سه شنبه ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۴۸ - ۰۴ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۰۹۵۲
فیلم و سینمای ایران

خوانشی بینامتنی از فیلم «لاتاری»

فیلم لاتاری,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

یک خوانش از فیلم «لاتاری»، مبتنی است بر پیوند بینامتنی آن با دو فیلم «قیصر» (مسعود کیمیایی، ۱۳۴۸) و «آژانس شیشه‌ای» (ابراهیم حاتمی‌کیا، ۱۳۷۶). البته «لاتاری» اشاره‌ای مستقیم به این دو فیلم نمی‌کند، اما با طرح موضوعات بنیادین و تداعی‌کردن شخصیت‌های اصلی و بعضی رویدادهای «قیصر» و «آژانس شیشه‌ای»، ارتباطی معنایی با این دو فیلم برقرار می‌کند و با طنین‌اندازکردن پژواک‌هایشان در خود و هم‌سویی گفتمانی با آنها، هم این دو فیلم را در زمینه (context) امروز تفسیر می‌کند و هم دلالت‌های معنایی خود را در پیوند با آنها برمی‌سازد.

 

«لاتاری» و «قیصر»

نقطه عطف «لاتاری» که سیر روایت را تغییر اساسی می‌دهد، رسیدن خبر خودکشی نوشین در دوبی به امیرعلی است؛ خودکشی‌ای که بعدا معلوم می‌شود برای جلوگیری از تجاوز جنسی امیرزاده اماراتی به او بوده: نوشین خود را از پنجره اتاق آن امیرزاده در برجی مشهور به پایین پرت می‌کند. این رویداد تداعی‌گر خودکشی «فاطی» در «قیصر»، پس از تجاوز است. با توجه به اینکه پیش از این رویداد و در تعاملات این زوج شاهد کنش‌های به‌اصطلاح «غیرتمندانه» و مردسالارانه امیرعلی در مواجهه با نوشین بوده‌ایم، مانند شخصیت قیصر (بهروز وثوقی)، انتقام ناموسی و اعاده حیثیتِ «مردانه» به هدف شخصیت اصلی «لاتاری» تبدیل می‌شود. با‌این‌حال اگر انتقام ناموسی قیصر در سطح فردی و خانوادگی تعریف می‌شد، این انتقام در «لاتاری» از سطح فردی فراتر می‌رود و در سطحی «ملی» قرار می‌گیرد.

 

این گسترش سطح، به سبب همراهی موسی با امیرعلی اتفاق می‌افتد. او که قبلا در جنگ ایران و عراق حضور داشته، اکنون نوشین را نه شخصی دارای هویت فردی مستقل که مجازا ناموس کشور می‌داند که مورد تعرض کشوری بیگانه قرار گرفته است؛ بنابراین او امیرعلی را به رفتن به دوبی و انتقام‌گیری تشویق می‌کند و با او همراه می‌شود.رویکرد موسی در شکل اجرای انتقام ناموسی نیز یادآور روش قیصر است؛ همان‌طورکه قیصر به قانون رسمی اعتقادی ندارد و می‌خواهد «قانون فردی» و عدالت شخصی خود را اجرا کند، موسی نیز به توصیه‌های هم‌رزم سابقش و مأمور امنیتی کنونی، «مرتضی» (حمید فرخ‌نژاد)، اهمیتی نمی‌دهد و برای اجرای عدالتِ مبتنی بر قانون فردی خودش عزم می‌کند.

 

به‌علاوه موسی مانند قیصر کنش انتقام را مانند یک آیین به جا می‌آورَد: قیصر قبل از قتل هرکدام از سه برادر «آب‌مَنگل»، پاشنه خوابیده کفش خود را می‌کِشد؛ موسی نیز که در دوبی همیشه پوششی سراسر سیاه به تن دارد، در روز قتل، پیراهنی سفید در زیر کت‌وشلوار سیاه می‌پوشد. پوشیدن رنگ سفید (تداعی‌گر کفن) در فرهنگ ایرانی نشانه استقبال از مرگ- غالبا مرگ مقدس- است.

 

ما صحنه قتل را از زاویه ‌دید دوربین مداربسته داخل دست‌شویی هتل می‌بینیم. امیرزاده اماراتی داخل یکی از دست‌شویی‌ها می‌شود و بلافاصله موسی او را از آنجا بیرون می‌آورد و روی زمین می‌اندازد و خفه می‌کند. این صحنه تداعی‌گر قتل «کریم آب‌مَنگل» به دست قیصر در حمام عمومی است. بااین‌حال، قتل امیرزاده اماراتی بسیار تحقیرآمیزتر از قتل کریم آب‌مَنگل است: فیلم با قراردادن مکان مرگ او در همنشینی با مکان دفع فضولات انسانی، تأکید می‌کند که او و امثالش تفاله‌اند. پس از قتل، موسی به سمت دوربین مداربسته می‌رود و به آن پوزخند می‌زند؛ همان‌طورکه قیصر مأمورانی را که پس از آخرین قتل برای دستگیری‌اش می‌آیند، به هیچ می‌گیرد.

 

«لاتاری» و «آژانس شیشه‌ای»

موسای لاتاری را می‌توان ترکیبی امروزین از شخصیت اصلی قیصر با شخصیت اصلی آژانس شیشه‌ای، یعنی «حاج کاظم» (پرویز پرستویی)، دانست. موسی نیز مانند حاج کاظم روحیه‌ای انقلابی و عمل‌گرایانه دارد و خود را با اقتضائات زمانه تطبیق نداده است. همان‌طور که حاج کاظم بعد از جنگ منزوی است و با مسافرکشی امرارمعاش می‌کند، موسی نیز به خلوت خود پناه برده و مربی فوتبال شده است.

 

اتفاقا همین «مربی»بودنِ موسی تداعی‌گر مورد خطاب واقع‌شدن حاج کاظم با این عنوان از سوی «سلحشور» (رضا کیانیان) است. حاج کاظم جامعه را در قبال «عباس» (حبیب رضایی) و «عباس‌ها» مسئول می‌داند و وقتی بی‌تفاوتی جامعه را می‌بیند، به کنشگری خشن و رادیکال دست می‌زند؛ موسی نیز کل جامعه را در مورد اعاده حیثیت از نوشین و نوشین‌ها مسئول می‌داند و پس از مشاهده بی‌عملی پدر نوشین، با امیرعلی راهی دوبی می‌شود تا به کنشگری رادیکال و انتقام‌جویانه دست بزند.

 

او چنان در عملی‌کردنِ تصمیمش قاطع است که اتومبیلش را می‌فروشد تا هزینه سفر خود و امیرعلی به دوبی را فراهم کند؛ عملی که تداعی‌گر فروش اتومبیل حاج کاظم برای تأمین هزینه سفر عباس به لندن است.موسی مسئولیت‌پذیری در قبال «ناموسِ» کشور را هم‌تراز و در ادامه مسئولیت‌پذیری در قبال خاک کشور در جنگ با عراق می‌داند: «سرِ یه مشت خاک جنگیدیم هشت سال؛ الان ناموسمون رو دارن می‌برن، انگار عین خیالمون نیست». به این ترتیب از دیدگاه موسی، اگر عراق دشمن دیروز ایران بوده است، کشورهای ثروتمند عرب حاشیه خلیج فارس دشمنان امروز ایران‌اند و باید عمل‌گرایانه با آنها برخورد کرد.

 

در مقابل این دیدگاه، نگاه مرتضی قرار دارد. تقابل موسی با او که یادآور تنش میان حاج کاظم و سلحشور در «آژانس شیشه‌ای» است، تقابل میان اصول‌گرایی عمل‌گرایانه و واقعیت‌گرایی مصلحت‌اندیشانه است. همچون «آژانس شیشه‌ای»، «لاتاری» نیز جانب گفتمان عمل‌گرایی رادیکال را می‌گیرد و با تبدیل‌کردن موسی و امیرعلی به قهرمانانی غیرتمند در دو سطح فردی و ملی، سوگیری ایدئولوژیک «آژانس شیشه‌ای» را به خارج از مرزهای ایران می‌کشانَد.

 

اگر در «آژانس شیشه‌ای» جامعه ناهمسو با گفتمان حاج کاظم «دیگری» قلمداد می‌شود و مورد سرزنش قرار می‌گیرد، «لاتاری» علاوه بر دیگری‌کردنِ این جامعه ناهمسو با سوگیری ایدئولوژیک خود (مرتضی و خانواده نوشین)، کشورهای ثروتمند عرب حاشیه خلیج فارس را نیز دیگری‌ای بزرگ‌تر و خطرناک‌تر معرفی می‌کند؛ دیگری‌ای که مناظر شهری و آسمان‌خراش‌هایش در معرض نگاه خیره (gaze) سرشار از کینه و نفرت موسی قرار می‌گیرد.

 

دیگر ویژگی مهم «لاتاری» پُرکردن شکاف میان نسل حاج کاظم با نسل فرزندانش است. در «آژانس شیشه‌ای»، میان حاج کاظم با فرزندش «سلمان» (بهروز شعیبی) شکافی عمیق وجود دارد؛ با‌این‌حال فیلم نوید کمترشدن این شکاف در آینده را می‌دهد. حالا و دو دهه پس از آن فیلم، میان موسی و امیرعلی که نوعی رابطه پدر و پسری معنوی و نیز مراد و مریدی دارند، شکافی دیده نمی‌شود.

 

آنها از همان ابتدا همدل هستند و هرچه فیلم جلوتر می‌رود، این همدلی بیشتر و عمیق‌تر می‌شود، تا جایی که کنشگری رادیکال و خشنشان را میان خود تقسیم می‌کنند و موسی به سراغ امیرزاده اماراتی می‌رود و امیرعلی قصد جان سامی را می‌کند: پُرشدن شکاف میان نسل جنگ و نسل فرزندانش از طریق پذیرش ایدئولوژی نسل قبلی از سوی نسل فعلی و ایجاد هم‌سویی گفتمانی میان آنها.

 

در این میان، برخلاف سلحشور در «آژانس شیشه‌ای» که تا پایان بر سر موضع خود می‌ایستد، مرتضای مصلحت‌اندیش نیز تا حدودی با موسی و امیرعلی همسو می‌شود و کارِ ناتمام امیرعلی را به پایان می‌رساند و سامی را می‌کُشد و در مقابل گفته سامی که خود را «بچه خلیج» خوانده بود، تأکید می‌کند که «خلیج نه، خلیج فارس».

 

لیندا هاچِن بینامتنیت را «یکی از نمودهای صوری میل... به ازمیان‌برداشتن فاصله بین گذشته و حال و نیز میل به بازنویسی گذشته در زمینه‌ای جدید» می‌داند. *

 

همسو با این گفته، «لاتاری» با ایجاد پیوند بینامتنی میان خود و دو فیلم «قیصر» و «آژانس شیشه‌ای»، موضوعات این دو فیلم را از گذشته به حال پیوند می‌دهد و آنها را نه صرفا مسئله دیروز که مسئله امروز معرفی می‌کند.

 

«لاتاری»، بدون به‌چالش‌کشیدن این موضوعات، نظام گفتمانی خود را با تأیید و تداوم آنها برمی‌سازد و ضمن همسویی گفتمانی با این دو فیلم، سوگیری ایدئولوژیک آنها را رادیکال‌تر می‌کند: غیرت مردانه را از سطح غیرت به ناموس فردی و خانوادگی به سطح غیرت به ناموس ملی می‌کشاند و عمل‌گرایی خشونت‌ورزانه را از سطح تقابل با دیگری‌های داخلی به سطح تقابل با دیگری‌های خارجی در منطقه خلیج فارس می‌رساند.

 

*هاچِن، لیندا، «فراداستان تاریخ‌نگارانه: سرگرمی روزگارِ گذشته»، در «مدرنیسم و پسامدرنیسم در رمان»، ترجمه حسین پاینده، تهران: روزنگار، چاپ اول، ۱۳۸۳، ص ۲۹۸.

 

پیمان حمیدی

 

sharghdaily.ir
  • 16
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش