در شرایطی که کمتر از یک هفته به آغاز سال نو باقی مانده و فیلمهای اکران نوروز همین امروز و فرداست که نمایش خود را آغاز خواهند کرد، نگاهی حتی گذرا به وضع اکران فیلمهای ایرانی در سالی که در روزهای پایانیاش هستیم، حکایت از موفقیت نسبی این سینما دارد. شرایطی که در وهله نخست، بیش و پیش از هر چیزی میتواند شمایی کلی از ذائقه و سلیقه عمومی سینمای تجاری ایران را ترسیم کند. سلیقهای که بعد از اقبال و فروش بالای فیلمهایی چون فروشنده، ابد و یک روز و حتی بادیگارد، دوباره بازگشته به سمت کمدی تا برای هزارویکمینبار ثابت شود سینماگر ایرانی برای حسابوکتابکردن و گلیم از آب بیرون کشیدن چارهای جز غلطیدن به آغوش سینمای امتحان پسداده و پرفروش کمدی ندارد... این نتیجه که با مروری کلی بر وضع فروش فیلمهای امسال به دست میآید، چنان غمانگیز است که حتی امید ساختن یک بنای نو را نیز بیحاصل جلوه میدهد.
اینکه در جدول پرفروشترین فیلمهای امسال پنج فیلم کمدی ردههای نخست تا پنجم جدول پرفروشها را به خود اختصاص دادهاند، نشان از وضعیتی تکراری دارد که در تمام سالهای اخیر به وقوع پیوسته و هر بار هم گفته شده که این اتفاقی عادی است که در هر جای دیگر دنیا هم میتواند رخ دهد؛ درحالیکه واقعیت چیزی غیر از این است و در دیگر نقاط دنیای پیشرفته، یک کمدی هم همان قدر امید موفقیت دارد که یک درام خانوادگی- مثلا.
اما اینجا موفقیت در کمدی معنا مییابد و این وضع و حال مردم این سامان را خطرناک جلوه میدهد...پرفروشترین فیلم در این بین نهنگ عنبر ٢ با فروش نزدیک به ٢١میلیارد تومان است که در ضمن عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را نیز به خود اختصاص داده است. آینه بغل با نزدیک به ٢٠میلیارد تومان در رتبه دوم قرار گرفته و گشت ٢ نیز با فروش ١٩میلیارد و ٧٨١میلیون تومان، خوب، بد، جلف با ١۶میلیارد و ٢٨٨میلیون تومان و اکسیدان با ١٠میلیارد و ٧۵٧میلیون تومان در ردههای بعدی جدول فروش جای گرفتهاند.
نکته جالب اینکه فیلم ششم فهرست هم که ساعت ٥ عصر مهران مدیری است، یک جورهایی کمدی به شمار میآید. نکته مهم دیگر هم این است که دو فیلم در بین سه فیلم که بالاترین رقم فروش را به خود اختصاص دادهاند، در پی موفقیت نخستین قسمت ساخته و با اقبال مواجه شدهاند؛ فیلمهای نهنگ عنبر و گشت ارشاد که هر دو در سال اکرانشان عنوان پرفروشترین فیلم آن سال را نیز از آن خود کرده بودند.
آیا سینمای ایران ورشکسته است؟!
امسال نهنگ عنبر ٢، گشت ٢، خوب بد جلف، آینه بغل و اکسیدان بیش از ١٠میلیارد تومان فروختند و فیلمهای ساعت ٥ عصر، خالتور، رگ خواب، زرد، ماجرای نیمروز، خفهگی و ثبت با سند برابر است نیز بین سه تا ١٠میلیارد.اینها فیلمهایی هستند که میشود گفت هزینه تولیدشان را در اکران درآورده و شاید سودی هم کرده باشند. این یعنی که از نظر اقتصادی ١٢ فیلم سینمای ایران از طریق گیشه توانستهاند هزینههای انجام شده را برگردانند و اگر چرخه مالی درستی بر مناسبات اقتصادی این سینما حاکم بود، یعنی که فقط و فقط این ١٢تهیهکننده میتوانستند با فراغ بال دست به ساخت فیلمی جدید بزنند.
آماری هولناک که میتواند کل اقتصاد غیرشفاف سینمای ایران را زیر سوال ببرد. این آمار یعنی بین حدود ٧٠ فیلم اکران شده پنجاه و شش هفت فیلم قادر نبودهاند هزینههای انجام شده را در گیشه بازگردانند و اگر قایل به این باشیم که نیمی از این فیلمها که حدود ٢میلیارد فروخته و در کنارش از مجاری ویژهای چون رسانههای تصویری و... هزینه و درآمدشان را سربهسر کردهاند، اما این واقعیت که حدود ٣٠ فیلم در یکسال شکست کامل خوردهاند، سیمای یک سینمای ورشکسته را به سینمای ایران میبخشد...
بخندان و پول پارو کن!
زمین بازی سینمای ایران کمدی است، یعنی که تنها سینمایی که میتوان انتظار موفقیت اقتصادی تضمینشدهاش را داشت؛ سینمای کمدی است. این سینماست که شما اگر نویسنده باشید و فیلمنامهای با هر کیفیتی در این ژانر بنویسید، میتوانید مطمئن شوید که تهیهکننده فیلمنامه را از شما خواهد خرید. سیطره سینمای کمدی بر کلیت سینمای ایران اما منحصر به امروز و دیروز نیست. الان سالهاست این نوع سینما موفقترین روزها را به چشم دیده؛ که آمارها بهخصوص در سالهای اخیر شاهد این مدعاست.
اینکه در بین چهار فیلم پرفروش سال ٩٤ سه فیلم نهنگ عنبر۱ به کارگردانی سامان مقدم، ایران برگر ساخته مسعود جعفری جوزانی و در مدت معلوم به کارگردانی وحید امیرخانی به ژانر کمدی اختصاص داشتند؛ که میشود ٧٥درصد پرفروشترینهای سال. اینکه در سال ٩٦ از بین ٦٠فیلم اکران شده با اینکه فقط ١١فیلم کمدی بود، اما همین ١١فیلم در گیشه غوغا کرده و از مجموع ۱۵۶میلیارد تومان فروش کلی، ۴۸میلیارد تومان فروخته بودند که نشان میداد یکششم فیلمها که کمدی بودند حدود یکسوم از درآمد حاصل از گیشه سینما را به دست آورده بودند.
تازه؛ این همان سالی است که از آن بهعنوان سال وقفه در سیطره کمدی نیز نام برده شد و فیلمهای فروشنده و ابد و یک روز و بادیگارد در گیشه موفق شدند. فروش امسال هم تکرار همین داستان است با این تفاوت که به نظر میرسد سیطره کمدی پررنگتر هم شده و علاوه بر اینکه ٦فیلم نخست جدول فروش کمدی هستند؛ همچنین مجموع فروش فیلمهای کمدی بیش از ٨٠درصد کل فروش سینمای ایران را نیز به خود اختصاص داده است...
چرا فیلم میسازیم؟!
وقتی بیش از نیمی از فیلمهای سینما در یکسال بهطور کامل و محض شکست میخورند، نمیتوان پرسید که تهیهکنندگان شکستخورده را چه انگیزهای وادار به ساخت اثری دیگر میکند؟ آیا خود این مسأله مهر اثباتی بر وجود و حضور افراد و سرمایههای غیرشفاف و مبهم در این سینما نیست؟
سینمای ایران مثل تمام دنیا نیست که با پول مردم -که از گیشه به دست میآید- ادامه مسیر دهد. با اینکه در سالهای اخیر سینمای ما نیز تلاش کرده تا فاصله نجومیاش را با جریان روز دنیا کاهش دهد، با اینکه سیاستگذاریهای فرهنگی سالهای اخیر موجب شده تا اوضاع به مراتب و بارها و بارها بهتر شده و گامها به جلو برداشته باشیم و با اینکه مناسبات مالی و حرفهای شفافتر و بسامانتری را در سینما شاهدیم و شمار پشتپردههای شگفتانگیز و دیدنی و شنیدنی این سینما کاهش ملموسی پیدا کرده، اما باز چنان با سینمای دنیا فاصله داریم که گاه حس میشود در دو فضا، دو دنیا و دو کهکشان متفاوت نفس میکشیم.
پدیده یا اتفاقی که در سینمای دنیا یک امر بدیهی است، اینجا به شکل موردی تجملی و حاشیهای جلوه میکند.جالب اینکه هر جور به این قضایا نگاه کنیم باز ناچاریم به همان نقطه آغازین برگردیم و به عبارت بهتر ریشه این تفاوتهای بنیادین را میتوان در مناسبات مالی حاکم بر سینمای ایران ریشهیابی کرد. مناسباتی که باید با قواعد تثبیتشده و امتحان پس داده بازار رقم بخورد، اما ما در سینمای ایران با قواعد و قوانینی طرف هستیم که نه مبتنی بر قواعد بازار و واجد محاسن این نوع نگاه اقتصادی است و نه اینکه محاسن اقتصاد دولتی را با خود دارد.
درواقع ما از هر دو دیدگاه اقتصادی محاسنش را کنار انداخته و معایبش را برداشتهایم و در سینمایمان به کار بردهایم.از بازار آزاد فقط و فقط وجه رقابتی و برد به هر طریق را انتخاب کردهایم و از نگاه دولتمحور هم جنبههای عدالتمحور را فراموش کرده یا نادیده گرفته و رو آوردهایم به وجوه غیرشفاف این نوع اقتصادی. چنین شده که این اقتصاد غیرشفاف و مبهم تمام وجوه و جوانب این سینما را از تولید تا پخش زیر سایه قرار داده و فضایی غبارآلود و مبهم آفریده که نتیجهاش را در سینمای این روزها میبینیم.
سینمایی که نه دولتی است و نه خصوصی. هم از بودجههای نهادهای مختلف تغذیه کرده و هم اینکه ادعای استقلال میکند. شتر گاو پلنگی که نه شتر است، نه گاو و نه پلنگ. سینمایی بیریشه که یادآور سفرهای است که عدهای پاش نشسته و از نعمات این سفره بهرهمند میشوند و شگفت که طمع چنان تحت تأثیرشان قرار داده که اجازه نزدیک شدن کسی دیگر غیر خودشان را نیز به این سفره نمیدهند...
به همین دلیل هم هست که میبینیم تعاریف و قواعد در اینجا با دیگر سینماهای فعال دنیا تفاوت دارد. تهیهکننده چون به واسطه مناسبات مالی ناسالم سودش را در مرحله تولید برده، بیش از اینکه در پی اکران مناسب فیلمش یا حتی پیش از آن، در پی تولید یک اثر ارزشمند باشد، کاری به این چیزها ندارد. چنین میشود که چرخه نرمال سینما مبتنی بر مسیر طبیعی تولید، توزیع و بازتولید شکل نمیگیرد. به همین دلیل نیز هست که تهیهکنندگانی را در این سینما میبینیم که فیلمهای پرهزینهای تولید میکنند و بعد از اینکه آن فیلمها در گیشه شکستهای مفتضحانهای میخورند، بی اینکه خم به ابروی تهیهکننده آید، مسیر حرفهای خود را امتداد داده و به انباشت فیلمهای نمایش داده نشده و شکست خورده سالبهسال ادامه میدهد.
آیا فکرش را کردهاید که فارغ از موفقیت ١٢-١٠ فیلم که در سال فروشهای بالای هفت هشت میلیاردی را تجربه میکنند، بقیه تهیهکنندگان را چه انگیزههای مادی به ادامه کار ترغیب میکند؟ آیا منطقی است تهیهکنندهای سالهای متمادی و متوالی ضرر روی ضرر انباشته کند و باز هم مشتاق ادامه روند کاریاش باشد؟ آیا ادامه این روند به این معنا نیست که سود تهیهکنندگان و انگیزه آنها برای ادامه این کار از جایی غیر از گیشههای فروش تأمین میشود؟
یکبار در نوشتهای گفتم و بسیار هم مورد انتقاد قرار گرفتم که در پی این مسائل میبینیم که در سینمای ایران روند کار بسیار ساده پیش میرود: به هر دلیل، با هر انگیزهای سرمایهگذاری پیدا میشود یا اسپانسری که میخواهد نامی، برندی یا کالایی را تبلیغ کند. حالا جناب تهیهکننده از هر یکمیلیارد دریافتی اگر سخاوتمند باشد ششصد هفتصدمیلیون تومان را صرف ساخت فیلم میکند و بقیهاش را هم بهعنوان دستمزد خودش برمیدارد.
این یعنی سود در تولید. یعنی فیلم اگر یکمیلیون تومان هم نفروشد باز چیزی از جیب تهیهکننده نرفته است و او سود مناسب خود را از این پروژه برده است. این یعنی که دیگر انگیزه چندانی برای ارایه مناسب و تبلیغات تهییجکننده برای فیلم وجود ندارد. یعنی که اگر انگیزه شخصی کارگردان برای ساخت فیلمی قابل قبول را کنار گذاریم، از سوی تهیهکننده حتی انگیزهای برای ساخت یک فیلم خوب یا جذاب نیز وجود ندارد. فیلم هر کیفیتی داشته باشد و هر قدر بفروشد یا نفروشد، تهیهکننده سودش را کرده و چنین میشود که سینما به روزی میافتد که الان هست.
درسهای گیشه
جدول فروش فیلمهای امسال حاوی درسهای مهمی است، درسهایی که میتواند برای سینمای ایران بسیار آموزنده باشد و سرمشقی برای فردای سینمای ایران در اختیار دستاندرکاران قرار دهد...
اینکه دو فیلم از بین سه فیلم پرفروش سینمای امسال، یعنی دو فیلم نهنگ عنبر ٢ و گشت ٢ فیلمهایی هستند که در ادبیات سینمایی دنیا با عنوان دنبالهسازی ازشان یاد میشود؛ اینکه سینمای اجتماعی هم اگر خوب ساخته شود این قابلیت را دارد که بفروشد و این را در حضور فیلمهای اجتماعی در بین فیلمهای پرفروش سال میبینیم و بسیار درسهای دیگر همه و همه آموختههایی هستند که از مرور فهرست پرفروشهای سال میتوان به دست آورد...
دنبالهسازی در سینمای جهان اتفاقی همیشگی و امتحان پس داده است و همه ساله دهها فیلم مختلف بهعنوان دنبالههای آثار موفق و پرفروش ساخته میشود که فقط در یکی دوسال اخیر میتوان اسپایدرمن، آیرون من، دزدان دریایی کارائیب، من نفرتانگیز، آلوین و... را نام برد. در جدول پرفروشهای امسال سینمای ایران نیز این اتفاق افتاده و دو فیلم نهنگ عنبر ٢ و گشت ٢ بهعنوان دنبالههای دو فیلم پرفروش در صدر جدول فروش ایستادهاند.
نهنگ عنبر ساخته سامان مقدم با بازی رضا عطاران، مهناز افشار و رضا ناجی در سال ٩۴ با فروشی در حدود ٧میلیارد تومان چندمیلیارد تومان بیشتر از فیلم دوم جدول پرفروشترین فیلمهای سال فروخته بود و گشت ارشاد نیز که آن را سعید سهیلی با تیم بازیگری جذاب حمید فرخنژاد، پولاد کیمیایی و ساعد سهیلی در سال ٩٠ جلوی دوربین برده بود، در آن سال با فروشی بالغ بر یکمیلیارد و ۵٣٣میلیون تومان رکورد خارقالعادهای بر جای گذاشت و مدتهای مدیدی رکورددار فروش سینمای ایران بود.
حالا در جدول امسال به نظر میرسد با فروش شگفتانگیز دنباله این دو فیلم یعنی نهنگ عنبر ٢ و گشت٢ که هر دوی این فیلمها بالاتر از ٢٠میلیارد تومان فروختهاند و علاوهبر جدول فروش امسال در جدول فروش کل تاریخ سینمای ایران نیز جزو سه فیلم نخست هستند، دلیل رویکرد سینمای ایران به دنبالهسازی برای کمدیهای موفق و محبوب توجیهپذیر است، بهخصوص اگر کمی با دقت جدول پرفروشهای تاریخ سینمای ایران را مرور کنیم، میبینیم که دیگر دنبالههای سینمای ایران چون مجموعههای اخراجیها و رسوایی نیز به موفقیتهای بالای مالی رسیدهاند و تنها در میان دنبالههای ساختهشده برای فیلمهای پرفروش میتوان فیلم رسوایی٢ ساخته مسعود دهنمکی را بهعنوان فیلمی شکستخورده حساب کرد که البته آن فیلم نیز به صورت کلی نمیتواند فیلمی شکست خورده ارزیابی شود و در سال اکران رسوایی ٢ این اتفاق به این دلیل رخ داد و فروش این فیلم به این دلیل شکست قلمداد شد که نتوانست توقعات فراوانی را که ایجاد کرده بود، پاسخ گوید؛ وگرنه فیلمی با فروش بالای ٤میلیارد تومان که بیش از دو برابر متوسط فروش سال نمایشش فروخته بود را نمیشود شکستخورده بهشمار آورد.
دیگر نکته مهم و آموزنده جدول پرفروشهای امسال جایگاه فیلمهای اجتماعی است. در تمام این سالها چنین گفته شده که تعمدی در کار است تا فیلمهای کمدی بفروشند و این را در نقطه مقابل موفقیت سینمای اجتماعی قرار دادهاند و از این طریق یک دوگانه شکل گرفته با این مضمون که موفقیت یکی از این ژانرها به معنای شکست آن دیگری خواهد بود؛ از اینرو که در اجتماع مضمونزده ایران سینمای اجتماعی دارای نوعی ارزش و احترام ذاتی محسوب میشود، این پندار شکل گرفته که فروش کمدی ضدارزشی است که عامدانه برای از بین بردن انتقاد و اعتراض در سینمای اجتماعی به آن دامن زده میشود. جدول فروش امسال اما نشان از این دارد که موفقیت این دو ژانر ارتباطی با هم ندارد و هر دو میتوانند فیلمهای موفقی حاصل آورند؛ البته اگر خوب ساخته شوند...
این که بعد از فیلمهای کمدی بالانشین جدول، فیلمهای رده ششم به بعد را فیلمهایی با مضمون اجتماعی تشکیل میدهد؛ نکته مهمی است. رگ خواب با ٤میلیارد و ٩٢٨میلیون تومان، زرد با ٤میلیارد و ۴٩٢میلیون تومان، ماجرای نیمروز با فروش ٤میلیارد و ٣٢٣میلیون تومان، خفهگی با ٣میلیارد و ٣٢٩میلیون تومان و زیر سقف دودی با ٢میلیارد و ٨٠۶میلیون تومان پنج فیلم بعدی جدول پرفروشهای سال هستند. این علاوه بر ترسیم نوعی موفقیت برای هر دو ژانر غالب سینمای ایران، نشان از یک کمبود بزرگ در سینمای ایران هم دارد که جز نبود تنوع در این سینما نیست.
در حقیقت در سینمای ایران یا فیلم کمدی ساخته میشود یا اجتماعی و این فقر تنوع در نگاه به سیاهه فیلمهای امسال که امکان پیوستن به باشگاه میلیاردیها را داشتهاند، بیشتر جلوه میکند. بعد از فیلمهای پرفروش بالای جدول، فیلمهای نگار، سارا و آیدا، خانه دختر، برادرم خسرو، قهرمانان کوچک، سه بیگانه، ملی و راههای نرفتهاش، آباجان، خالتور، مادر قلب اتمی، تابستان داغ، ایتالیا ایتالیا، پا تو کفش من نکن، من و شارمین، بیستویک روز بعد، یکروز بخصوص، ویلاییها و تیک آف فروشهای بعدی را داشتهاند. این فیلمها که همگی به فروشهای میلیاردی رسیدهاند؛ همگی جزو دو ژانر غالب سینمای ایران هستند؛ البته به جز سه فیلم ویلاییها، قهرمانان کوچک و نگار....
پولاد امین
- 12
- 3