شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۸:۳۳ - ۱۹ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۴۲۳۱
فیلم و سینمای ایران

زن خوب، زن بد!

سریال شهرزاد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

به گزارش فرادید، شانزده هفته پیش اولین قسمت از فصل دوم شهرزاد به بازار آمد. با توجه به فروش فصل اول و جذاب بودن سریال مخاطبان برای دیدن فصل دوم بی‌تاب بودند. فصل دوم با برطرف کردن ابهاماتی از بخش اول شروع شد اما کم‌کم به سمت بی داستانی و پر حاشیه شدن رفت. اما باز مخاطب را پای کار نگه می‌داشت.

 

مخاطبانی که در فصل اول بی صبرانه زندگی شخصیت‌ها را دنبال می‌کردند حالا در پی یافتن جواب سؤالات خود بودند. در این بین خبرهایی از ساخته شدن فصل سوم رسید که خود باعث ریزش مخاطب شد. بیننده‌ها حس کردند سر کار گذاشته‌شده‌اند و این بازی ادامه دارد. سریال در فصل دوم بسیار کش‌دار و بی‌هدف بود. شخصیت‌ها عجیب از چشم مخاطب افتادند و تک به تک نقش‌ها در غالب‌هایی فرو رفت که اصلاً باب میل بیننده نبود.

 

سریال شهرزاد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایرانقباد به خاطر ارتباط با کلفت خانه به شدت منفور شد

قباد به خاطر ارتباط با کلفت خانه به شدت منفور شد و تنها بزرگ این خاندان دیوان‌سالار که قدرت نفوذی داشت (عمه بلقیس) در قسمت آخر کشته شد. این موضوع خبر می‌دهد که در فصل سوم اگر هنوز کششی برای بیننده‌ها داشته باشد تنها کسی که می‌تواند بار قصه را به دوش بکشد افسر آگاهی با بازی نفس‌گیر امیر جعفری است.

 

کلفت خانه (اکرم) که حالا از قباد باردار است، از ابتدای سریال با نقشی نامعقول و کاملاً غیرمنطقی تمام زندگی‌اش را پیش برده و جالب این است که همیشه برنده قصه او بوده. در فصل اول او شاگرد خیاطی بود و توانست با یک گوش ایستادن ساده شهرزاد و فرهاد را زمان فرار از شهر لو بدهد، این گوش ایستادن تا سکانس‌های پایانی فصل دوم نه تنها قطع نشد بلکه تنها راهی برای پیش برد اهداف این شخصیت سیاه است.

 

در قصه‌ای که هنوز تمام نشده یک شخصیت تمام زندگی‌ها را به ترتیب به هم می‌زند تا خودش به سرانجام بهتری برسد و خانواده آشفته‌اش را سروسامان دهد و این کارها را به هر قیمتی انجام می‌دهد. اما مهم‌تر از همه روش عجیب اوست که مثل یک جاسوس در همه صحنه‌ها حضور دارد. گویا برای نویسندگان مهم نبوده که حضور این فرد در این صحنه‌ها چقدر با منطق جور در بیاید آنها فقط به این فکر کرده‌اند که این دختر با سطح فرهنگی و خانوادگی همه امورات خود را با شنیدن رازهای دیگران به ثمر برساند.

 

سریال شهرزاد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران در آن سال‌ها عاشقان این‌گونه با هم مکالمه می‌کردند؟

ولی باید از نویسنده پرسید این با کدام منطقی هماهنگ است که در هر ساعتی، در هر اتفاقی و در هر خانه‌ای او برای گوش ایستادن سر بزنگاه باید از راه برسد؟ یعنی او هرگز نه می‌خوابد نه کار دیگری در خانه‌های مردم دارد که همیشه آماده برای شنیدن حرف‌های درگوشی است، اصلاً او از کجا خبردار می‌شود که دو نفر در یک زیرزمین قرار است با هم پچ‌پچ کنند که به خودش جرئت و اجازه می‌دهد دنبال مشاور دست اول رئیس خاندان راه بیفتد و سر از کار او در بیاورد؟

 

یا چطور ممکن است هر وقت کسی در حال صحبت تلفنی است که موضوعش می‌تواند به نفع این فرد تمام شود باز او همان موقع سر برسد؟ و جالب این است که در تمام این موارد هم موفق بوده و کار خود را به نتیجه رسانده است.

 

اشتباه دیگری که در تحریف تاریخ در فصل دوم رخ داد ماجرای دزدیدن دکتر مصدق از زندان بود، در هیچ بخشی از تاریخ زمانی که مصدق در زندان ارتش بود، در سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۵ هیچ گروه سیاسی‌ای قصد فراری دادن او را نداشتند، چطور چنین موضوع مهمی که سندیت تاریخی ندارد در این سریال نیمه تاریخی تا این حد باید پر رنگ نشان داده شود تا حدی که پیش بینی می‌شود بازیگر نقش فرهاد بابت این کار سر خود را به باد دهد. یعنی هیچ نکته حقیقی دیگری در تاریخ درسال های بعد از کودتای مصدق نبوده که بتواند برای نقش فرهاد انتخاب شود؟

 

سریال شهرزاد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایرانشخصیت رضا کیانیان (شاپور بهبودی) به قدری زننده بود که امکان هیچ‌گونه ایجاد ارتباطی با او نبود

و سؤال اصلی اینجاست که چرا کسی که یک‌بار تا پای چوبه دار رفته و عشقش را در این راه از دست داده، بعد از گذراندن آن‌همه مشقت برای رسیدن به معشوق دست‌نیافتنی‌اش توانسته او را داشته باشد و زندگی آرامی را پیش بگیرد دوباره با یک بی منطقی بی‌دلیل دوره افتاده و کارهای سیاسی بچه‌گانه می‌کند؟ در حالی که بارها از طرف عشق و همسرش و حتی پدرش ازاین گونه کارها منع می‌شود.

 

ظاهراً حالا که معشوق را در بر دارد دیگر نیازی به نگه‌داری او نمی‌بیند و فقط دنبال آرمان‌های کودکانه خود می‌رود. نوشتن اعلامیه علیه خانواده بزرگ و پر قدرت دیوان‌سالار که یک پای زندگی همسر خودش هم هست به هیچ عنوان نمی‌تواند از یک ذهن کارآمد سیاسی بیاید. این تنها نمادی از یک تب تند و جوگیری شبه سیاسی است که در هر دوره‌ای از تاریخ خیلی‌ها را درگیر خود کرد.

 

این شخصیت درباره عشقش هم زیاده‌روی می‌کند، چطور یک بچه فوکولی (به اصطلاح خانواده قباد) می‌خواهد یک تنه در مقابل سیل عظیم خاندان دیوان‌سالار بایستد که انقدر برای آنها شاخ و شانه می‌کشد؟ خانواده‌ای که از قانون هم می‌گذرند مگر از یک پسر اتو کشیده می‌ترسند؟

 

همسر او شهرزاد که در فصل اول اتفاقاتی که برایش می‌افتاد خیلی دل مخاطب را به درد می‌آورد در این فصل تبدیل به یک زن آوانگارد و مبارز شده که برای حقوق زنان می‌جنگد و حتی از فرزندش می‌گذرد تا خودش زندگی خوب‌تر و با عشقی داشته باشد.

 

انتخاب او بین زندگی کردن با عشق یا با فرزند در کنار مردی که دوستش ندارد، تصمیمی است که هر زنی با توجه به شخصیت خودش باید درباره آن قضاوت کند، اما اینکه او تا این حد از پدر فرزندش بیزار شده در حالی که در فصل قبل نشانه‌هایی از عشق و علاقه به او دیده می‌شد کمی ناگهانی و عجیب است.

 

سریال شهرزاد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایرانتنها کسی که می‌تواند بار قصه را به دوش بکشد افسر آگاهی است

تا حدی که حتی زمان صحبت کردن نگاهش را از او می‌دزدد و از آن سو عشق بی حد وحصر قباد به زنی که ترکش کرده و حتی با بهانه بچه هم حاضر نیست برگردد، ساختن غار تنهایی در میان عکس‌های شهرزاد و خراب کردن تمام روز و شب‌هایش با یاد او باز هم کمی سورئال است، مگر یک مرد چقدر می‌تواند بی‌تاب یک زن بماند و برای بازگشت او از هر قدرتی استفاده کند که در نهایت به چه نتیجه‌ای برسد؟

 

آیا قباد نمی‌فهمد که این زن حتی اگر برگردد با او زندگی کند، نمی‌تواند دیگر نقش معشوقه و همسر ایده آل او را بازی کند؟

 

و چرا باید شهرزاد تا این حد شخصیت سفید و بی ایرادی داشته باشد؟ مگر می‌شود یک انسان در همه موارد خوب‌ترین باشد، بر بالین هووی سابقش برود برای درمان او تلاش کند، سنگ صبور پدر شوهرش باشد، مدام برای همسر با شعر و غزل حرف بزند، از فرزندش بگذرد که ثابت کند حقوق زن باید دیده شود و در همه حال به داد همه برسد و نگران زندگی خواهرانش باشد.

 

یعنی یک نقطه خاکستری در وجود این زن نیست؟ سؤال این است که اگر او و همسرش یکسره برای هم شعر نخوانند و با اشعار عاشقانه حرف نزنند، آیا امکان برقراری ارتباط باهم را ندارند؟ آیا واقعاً در آن سال‌ها عاشقان این‌گونه با هم مکالمه می‌کردند؟

 

شخصیت رضا کیانیان (شاپور بهبودی) که ناگهان در این فصل وارد داستان شد به قدری چندش‌آور و زننده بود که امکان هیچ‌گونه ایجاد ارتباطی با او نبود. مرد عیاش دائم‌الخمری که به خاطر عقده‌های فراوان کودکی‌اش هرگونه حمله‌ای به همسرش می‌کند و رفتار بیمارگونه‌ای با او دارد بخش تلخ و سیاه سریال را بیشتر کرده است.

 

سریال شهرزاد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایرانچرا باید شهرزاد تا این حد شخصیت سفید و بی ایرادی داشته باشد؟

مکالمه بین عروس (شهرزاد) و پدرشوهر (هاشم) در قسمت پایانی بعد از مرگ بلقیس که عشق از دست رفته هاشم بود تنها قسمت دل‌نشین و زیبای این فصل بود که آن‌هم انقدر کوتاه بود نتوانست به جذاب شدن سریال کمکی بکند.

 

 این فصل خیلی سریع در ۱۵ قسمت تمام شد. پایان‌بندی فصل دوم با تصاویری از فصل بعدی نشان از شروع یک فصل پر اضطراب و پر درد می‌دهد، تصویر شهرزاد که در روزی که به نظر می‌رسد عروسی خواهرش باشد مشتی خاک باغچه را بر سرش می‌ریزد و از حال می‌رود می‌تواند آغاز یک غم بزرگ باشد.

 

سریال شهرزاد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران اکرم مثل یک جاسوس در همه صحنه‌ها حضور دارد

حالا باید منتظر ماند و دید که در فصل سوم آیا مخاطب دوباره می‌تواند جذب این سریال شود یا باز هم شهرزاد با ریزش طرفدارانش به کار خود پایان می‌دهد.

 

مانلی فخریان

 

 

  • 15
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش