد و مدام در حال نقد دیگران است و در یک خانواده عامی زندگی می‌کند. در نیمه‌شبی بعد از تلاش نافرجامش برای خودکشی  بخت با او یار می‌شود و با فرشته مرگ و یا جنی آشنا می‌شود که.... نمایش «شب دشنه های بلند» به نویسندگی و کارگردانی علی شمس مردادماه امسال در تئاتر مستقل تهران اجرای عمومی خود را گذراند و حالا به‌عنوان یکی از آثار انتخاب شده قرار است در جشنواره تئاتر فجر هم اجرا داشته باشد. با مرضیه وفا مهر درباره بازیش در این نمایش گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

  خانم وفامهر با این نمایش پس از سال‌ها دوباره به بازیگری برگشتید؛ حس خوبی است؟

همکاری با گروه «شب دشنه‌های بلند» تجربه خوبی است. همکارانم عالی هستند. علی شمس، سام و فرزین و رامین و مارال و سجاد و تمام دستیاران و تهیه کننده. عاشقشان هستم؛ پس تجربه خیلی خوبی‌ست. سالهای بسیار زیادی کار نکرده بودم. کار نکردن انسان را از هستی واقعی‌اش ساقط می‌کند. آدمی فاقد هستی کامل خود بودم که آرام بازگشته‌ام. گروه کمکم کردند در تمرین‌ها تا رسیدن به اجرا و اکنون هزار برابر بیشتر حال افرادی که فضای کار از آن‌ها گرفته شده را درک می‌کنم.  ریتمی در بدن به‌هم میخورد و برای بازگرداندن بدن به یک نقطه درست باید انرژی بیشتری صرف کرد. در این چند سالی که اجازه بازیگری و فیلمسازی نداشتم، فاقد فضای زیستی خودم بودم و انگار پرت شده بودم در سیاره دیگری. شغل در زندگی انسانی که عاشق شغلش است، اهمیت حیاتی دارد؛ اکسیژن است. کسانی که فضای کار را بر دیگران بسته‌اند، جنایتی در حد قتل کرده‌اند و حتماً خود با نتیجه عملشان مواجه خواهند شد. قبلا گفته‌ام و باز هم می‌گویم قتل اندیشه جرمی بسیار بزرگتر از قتل نفس است. چرا که نفس به اندیشه و حدود اندیشه عیار می‌خورد. این از آموزه‌های معرفت است که من به آن ایمان دارم.

 

  در تئاتر کمتر به بحث جن و جن‌زدگی پرداخته شده است و تا امروز شاهد حلول کردن کارگردان یک نمایش در جسم یکی از شخصیتها نبوده‌ایم! کمی درباره شخصیتی که در این نمایش ایفا می‌کنید توضیح دهید.

 

 شخصیتی که در «شب دشنه‌های بلند» ایفا کردم از جمله نقش‌هایی است که بخش بزرگی از آن، در واقعیت است و بخش دیگر آن در خیال! نویسنده‌ای، با شخصیتی که خودش آن را تخیل و خلق کرده چالش دارد و درصدد تغییر اوست. این شخصیت خیالی اما از واقعیت جامعه ما بیرون آمده است؛ یعنی هم واقعی است و هم خیالی! نقش نویسنده به من اجازه رفتن به‌سمت تیپ‌سازی نمی‌دهد اما درعین حال چون نوعی فانتزی در آن جریان دارد و با تماشاگر قرار می‌کند که جنی حلول کرده در زنی‌ست، لب مرز است.  باید به‌نوعی نقش را متعادل ایفا کنم. اگر فانتزی بیش از حد باشد، بخش زندگی واقعی شخصیت درنمی‌آید و وجه چالشی نمایش برای مخاطب باورپذیر نمی‌شود. سعی کردم این تعادل را حفظ کنم و فقط کاری کنم که تماشاگر قرارداد فانتزی را قبول کند اما بخش واقعی نمایش، اهمیت بیشتری دارد؛ دیالکتیک میان نویسنده و مجدد خوشکوش بسیار مهم‌تر از حلول جن یا علی شمس در گلاره است و من می‌خواهم مخاطب را با این دیالکتیک درگیر کنم.

 

  در ابتدای نمایش و لحظات نظرقربانی، اطلاعاتی درباره علی شمس یا گلاره نداریم اما وقتی «گلاره» و «مجدد» با هم تنها می‌شوند، مخاطب آن را می‌پذیرد. چگونه این قرارداد را باورپذیر کردید؟

 بیرون از صحنه اول  این حلول اتفاق افتاده و تن گلاره با اندیشه علی شمس به صحنه وارد می‌شود اما چون تا پیش از آنکه مجدد و گلاره با هم تنها شوند، حرکت ویژه‌ای از گلاره سر نمی‌زند، مخاطب چیزی درباره این تغییر نمی‌داند. تنها در برخی از لحظات که عزیز؛ وارد می‌شود، کمی تظاهر به گلاره بودن را در علی شمس می‌بینیم. همین کافی است به تشخیص من و کارگردان. مخاطب هم دریافت درستی تا اینجا داشته.

 

  آیا برای درآوردن نقش از برخی خصوصیات و ریزه‌کاری‌های شخصیت خود علی شمس هم استفاده کرده‌اید یا علی شمس دیگری در نمایش ساخته‌اید؟

بیشتر سعی کردم ذهنیت علی شمس را بفهمم و مثل او فکر کنم یا از برخی از خصلت‌های او همچون شیوه نشستنش، شیوه دادزدن و... استفاده کنم اما اینکه بخواهم به‌صورت فیزیکال تقلیدی از علی شمس باشم، بی معناست. از دید من به‌لحاظ فیزیکال شبیه کسی بودن چندان اهمیتی ندارد چون نمی‌توان این خصوصیت‌ها را به صورت کامل به نقش افزود. من به طور کامل علی شمس نمی‌توانم بشوم و فقط کاریکاتور می‌شود اما با ذهنیت او می توانم حضور و اندیشه‌اش را نمایش دهم. اما روی صحنه مرضیه هم نیستم. کمی تغییر فیزیکی به قراردادم با مخاطب اضافه کرده‌ام. 

 

  متن فرم خاصی دارد که فاصله‌گذاری و متادرام در آن بسیار به چشم می‌خورد. در نخستین مواجهه با متن چه برخوردی با آن داشتید؟

خیلی ساده و راحت! وقتی متن را خواندم، دریافتم که هم متن و هم شخصیت‌ها لایه‌های درونی دارند و برای همین نقشم را بسیار دوست داشتم. فراتر از آنچه قصه نمایش نشان می‌دهد، لایه‌هایی در این شخصیت هست که باید مخاطب با خودش چالش داشته باشد و دغدغه‌هایی نزدیک به شخصیت نمایش داشته باشد تا بتواند این لایه‌ها را درک کند. متن از موضوعی عمیق و هنرمندانه حرف می‌زند. در این روزگار اغلب اجراها چه تئاتر و سینما، چه تجسمی و…  به ژورنالیسم نزدیک شده‌اند و فاقد ارزش هنری هستند.  این نوع آثار بسیار راحت مخاطب را جذب می‌کنند، چون سطحی‌نگر و آسان‌فهم هستند. از ابزاری استفاده می‌کنند و سخنی می‌گویند که مخاطب عقده آن را دارد. این اجراها برای به چالش کشیدن اندیشه مخاطب کاری انجام نمی‌دهند. نمایشنامه شب دشنه‌های بلند برعکس، پر است از ارجاعات فرامتنی که اشاره دارد چطور ریشه‌های فاشیزم در حتی جهان ادبیات می‌تواند رشد کند و چقدر این فاشیزم نهادینه در کوته‌اندیشی با جریانهایی مثل نازیسم حتی وجه اشتراک دارد. 

 

  البته برخی ارجاع‌ها، همچون ارجاع به «ملکوت» بهرام صادقی در نمایش وجود دارد که اگر مخاطب آنها را نشناسد، کمتر از اثر لذت میبرد.

مهم نیست .مسئله جهان روشنفکری و تئاتر و ادبیات تنها مسئله «شب دشنه‌های بلند» نیست. بلکه  مسئله کوته‌اندیشی، تحمل و تامل نکردن بر حضورها و وجودهای پیشروتر است. هرگاه موضوع  متنی یک حرفه تخصصی باشد، ارجاعاتی هست که برخی از مخاطبان خارج از آن حرفه متوجه نمی‌شوند. به‌عنوان مثال اگر متنی درباره یک فاجعه در جامعه پزشکی نوشته شود، بخشی از مخاطبان ارجاعات و اصطلاحات پزشکی را نمی‌گیرند، اما پزشکانی که نمایش را می‌بینند، قضاوت می‌کنند که از ارجاعات دقیق بهره گرفته شده است یا نه. مهم اما این است که مخاطب عام هسته مرکزی و دغدغه متن را دریافت کند. اگر مخاطب متوجه ارجاع‌ها بشود، که چه بهتر اما برای مخاطبی که چندان تئاتر را نمیشناسد، افرادی که از آنها نام می‌بریم، اسامی‌ای هستند که برای مجدد خوشکوش موفقیتشان حسادت و حسرت برانگیز است. او حاضر است به هر شکلی این افراد را از بین ببرد تا خودش ماندگار شود. اینکه شخصیت روغن‌فروش باشد یا نمایشنامه‌نویس، در حرف اصلی متن، تغییری را ایجاد نمی‌کند اگر که رنج یک کوته‌اندیش تنبل را از حرکت و پرواز کوشندگان ببینیم. 

 

 

 

  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش