جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۷:۴۶ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۱۷۳۲
فیلم و سینمای ایران

بهترین‌های سینمای دفاع‌مقدس به بهانه روزهای آزادسازی خرمشهر

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,بهترین‌های سینمای دفاع‌مقدس

اگر قایل به وجود ژانر در سینمای ایران باشیم، به جرأت می‌توان گفت تنها ژانری که سینمای ایران توانسته آن را درونی و بومی کند، ژانر سینمای جنگ است که در شکل ایرانی و بومی‌اش به سینمای دفاع مقدس معروف شده است. در واقع همان‌گونه که طبیعت جنگ ایران به واسطه ماهیت دفاعی‌اش بی‌شباهت به جنگ‌های دیگر است، سینمای جنگ ما نیز یکسر متفاوت از سینمای جنگی سایر نقاط دنیا جلوه می‌کند. راز این تفاوت‌ها را نیز می‌توان در تفاوت تلقی جوامع مختلف نسبت به پدیده جنگ دانست.‌ هالیوود به‌عنوان جریان غالب سینمای دنیا نگاهی فیزیکی به جنگ دارد؛ در فیلم‌های ‌هالیوودی و به تبع آن در سینمای جریان اصلی اغلب کشورهای دنیا این توانمندی‌ها و توانایی‌های فیزیکی قهرمان است که یک داستان جنگی را پیش می‌برد.

 

در سینمای دفاع‌مقدس ایران اما بخش زیادی از تأکید و بزرگنمایی توانایی‌های فیزیکی قهرمان کم شده و به جای آن تأکید بر ویژگی‌های درونی، شخصی، باورهای دینی و معنوی شخصیت‌ها نوعی سینمای به شدت بومی و این‌جایی را شکل بخشیده است. در این سینما هر چه قهرمانی دارای ویژگی‌های درونی و معنوی و باورهای دینی بیشتر و عمیق‌تری باشد به پیروزی نزدیکتر است. این‌که فیلم‌های جنگی ما و دیگر نقاط دنیا کوچکترین شباهتی به هم ندارند، ریشه در این مسأله دارد. نکته مهم در مورد سینمای دفاع مقدس این است که این سینما عمری تقریبا هم اندازه با سینمای بعد از انقلاب ایران دارد. می‌توان گفت که این سینما تقریبا همزمان با تجدید حیات سینما در روزهای پس از انقلاب راه خود را آغاز کرده است. درواقع اگر شماری فیلم بازمانده از دوران پیش از انقلاب و البته فیلم‌های فرصت‌طلبانه فیلم‌‌فارسی‌سازان این بار با شکل و ظاهر انقلابی را فاکتور بگیریم، می‌توان گفت که سینمای بعد از انقلاب دو- سه‌ سال بعد از پیروزی انقلاب آغاز به کار کرده؛ و از آن‌جا که جنگ در همان سال‌های اول بعد از انقلاب با هدف بستن راه‌های تنفس و حیات این دگرگونی به جامعه ایران تحمیل شد، بیراه نیست اگر بگوییم نخستین گام‌های سینمای بعد از انقلاب با نخستین گام‌های سینمای دفاع‌مقدس تقریبا همزمان برداشته شده است.  یکی از منتقدان سینمای ایران که تحلیلی وسیع از سینمای دفاع‌مقدس كرده؛ در نوشته‌ای آورده: سینمای ایران چه در قبل و چه در بعد از انقلاب اسلامی، تجربه‌هایی ارزان و گران در باب آزمودن ژانرهای مختلف سینمایی انجام داده است که فارغ از ضعف‌ها و قوت‌های متناسب با عناصر تحلیلی سینما، با کمتر فضایی مواجه شده است که قابلیت بومی‌کردن گونه سینمایی‌اش را داشته باشد. به جرأت می‌توان مدعی شد که در این بین، تنها ژانری که از بین گونه‌های مطرح و معروف سینمایی روند بومی‌شدن به خود گرفته است، ژانر جنگی بوده است. در تأیید نگاه این منتقد باسابقه به دفاع مقدس باید گفت که البته در این میان نگاه سینمای ایران به جنگ تک‌بعدی و تک‌محوری نبوده؛ به این معنا که فیلم‌های جنگی ایرانی همگی یا حتی بیشترشان یک الگوی کلی و غیرقابل تخطی را پی گرفته باشند. سینمای دفاع‌مقدس در طول زمان سه دهه و اندی که از شکل‌گیری‌اش می‌گذرد، در پرداخت کلی آثار، زیرگونه‌های متعدد و متفاوتی را آزموده که در بعضی از آنها موفق و در برخی نیز ناموفق بوده است. معروف‌ترین زیرگونه‌ای که سینمای جنگ در تمام دنیا دارد، زیرگونه عملیات است. به این معنا که جریان یک عملیات موفق یا حتی ناموفق را روایت می‌کند. در سینمای ایران در فیلم‌های عملیات کرکوک، عبور و دکل جریان و روند یک عملیات روایت شده؛ که البته متاسفانه هیچ‌کدام فیلم‌های درجه یکی نیستند. زیرگونه اردوگاهی یا اسارت که نمونه‌های مطرحی در سینمای جهان دارد در سینمای دفاع مقدس ایران نیز کم اقبال نبوده. این زیرگونه که بیشتر به رخدادهای دوره اسارت و تلاش‌های اسرا برای مقاومت یا فرار می‌پردازد، بهترین و نمونه‌ای‌ترین مورد را در فیلم مردی شبیه باران سعید سهیلی شاهد بوده. نفوذی دیگر فیلم متعلق به این زیر ژانر هست که البته می‌تواند در زیر ژانر جاسوسی نیز جای بگیرد. زیرگونه هوانوردی که بیشتر به عملیات هوایی می‌پردازد، در سینمای ایران در فیلم‌های عقاب‌ها و حمله به اچ۳ به کار بسته شده و زیرگونه دریانوردی نیز در فیلم‌های جنگ نفتکش‌ها و موج مرده. فیلم‌های دیده‌بان و ملکه متعلق یه زیرگونه دیده‌بانی هستند و زیرگونه بیوگرافی که به زندگی قهرمانان جنگ می‌پردازد، در فیلم‌های چ، شور شیرین، الماس بنفش و به کبودی یاس به کار رفته است. تبعات جنگ زیرگونه‌ای است که نماینده‌هایی چون آژانس شیشه‌ای، گیلانه، بوی پیراهن یوسف، عروسی خوبان و ١٣٥٩ دارد و زیرگونه بازگشت دوباره یا عزیمت را نیز در آثار تحسين‌شده رسول ملاقلی‌پور چون سفر به چزابه و هیوا در سینمای دفاع‌مقدس ایران به نظاره نشسته‌ایم.

 

 تلفیق ژانر جنگی با سایر گونه‌ها و لحن‌های سینمایی از دیگر دستاوردهای سینمای ایران است که از آن جمله می‌توان به کمدی (لیلی با من است)، ملودرام (کیمیا، میم مثل مادر)، جاسوسی (نفوذی)، معناگرا (ساعت ۲۵، مهاجر، نینوا)، کودک و نوجوان (پایان کودکی) و... اشاره کرد. سینمای دفاع‌مقدس ایران اما به‌رغم این همه تنوع در نگاه و پرداخت، در عمل از جایگاهی که باید بشدت جدا افتاده است. این‌که در یک‌گونه سینمایی در سی‌سال به دشواری بشود به تعداد انگشتان دو دست فیلم خوب سراغ گرفت، نشان از این عقب‌ماندگی کیفی می‌تواند باشد. در زیر نگاهی داریم به بهترین‌های این ژانر که در مروری گذرا در تاریخ سینمای بعد از انقلاب انتخاب شده‌اند.

 

مهاجر

سومین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا از نظر بسیاری از کارشناسان، منتقدان و صاحبنظران سینما بهترین فیلم دفاع‌مقدس سینمای ایران است. حاتمی‌کیا که پیش از این فیلم با فیلم‌های هویت و دیده‌بان نشان داده بود، سینما را می‌شناسد و استعداد بزرگی در این زمینه به‌شمار می‌آید، در مهاجر به نسبت دو فیلم قبلی‌اش گام‌هایی رو به جلو برداشته و اثری حاصل آورده که تنها اسیر محتوا و روایت قصه‌‌ای سفارشی نیست، بلکه از نظر زبان و روایت سینمایی نیز حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. مهاجر که رشد تکنیکی حاتمی‌کیا را در کارگردانی و حتی داستان‌پردازی و روایت نشان می‌دهد، روندی را که این کارگردان جوان با هویت و دیده‌بان شروع کرده بود به نقطه‌ای می‌رساند که خیلی‌ها هنوز معتقدند این فیلمساز در تجربه‌های بعدی‌اش نتوانسته گامی از آن فراتر گذارد. از دلایل موفقیت و جذابیت حاتمی‌کیا در فیلم مهاجر می‌توان به آشنایی این فیلمساز با فضا و آدم‌های قصه‌اش، مناسبات و روابطی که در فضای جنگ حاکم بود، اشاره کرد که در کنار توانایی‌های او باعث شده‌اند فضایی واقعی و تأثیرگذار در این فیلم به وجود آید. فیلم آن‌قدر سکانس‌های گرم و به یادماندنی دارد که هنوز که هنوز است، پس از بارها و سال‌ها نمایش مستمر در تلویزیون و آشنایی تقریبا تمام مخاطبان به چگونگی و فرجام شخصیت‌ها، مهاجر در دیدار مجدد فیلمی گرم و تماشایی می‌نماید. تصاویر ماندگاری چون بسته‌شدن پلاک‌های شهدا به پرنده آهنین و چندین و چند تصویر دیگر که این سال‌ها بدل به تصاویر نمونه‌ای سینمای جنگ شده‌اند، از دلایل دیگر ماندگاری این فیلم هستند.

 

هیوا

یکی از بهترین فیلم‌های مرحوم رسول ملاقلی‌پور و از نظر خیلی‌ها بهترین فیلم کارنامه او که نگاه عاشقانه و شاعرانه او را به جنگ و آدم‌های جنگ به تصویر می‌کشد؛ گذشته از این‌که خود این فیلم یگانه تصویر ماندگار تصویرگری موضوع و مقوله عشق در سینمای دفاع مقدس لقب گرفته است. درواقع هیوای ملاقلی‌پور از معدود فیلم‌های سینمای دفاع‌مقدس است که عشق در آن حضوری پررنگ دارد. هیوا عاشقانه‌ای دلپذیر و متفاوت است که در دل جنگ شکل می‌گیرد. ملاقلی‌پور در این فیلم از نظر سینمایی و تکنیکی نیز کارگردان پخته‌ای نشان داده و با استفاده از شکل روایت و پیوند‌زدن گذشته و حال به درام عاشقانه جنگی‌اش حس‌وحالی خاص و دیگرگونه داده است.

 

رسول ملاقلی‌پور در هیوا نیز همچون اغلب فیلم‌هایش سکانس‌های جنگی و درگیری را بشدت قابل قبول و موثر از کار درآورده است. او که متخصص درآوردن یک فضای آخرالزمانی در دل جنگ بود، در هیوا این فصول را حتی با قدرت و تأثیرگذاری بیشتری به تصویر کشیده؛ چنان که می‌توان فصول نبرد این فیلم را قابل مقایسه با نمونه‌های مطرح جهانی دانست.

 

باشو غریبه کوچک

تنها تجربه بهرام بیضایی در سینمای جنگ یکی از بهترین فیلم‌های این ژانر نیز هست. در باشو غریبه کوچک بهرام بیضایی بدون این‌که تصویری مستقیم از جبهه و جنگ ارایه دهد، یکی از بهترین آثارش را درباره تأثیر جنگ بر روابط انسانی ساخته و چنان تصویر ماندگاری از آدم‌های درگیر یک جنگ تحمیلی ارایه کرده که حتی با گذشت بیش از ٣٠‌سال نیز همچنان ‌تروتازه و جذاب است.

 

بیضایی در این درام انسانی تاثیرگذار تلخی‌ها و فاصله‌هایی را که جنگ به وجود می‌آورد و قربانیانی که برجای می‌گذارد، نشان می‌دهد. آدم‌های فیلم بی‌ این‌که نقشی در ایجاد شرایط داشته باشند، در چنبره دشواری‌های جنگ اسیرند و این با توجه به جنگ ناگهانی و تحمیلی که از جانب ایران آغاز نشد، تحلیلی واقع‌نگر و منطقی از جنگ ما و آدم‌هایی بود که ناگهان چشم باز کرده و خود و خانه و خانواده‌شان را در وسط یک میدان جنگ یافته بودند.

یک زمانی منتقدی درباره این فیلم نوشت: باشو غریبه کوچک بیشتر از آن‌که درباره ظواهر جنگ باشد درباره تأثیر این رویداد سیاسی - اجتماعی بر روابط انسانی است؛ فیلمی ماندگار که تاریخ مصرف ندارد و محدود به آنچه هشت‌سال بر مردم ایران رفت نیست. به‌نظر می‌رسد همین دو جمله حق مطلب را درباره باشو غریبه کوچک می‌تواند ادا کند.

 

لیلی با من است

فیلمی بشدت جسورانه در زمان خود که برای نخستین‌بار نشان داد می‌توان با جنگ و آدم‌هایش نیز شوخی کرد، بدون این‌که به دام تمسخر یا توهین افتاد. لیلی با من است صرفا اگر فقط همین یک ویژگی را نیز داشت، لایق قرار گرفتن در میان مهمترین فیلم‌های دفاع ‌مقدس بود؛ چه رسد به این‌که این فیلم از نظر روایت و سینما نیز از بهترین فیلم‌های دهه هفتاد سینمای ایران است.

 

لیلی با من است، فیلم شیرین و جذابی است؛ یکی از شیرین‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین کمدی‌های سینمای ایران. برخلاف بیشتر کمدی‌های ایرانی که پای انواع و اقسام ژانگولرها و ادا و اطوارها را به سینما می‌گشایند، لیلی با من است روایت متین و موقری با محوریت تحول یک انسان دارد که در بستر جنگ و معاشرت با آدم‌هایی به وجود می‌آید که تجربه جنگ را از سر گذرانده‌اند. فیلم همچنین این حسن را دارد که در عین داشتن لحظات مفرح و خنده‌دار درباره آدم‌ها و شرایط، پا فراتر از اصول اخلاقی نگذاشته و ارزش‌های دفاع ‌مقدس را نیز نادیده نمی‌گیرد و بدون شوخی با واقعیت عظیم فاجعه انسانی جنگ تماشاگرش را می‌خنداند.

 

لیلی با من است که در زمان اکران با وجود استقبال مردمی بحث‌های زیادی را باعث شد، تازه پس از رکوردشکنی‌های اخراجی‌ها بود که ارزش‌هایش بیشتر به چشم آمد. این فیلم را می‌توان پدر معنوی اخراجی‌ها نامید؛ اما فاصله البته از زمین تا آسمان است.

 

کیمیا

یکی از فیلم‌های خوب کارنامه احمدرضا درویش کاربلد و توانا؛ فیلمی شهری که با جنگ آغاز و با جنگ درونی شخصیت‌هایش به پایان می‌رسد. فاصله این دو جنگ را اما داستان خانواده‌ای همه‌چیزباخته در دل جنگ پر می‌کند که حاصلش یکی از بهترین آثار دفاع‌ مقدس است.

 

درویش که از جمله سینماگرانی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سینما آمدند و روایت قصه‌هایی از جنگ را تعهد و وظیفه خود می‌دانستند، در کیمیا نخستین بارقه‌ها را درباره نبوغش در کارگردانی صحنه‌های شلوغ و پرتحرک جنگی به نمایش می‌گذارد. این فیلم که نشانگر بلوغ درویش در کارگردانی است در نیم‌ساعت اول کوبنده‌اش چنان تصاویر هولناک و تکان‌دهنده‌ای از روزهای آغازین جنگ به دست می‌دهد که هنوز هم غیر قابل تکرار به‌نظر می‌رسد. تقابل زندگی و مرگ در بستر خشن و سرد جنگ که مایه اصلی این ملودرام شهری است، در فصول ابتدایی فیلم به بهترین شکل ممکن پایه‌ریزی شده است.

 

درویش که در نیمه نخست فیلم با تصاویر دلخراشی که از جنگ در شهر پیش روی تماشاگر قرار می‌دهد، مهارتش را در ساخت سکانس‌های اکشن و درگیری نشان داده و در نیمه دوم فیلم بیشتر به سمت ملودرام رفته و به نمایش تأثیر جنگ بر روابط انسانی می‌پردازد. او در این فیلم نشان می‌دهد سینمای جنگ تنها تصویر مستقیم ماجراهایی نیست که در جنگ رخ می‌دهد و گاه توجه به فجایع انسانی جنگ عمق تلخی آن را بیشتر می‌کند.

 

گیلانه

یکی از بهترین فیلم‌هایی که به تبعات جنگ در زندگی مردمان پرداخته، گیلانه رخشان بنی‌اعتماد است که از طریق روایت زندگی رو به ویرانی یک جانباز جنگ، تلخی‌ها و تاثیرات ویرانگر این پدیده را به بررسی نشسته است. بیشتر سکانس‌های فیلم که بر رابطه اسماعیل و مادرش گیلانه تمرکز کرده ‌است، با نمایش دشواری‌های زندگی آنها تلخ‌ترین تصاویر ممکن را پیش چشم مخاطب قرار داده‌ است. رخشان بنی‌اعتماد در این فیلم موفق شده تنهایی و تلخی سرنوشت چنین انسان‌هایی را در دل جامعه‌ای که هر روز بیشتر از گذشته با ارزش‌های اخلاقی و انسانی فاصله می‌گیرد، نشان بدهد. تمرکز فیلمساز بر سختی‌های زندگی اسماعیل و گیلانه تصویری تکان‌دهنده از واقعیتی که در اطراف ما جاری است، نشان می‌دهد؛ فرجام اندوهناک بازماندگان سال‌های دفاع ‌مقدس در دورانی که جنگ به خاطره‌ای دور تبدیل شده است. زیبایی بصری بهشتی که در اطراف گیلانه و اسماعیل وجود دارد، تراژدی سرنوشت این مادر و فرزند را محو نمی‌کند. سکانس پایانی تلخی مضاعف دارد آن‌جا که گیلانه در تنهایی و در فضایی مه‌آلود انتظار مسافری را می‌کشد که نور امید را به روزهای پایانی عمر اسماعیل برگرداند.

 

دوئل

فیلم دیگری از درویش که حاوی عظیم‌ترین تصاویر از جنگ است. این گران‌ترین فیلم دفاع ‌مقدسی اگر چه به واسطه داستانش که درباره جابه‌جایی یک گاوصندوق در زمان اوج جنگ است، مورد اتهام تقلیل جنگ به مشتی پول و طلا قرار گرفت، اما عظمت تصاویر و سکانس‌های درگیری در این فیلم چنان بود که جایگاه آن در میان بهترین‌ها سینمای دفاع ‌مقدس را بی‌خدشه و گزند حفظ کند.

 

در واقع باید گفت اگر دوئل در ساختار و فیلمنامه مشکل‌دارش نیز در حد و اندازه ساخت و پرداخت لحظات اکشنش بود، بدل به قله‌ای در سینمای دفاع‌ مقدس می‌شد، اما در شکل فعلی این فیلم از نظر محتوا در میان آثار شاخص دفاع‌ مقدس در رتبه پایین‌تری قرار دارد و تنها دلیل برای حضور در لیست ما همان کیفیت جلوه‌های ویژه فیلم است که در میان تمام آثار دفاع‌ مقدس در جایگاه ممتازی قرار می‌گیرد.

 

 آژانس شیشه‌ای

حاج کاظم (پرویز پرستویی) یک رزمنده سابق جنگ است که درحال‌حاضر به مسافرکشی مشغول است. حاج کاظم در یک روز به‌طور اتفاقی همرزم سابقش به نام عباس (حبیب رضایی) را در خيابان می‌بیند. عباس به همراه همسرش برای مداوای ترکشی که در گلویش قرار دارد به تهران آمده است. حاج کاظم، عباس را به بیمارستان می‌رساند و در آن‌جا پزشک به آنها می‌گوید که وضع جسمانی عباس بحرانی است و باید سریعا به بیمارستانی در لندن منتقل شود. حاج کاظم هم بعد از شنیدن این خبر، سریعا خودرواش را معامله می‌کند تا بتواند هزینه سفر به لندن و مداوای عباس را فراهم کند. همه‌چیز طبق روال پیش می‌رود و حاج‌ کاظم و عباس خود را به آژانس هواپیمایی می‌رسانند تا بلیت سفر را دریافت کنند، اما در لحظات آخر معامله خودرو به هم می‌خورد و صحبت‌های حاج کاظم با رئیس آژانس هم ثمری ندارد و به همین دلیل حالا باید بلیت آنها را به مشتری دیگری بدهند. بعد از این‌که اصرار و خواهش‌های حاج کاظم به ثمر نمی‌نشیند، او تفنگی را از سرباز وظیفه‌ای که در آژانس حضور دارد، می‌قاپد و تمامی مردم حاضر در آژانس را گروگان می‌گیرد تا شرایط پروازشان به لندن فراهم شود و...

 

 این فیلم که بی‌شک بهترین یا حداقل یکی از سه فیلم برتر سینمای دفاع ‌مقدس به شمار می‌آید، به واسطه این‌که نمایش یک دوران نیز هست ارزش و اهمیتی حتی فراتر نیز می‌یابد. درواقع آژانس شیشه‌ای نه‌تنها دفاع ‌مقدس و آدم‌های آن، بلکه بخش مهمی از تاریخ معاصر این مرز و بوم را نیز مورد بررسی و کنکاش قرار داده و از این منظر خاصیتی آینه‌گون و استنادی دارد که روزهای به اوج رسیدن تقابل عقل و دل یا تقابل تفکرات نسل قبل و بعد از جنگ در آن به وضوح به چشم می‌خورد.

 

فیلم با تکیه به این داشته مهم جایی در میان بهترین‌های این سینما یافته؛ بگذریم از ارزش‌های سینمایی آن‌ که از هر نظر بی‌شک و شبهه است.

 

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 11
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش