جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۱۳ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۶۱۰۶
فیلم و سینمای ایران

نگاهی به «به‌وقت شام» ابراهیم حاتمی‌کیا / وصله‌پینه درامی چندپاره با جلوه‌های ویژه

فیلم به وقت شام,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

به‌وقت شام فیلمی سنگین و پرهزینه با جلوه‌های ویژه کامپیوتری و بصری و میدانی است؛ اما ضعف اصلی فیلم در شخصیت‌پردازی، چندپاره‌بودن فیلمنامه و حفره‌ها و ضعف‌هایی است که حاتمی‌کیا کوشیده تا با تکیه ‌بر جلوه‌های ویژه و عکس‌العمل‌ها و هیجان‌ها و آن چیزی که او خشونت ذاتی داعشی‌ها می‌داند، پر کند. همان کاری که این کارگردان در فیلم چ نیز خواسته بود انجام دهد؛ اما آن‌بار نیز مثل همین مورد به‌وقت شام نتوانست ضعف‌های فیلمنامه و شخصیت‌پردازی‌اش را بپوشاند.

 

به‌وقت شام داستان دو خلبان ایرانی که به دست داعش به‌ویژه ملأ عمر چچنی اسیر می‌شوند را روایت می‌کند. مشکل اما نه در سر و شکل این داستان یا هیجانات آن؛ بلکه در این واقعیت ساده است که فیلمنامه به‌وقت شام چندپاره است؛ به عبارت بهتر می‌توان آن را به ‌تکه‌ها و بخش‌های جدا از هم تقسیم کرد؛ بخش‌هایی که به شکل جداگانه نوشته ‌شده است. داستان و نوع روابط پدر و علی در آغاز فیلم کارکردی به‌ جز معرفی شخصیت‌ها و خصوصیات دو چهره اصلی فیلم ندارد.در این بخش شاهد دیالوگ‌هایی مرسوم و کلیشه‌ای حاتمی‌کیا هستیم. این‌که علی می‌گوید من بچه جنگ هستم و پدر همیشه فرمانده بوده و هیچ‌گاه برایش پدری نکرده است البته این حس در فیلم هم به‌جز چند سکانس نشانی از پدر‌بودن به مخاطب نمی‌دهد. داستان پدر و پسر بیش از این دیگر قابلیت ادامه ندارد زیرا در این داستان خانوادگی اتفاق نمی‌افتد. متاسفانه برخلاف حاتمی‌کیا که معتقد است آثارش قصه‌پردازی می‌کند، فیلم به‌وقت شام قصه‌ای ندارد پس باید این ضعف و حفره را پر كرده و آن را به ادامه قصه پیوند بزند. او نقطه اتصال را در جلوه‌های ویژه نبردهای نیروهای سوری و به‌ویژه نیروهای بلال با داعشی‌های تدمر پر می‌کند تا حواس مخاطب از آن به‌ سوی دیگری منحرف شود.

 

فیلم بارها تا مرز پایان پیش می‌رود اما با ترفندی دوباره شروع می‌شود. رسیدن هواپیما به دمشق نقطه پایانی بر فیلم است؛ داستانی که با نشستن هواپیما بدون مشکل می‌توانست به اتمام برسد اما درگیری‌ها و کشتارهای داعشی‌های تحت امر شیخ ممدوح سعدی و فرزندانش که در اسارت سوری‌ها بودند باز هم به لطف جلوه‌های ویژه داستان را به جلو می‌راند. از سوی دیگر حفره اصلی فیلمنامه در نحوه آزادی تعداد کم داعشی‌های اسیر در جمع خیل عظیم نیروهای سوری در هواپیما است. فیلمنامه‌نویس برای منطقی نشان‌دادن و پرکردن حفره‌های فیلمنامه می‌گوید که همسر شیخ ممدوح با چاقو توانست هواپیمایی با آن‌ همه نیروی مسلح و اسلحه و تیربار و نیروی انسانی را تصرف کند؛ اما از آن‌جا که فیلمنامه‌نویس از ارایه جزییات برای نحوه آزادی آنها سر باز می‌زند و با سرهم‌بندی قصه با استفاده از شلوغی و همهمه و ابزار مهم آن یعنی جلوه‌های ویژه ذهن مخاطب را به سوی دیگری جلب می‌کند.

 

این روند چسباندن و وصله قصه‌های تکه‌پاره به این‌جا ختم نمی‌شود و همچنان ادامه می‌یابد. زمانی که هواپیما به تدمر بازمی‌گردد همه ‌چیز با مرگ شیخ ممدوح و خانواده‌اش توسط ابوعمر چچنی ادامه پیدا می‌کند؛ البته حاتمی‌کیا مدعی می‌شود که اطلاعات زیادی از نحوه نگرش و فرقه‌های داعشی ندارد اما چهره‌ای که از شیخ ممدوح نشان می‌دهد بسیار متفاوت از ابو عمر چچنی است. این‌که یک داعشی سوری به مراتب قابل ‌اعتمادتر از یک داعشی خارجی و چچنی است زیرا شیخ ممدوح به وعده‌ آزادی‌اش عمل می‌کند اما ابو عمر چچنی معتقد است كه نباید با دشمن معامله کرد. همین تئوری حاتمی‌کیا باعث می‌شود تا باز هم با حربه و بکارگیری ناجی فیلم یعنی جلوه‌های ویژه و مرگ عجیب شیخ ممدوح با شمشیر و به دست فرمانده چچنی تکه دیگری به فیلمنامه به‌وقت شام وصله بخورد تا داستان شهادت دسته‌جمعی اسرا اتفاق بیفتد. این دستگیری و مرگ احتمالی باز هم می‌توانست پایانی بر فیلم طولانی حاتمی‌کیا باشد اما از آنجا ‌که قهرمان فیلم نباید به این سهولت از قصه خارج شود، حاتمی‌کیا وصله‌ای دیگر بر فیلمنامه می‌زند.

 

با این وصله جدید او می‌تواند قهرمان داستان یعنی علی را از فردی متزلزل به فردی مقید و معتقد تبدیل کند که دیگر از مرگ نمی‌هراسد. پس برای رسیدن به سیر تکامل شخصیت، پدر را از او جدا می‌کند. اگر چه در فیلم پدر چندان هم فردی محکم نشان داده نشده است اما با ایجاد مشکل در تکلم پدر منفعل را از نقش جدید علی برای به پرواز درآمدن هواپیما برای عملیاتی انتحاری توسط ابو عمر چچنی و ام سلما (زن خواننده مسلمان‌شده) خارج مي‌كند و این داستانی است که تا شهادت علی پیش می‌رود.

 

حاتمی‌کیا بیش‌ از حد مقهور جلوه‌های ویژه فیلم‌هایش است. جلوه‌های ویژه اگر به‌درستی در کنار درامی بی‌نقص قرار گیرد، می‌تواند مکمل و تمام‌کننده خوبی باشد و کار را به اثر خوب تبدیل کند اما زمانی که کارگردان مقهور جلوه‌های ویژه شود و بخواهد به بهانه‌های مختلف برای منحرف‌کردن ذهن مخاطب از حفره‌ها و ضعف‌های فیلمنامه و یا با استفاده بی‌رویه در جای ‌جای فیلم از آن سود ببرد، می‌تواند لطمه‌های جبران‌ناپذیر به فیلم وارد کند. کما این‌که حاتمی‌کیا پیش‌ از این هم در «چ» این ضربه را در بکارگیری جلوه‌های ویژه خورده است.

 

مهدی قنبر

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 18
  • 8
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش