شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۰۹ - ۲۱ اسفند ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۲۰۵۰۸۰
فیلم و سینمای ایران

نیم‌نگاهی به سیمای زن در سینمای ملی؛ از آغاز تا امروز

سینمای ملی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

بیست سال پیش، وقتی کتاب کوچک «سیمای زن در آثار بهرام بیضایی» را نوشتم، هرگز گمان نمی‌کردم روزی خواهد رسید که نه تنها طرح این موضوع به‌عنوان یکی از ویژگی‌های آثار ساخته یا نوشته شده بیضایی ارزیابی خواهد شد، بلکه اصولاً «نقش زنان در سینمای امروز ایران» به صورت یک بحث داغ و مهم اجتماعی درخواهد آمد و معیار قضاوت روشنفکران و اهالی سینما قرار خواهد گرفت. نشریه سینمایی دیگری نوشته بود: زیاده روی در کشمکش‌های جنسیتی در قالب‌های فمینیستی، نشانه نیاز فیلمسازان به دنباله‌روی از جامعه و گیشه است... در این یادداشت زنگ خطر و حقیقتی نهفته است که ممکن است طی دهه آینده سینمای ایران را به نوعی اغراق‌گویی و گزافه‌گزینی در مورد چهره‌های قهرمانان زن فیلم‌ها بکشاند زیرا امروزه یکی از معیارهای ارزش‌گذاری یک اثر سینمایی در ایران، نگاهی است که فیلم و فیلمساز به زن دارد. چنین مقوله‌ای به خودی خود یکی از تضادهای موجود در جامعه‌ ایران است که اصولاً در حال حاضر به‌عنوان یک جامعه‌ تضادپرور و تضادگرا شناسایی می‌شود.

 

جفا به زن از همان آغاز

سخن درباره «جفای سینمای ملی ما به زنان» بسیار است. سینما در دوره‌ای وارد زندگی مردم ایران شد که زن ایرانی، پس از رخوتی طولانی و سکون و سکوتی ممتد توأم با بی خبری مطلق- که منجر به عقب‌ماندگی کامل از قافله‌ جهانی بود- می‌رفت که با گام‌هایی لرزان قدم در راه گذارد و مقصد آگاهی را پی گیرد و با دستی لرزان تر، غبار کهنگی از خود و خانه بزداید و خسته در زیر بار فرهنگی کهنسال و غلیظ شده و سنت‌های دیرسال دیرپا، سهم خود را برای یافتن جایگاهی مناسب طلب کند. سینما، این جادوی قرن بیستم می‌توانست در این فرآیند او را بسیار به کار آید. جلوه‌های تصویری برای کشوری که در آغاز سینما، ۹۰درصد مردمش و ۹۸درصد زنانش بی‌سواد بودند، می‌توانست در حد معجزه برای پذیرش تحولات اجتماعی به نفع زنان کارساز باشد. اما نه تنها چنین نشد، بلکه سینما نقشی کاملاً معکوس بر عهده گرفت. چهره‌ای که سینما از زن ایرانی ارائه کرد، در بهترین شکل، مهر تأیید بود بر تفکر متحجر و تعصب آمیزی که تنها یک چهره و یک نقش رستگار برای زنان می‌شناخت: شهروندی درجه ۲ که مهم‌ترین وظیفه‌اش باز تولید نیروی انسانی و انجام خدمات خانگی و زیستن در حصار بسته‌ خانه است. اگر حصار بشکند و پای بیرون نهد، حاصل کارش جز تباهی جامعه و سیه‌روزی خود، نخواهد بود.

 

این نگرش نه تنها از همان آغاز سینمای ملی را در انحصار خود گرفت، بلکه سال‌ها بعد در شکلی دیگر، موج نو و سینمای روشنفکری را نیز تحت تأثیر قرار داد و آلوده ساخت. پس از انقلاب نیز  فضای سینمای ایران را رها نکرد. جالب آنکه در تمام این زمان‌ها، تصویر ارائه شده در سینما، از سیمای راستین و موجود و واقعی زن ایرانی بسیار دور بود.

 

آ‌نچه من آن را در گفت‌و‌گوها و تحلیل‌هایم از سینمای قبل از انقلاب «عروسکان بی‌تقوا» لقب داده‌ام، به‌عنوان تنها چهره از زن بر پرده‌ سینما‌زاده و تکثیر شده است . سینما از زنان واقعی خالی بود، از مردان واقعی نیز. آنچه بر پرده می‌آمد، فانتزی، آن هم فانتزی فقیر از نوع بسیار مبتذل و فاقد کوچک‌ترین جلوه‌های زیباشناختی بود. هیچ‌کس نفهمید که در این نمایش پوچی و ابتذال قربانی، زن ایرانی است که می‌کوشد موقعیت اجتماعی کهنه و سنتی خود را ارتقا دهد و در این راستا نیازمند آن است که وسایل ارتباط جمعی با نشان دادن گوشه‌هایی از این تلاش برگرفته از حقیقت زندگی او، بتدریج جامعه، بخصوص بخش های سنتی را برای پذیرش دگرگونی آماده کنند.

 

فیلم‌های ایرانی، با اسامی چندش‌آوری مثل هر جایی، شرمسار، گناهکار، رقاصه و... نشخوارگاه امیال سرکوفته‌ جنسی مردان شد و جز این هیچ.دومین مرحله‌ قربانی شدن زنان در سینمای ملی، از این هم غم‌انگیزتر است زیرا این بار فرمان قربانی را روشنفکران و سینمای به اصطلاح پیشرو صادر کرد.

 

در این دوره که با نمایش فیلم قیصر آغاز می‌شود، پای تماشاگران تازه‌ای از نسل جوان روشنفکر به سینمای ایران گشوده شد  و فیلم فارسی به صفحات نقد مجلات معتبر دوران خود راه یافت.

 

اما این سینما نیز به زن جز جفا نکرد و به منظور جذب روشنفکران و جلب تأیید آنان در ژست ستیزه با ابتذال موجود در سینمای آن روز، با یک تقلب فرهنگی، زن را از صحنه‌ کاباره به عزلت صندوقخانه پرتاب کرد و با نادیده گرفتن زن حاضر در ساحت جامعه که با چنگ و دندان و در هزار قالب، هزار جامه و با هزار ترفند و هزار تدبیر سعی در پذیراندن خود و رخنه در حصار دیرسال و ناکارآمد سنت و عادت داشت، نوعی روابط منسوخ و دور ریخته را در ژست ارزش‌گذاری به فرهنگ اصیل در تقابل با پدیده‌های مدرن و به نقل از آنان (وارداتی ـ غربی) به نمایش گذاشت. در سینمای تجارتی پیش از انقلاب با افزودن چاشنی سکس و سپس خلاصه کردن توان زنان در تن و چشم، زنی بر پرده سینما تصویر شد که وجهه‌ بارز او هرزگی بود. در همین سال‌ها در ذهنیت جامعه و حتی تماشاگران این فیلم‌ها، سیمای زن در قالب موجودی برآمده و عامل فساد شکل گرفت و تأثیر خود را در تحولات بعدی سیاسی در ایران نشان داد.

 

زن در سینمای بعد از انقلاب

و اما سینمای بعد از انقلاب که امید می‌رفت امکانی برای عرضه‌ هنر واقعی و سیمای واقعی از زن در سینمای ملی فراهم آورد و با از صحنه خارج کردن فیلم‌های خارجی و بی‌رقیب شدن، به سوی سینمای واقعی گام بردارد، گناه پرده‌دری‌های فیلمسازان قبل از انقلاب را بر دوش زنان نهاد و زنان این بار به آشپزخانه تبعید شدند  و با این تبعید و جابه‌جایی از متن به حاشیه، نقش زنان در فیلم‌های بعد از انقلاب به حضور خنثی، انجام خدمات خانگی، نشستن در مقابل سماور و ریختن چای، سینی به دست در حال خدمت و پذیرایی، اطاعت بی‌قید و شرط از مردان حتی فرزندان ۱۲-۱۰ ساله‌ خود، تقلیل یافت. تضعیف حضور زنان در  سینمای بعد از انقلاب، سینمای ملی را یک بار دیگر تا آستانه ورشکستگی کامل پیش برد که بدون کمک دولت نمی‌توانست روی پای خود بایستد. اما تلویزیون با برخورداری از بودجه ملی، در تمامی آثار ارائه شده و در قالب سریال‌های تلویزیونی این نقش را ادامه و بسط داد. در سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی این دوران، کمتر زنی را می‌بینیم که کار کند. چیزی بنویسد، از سرکار بیاید، در اتوبوس دیده ‌شود و... اگر نقشش مثبت باشد بالای حرف شوهرش یا پدرش حرف نمی‌زند. در آثار جنگی در نقش بدرقه‌کنندگان شادمان و اشک‌ریز شوهران و فرزندان هستند. مورد مشورت نیست. دائم سبزی پاک می‌کند و در آشپزخانه می‌پلکد. البته زنان منفی حساب کارشان جداست و همه شان، بی‌رحم و زیان‌خواه و بی‌منطق و مایه‌ آزار جسم و روح مردان عاقل و شریف و بلندنظر و درویش صفت و استغنا پیشه هستند.

 

البته چه قبل و چه بعد از انقلاب، چند اثر قابل اعتنا نیز داشته‌ایم اما به شمار انگشت‌های دست. چشمه، گاو، یک اتفاق ساده، رگبار، غریبه و مه و چند اثری که در آستانه انقلاب ساخته شدند اما امکان نمایش نیافتند مثل کلاغ و چریکه تارا و مرگ یزدگرد از بهرام بیضایی.

 

بلافاصله بعد از پایان جنگ چند فیلم خوب ساخته شد و چند فیلم سانسور زده هم اجازه نمایش یافت. آثاری نظیر نرگس، شاید وقتی دیگر و باشو غریبه کوچک هم اجازه نمایش گرفت. هنگامی که نقدهای مربوط به این فیلم‌ها را خواندم متوجه شدم در همان کتاب کوچک سیمای زن، روی دُمل دردناکی انگشت گذاشته‌ام که بزودی سر باز خواهد کرد و عقده بیرون خواهد ریخت شاید به همین دلیل کتاب با وجود حجم کمش دو سال در محاق توقیف ماند.

 

با پایان جنگ و گشایش نسبی  در فضای سیاسی، زمزمه‌های اعتراض‌آمیز زنان در بیشتر زمینه‌ها، اینجا و آنجا شنیده می‌شد. در سینما نیز زنان هنرمند علاقه‌مند به سینما، حذف زن از مقابل دوربین را با حضور گسترده در پشت دوربین جبران کردند. زنان نخست در تلویزیون و در قالب مستندساز و دستیار کارگردان، طراح، مدیر صحنه، گزارشگر و فعالیت هایی از این دست اعلام حضور کردند و با پایداری و پافشاری و صبوری در مقابل اهانت‌ها و خوارشماری‌های بسیار، عاقبت دژ به ظاهر تسخیرناپذیر سینما را به‌عنوان سینماگر بر خود گشودند. پوران درخشنده با فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» سر فصل این آغاز است و پس از آن فیلم «نرگس» اثر رخشان بنی‌اعتماد آغاز نگرشی جدید به زن سینمای ملی است که این بار از منظر نگاه زنان نشان داده می‌شود.

 

به این ترتیب واکنش اعتراض‌آمیز زنان سینماگر به سیمای غیر واقعی از زن در سینمای ملی ساخته‌هایی از خود آنان است. زنان سینماگر با اعتماد به نفس برگرفته از دانایی و توانایی حرفه‌ای و نگاهی مهم از موشکافی زنانه با‌ وجود بایدها و نبایدها که کار فیلمساز ایرانی را برای ساختن یک فیلم خوب تا حد معجزه مشکل می‌کند در سینمای ایران اعلام حضور می‌کنند و با آنکه تنها ۱۰سال از آغاز حضور آنان می‌گذرد در صف فیلمسازان مطرح ایرانی در سطح جهانند. رخشان بنی‌اعتماد با آثاری چون بانوی اردیبهشت، روسری آبی و زیر پوست شهر که بعد از نرگس آنها را ساخت و مستندهایی چون شهرک فاطمیه و...

 

تهمینه میلانی و یاسمین ملک نصر و منیژه حکمت نیز با برخی آثار خود و مردان سینماگر هم با ساختن آثاری چون سگ کشی، زینت، طوطیا، غزال، کاغذ بی‌خط، من ترانه پانزده سال دارم و آثار دیگری که در راه است، نقش سنتی زنان را به چالش کشیدند. ایران امروز تنها در عرصه‌ دستیابی به جامعه مدنی در حال تحول نیست. در عرصه‌ فرهنگ و هنر نیز در تب و تاب و دگرگونی است. زن این نیمه کامل هستی آرام آرام در همه جا اعلام حضور می‌کند.

 

شهلا لاهیجی

 

iran-newspaper.com
  • 16
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش