بابت زلزله پُرصدمه غرب كشور، سهشنبه ٢٣ آبان عزاي عمومي اعلام شد؛ اما اكران عمومي فيلم «خالتور» همچنان ادامه يافت. فيلم، ساخته آرش معيريان، سازنده «شارلاتان» و «كالسكه»، «آس و پاس» و يك دوجين اثر مشعشع ديگر است؛ و محصول پويا فيلم كه در صورت تداوم اجراي ايده علي معلم عزيز و فقيد ما در دوراني كه هيات رييسه انجمن منتقدان سينمايي بوديم، ميتوانست ركورددار دريافت نشان افتخاري «زرشك زرين» بدترين – بخوانيد مبتذلترين- فيلمهاي سال باشد. اما به گمانم براي دانستن اينكه اشاره تعحبآميز جمله اول اين يادداشت به چيست، خواننده روزنامه نيازي به اطلاع از اين سوابق درخشان ندارد.
چون اينبار ديگر رفقا به سيم آخر زدهاند و نام فيلم را بر صفتي منطبق كردهاند كه به حق يا ناحق، ميدانند پشت سرشان در محافل فرهنگي يا حتي نه چندان فرهنگي، به كار ميرود و كارشان را به اختصار، توصيف ميكند. تصورم اين است كه هر مخاطب اين نوشته، بدون ديدن فيلم هم ميتواند به واسطه همين اسم، تعجب حاصل از تداوم اكران فيلم در روز عزاي عمومي را درك كند.
اين روزها كه در ايام پاياني ماه صفر به سر ميبريم. اكران تمام فيلمها و نمايشها به همين دليل تقويمي متوقف شدهاند و طبعا اين سنت هميشگي، بدون توجه به فضاي غمبار يا شنگول فيلمهاي مختلف، شامل همه شده است.
اما در روزي كه عزا به عينيات جامعه خودمان مربوط ميشد و همين نزديكيها، به داغ مردمان كرد ايراني برميگشت، گويي عنوان «عزاي عمومي» فقط در قالب يك عبارت و به شكلي كاملا صوري و تشريفاتي مطرح بود. از عزا در فضاي عمومي جامعه، در توقف پخش برخي قطعات موسيقي و برنامههاي روتين صدا و سيما و جايگزيني برنامههايي ديگر و از جمله در توقف اكران فيلمي كه به واقع لقب بيمعنا و لسآنجلسيوار «شاد» بيش از ژانر متعالي «كمدي» برازنده آن است، هيچ نشاني نبود.
اين در حالي است كه هر كس هر برشي از تصاوير «خالتور» را در مثلا در سردر سينما آزادي يا در ويدئووالهاي پشت گيشه پرديسهاي سينمايي ديگر ميبيند، چشمش به تصويري جز بشكن و بالابنداز آدمهاي فيلم نميخورد. در اين شرايط، شايد بيراه نبود كه از سازندگان و صاحبان فيلم توقع همدردي ميداشتيم؛ اما شيخ اجل فقط براي زمانه خود نسروده بود كه «مرا به خير تو اميد نيست؛ شر مرسان» به همه اعصار اشاره داشت.
امير پوريا
- 10
- 2