پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳
۰۷:۴۲ - ۲۷ فروردین ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۱۰۴۲۳۳
فیلم و سینمای ایران

رخ به رخ با آیدا پناهنده که از نمایش فیلم‌های کوتاهش می‌گوید

آیدا پناهنده,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

آیدا پناهنده در سال‌های اخیر به‌عنوان یک سینماگر زن که با دو فیلم اولش توانایی خود در عرصه فیلمسازی را به اثبات رسانده، خود را در سینمای ایران تثبیت کرده است. اما بد نیست بدانیم که این کارگردان ٤٠ساله سینما را از ۱۱‌سال قبل با ساخت فیلم‌های کوتاه آغاز کرده است. آیدا پناهنده که به تازگی اکران فیلم سینمایی اسرافیل را به پایان رسانده و البته هنوز مجموعه فیلم‌های کوتاهش را درحال اکران دارد، دارای مدرک کارشناسی در رشته سینما (گرایش فیلمبرداری) و کارشناسی‌ارشد در رشته سینما از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران است.

 

پناهنده کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی چندین فیلم کوتاه داستانی، مستند، ویدیویی و تله‌فیلم را در کارنامه دارد. ناهید نخستین ساخته بلند سینمایی او به‌شمار می‌رود که بعدتر با اسرافیل این کارگردان را به‌عنوان نامی مطرح در سینمای ایران تثبیت کرده‌اند، به‌خصوص که ناهید به‌عنوان نخستین فیلم بلند سینمایی پناهنده در بخش نوعی نگاه شصت‌وهشتمین جشنواره کن به نمایش درآمد و این فیلم در جشنواره کن و در بخش نوعی نگاه برنده جایزه آینده نویدبخش شد که این اتفاق گامی مهم برای پناهنده بود.

 

جایزه بهترین فیلم کوتاه برای فیلم آن دست‌ها در بخش نگاه نو جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران، برنده دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه کوتاه داستانی برای فیلم روشنایی‌های شهر در جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران، جایزه بهترین فیلم کوتاه داستانی برای فیلم تاج خروس در دوازدهمین جشن خانه سینما، جایزه بهترین کارگردانی و استعداد جوان در جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران برای فیلم تاج خروس، یاس زرین بهترین فیلمنامه تلویزیونی مشترک با ارسلان امیری برای آبروی از دست رفته آقای صادقی در نخستین جشنواره ویدیویی یاس تهران و تندیس بهترین کارگردانی و فیلمنامه مشترک با ارسلان امیری برای فیلم آبروی از دست رفته آقای صادقی در سومین جشنواره تلویزیونی جام جم شماری از جوایز و افتخارات این سینماگر به شمار می‌آیند. آیدا پناهنده در گفت‌وگوی زیر به بهانه اکران فیلم‌های چراغ‌های خورشیدی، گلدان‌های زمستانی، تاج خروس و روشنایی‌های شهر به سوالاتی درباره فیلم‌های کوتاهش پاسخ داده است...

 

  خانم پناهنده! شما تقریبا در تمام فیلم‌های کوتاه‌تان به مضامینی درباره پایمال‌شدن حقوق زنان و رفتار بدی که همسران و حتی پسران‌شان با آنها دارند، توجه نشان داده‌اید، نکته‌ای که در نخستین فیلم بلند شما ناهید هم دیده می‌شود. در فیلم‌های شما به نظر می‌رسد مردان و زنان همدیگر را درک نمی‌کنند. می‌توانید بگویید آیا نگاه‌تان نسبت به جایگاه زنان در جامعه و خانواده به همین شکل است که در فیلم‌های‌تان دیده می‌شود یا شما هم از آن سینماگرانی هستید که معتقدید مضامین فیلم‌ها را نباید به نگاه شخصی فیلمساز تعمیم داد و خیلی وقت‌ها مناسبات حرفه‌ای و دلایل دیگر بیش از باورهای یک فیلمساز در مضمون فیلم‌های او نقش دارند...

 

البته من نمی‌دانم آن موردی که شما درباره پایمال‌شدن حقوق زنان به آن اشاره کردید، در کدام فیلم من هست و حداقل این‌که من چنین مضمونی را در فیلم‌های کوتاه و بلندم سراغ ندارم. حداقل این‌که به این شدت که شما می‌گویید به چنین نگاهی نپرداخته‌ام. در کل می‌توانم بگویم فیلم‌های کوتاه من می‌تواند نگاهی باشد به مسائلی چون بحران روابط و شکل نگرفتن رابطه یا تنهایی آدم‌ها و مواردی از این قبیل.

 

  درباره رابطه مادران و پسران چه؟

حتی در این رابطه هم فیلم‌های من این‌گونه نیست که در این رابطه متقابل این فقط پسرها باشند که دست به آزار مادرها می‌زنند. به باور من در برخوردهایی از این نوع، خیلی از مواقع مادرها هم مقصرند و آنها هم در شکل دادن به یک رابطه عاطفی نرمال، به دلایل متفاوتی، ناتوانند. درواقع من در فیلم‌هایم تلاش کرده‌ام نگاهی منصفانه به این موارد داشته باشم. اگر در فیلم «ناهید» همسر سابق ناهید، مردی است که به دلایل مختلف ناهید را آرام نمی‌گذارد، از سوی دیگر همسر جدیدش هم هست که مردی معتدل، آرام و در جست‌وجوی محبت است. در اسرافیل هم به همین شکل می‌توان مردهایی با ابعاد مختلف و متفاوت و حتی متضاد شخصیتی پیدا کرد. پس به جرأت می‌توانم بگویم من هیچ گاه نگاه افراطی و ضدمرد نداشته‌ام و ندارم...

 

  در فیلم‌های بلندتان لوکیشن‌های به نسبت جدید یکی از ویژگی‌های فیلم‌های‌تان را شکل می‌دهند، هم در ناهید و هم در اسرافیل، داستان در فضای بومی شمال ایران رخ‌می‌دهد، درحالی‌که در فیلم‌های کوتاه‌تان این نگاه بومی وجود ندارد. می‌شود در این مورد صحبت کنید که دلیل آن چه بوده است؟

بعضی وقت‌ها در سینما با دلایلی بسیار ساده سروکار داریم. مثلا در پاسخ به این پرسش شما صادقانه می‌توانم بگویم دلیل این‌که فیلم‌های کوتاهم در لوکیشن‌های بدیع نمی‌گذرند این است که موقع ساخت این فیلم‌ها پول کافی نداشته‌ام و باید با بودجه بسیار کم، در مدت زمانی محدود فیلمبرداری را تمام می‌کردم.

 

  شما در فیلم‌های بلندتان از آنهایی هستید که نشان داده‌اید کار با ستارگان سینما یا حداقل چهره‌های شناخته‌شده را ترجیح می‌دهید. در فیلم‌ کوتاه چراغ‌‌های خورشیدی نیز از ٢ بازیگر چهره استفاده کردید. این درحالی است که تا قبل از این فیلم و در مقاطع آغازین کارنامه‌تان بازیگران غیرچهره برای‌تان بازی کرده بودند.

 

آیا دلیل رفتن سراغ این بازیگران آن بود که فکر می‌کردید به فیلم‌تان سروشکل حرفه‌ای‌تر می‌دهند؟ یا به‌عنوان تمرین برای ساخت فیلم بلندتان تصمیم گرفتید این‌بار سراغ بازیگران سینمایی بروید؟

هیچ‌کدام از این دلایل در این مورد مصداق ندارد. در این‌جا هم پاسخ بسیار ساده است. دلیلش این بود که دنبال زن و مردی حدودا ٤٠ ساله بودم و در میان بازیگران کمتر حرفه‌ای که سراغ داشتم، کسی را نمی‌شناختم که بتواند زیروبم‌های حسی زن و شوهر چراغ خورشیدی را به خوبی بیان کنند، برای همین از فرهاد اصلانی و پانته‌آ بهرام خواستم همراهی‌ام کنند.

 

  در سینما بارها و بارها با این نکته روبه‌رو شده‌ایم که معمولا در فیلم‌های کوتاه بازیگرانی خاص برای فیلمسازان بازی می‌کنند، حتی ممکن است در این فیلم‌ها درخشان هم ظاهر شوند. اما وقتی همان فیلمساز سراغ ساخت فیلم بلند می‌رود، دیگر از آن بازیگران استفاده نمی‌کند و رو می‌آورد به یک‌سری بازیگر شناخته‌شده‌تر.

 

می‌توانید بگویید در این زمینه به نظرتان دلیل اصلی چیست؟ به اعتقاد شما دلیلش این است که بازیگران فیلم کوتاه توانمندی کافی برای بازی در فیلم بلند را ندارند یا این اتفاق دلیل دیگری دارد؟

این‌جور چیزها را نمی‌شود با قواعد و قوانین کلی توضیح داد. در چنین موردی هر فیلمسازی می‌تواند دلایل خودش را داشته باشد. اما اگر بخواهم ریزتر به مورد خاص کارنامه و فیلم‌های خودم اشاره کنم، باید بگویم در فیلم‌های کوتاه اولیه‌ام بسیاری از آنهایی که بازی کرده بودند، اساسا نابازیگر بودند، به همین دلیل وقتی سراغ ساخت فیلم بلند رفتم، حس کردم اینها مناسب سینما نیستند. در نقطه مقابل هم البته تجربه‌هایی دارم و مثلا با رضا بهبودی و ناز شادمان در فیلم بلند تلویزیونی‌ام کار کرده‌ام و خیلی هم دلم می‌خواست در فیلم‌های سینمایی‌ام هم کنارم باشند که به‌هرحال هر بار به دلایل مختلف کاری و زمانی ممکن نشده است.

 

  زمانی گفته بودید تعدادی طرح و فیلمنامه کوتاه دارید که می‌خواهید آنها را بسازید، اما تا آن زمان موفق به ساخت‌شان نشدید. آیا الان که پای شما به عرصه فیلم بلند باز شده است، هنوز هم به این فکر می‌کنید که اگر شرایط مهیا شد آن فیلم کوتاه‌ها را بسازید؟

به‌هرحال بخشی از آن ایده‌ها و قصه‌های کوتاهی که می‌گویید در فیلم‌های بلندم ناهید و اسرافیل حضور دارند و ایده‌های دیگر نیز حتما خودآگاه و ناخودآگاه به فیلم‌های بعدی‌ام انتقال خواهند یافت، حتی خیلی‌ها به من از اشتراکات چراغ خورشیدی و اسرافیل گفته‌اند که من خودآگاهانه آنها را در نظر نگرفته بودم، اما شما آنها را می‌توانید به‌خوبی پیدا کنید، به‌هرحال باید بگویم تمرکزم از این به بعد روی فیلم‌های بلندم خواهد بود.

 

  به نظر می‌رسد فیلم کوتاه گلدان‌های زمستانی با همه کارهای دیگرتان تفاوت دارد و حتی می‌توان گفت فضای داستان که به سال‌های دور برمی‌گردد، این نکته را به ذهن می‌آورد که انگار با یک کار سفارشی طرف هستیم. درست است؟

نه اصلا. اتفاقا فیلمنامه گلدان‌های زمستانی را خودم به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی پیشنهاد دادم و این سناریو به هیچ وجه سفارشی نبود. در حقیقت می‌توانم بگویم فیلمنامه را به‌نوعی براساس زندگی پدر و مادرم در روزهای منتهی به انقلاب۵۷ نوشته بودم و خیلی هم آن فضا و اتمسفر ویژه آن روزها و سال‌ها را دوست داشتم. آن اضطرار و حس سرگشتگی‌ای که برخی آدم‌ها در آن روزها داشتند و زندگی آرام‌شان بی آن‌که بخواهند، داشت دستخوش تغییر بنیادی می‌شد، برایم جذاب بود.

 

  آیا اکران فیلم‌های کوتاهی که تقریبا ١٠، ١١ ‌سال از زمان تولید آنها گذشته، برای‌تان جذابیت دارد؟

حقیقتش نمی‌دانم به این پرسش چه پاسخی بدهم. شاید جذابیتش در این وضع و حال برایم خیلی هم زیاد نباشد. اما واقعیت این است که به این پرسش باید مخاطبان این آثار پاسخ دهند که آیا کارها برای‌شان جذاب است یا نه. من فقط در این حد می‌توانم بگویم که سفیر فنلاند در ایران، همراه همسرش به تماشای فیلم‌های کوتاه من در خانه هنرمندان رفته و برایم پیغام داده بود که از فیلم‌ها خیلی خوشش آمده است.

 

  به نظرتان مرور فیلم‌های کوتاه سینماگران در گروه هنروتجربه اقدام مناسبی است یا نه؟

بستگی به شرایط و اوضاع اکران دارد. به نظر من اگر این فیلم‌ها مخاطب داشته باشند، حتما کار مثبتی است وگر نه، باید راه‌چاره‌ای اندیشید و شیوه دیگری را امتحان کرد. به‌هرحال وضع و حال دشواری است و در این روزگار سخت کشاندن مردم به سینماها برای تماشای فیلم‌های غیرکمدی کاری دشوار شده است. البته می‌دانم که قرار بوده مخاطب فیلم‌های هنر و تجربه، مخاطبان خاص باشند، اما دارم فکر می‌کنم که مگر تعداد مخاطبان خاص ما چقدر است و جذب آنها چگونه انجام می‌شود؟!

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 14
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
بیژن بنفشه خواه بیوگرافی بیژن بنفشه خواه بازیگر خوش سابقه سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۵۲

محل تولد: دروازه شمیران، تهران، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۳

تحصیلات: فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد

ادامه
دنی آلوز بیوگرافی دنی آلوز؛ مدافعی با چهره منفی

تاریخ تولد: ۶ مه ۱۹۸۳

محل تولد: ژوازیرو، باهیا، برزیل

حرفه: فوتبالیست

پست: دفاع راست

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش