پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۴۸ - ۰۲ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۰۴۰۹
فیلم و سینمای ایران

علیرضا رسولی نژاد: اغلب فیلم‌های به ظاهر مستقل دستشان در جیب دولت است

علیرضا رسولی‌نژاد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

این روزها فیلم «صحنه‌هایی از زندگی یک کارآگاه» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا رسولی‌نژاد در گروه سینمایی «هنر و تجربه» اکران شده است. فیلمی تجربی و مستقل که با بودجه کم تولید شده است و تلاش می‌کند شکل و محتوای متفاوتی نسبت به جریان سینمایی رایج و اصلی اکران عموم برای مخاطب‌ها ارائه کند. فیلم رسولی‌نژاد در ژانر کارآگاهی تولید شده که مانند دیگر ژانرهای مهم سینمایی در ایران غائب است.

 

بنابراین، کارگردان مسیر سخت و ناهمواری را در پیش رو داشته است. حضور حمیدرضا صدر، کارشناس فوتبالی این روزهای جام جهانی ۲۰۱۸ به عنوان دکتر روانکاو نکته جالب توجهی در فیلم است. کارگردان اعتقاد دارد که: «کارآگاه همان شهروند و انسان کامل است.» بنابراین او باید شخصیتی ویژه و خاص را به تصویر بکشد. اکثر فیلم‌های پلیسی نیز شخصیت محور هستند و با کمک رازهای مهیب و معماهای گوناگون و پیرنگی چند لایه قصه خود را برای مخاطب تعریف می‌کنند. برای شناخت هر چه بیشتر این فیلم به سراغ علیرضا رسولی‌نژاد رفته و پای حرف‌های او نشسته‌ایم.

 

اتفاق عجیبی در حین ساخت و اکران فیلم رخ نداد؟

خیر، «اتفاق عجیبی» در حین ساخت فیلم رخ نداد. البته به نظرم خود ساخت این فیلم با این سر و شکل و تِم‌اش (مضمونش) در نوع خود یک اتفاق عجیبی به حساب می‌آید. ولی خب! اتفاق‌هایی از نوع معمولی مثل خیلی از فیلم‌های دیگر رخ داد، مثلا یادمه که در یکی از صحنه‌ها پرنده‌ای در آسمان مشغول پرواز و دفع مواد زائد بود و بخش‌هایی از کلاه کارآگاه فیلم را کثیف کرد و یا اتفاق‌های کوچک دیگری از این قبیل. ولی اتفاق عجیب، نه، رخ نداد. فقط یک اتفاق عجیب در حین اکران فیلم اتفاق افتاد و آن هم خود همین سوال عجیبی‌ست که شما برای شروع مصاحبه مطرح کردید. عجیب‌تر از این اتفاق تا الان برای این فیلم رخ نداده.

 

وضعیت «هنر و تجربه» و اکران در این گروه سینمایی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

«هنر و تجربه» در بهترین شکلش می‌تواند فرصتی باشد برای گروه‌های فیلمسازی مستقل، در بخش خصوصی واقعی، که بتوانند فیلم‌هایشان را اکران کنند. ولی از آنجا که کلیت سینمای ایران یک حالت «هنر و تجربه»ای و دولتی دارد و همچنین نبود تجارت آزادانه فیلم و سینما در ایران و نیز اکران گلخانه‌ای و بدون رقیب خارجی فیلم‌های ایرانی آن هم با یک گردش مالی خیلی پایین باعث شده که این گروه آنچنان که باید و شاید موفق نباشد. تا وقتی که کلیت سینمای ایران مشکلاتش حل نشود، سینمای «هنر و تجربه» هم تحت تاثیر آن مشکلات خواهد بود. 

 

سینمای مستقل و کم هزینه ایران را چگونه می‌بینید؟ آیا به سراغ تهیه‌کنندگانی با جیب پُر و رابطه‌های آنچنانی برای ساخت فیلم رفته‌اید؟ 

سینمای مستقل به معنای واقعی پدیده‌ای‌ست مربوط به سینمای آمریکا. دلیلش هم اینست که در آنجا سینمای «مین‌استریم» (جریان اصلی) بسیار قوی وجود دارد و اغلب فیلمسازان مستقل هم در نهایت جذب آن می‌شوند. به نظرم در حال حاضر پیشروترین و خلاق‌ترین فیلم‌های مستقل اغلب در آمریکا تولید می‌شوند، درست برعکس اروپا که اغلب فیلم‌های به اصطلاح مستقل‌اش با فاندها و بودجه‌های دولتی ساخته می‌شوند و اغلب ایدئولوژیک‌اند و کیفیتشان به پای فیلم‌های اروپایی چند دهه قبل نمی‌رسد و اما در ایران به دلیل خلط مبحث و معنی‌زدایی از خیلی از مفاهیم، سینمای مستقل شفاف و مشخصی نداریم. اغلب فیلم‌های به ظاهر مستقل در نهایت در جایی دستشان در جیب دولت است و یا اینکه متصل به کارتل‌های اقتصادی غیرشفاف و رانت‌خوار هستند.

 

در ثانی شخصا سینمای مستقل را فی‌نفسه سینمایی ارزشمند نسبت به سینمای تجاری نمی‌بینم. بیشتر از اینکه به این دوگانه سینمای مستقل (هنری)/تجاری معتقد باشم به فیلم بد و خوب باور دارم. فیلم‌های مستقل خیلی بدی وجود دارند، فیلم‌های تجاری خیلی خوبی هم وجود دارند و بالعکس. در مورد کیفیت سینمای مستقل ایران هم به نظرم این سینما متاسفانه در اغلب مواقع دنباله‌رو همان سینمای رئالیستی و یا به اصطلاح «اجتماعی‌»ای است که در این چند دهه شکل گرفته و تثبیت شده. من چندین بار برای ساخت فیلم به تهیه‌کننده حرفه‌ای مراجعه کردم ولی هر بار بنا به دلایلی این کار محقق نشد. بنابراین ترجیح دادم فیلم‌‌هایم را خودم بسازم ولی امیدوارم در آینده نزدیک این اتفاق بیفتد.

 

درباره هدایت بازیگر در فیلم «صحنه‌هایی از زندگی یک کارآگاه» بگویید. کار با حمیدرضا صدر چگونه بود؟ به قول معروف آیا با کارگردان راه می‌آمد؟ 

در این فیلم ما با «بازیگر» به معنای متعارفش روبه‌رو نیستیم. این نوع فیلم‌ها بیشتر دنبال فضاسازی و ساختن فضاهایی در شکل و شمایل جدید هستند. بنابراین افرادی که در فیلم حضور دارند بیشتر از آنکه بازی کنند ابزارهایی‌ هستند در دست راوی برای بسط ایده‌های فیلم. کار با آقای صدر تجربه بسیار خوبی بود. همیشه دوست می‌داشتم که در فیلمی از ایشان استفاده کنم. حضور ایشان طراوت خاصی به فیلم داده. دوئت روانکاو و منتقد در این فیلم دریچه‌هایی رو به سمت تماتیک فیلم باز می‌کنند. این مواجهه روانکاو و منتقد فیلم و کارآگاه برایم جالب به نظر می‌آمد.

 

شما به پرسه‌زنی در شهر تهران علاقه‌ دارید؟ فیلم‌تان به نوعی با پرسه‌زنی همراه است. این روزها گروهی از مردم در خیابان‌ها و کافه‌ها پرسه‌ می‌زنند و حتی دیدن کتاب‌فروشی‌های خیابان انقلاب و پارک‌های مرکز شهر برایشان خیلی جذاب است. رویکردتان به شهر تهران چیست؟

چیزی که در این فیلم می‌بینیم پرسه‌های بی‌هدف و مد روز نیست. پرسه‌های پسر همه در راستای تعقیب دختر و یادگیری راه و رسم کارآگاهی‌ست. اینکه این روزها مردم دوباره به مرکز شهر روی آورده‌اند و در کافه‌ها و کتابفروشی‌ها هستند اتفاق خوبی‌ست به هر حال. ولی در این فیلم ما با یک فرد (پسری جوان) مواجهیم که پس از امضای قرارداد کارآگاهی موظف است دختری را تعقیب کند. تعقیب دختری در دل «مگاسیتی» تهران و در ضمن برای تبدیل شدن به یک کارآگاه خوب مجبور است هم مراقب تغذیه‌اش باشد، هم مطالعه کند، هم تمرین‌های کارآگاهی انجام دهد و هم شهرش را خوب بشناسد.

 

به نظرم ما به شهر تهران بدهکاریم و در موردش کم‌کاری کرده‌ایم. به خصوص رمان‌نویسان و فیلمسازان. در اغلب فیلم‌ها و داستان‌هایمان شاهد رویکردی ضد شهر و مناسبات شهری هستیم. در این آثار معمولا شهر جای پلیدی‌ست که در حال بلعیدن «شهروندان» معصومش است. به نظرم در جایی و مقطعی که هنوز مدنیت شکل نگرفته و مدام به تعویق می‌افتد هنرمندش کار سخت‌تری در پیش دارد. ما چاره‌ای نداریم جز رجوع دوباره به شهر و در مورد خاص این فیلم باید بگم که کارآگاه، به عنوان پدیده‌ای قرن بیستمی که با شکل‌گیری شهرهای بزرگ موقعیتش تثبیت شد، بهانه و فرصت مناسبی بود برای یک ادای دین. ادای دین به شهر تهران.

 

آیا به فیلم‌های مستند «سمفونی شهری» مانند «برلین: سمفونی یک شهر بزرگ» (۱۹۲۷) علاقه دارید؟ دوست ندارید اثری در این شکل و شمایل تولید کنید؟

بله به این فیلم علاقه‌مندم. یکبار هم طرحی در حال و هوای این فیلم به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ارائه کردم که مثل همه طرح‌های دیگرم رد شد.

 

بزرگ‌ترین انتقاد خودتان به فیلم «صحنه‌هایی از زندگی یک کارآگاه» چیست؟

بزرگ‌ترینش رو نمی‌دونم ولی کوچکترین انتقادم اینه که بهتر بود اسمش رو می‌گذاشتم «کارآگاه».

 

برخی اعتقاد دارند که نوع استفاده از صدای راوی و همچنین وجود شخصیت روانکاو در فیلم با مشکلاتی همراه است. نظرتان چیست؟

به هر حال هر کسی اعتقادی دارد و از آنجا که پاسخگویی به این سوال وقت زیادی می‌برد و ورود به این بحث‌های فرمال در اغلب مواقع منجر به سوئ‌تفاهم می‌شود ترجیح می‌دهم که از پاسخگویی طفره بروم و به جایش توصیه‌ای دوستانه به این «برخی افراد» بکنم. به نظرم بهتره که این «برخی افراد» برای حل مشکلشان با صدای راوی در اولین فرصت به یک منتقد سرشناس فیلم و سینما مراجعه کنند. بقیه هم برای رفع مشکلشان یعنی «وجود شخصیت روانکاو در فیلم» به نزدیکترین مطب روانکاوی بروند و با ایشان درباره این مشکل صحبت کنند. به امید رفع تمامی مشکلات.

 

سیدحسین رسولی

 

ebtekarnews.com
  • 14
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش