جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۹:۳۲ - ۰۳ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۰۱۹۹
فیلم و سینمای ایران

نگاهی به فیلم «آباجان» به کارگردانی هاتف علیمردانی

آیا کسی برای خاطره‌ها پول می‌دهد؟

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم آباجان

«آباجان» فرایند سقوط یک کارگردان است، کارگردانی که خیال می‌کند به یک رویه مؤلف‌وار رسیده است، بدون آنکه به یک اندیشه سینمایی، حتی برآمده از خود او، تکیه زده باشد. برش از یک زندگی و بازنمایی آن سینما نیست، سینما بیش از اینهاست.

 

نشست خبری فیلم «آباجان» در ایام جشنواره فجر همانند بسیاری از دیگر فیلم‌های حاضر در جشنواره به همه چی می‌ماند، جز نشست خبری. فضای نشست پر بود از تمجید از بازی بازیگران - که مصداق بارز کسی نمی‌گوید ماست من ترش است - و استفاده نابجا از واژگان نقد ادبی - هنری بود. به کرات می‌شد شنید که کارگردان فیلم خود را رئالیستی می‌خواند و بازی بازیگرانش را ناتورالیستی و مشخص نبود اینها برآمده از کدام گفتمان سینمایی است. یعنی آنکه با کدام معیار گفته می‌شود.

 

پاسخ به این پرسش را به بعد می‌سپاریم تا دریابیم چرا فروش فیلم‌های هاتف علیمردانی در فروش سیر نزولی در پیش گرفته‌اند. کارگردانی که فروش سه فیلم اخیرش نشان می‌دهد گمنام‌ترین آثارش به مراتب بیشتر از پربازیگرترین اثرش فروش داشته‌اند. شاید باور کردنی نباشد که «به وقت شهریور» در بدترین فصل اکران بیش از یک‌میلیارد فروش داشته است تا کارگردان «به خاطر پونه» بتواند به لطف آن به حیات سینمایی خود ادامه دهد؛ ولی چرا بازیگران خوشنام و البته تبلیغات‌پذیر به فروش فیلم علیمردانی کمکی نمی‌کند؟

 

اگر کسی از شما بپرسد داستان فیلم «آباجان» چیست تا شاید ترغیب به دیدنش شود، چه خلاصه‌ای را روایت می‌کنید؟ اگر کمی به مغزمان فشار بیاوریم اندک واژگانی به ذهنمان خطور می‌کند. گروه تبلیغاتی فیلم در سایت سینماتیکت در تشریح «آباجان» نوشته‌اند «روایت خانواده‌ای که در دهه شصت در شهر زنجان زندگی می‌کنند. خانواده‌ای که جنگ و فضای آن سال‌ها تأثیر زیادی روی زندگیشان می‌گذارد.» بیایید روی همین دو جمله تمرکز کنیم. می‌توانیم این دو جمله را تبدیل به یک جمله کنیم. «روایت خانواده‌ای زنجانی که در جنگ و فضای آن در سال‌های دهه شصت، بر زندگیشان اثر می‌گذارد.» آیا این یک عبارت ترغیب کننده است؟ آیا شما با خواندن این عبارت از دهان بهترین و معتمدترین دوستانتان به سراغ خرید بلیتی برای تماشای «آباجان» می‌کنید؟ برای شخص خودم جواب خیر است.

 

اول آنکه این جمله به زعم نگارنده به هیچ عنوان ترغیب کننده و البته آگاه کننده نیست. شاید بهتر باشد گفت آباجان داستان زنی است که فرزندش مفقود است و در برابر نظر اکثریت، مبنی بر شهادتش، معتقد به زنده بودنش است، در طول اثبات اعتقادش در منزلش اتفاقات هم رخ می‌دهد که در نتیجه با بمباران مدرسه‌ای فیلم تمام می‌شود. این خلاصه فیلم علیمردانی است. خلاصه‌ای که در ذهن کمتر دراماتیک می‌آید. برای مثال شاید از خودتان بپرسید کنش، گره، نقطه عطف و ... فیلم چیست؟ پاسخ هیچ است.

 

«آباجان» در تعریف سینمایی برشی از یک خاطره است، خاطره کودکی خود نویسنده که در نهایت خود پشت دوربین ساختش رفته است. او برای ادای دین به دوستانش در یک بمباران، «آباجان» را ساخته است؛ اما سهم این ادای دین تنها یک پایان است. مشخص نیست آنچه در خانه آباجان رخ می‌دهد نیز بخشی از خاطرات علیمردانی است؛ ولی باید فرض کرد چنین بوده است. حال این پرسش مطرح می‌شود اتفاقات رخ داده در خانه آباجان از منظر چه کسی روی می‌دهد. آیا اینها محصول درگیرهای ذهنی یک کودک است؟ پاسخ خیر است. راوی فیلم یک دانای کل است که از همه چیز خبر دارد و از قضا او فیلم را نابود می‌کند. او آگاهانه از رویدادها فرار می‌کند؛ در حالی که در جزئی‌ترین رویدادها ورود می‌کند. فرض کنید راوی فیلم همان هاتف کوچولوی دهه شصت می‌بود. اتفاقات به شکل دیگر رقم می‌خورد. دیگر فرار از خانه یک دختر شکل دیگری پیدا می‌کرد یا داشتن کتاب‌ها و جزوه‌های منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و کرد بودن یکی از شخصیت‌ها شرایط دیگری را به وجود می‌آورد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم آباجان

سینمای رئالیستی، سینمای انتزاعی

در دایره‌المعارف سینمایی Schirmer ذیل واژه رئالیسم نوشته شده است «رئالیسم به یکی از پرستیزترین عبارات در تاریخ سینما بدل شده است. رئالیسم سینمایی نه یک ژانر است و نه یک جنبش و نه معیار فرمی سفت و سخت دارد و نه موضوعی ویژه؛ اما آیا این به معنای آن است که رئالیسم به سادگی یک توهم است و آن گونه ورنر هرتزوگ گفته است به اصطلاح سینما وریته عاری از حقیقت است؟ احتمالاً خیر، همان‌طور که روالیسم مضمون بسیار مهم برای پاسخ به پرسش‌هایی درباره طبیعت تصاویر سینمایی، رابطه فیلم با واقعیت، اعتبار تصاویر و نقش سینما در سازماندهی و درک جهان بوده است. رئالیسم حداقل یک توهم مولد بوده است. در تاریخ سینما، رئالیسم دو حالت مجزا از فیلمسازی و دو رویکرد نسبت به تصویر سینمایی معین کرده است. در وهله نخست، رئالیسم سینمایی ارجاعی به راست‌نمایی یک فیلم برای باورپذیری  شخصیت‌ها و رویدادهای آن است. این رئالیسم مشهودترین وجه در سینمای کلاسیک هالیوود است. دومین وجه رئالیسم سینمایی به عنوان نقطه شروع بازتولید مکانیکی دوربین از واقعیت و اغلب پایان چالش قوانین فیلمسازی هالیوودی برداشت می‌شود.»

 

با ارجاع به یک منبع قابل اعتماد در تشریح واژگان حال به سراغ «آباجان» می‌رویم. با تطبیق آنچه از تعریف رئالیسم آوردیم با فیلم می‌توان دریافت که «آباجان» به هیچ عنوان رئالیستی نیست. فیلم پیرو فیلمسازی کلاسیک هالیوود نیست و یا به قول هرتزوگ ربطی به سینما وریته یا همان سینمای حقیقت ندارد. در عوض «آباجان» تنه به تنه بخش نهایی این تعریف از رئالیسم سینمایی دارد «پایان چالش قوانین فیلمسازی هالیوودی» که با تأسی از سینمای اروپا جای پای خود را در سینمای آمریکا باز کرد تا اوج‌گیری و شکل افراطیش را در سینمای شخصیت‌هایی چون جیم‌ جارموش یافت. سینمایی ضدپیرنگ، ضد روایت و فاقد اسلوبی که در ایران با کتاب سیدفیلد و مک‌کی می‌شناسیم. در چنین سینمایی واقعیت دیگر معنا و مفهوم راست‌نمایی ندارد؛ بلکه شکلی انتزاعی از دیدگاه هنرمند نسبت به یک رویداد است. «آباجان» در چنین جایگاهی قرار دارد. از همین منظر مفهومی چون ناتورالیسم نیست خدشه‌دار می‌شود.

 

در همان کتاب Schirmer درباره بازی ناتورالیستی نوشته شده است «بسیاری از پژوهشگران انتقالی در دهه ۱۹۱۰ از سبک بازی نمایشی به سبک بازنمایی را می‌بینندو تغییر در سبک بازیگری به ظهور ناتورالیسم در اواخر قرن نوزدهم در تئاتر و گسترش آن در فیلمسازی مرتبط می‌دانند به نحوی که فیلم‌های به فرمی سرگرم‌ساز برای مخاطبان طبقه متوسط بدل شد. پژوهشگران از عباراتی چون «بازی ظاهراً حقیقی»، «اجرای طبیعت‌گرایانه» و «بازی واقع‌گرایانه» برای تشریح سبک‌های بازنمایانه استفاده کرده‌اند که با انتقال به فیلم‌های بلند و ظهور نظام ستاره‌ای همراه شده است. در مقابل ژست‌های مؤکد برجسته در سبک‌های بازیگری بازنمایانه، بازیگری بازنمایانه درگیر استفاده گسترده از پایه‌ها، انسدادها و تجارت تئاتر می‌شود تا کشمکش دراماتیک و تجربیات درونی شخصیت‌ها را آشکار سازد.»

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم آباجان

اگر کمی به این تعریف رجوع کنیم می‌توان به خوبی درک کرد آنچه از بازی ناتورالیستی ذکر می‌شود اشاره به سبک بازیگری تئاتری دارد که از قضا سینما آن را با بازی سارا برنارد در فیلم «ملکه الیزابت» و کشف آدولف زوکر در درک ذائقه طبقه متوسط به دست آورده است. آیا ما در فیلم «آباجان» بازی تئاتری - به شیوه برنارد - می‌بینیم؟ پاسخ منفی است؛ چرا که از قضا فیلم هاتف علیمردانی در بازی گرفتن و البته شاخصه قاب‌هایش، به همان سینمای انتزاعی بازمی‌گردد که می‌توان نمونه‌های خوبش را در سینمای روسیه یافت، چیزی شبیه آزمایش ماژوخین. یعنی ترکیبی از قاب‌بندی و البته انفعال بازیگر. «آباجان» فیلم کنش‌مندی نیست که بخواهیم آن را محصول کنش و کشمکش بدانیم. کشمکش‌ها نیز مربوط به وجوه درونی شخصیت‌هاست تا رویدادهای بیرونی و این نیز محصول سینمای انتزاعی است. سینمایی که می‌توان آن را در آثار رنوار، برگمان و تارکوفسکی جستجو کرد و از قضا به شکل ضعیفش در سینمای فرهادی ملموس است؛ اما به سبب مدعای خاستگاهش از طبقه متوسط، آن را رئالیستی می‌نامند.

 

چگونه خاطرات نمی‌فروشند

سینمای جهان مملو از فیلم‌هایی است که از خاطرات مؤلفانشان برآمده و از قضا مورد اقبال هم قرار گرفته‌اند. فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای که محصول کتاب‌های بیوگرافی شخصیت‌های مشهور است همواره بخش مهمی از خوراک سینمایی هالیوود بوده است؛ اما همه آنها یک چیز را رعایت کرده‌اند و آن هم وجوه دراماتیک است. باید چیزی باشد که مخاطب را از قهرمان جدا کند تا او ترغیب شود به تماشای فیلم. در «آباجان» چه چیزی مخاطب را از قهرمان نداشته فیلم جدا می‌کند؟ هیچ‌چیز. در فیلم هیچ وجه دراماتیکی وجود ندارد. البته علیمردانی در همان نشست خبری بعد فیلم گفته بود «آباجان» صرفاً یک برش از زندگی خانواده‌ای در زنجان به سال‌های میانی دهه شصت است. در همین برش دختری از خانه فرار می‌کند، رابطه پسری با سازمانی تروریستی - مارکسیستی -که باید آن را حدس زد؛ چون روشن نیست -، داماد خانواده برای متهم نشدن به ترسو بودن دروغ می‌گوید، البته با وجود اخلاق‌گراییش مصرف تریاکش را مخفی می‌کند، پدر بیمار خانواده دو هوو را زیر یک سقف نگاه می‌دارد و یک داماد با زندگی مخفی هم روی پشت‌بام می‌خوابد. این دیگر برش نیست. اینها مواد خامی برای دراماتیزه کردن فیلمی است که دراماتیزه نیست. برای مثال همین مصرف تریاکی که نیمه‌کاره رها می‌شود تا شاید ما برداشت کنیم این فیلم صرفاً‌ یک برش است. شخصیت‌ها به امان خدا رها و ولنگار، یک لنگه پا منتظرند تا مدرسه را بمباران کنند.

 

اما برش بودن فیلم زمانی توهمی بیش فرض نمی‌شود که برخلاف ادعا کارگردان خرده‌پیرنگ اصلی فیلم تمام و کمال است. پسر آباجان که همه می‌گویند به شهادت رسیده است، در نهایت روی صفحه تلویزیون ظاهر می‌شود تا امیدها برای پیرزن زنده شود. از قضا این خرده‌پیرنگ به شکل موذیانه‌ای خرده‌پیرنگ شده است؛ چرا که در اصل پیرنگ اصلی فیلم است و با تبدیل شدنش به پیرنگ اصلی دیگر یک برش از زندگی نیست. تلاش‌های پیرزنی برای زنده نگاه داشتن فرزندش است. تنها کنش‌های فیلم نیز تلاش برای همین مسئله است. کندن تابلوی کوچه یا مراسم نذر و نیاز و در نهایت کلنجارهایش با داماد همگی در راستای یک کشمکش است. دیگر موارد فاقد چنین مسئله‌ای هستند که در نهایت هیچگاه به خرده داستان‌هایی جانبی هم تبدیل نمی‌شوند. مثل رفتن شخصیت سعید آقاخانی از خانه به دلایل مبهم. حتی پیدا شدن فرزند هم مهم نیست؛ چون صرفاً قرار است یک مدرسه منفجر شود. چرا؟ نمی‌دانیم.

 

«آباجان» نمایشی از سیر نزولی هاتف علیمردانی است. علیمردانی که با چند تله‌فیلم کارش را آغاز کرده بود با «به خاطر پونه» موفق به ساختن فیلمی کرد مملو از تعلیق و شک که مضمونش بود. پس از آن آرام آرام سقوط کرده است. قصدش رسیدن به نوعی سینماست که اوج آن را در «کوچه بی‌نام» می‌توان یافت، نوعی نشان دادن از یک برش زندگی. ولی این دیدگاه ابتر و الکن است. فاقد بنیادهای فکری است. فاقد اسلوب است. در نهایت در «هفت ماهگی» و اینک در «آباجان» از نفس افتاده است. پس در بهترین فصل فروش، نمی‌فروشد. چون خاطراتش کودکیش دراماتیک نیست. از یک اسلوب روایی جذاب بهره نمی‌برد و چیزی به سینمایش اضافه نمی‌کند.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم آباجان

تنها فرض کنید که داستان از منظر کودکی نقل می‌شد که خود در نهایت در آن بمباران دردناک کشته می‌شد و شما در انتها می‌فهمیدید داستان را یک کودک از دنیا پر کشیده روایت کرده است. آنگاه همه چیز عوض می‌شد و شاید فیلم نجات پیدا می‌کرد؛ فیلمی که از قضا آن کودک را هم داشت و در فیلم ول می‌چرخید.

 

 

 

 

 

cinemapress.ir
  • 14
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش