پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۴۷ - ۱۲ اسفند ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۲۰۲۸۳۲
فیلم و سینمای ایران

گفت‌وگو با «ناهید رضایی» ،‌کارگردان فیلم‌های «پیرمرد و دریا» و «لیلا»

کم‌بودن مخاطب، ‌دلیلی برای نساختن فیلم‌های خاص نمی‌شود

رضایی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

ناهید رضایی دانش‌آموخته سینما از دانشگاه سن دنی فرانسه است. او پس از تجربه‌های مختلف در عرصه سینمای داستانی به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس، منشی صحنه، دستیار کارگردان و تدوین به سینمای مستند علاقه‌مند شد. او اولین فیلم مستند خود را در سال ۱۳۷۴ به نام «دست‌های کوچک ربابه» ساخت و از آن پس به فعالیت در سینمای مستند مشغول شده. این روزها فیلم‌های مستند «پیرمرد و دریا» و «لیلا»  در گروه «هنر و تجربه» در حال اکران هستند. به همین بهانه با ناهید رضایی گفت‌وگو کردیم که می‌خوانید.

 

‌ چرا موضوع ترجمه در ایران برای شما مهم بود؟

بیشتر از مهم‌بودن، این موضوع کم‌کم برایم جالب شد. دوستی پیشنهاد کرد که فیلمی در مورد ترجمه بسازم و بعد از آن بود که تمرکز و توجهم به این موضوع بیشتر شد. با کمی مطالعه و تحقیق متوجه شدم این موضوع وجوه متنوع و جذابی برای مطرح‌شدن دارد. گرچه سخت می‌شود راجع به آن چیزی گفت یا فیلمی ساخت.

 

‌ سراغ هر یک از بزرگان ترجمه ایران رفتن کار ساده‌ای نیست. چطور هر یک از آنها را مجاب کردید تا جلوی دوربین شما حضور پیدا کنند؟

بله، کار آسانی نبود! حتی انتخاب اینکه چه کسانی در فیلم باشند سخت‌تر از مجاب‌کردن آنها برای حضور در جلوی دوربین بود. ‌نهایتا انتخاب کردم بیشتر از آنکه مترجمان یا کارهایشان را معرفی کنم، به دوره‌های مختلف ترجمه در ایران، مباحث نظری و رخدادهای مهم بپردازم. بنابراین با کسانی صحبت کردم که نسبت به این مسائل اشراف بیشتری داشتند. خیلی دلم می‌خواست با مترجمان محبوب خودم که تعدادشان بسیار بیشتر از آنی بود که در فیلم می‌بینید هم گفت‌وگو کنم، اما در آن صورت فیلم آشفته و پراکنده‌گو می‌شد.

 

‌ اصولا با توجه به پایین‌بودن تیراژ کتاب ‌و ناچیزبودن سرانه مطالعه در ایران‌، جذابیت‌های این سوژه را در کجاها دیدید؟

جذابیت در خود سوژه بود. تعداد مخاطب بیشتر  چنین موضوعی را جذاب نمی‌کند. الان هم بسیاری از سیاست‌گذاران عرصه فیلم مستند بسیار هیجان‌زده جذب مخاطب و بازار و دادوستد با مستند هستند. با این رویکرد ابدا مخالفتی ندارم اگر این امر محدود به موضوعاتی خاص باشد، اما ما که نمی‌توانیم چیزهایی را از زندگی حذف کنیم، چون ممکن است جذابیتشان برای عموم کم باشد! به نظرم این نوع نگاه  سینمای مستند ما را بسیار آسیب‌پذیر کرده است؛ اینکه مردم هرچه می‌خواهند همان را خوب بسته‌بندی کنیم و تحویلشان بدهیم! نه این برای من جذاب نیست. این الگو کار می‌کند، اما فرسوده است.

 

‌ چرا سراغ خانم حکیم الهی رفتید درحالی‌که خیلی مشهور نبودند؟

حدود ٢٠ سال پیش که من این فیلم را ساختم، اصلا مرسوم نبود راجع به آدم‌های معمولی فیلم  مستند ساخته شود.

 

فیلم‌های مستند اغلب خارج از شهر، در روستا‌ها یا مکان‌های خاص ساخته می‌شدند یا در مورد شخصیت‌های برجسته‌ای بودند که مردم کنجکاو بودند چیزهایی در مورد آنها بدانند. در آن روزها در «انجمن مستندسازان» فعالیت می‌کردم و اغلب درباره فیلم‌های مستند با دوستان حرف می‌زدیم. با پیروز کلانتری و صفی یزدانیان تصمیم ‌گرفتیم فیلم‌هایی بسازیم راجع به آدم‌های معمولی که در شهر زندگی می‌کنند. فکر کردیم سه زن را انتخاب کنیم که در تهران زندگی می‌کنند. پیروز فیلمی ساخت درباره بهناز جعفری که آن زمان دختر جوانی بود و تازه بازیگری را شروع کرده بود که بعد اسمش شد «تنها در تهران». من «لیلا» را ساختم که دوتا بچه کوچک داشت و به موسیقی علاقه داشت و هنوز معروفیت امروزش در زمینه موسیقی کودکان را نداشت و صفی فیلم «نسرین» را ساخت که در مورد خانمی بود که از همسرش جدا شده بود و با پسرش زندگی می‌کرد؛ سه نسل متفاوت از زن ایرانی در جامعه مدرن شهری آن روزهای تهران. قرار بود این سه فیلم در کنار هم نمایش داده شوند با عنوان کلی  «در تهران زندگی می‌کنم» که بعدا ارشاد ایراداتی گرفت و هرکدام از فیلم‌ها سرنوشت خود را دنبال کردند. درهرحال کار سختی بود که بخواهی برخلاف جذابیت‌های معمول سینمای مستند سراغ آدم‌های معمولی بروی و مخاطب را درگیر زندگی روزمره آنها بکنی، اما حالا این روزها این خیلی باب است و حرف‌وحدیث‌های فراوانی راجع به زندگی روزمره و اهمیت آن مطرح می‌شود، اما در آن زمان و البته در ایران نسبتا تازگی داشت.

 

‌ چرا این دو فیلم دیر اکران شدند؟

خب دلیلش این بود که من از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بابت نحوه برخوردی که با معرفی و نمایش «پیرمرد و دریا»  در جشنواره «سینما - حقیقت» داشتند دلگیر شده بودم و فیلم را  از مرکز گرفتم و قراردادم با آنها را فسخ کردم و فیلم را دادم به گروه «هنر و تجربه» که اگر اشتباه نکنم یک سالی در نوبت اکران بود! «لیلا» و دو فیلم دیگرم را داده بودم تا در نوبت اکران قرار بگیرند. درهرحال فعلا «هنر و تجربه» تنها امکان اکران فیلم‌های مستند هستند؛ امکانی که حالا با همه مزایا و معایبش دوست داشتم آن را تجربه کنم.

 

‌ اوضاع سینمای مستند این روزها از نظر شما چگونه است؟

من فکر می‌کنم مردم روزبه‌روز علاقه‌شان به دیدن فیلم‌های مستند بیشتر می‌شود، به‌خصوص وقتی که در برنامه‌های تعریف‌شده‌ای آنها را نمایش می‌دهند. البته واقعا در همه‌جای دنیا در قدم اول تلویزیون‌ها هستند که مخاطبان اصلی مستند را پوشش می‌دهند و برای انواع گوناگون مستند برنامه و تعریف دارند. متأسفانه به دلیل ملاحظات سیاسی و دوری تلویزیون ما از زندگی واقعی مردم چنین  اتفاقی نمی افتد. 

 

با وجود اینکه شبکه‌ای به نام «‌مستند» وجود دارد که البته تا حدودی مؤثر است؛ اما نمی‌تواند جریان‌ساز شود. نمایش‌های پراکنده‌ای که از طرف محافل گوناگون اجتماعی یا فرهنگی در سطح شهر برگزار می‌شود، به نظرم نقش خوبی در علاقه‌مندی و آشنایی گروه‌های مختلف مردم با سینمای مستند بازی می‌کنند. این دست نمایش‌ها که اغلب با تحلیل و بررسی فیلم‌ها همراه‌اند، به‌تدریج و در بازتولید خودشان نقش مهمی را در نگاه و انتظار مردم از سینمای مستند به وجود خواهند آورد.

 

‌ بااین‌حال از اکران فیلم در گروه «هنر و ‌تجربه» راضی هستید؟

خب ما افتتاحیه بسیار خوبی داشتیم. افرادی آمدند که اغلب دوست و آشناهای من بودند و کسانی هم از طریق اطلاع‌رسانی در جاهای مختلف؛ اما بعد از آن  بیشتر با سالن‌های خالی روبه‌رو بودیم! این به نظرم، هم خوب است و هم شاید بتوان تغییراتی در آن ایجاد کرد. زمانی که دانشجو بودم و در پاریس زندگی می‌کردم، از اینکه می‌‌توان بسیاری از فیلم‌های قدیمی یا خاص را در سالن‌هایی دید که یکی، دو تماشاگر بیشتر نداشتند، لذت می‌بردم و آرزو می‌کردم در کشور ما هم این اتفاق بیفتد. روز اولی که با اشتیاق به «خانه هنرمندان» رفتم، به افراد معدودی که آمده بودند، خودم را معرفی کردم و گفتم فکر نمی‌کردم مخاطبان این‌قدر کم باشند!  آقای جوانی که در ردیف اول نشسته بود، گفت حالا ممکن بود تعداد خیلی بیشتر باشد؛ اما گمان نمی‌کنم کسی مشتاق‌تر از من برای دیدن این فیلم باشد. این احترام ویژه‌ای که به مخاطب خاص می‌گذاریم، خیلی جالب  است. 

 

در « هنر و تجربه» به من می‌گویند به فعالیت خودتان ارتباط دارد. البته حسن نیت دارند و حتی در زمینه روابط‌عمومی هم توجهاتی دارند؛ اما مگر من بالاخره چقدر می‌توانم دور بیفتم و مردم را برای دیدن فیلم خودم جمع کنم؟! این موضوع سازوکار فکرشده‌تری می‌خواهد که الان پیشنهاد مستقیمی برای آن ندارم. شاید بتوان با یکی، دو سالن مشخص برای این نمایش‌ها برنامه‌ریزی کرد که تمرکز درست تری روی مستند باشد و با توجه به موضوع هرکدام روی جذب مخاطبان آن حوزه فعالیت کرد. الان مثلا برایم مسلم است كه دانشگاه‌ها یکی از مخاطبان اصلی این فیلم‌ها هستند؛ اما اگر همه اینها به من واگذار شود، خوب امکان داشت بدون همیاری «هنر و تجربه» هم در سالن‌های خود آنها این فیلم‌ها را نمایش داد. شاید فعلا در حد همین تجربه کوچک بتوانم بگویم صرف داشتن سالن و یک سایت برای فعالیت‌های «هنر و تجربه» کافی نیست و باید حمایت‌های بیشتری از این گروه سینمایی کرد؛ اما قرار نیست همه‌چیز ناگهان اتفاق بیفتد. همین که الان اولین تجربه‌ها را در این زمینه داريم، برای من جذاب و  بسیار مهم است.

 

فرانک آرتا

 

 

sharghdaily.ir
  • 15
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش