پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۳۰ - ۱۳ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۳۳۵۷
فیلم و سینمای ایران

کارگردان فیلم «زرد»

«زرد» فیلم احساس و لحظه است

فیلم زرد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

سینمادار در پروسه اکران، مهره تعیین کننده ای است.

 

سینمای قصه گو، ارتباط بسیار خوبی با مخاطب برقرار می‌کند.

 

با ادبیات رابطه خوبی دارم. به‌ دليل اينكه می‌نویسم، باید پیگیر ادبیات باشم.

 

با توجه به فضا و اسم فیلم، به نظر می رسید پاییز برای اکران فصل مناسبی باشد.

 

باید ببینیم فیلم با شخصیت های خود چه می کند؛ فیلم را باید با خودِ فیلم قضاوت کرد.

 

«زرد» رنگ آدم های این فیلم است؛ زرد، نه به معنای زردی که در عرف جامعه ما جا افتاده بلکه رنگی که در روان‌شناسی رنگ‌ها، نشانه امید و تلاش است.

 

همه چیز خوب شروع می شود، آن‌قدر خوب که بیم آن می رود شرایط این‌طور نمی ماند و به زودی باید منتظر اتفاقات بدی باشیم که می افتند و افتادند... فیلم «زرد» که این روزها در حال اکران است، داستان پنج کاراکتر را روايت مي‌كند که در اوج موفقیت و خوشحالی با اتفاقات ناگواری مواجه می شوند که همه زندگی شان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. «زرد» فیلم خوش ساختی است؛ اگرچه شايد موضوع آن تکراری باشد اما پرداخت دقیق و نگاه زیباشناسانه کارگردان توانسته از این سوژه‌های تکراری فیلمی بسازد که مخاطب را با خود درگیر کند. فیلم قصه پیچیده ای را روایت نمی کند، شاید تمام اتفاقاتی که برای کاراکترها به خصوص برای نهال «ساره بیات» می افتد، در زندگی هرکدام از ما افتاده باشد و اتفاقاتی مانند تصادف، بیماری، تلاش برای به دست آوردن پول درمان، خیانت و بسیاری دیگر از این موضوعات، بارها و بارها سوژه فیلم‌ها شده‌اند اما «زرد» از آن دسته فیلم هایی است که در بیان این موضوعات به هیچ عنوان به سمت سیاه نمایی نرفته و این خود نکته مثبتی برای فیلم محسوب مي‌شود. از دیگر نکات مثبت فیلم ، باید به بازی یک‌دست و روان بازیگران اشاره کرد. ساره بیات که نقش اصلی را ایفا می کند، شاید یکی از بهترین بازی های خود را در اين فيلم ارائه کرده باشد.

 

«زرد» در جشنواره فیلم شانگهای جوایز بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر زن را به خود اختصاص داده و همچنین به عنوان فیلم افتتاحیه بیست و سومین دوره جشنواره بین المللی کلکته هند انتخاب شده است. برخی منتقدان، «زرد» را بسیار شبیه به آثار اصغرفرهادی می دانند اما کارگردان اثر چنین عقیده‌اي ندارد و می‌گوید:« اصغر فرهادی در فیلم‌هایش، بخشی از يك اتفاق را پنهان می کند اما در فیلم «زرد» همه چیز صریح و رو است. به اعتقاد من فیلم را باید در جهان فیلم ببینیم، باید ببینیم آن اثر با شخصیت های خود چه می کند؛ فیلم را باید با خودِ فیلم قضاوت کرد».

 

با مصطفی‌تقی زاده، کارگردانی که با نخستين اثرش توانست جای پای خود را در سینمای ایران محکم کند به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

 

شما نخستين فیلم بلند سینمایی خود را ساخته اید؛ این تجربه را چطور دیدید؟

خوشبختانه به لطف خدا، اولین فیلمم با موفقیت خوبی مواجه شده و این برای یک فیلم اولی باعث خوشحالی است. رشته تحصیلی من سینما بوده و سال ها به عنوان دستیار کارگردان در سینما حضور داشته ام. همین مسائل به من کمک کرد تا با یک تجربه مناسب به سراغ ساخت فیلمم بروم. چنین تجاربی باعث می شود که شما پتانسیل مناسبی را آزاد کنید و بر حسب هیجان فیلم نسازید. هیجان داشتن برای ساخت فیلم بدون هیچ اندوخته ای باعث می شود شما پیشرفت نکنید و فیلم خود را با تفکر نسازید. به‌طور حتم تمام پتانسیل ها به من کمک کرده تا فیلم «زرد»، فیلمی جدی و درخور شأن باشد.بیشترین تمرکز من روی فیلمنامه بود. چه در مرحله نگارش و چه در مرحله پیش تولید، بسیار روی فیلمنامه کار کردم و جلسات دورخوانی زیادی با بازیگران داشتیم.

 

چرا «زرد»؟ اسم فیلم را چگونه انتخاب کردید؟

نام فیلم از ابتدا همين بود. زماني در مرحله فیلمبرداری به اسم دیگري رسیدیم اما دوباره به «زرد» بازگشتیم. «زرد» رنگ آدم های این فیلم است؛ زرد، نه به معنای زردی که در عرف جامعه ما جا افتاده بلکه رنگی که در روان‌شناسی رنگ‌ها، نشانه امید و تلاش است.

 

« زرد»، فیلم تلخی بود اما موقعیت ها به گونه‌ای رقم می‌خوردند که خط سیر داستان از بین نمی‌رفت و به نظر نمی‌رسید که اتفاق غلو شده ای در این بین افتاده باشد. چطور به چنین داستانی رسیدید؟

اقتضای قصه، من را به این سمت پیش برد. یک اتفاق در فیلم می افتد و اتفاقات بعدی حول محور آن شکل می‌گیرند و از همان اتفاق متاثر هستند. این گونه نیست که اتفاقات با یکدیگر به گونه ای تضاد داشته باشند بلکه اتفاقات، زنجیروار به هم متصلند. اگر بتوانید حوادث را باور کنید، درست است و اگر نه ،غلط می شود. ممکن است در زندگی هرکدام از ما چنین اتفاقاتی بیفتد. ایده اصلی فیلم به مطلبی برمي‌گردد که می خواندم و آن مطلب نخستين جرقه را در ذهن من روشن کرد.

 

برآیند مطلب این بود که اگر کسی در حال مرگ است و کسی شرایط کمک کردن به او را دارد، نباید برای این کمک شرط و شروطی بگذارد و منفعت خود را بسنجد. در همه حال، انسانیت است که باید اولویت ما باشد. من با خواندن این مطلب شروع به نوشتم کردم. بارها و بارها متن را بازنویسی کردم و در مواقعی به شکل بی رحمانه ای نیز از متن می زدم.

 

فیلم توانست مخاطب را به خوبی با خود همراه کند. آیا با کنار هم قرار دادن چنین موقعیت‌هایی که برای نهال اتفاق می افتد و هرکدام به تنهایی می‌تواند یک زندگی را متزلزل کند، ریسک نکردید؟ گرچه که این ریسک نتیجه مثبتی داشته است.

به‌طور حتم این موضوع که می گویید درست است اما در مرحله فکر اگر تصمیم قبلی گرفته باشید ممکن است خطرناک باشد؛ با اين حال در مرحله نگارش ترسی وجود ندارد. خودِ قصه است که این را از شما می خواهد. بعد از اینکه نوشتن فیلمنامه به پایان رسید به این فکر کردم که اگر در موقعیت تماشاگر باشم، چنین اتفاقاتی چقدر برایم باورپذیر هست يا خير؟ آیا خودم این اتفاقات را باور می کنم؟ اینجا بسیاری از بخش هایی را که به نظرم معقول و منطقی می‌رسید نگه داشتم و باقی را حذف کردم. من فیلم را بارها در نقاط مختلف کشور و با آدم های متفاوت دیده‌ام. جالب است که هرکسی را یکی از گره های فیلمنامه درگیر کرده بود. به اعتقاد من این جزو موفقیت های فیلمنامه است که می تواند ذهن مخاطبان مختلف را درگیر گره های خود كرده و هرکدام را با چالش متفاوتی روبه رو کند.

 

کمی از پروسه انتخاب بازیگر بگویید. بازی یک دست و روانی را از آنان شاهد بودیم. کنار هم جمع کردن این سوپراستارها برای کارگردانی که نخستين فیلم سینمایی خود را می سازد، تا چه اندازه سخت بود؟

هنگام نگارش فیلمنامه به این فکر نکردم که قرار است چه کسانی این نقش ها را بازی کنند بلکه در مرحله پیش تولید بود که به این موضوع فکر کردم و آن ها را بسیار مناسب دیدم. این بازیگران را نيز برای ایفای نقش هایی که در فیلمنامه بودند مناسب دیدم و هم اینکه آن ها بازیگران شناخته شده ای در سینمای امروز ایران هستند. برای یک فیلمساز که نخستين فیلم خود را می سازد، انتخاب چنین کستی، خود نوعی ریسک محسوب می شود. خیلی ها به من می گفتند که مدیریت سوپراستارها کار سختی است اما در طول ساخت فیلم، با آرامش و اطمینان کامل در کنار هم کار کردیم و بازیگران توانستند تمام آن چیزهایی را كه می خواستم، ایفا کنند. ما در مرحله پیش تولید بسیار تمرکز کردیم. «زرد» فیلم احساس و لحظه است؛ آن لحظه هاست که باید درست دربیاید و بازیگران نيز به خوبی برای درآمدن این لحظه ها همکاری کردند.

 

شهرام حقیقت دوست را سال ها بود که بر پرده سینما ندیده بودیم. چطور شد که از ايشان برای بازی در نقش حامد دعوت کردید؟

بیش از ۱۲ سال است که با شهرام دوست هستم و به نظر من بازیگر بسیار توانایی است. نقش حامد با اینکه کوتاه بود اما اهمیت زیادی داشت و دوست داشتم با بازیگری کار کنم که از توانایی اش اطمینان دارم.

 

به‌طو رحتم در نقدها خوانده اید که «زرد» را بسیار نزدیک و شبیه به آثار اصغر فرهادی می‌دانند. شما خودتان تا چه اندازه به این موضوع واقف هستید؟

آن فضای خوشحالی که در ابتدای فیلم می بینید، چیزی نیست که تنها در فیلم های آقای فرهادی دیده باشیم اما فرهادی در این میان پر رنگ شد. متاسفانه یک سری آگاهانه و یک سری دیگر ناآگاهانه، سعی می کنند همه فیلم ها را یکجوری به سینمای اصغر فرهادی ربط دهند.

 

اصغر فرهادی در فیلم هایش، یک بخشی از اتفاق را پنهان می کند اما در فیلم «زرد» همه چیز صریح و رو است. به اعتقاد من فیلم را باید در جهان فیلم ببینیم، باید ببینیم فیلم با شخصیت های خود چه می کند؛ فیلم را باید با خودِ فیلم قضاوت کرد.

 

در فیلم «زرد» با همه تلخی هایی که شاهد بودیم، نوعی شاعرانگی نيز می‌دیدیم و این خود را در نگارش فیلمنامه و برخی قاب ها بسیار پررنگ‌تر نشان می داد. شما تا چه اندازه با ادبیات درگیر هستید و این مساله در نگارش فیلمنامه تا چه اندازه به شما کمک کرد؟

خوشبختانه با ادبیات رابطه خوبی دارم. به‌ دليل اينكه می‌نویسم، باید پیگیر ادبیات باشم. این شاعرانگی که شما به آن اشاره کردید، از سوی اهل فن با تعابیر مختلفی مواجه شده است. به غیر از بعضی منتقدان که چندان اسم و رسمی در سینمای ایران ندارند، بسیاری از کارگردانان، نویسندگان و بازیگران مطرح سینمای ایران اعتراف کرده‌اند که «زرد» یک عاشقانه شاعرانه است؛ یک فیلم لطیف همراه با تلخی است. به ‌دليل فرآیند عشق است که این آدم‌ها دور هم جمع شده‌اند و این عشق علاوه بر اینکه در قاب بندی پلان‌ها مشهود است، در ناخودآگاه مخاطب نیز نوعی حس ایجاد می‌کند.

 

به نظر می‌رسد به سینمای قصه گو علاقه‌مند هستید؛ سینمایی که تا حدودي در ایران کمرنگ شده است. فکر می‌کنید سینمای قصه گو چقدر می‌تواند با مخاطب ارتباط صمیمانه‌تری برقرار کند و در عین حال حرفش را نيز در کلام ساده‌اي بگويد؟

سینمای قصه گو ارتباط بسیار خوبی با مخاطب برقرار می‌کند. از طریق این سینماست که مخاطب می‌تواند اتفاقات را لمس کند. به نظر من هیچ چیز بهتر از قصه روان و ساده نمی‌تواند مخاطب را به سمت خود بکشد. اگر قرار باشد فیلم اکشن بسازیم، آیا در سینمای ما ابزار، سواد و تکنولوژی آن موجود است؟ سینمای کلاسیک تا امروز ساختار خود را حفظ کرده و تماشاگر به دیدن فیلم‌های قصه‌گو عادت کرده است. اين نوع از آثار در اروپا و آمریکا، همچنان طرفدار دارد و فیلم های خوبی در این ژانر ساخته می شود. مهم نیست در سینمای ما چه می گویند. من دوست دارم فیلم قصه‌گو بسازم. در سینمای خودمان فیلم هایی می بینم که قصه، گره و دغدغه آن چندان برای مخاطب درگیر کننده نیست. این فیلم ها در یک سطح می مانند و باعث می شود مخاطب آن را پس بزند.

 

فکر می کنید با توجه به سلیقه عمومی مردم ما، ساخت یک فیلم تلخِ با کیفیت که بتواند مخاطب را به سمت خود جذب کند، تا چه اندازه کار مشکلی است؟

ساخت فیلم تلخی که بتواند با توفیق مواجه شود، کار بسیار سختی است. با نگاهی به فیلم های پرفروش مدت اخیر متوجه می شوید که ذائقه مخاطب ما، فیلم کمدی را می پسندد. اما اگر با مخاطب صادق باشید، می توانید او را با اثر خود درگیر کنید و او نيز با شما همراه می شود.

 

من یک کارگردان فیلم اولی هستم و کسی نمی‌گوید به ‌خاطر مصطفی تقی زاده به سینما برویم؛ چرا که من به آن صورت اسم و رسمی در سینمای ایران نداشتم. بنابراین مخاطب به خاطر من به سینما نیامده است. یک سری فیلم‌ها را می بینیم و آن‌قدر خنثی هستند که وقتی از سالن خارج می‌شویم، انگار هیچ اتفاقی درون ما رخ نداده است.

 

فکر می کنید پاییز، فصل مناسبی برای اکران «زرد» بود؟

با توجه به فضا و اسم فیلم، به نظر می رسید پاییز برای اکران فصل مناسبی باشد. البته پروسه اکران فیلم در ایران، پروسه پیچیده‌ای است و بسیاری فیلم‌ها در صف‌های عریض و طویل اکران، منتظر هستند؛ بنابراین بابت همین اکران خدا را شاکرم! من نخستين فیلمم را ساختم و چندان از این قضایا سردرنمیارم اما آنچه فهمیدم، این است که سینمادار در پروسه اکران مهره تعیین کننده ای است؛ امیدوارم تمام فیلم‌هایی که در انتظار هستند، زودتر اکران شوند و اکران موفقی نيز داشته باشند.

 

در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟

در حال حاضر مشغول نگارش یک فیلمنامه هستم که مدت زیادی وقت مرا به خود اختصاص داده است و تمرکز زیادی می طلبد.

 

نوا ذاکری

 

 

ghanoondaily.ir
  • 15
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش