جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۵:۴۵ - ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۴۸۳۷
فیلم و سینمای ایران

«بمب؛ یک عاشقانه»، فیلمی که می توانست مانند بمب عمل کند اما در حد یک ترقه باقی ماند!

فیلم بمب یک عاشقانه,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
یک منتقد و کارگردان سینما در یادداشتی با اشاره به ویژگی های فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» آن را اثری دانسته که می توانست مانند بمب عمل کند اما در حد یک ترقه باقی می ماند.

به گزارش مهر، محمدرضا لطفی منتقد و کارگردان سینما در یادداشتی درباره فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» به کارگردانی پیمان معادی که در این دوره از جشنواره ملی فیلم فجر حضور دارد، سخن گفته است.

 

در یادداشت لطفی می‌خوانید: «فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» دومین ساخته پیمان معادی بعد از «برف روی کاجها» است. معادی فعالیت حرفه ای خود را در کسوت فیلمنامه نویس و در سنگر آثاری مثل «آواز قو» و «عطش» و «کما» و «شام عروسی» آغاز کرد و در ادامه پس از آشنایی با اصغر فرهادی و بازی در فیلم موفق «درباره الی» به یکباره تغییر رویه داد و تبدیل به چهره ای روشنفکر و منتقدپسند شد چهره ای که کسوت آن را حتی در اولین ساخته خود یعنی «برف روی کاجها» نه تنها حفظ کرد که به اوج رساند.

 

معادی در ادامه مسیر و امتداد همکاری هایش با فرهادی دیگر آن تجاری نویس و کمدی نویس «عطش» و «شام عروسی» نبود و تبدیل به مهره ای در زمین هنرمندان روشنفکر شده بود.

 

حال با این عقبه او فیلم دوم خود را با نام «بمب؛ یک عاشقانه» ساخته است و با این فیلم در جشنواره امسال حضور دارد؛ اثری که اگر بخواهیم در جمله به آن اشاره کنیم باید بگویم یک فیلم کاملا نیمه است که بزرگترین مشکل آن در این است که معادی در این فیلم قصد داشته اثری بسازد که هم جامعه منتقد و روشنفکر را راضی نگه دارد و هم با مخاطب عام ارتباط خوبی برقرار کند و به فروش خوبی هم دست پیدا کند.

 

فکر می کنم سینما از آن دست هنرهایی به شمار می رود که چندان با سازنده و مولف و حتی مخاطبش شوخی و تعارف ندارد. فیلم باید تکلیف خود را هم برای خود و هم برای مخاطبش روشن کند و این همان نقطه ضعف فیلم است که معادی به خاطر لباس و پوشش روشنفکری که از خود ساخته، نمی تواند خیلی عیان و رو دست به ساخت فیلم پرفروشی بزند و برای همین خیلی با تعارف و احتیاط به این سمت قدم برداشته است.

 

بمب از سه موقعیت تشکیل شده است؛ موقعیت اول زوج میانسالی که عشق آنها به پایان رسیده است و در مرحله بحران هستند. موقعیت دوم تولد یک عشق نوجوانی است و موقعیت سوم اگرچه شخصیت زنده و جاندار نیست اما قرار است جغرافیا و زمان در کسوت شخصیت در فیلم از درجه اهمیت برخوردار باشد و به همین دلیل فیلم به فضای نوستالژی دهه شصت رفته است و همه چیز حول محور آن زمان و نوستالژی های آن می چرخد.

 

حال این سه موقعیت قرار است در فیلم و در مهندسی فیلمنامه در هم تنیده شوند و روی یکدیگر تاثیر بگذارند. همه چیز روی کاغذ و ایده درست و قشنگ است؛ موقعیت اول و دوم قرار است طوری طراحی شود که روی هم اثرمند باشند و در واقع تولد عشق پاک دوران نوجوانی باعث تحول شخصیت های موقعیت اول باشند و به موازات هم شاهد این غروب و طلوع عشق باشیم و در نهایت هم در سنگر موقعیت اول به یک تولد دوباره عشق برسیم و در سنگر دوم هم به یک پایان یا همان عشقی نافرجام یعنی دقیقا معکوس شروع که در نهایت موقعیت سوم هم در پایان فیلم موثر باشد.

 

همان طور که گفتم مهندسی و فکر فیلمنامه به شدت زیبا و درست است اما متاسفانه در مرحله بافت و عریض کردن و اجرایی کردن حرکت طولی این سه موقعیت در مسیر فیلمنامه، اثر به شدت دچار مشکل می شود و ارکستر از هارمونی خارج می شود. «بمب؛ یک عاشقانه» از آن دست فیلم هایی است که مشابه حرکات موزون و سر ریتم و دقیق یک گروه رقصنده می ماند که همه این گروه با کمترین اختلاف زمانی با هم هارمونی و هناهنگ هستند اما در این فیلم حرکت موقعیت ها درست و هماهنگ نیست و همین موضوع باعث می شود که موقعیت ها در لحظه ای که باید روی هم اثر نمی گذارند و منطبق نمی شوند.

 

از این جهت «بمب؛ یک عاشقانه» تبدیل به یک اثر ماندگار و درخشان نمی شود و در همان حد و اندازه ایده باقی می ماند اما بخش بعدی و البته آزاردهنده فیلم قسمت های داخل مدرسه است که به زعم من همان بخش هایی است که معادی با تعارف و خجالت آن را در درام خود برای فروش بالای فیلم جای داده است که در واقع می توان اینطور گفت که بیشتر شبیه به قسمت هایی از استندآپ کمدی است که قرار است تماشاگر را بخنداند و لحظات شیرینی را خلق کند و مخاطبین متولد دهه پنجاه و شصت را به آن فضای نوستالژی ببرد.

 

حتی چینش بازیگران این قسمت هم گواه این موضوع است و معادی عملا با آوردن سیامک انصاری و حبیب رضایی و چند بازیگر سرخوش دیگر عملا فضایی برای تفریح تماشاگر فراهم کرده است و شخصیت هایی را خلق کرده است که ما با آنها در طول فیلم نه آشنا می شویم و نه چیزی از آنها می فهمیم و هیچ تاثیری هم در روند قصه ندارند به گونه ای که اگر از فیلم بیرون کشیده شوند هیچ اتفاقی در فیلم نمی افتد.

 

با این وصف «بمب؛ یک عاشقانه» اگرچه از نقاط مختلفی که به زعم من بیشتر آنها از بخش فیلمنامه نشات می گیرد و بخش دیگرش راضی نگه داشتن توامان قشر روشنفکر و توده مردم است، ضربه می خورد اما قطعا فیلم دارای ویژگی های خوبی مانند بازی های خوب و ریتم کارگردانی و موسیقی بسیار عالی است و همان طور که در ابتدا گفته شد این فیلم یک اثر میانه است که قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم ماندگار را داشت و می توانست به مثابه بمب عمل کند اما فیلمساز به یک ترقه بسنده کرده است.»

 

 

 

 

  • 13
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش