پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۵۶ - ۲۶ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۶۹۲۰
فیلم و سینمای ایران

نقد و واکاوی فیلم «شعله ور»

امین حیایی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

در نگاهی ساختاری به الگوهای بصری و روایی می‌شود به الگوی مینی‌مال روایی «شعله‌ور» اشاره کرد که بر توسعه فرد به‌مثابه جهان روایت استوار است. الگوی موجود بر اساس پیش‌رویی روایی فرید به‌عنوان کاراکتر محوری توسعه می‌یابداما در همین الگوی روایی تناقضی وجود دارد.داستان که تماما بر حضور فیزیکی فرید پی‌ریزی شده است و هر توسعه روایی و تغییر در شرایط اولیه از خلال او می‌گذرد، در انتهای فیلم مسیر طبیعی توسعه روند روایی با نشان دادن نماهایی با کنش‌ محوری نوید و وحیده مختل می‌شود و این پاساژ به‌نوعی عامل اختلال است و در تناقض با شالوده‌ای که بر اساس میل مستمر و خودسرانه فرید شکل‌گرفته.

 

همچنین در نماهای متعددی صدای ذهنی فرید وجودی اضافه دارد و به‌واقع اگر نعمت‌ا... توسعه درونی فرید را با الگویی تنها بصری ادامه می‌داد و بدون مونولوگ درونی که اینجا از فرط تکرار در اموری بدیهی که مابه‌ازای بصری آن موجود است کارکردی اضافی و شیرفهم کننده پیدا می‌کند، درنهایت اثرش واجد ارزشی می‌شد بسیار بیش ازآنچه هم‌اکنون از آن برخوردار است.

 

همچنین چون روایت حول عواطف و احساسات درون کاراکتر اصلی و اتفاق در درون فرید می‌افتد، فیلمنامه ساختاری مدرن دارد و بر درونیات و احساسات و عواطف شخصیت اصلی استوار است. ازاین‌رو کارکرد توریستی بعضی از نماها مانند بازارهای زاهدان و اشباع رنگ‌ نماهای مورداشاره به‌نوعی با مهاجرت و نگاه‌ توریستی فرید در بدو ورود به آنجا انطباق دارد و از همین رو روایت فیلمنامه را مختل نمی‌کند و همین‌طور رها شدن وحیده در بخشی از داستان .

 

مختصات کاراکتر فرید مماس است با مختصات کسانی که بنا به‌دلایلی فکر می‌کنند استعداد زیادی دارند و جایگاه کنونی‌شان شأنی همطراز با استعدادشان نیست و جامعه و زمان و زمانه و حاکمان و ... با نادیده‌گرفتن استعدادهای‌شان آن‌ها را مچاله کرده و به گوشه انزوا انداخته است و همچنین نشانه‌های رفتاری فرید که مردی مستأصل و مفلوک ، کینه‌ای و پر از عقده است، چون فکر می‌کند که حقش خورده شده، پر از خشم است و لمحه و اشارتی کافی‌است تا تمام ذهن او با هذیان و انتقام پر شود . شیطانی حقیر و مفلوک که نماینده برازنده‌ای است برای جامعه‌ای که در آن اخلاقیات به محاق رفته.در خلال مشکلات ارتباطی که او درگیرش است،‌ تصمیم آنی به مهاجرت می‌گیرد: مهاجرت به یکی از محروم و دورافتاده‌ترین نقاط ایران.

 

در اولین سکانس بعد از مهاجرت نمایی وجود دارد از مسجدی عظیم که در بین گردوغبار و دود عنصری خیالی و فانتزی به نظر می‌آید. رنگ و لعاب این نما بیشتر بیانگر ذهن متناقض فیلمساز و کل جامعه است فرض اینکه نعمت‌ا...طی اسلوبی می‌خواهد نشان دهد

 

که با توسل به عناصر رویایی فردی و مقدس (نمای مسجد در بدو ورود فرید به سیستان و بلوچستان) می‌توان از درغلتیدن به ورطه نابودی جلوگیری کرد اما تضاد و کنتراست مسجد و شهر در فیلم و رویا و واقعیت در سطح استعاره در بستری واقع‌گرایانه نشان می‌دهد که حتی تفرد و اخلاق هنگامی می‌تواند رهایی بخش باشد که دچار چنین تضادی با واقعیت نباشد، یا به عبارت دیگر،‌ فرد در بستر پیوندهای اجتماعی است که می‌تواند با پرهیز از گناه خود را نجات دهد وبا سست شدن این پیوندها تنها چیزی که عاید فرد می‌شود درغلتیدن در گناه است.

 

فیلمساز با بی‌توجهی به زمینه‌های اجتماعی و نادیده گرفتن سهم اجتماع (در فیلم هیچ خبری از چرایی افتادن فرید در ورطه نابودی نیست الا مونولوگ‌های فرید که نشان از ذهن بیمار او دارد) خصلتی متناقض به فیلم بخشیده که در این نوشته می‌خواهیم نشانش دهیم ( نه که استدلال بیاوریم یا پژوهش کنیم بلکه با انگشت نشان دهیم.)

 

هرچند به نظر می‌آید که مهاجرت قرار است آغازگر وضعیتی باشد که این آدم بتواند از رذیلت‌ها نجات پیدا کند اما فیلم قصه را به آنجا می‌کشاند که مهاجرت سبب می‌شود که رذیلت‌های کهنه و قدیمی در دل این آدم شعله‌ور شود. مهاجرت سبب از بین رفتن وابستگی‌های اجتماعی «فرید» می‌شود و به‌نوعی کار، زندگی با مادر، تمنای برقراری رابطه مجدد با مژده همسر سابق، رابطه نیم‌بند با کل خانواده و همین‌طور رویای ساخت هواپیما را از دست می‌دهد و پیوندهای اجتماعی‌اش نه به تمام بلکه غالبش از هم می‌گسلد و تنها پیوندی که برایش باقی می‌ماند و ارتباطش را با جامعه برقرار می‌کند نوید پسرش است که فرار کرده تا مادرش(همسر سابق حیایی) بتواند راحت‌تر ازدواج کند و البته چیزی که با خود آورده (هواپیما)تنها مستمسکی است که به خیال‌پردازی شخصیت اصلی داستان عینیت می‌بخشد.

 

بچه در تقابل و ضدیت قدیمی و ازلی-ابدی واقع‌گرایی-ایده‌آلیسم، واقع‌گرایی(الگو قرار دادن فردی موفق و متعهد مانند مصطفی) را بر خیال‌پردازی پدر(هواپیما به‌مثابه ایده‌ال‌گرایی عقیم) ارجحیت می‌دهد و به‌مرور همین مساله سبب شعله‌ور شدن گناهان پدر می‌شود. پدری که جهانش به‌تمامی توسط فرزند نفی‌شده و حسد بارزترین راهنمای او می‌شود.

 

تا جایی که تنبلی یکی دیگر از گناهانش را کنار بگذارد تا فانوس حسد راه فرزند و آخرین پیوند با اجتماع را برایش روشن کند و به‌نوعی پیوند را حفظ کند اما تمام تلاش‌های او بی‌نتیجه می‌ماند و هواپیما به‌مثابه خیالی آرزومندانه و تمثیلی از وضعیتی آینه‌ای که فرید جایگاه واقعی‌اش را در آن می‌بیند دقیقاقرینه وضعیت فعلی او در نسبت با همه آنچه او نشده است و درنهایت فرجام این رویا درست در زمان پرواز در آسمان با اراده خودش سقوط می‌کند.

 

پرواز در تعبیر خواب فرید نشان فرار از مشکلات است و هنگامی‌که در این رویا محکم به زمین می‌خورد نشان از غلبه مشکلات و نماد انحطاط است و سبب فروپاشی نهایی فرید می‌شود. رویا-پناهگاهی که دیگر مضمحل شده است. وقتی‌که پیامک دروغ کفایت نمی‌کند شروع به ضربه زدن به آدم‌های پیرامونی می‌کند با سوزندان صورت کاوه و صحنه‌سازی مدارک دو جوان غرق‌شده و سیلی به مصطفی و القای عذاب وجدان به او که حضور در برنامه مهمانی رييس‌جمهور تنها برای ارضای نیازهای شهرت‌طلبانه‌اش است و ماندن و کمک به کاوه و جماعت چشم‌انتظار پیدا شدن جسد مفیدتر است . با استعمال مواد مخدر تمام کنترل‌های درونی فرید فرومی‌پاشد و فرجامش در پایان با ماندن در برزخ گناه و از دست دادن نمادین فرزند و گسسته شدن تنها پیوندش با اجتماع از مغاک اولیه با مُثُل رویا به مغاک بزرگ‌تر و بی‌رویایی غلتیدن است.

 

گویی فیلمساز با تحلیل شخصیت و نشان دادن مونولوگ درونی بر اساس نگاه فرد محور لیبرال-مذهبی انحطاط این آدم را روایت می‌کند اما همین تحلیل و به‌طورکلی قصه نشان‌دهنده وضعیت متناقض فیلمساز که از طرفی با از بین رفتن وابستگی‌های اجتماعی مولد انفجار گناه فرد می‌شود و درواقع بااینکه تاکید و بارگذاری روی فرد است ولی اضمحلال پیوندهای اجتماعی(شغل، وابستگی خانوادگی، همکلاسی‌های سابق و. ..) باعث سقوط فرد می‌شود.

 

پارادوکسی که کل روایت فیلم درگیرش است، یعنی این فکر که مذهب (نمای ورود به زاهدان را به یادآورید) یا اخلاق می‌تواند فرد را از فروپاشی حفظ کند .اما آنچه روایت می‌شود در لایه‌ای زیرین، ناخواسته و چه‌بسا ناخودآگاه این است که از بین رفتن پیوندهای اجتماعی در نبود حمایت‌های موثر برای فرد مریض یا معتاد است که او را به ورطه فروپاشی می‌کشاند.مساله‌ای که چه در زندگی تک‌تک افراد ایرانی و چه در نهادهای کلان جامعه و تصمیم گیران قابل‌مشاهده است.

 

به‌عنوان‌مثال در بحران ارزی اخیر ريیس بانک مرکزی می‌گوید ما در قیمت‌گذاری نقشی نداریم و تعیین قیمت بر عهده بازار است و از طرفی ريیس‌جمهور و سیاست‌گذاران حاکمیت از مردم می‌خواهند منفعت اقتصادی فردی‌شان را نادیده بگیرند و در مقابل بی‌ارزش شدن پس‌اندازهای‌شان در فعالیت‌های اقتصادی چون بازار مسکن، سکه و ارز که می‌تواند برای آن‌ها سود داشته باشد اما برای جامعه ضرر دارد، وارد نشوند و این نگاه پارادوکسیکال نمایانگر وضعیت متناقض جامعه است که از طرفی نخبگانش هنوز تصمیم نگرفته‌اند و همچون پاندولی در دل برزخ سیاست‌هایی با جهان‌بینی جمع‌گرا و سیاست‌های لیبرالی مبتنی بر اتمیزه‌کردن افراد در رفت‌وآمدند.

 

نه مثل تاچر می‌توانند فریاد بزنند که جامعه وجود ندارد و فقط افراد وجود دارد و نه مانند سوسیالیست‌ها می‌توانند صحبت از اجتماع کنند. «شعله‌ور» در دل چنین وضعیت متناقضی که طرفین و نیروهای متناظر همدیگر را خنثی می‌کنند و درنهایت و در فقدان راه‌برون‌رفت همگی از بالا تا پایین تنها سوژگانی مشاهده‌گر و سترون‌اند، به نمایش درمی‌آید و در دل همین وضعیت نسبتی که فرید با جامعه بستر فیلم برقرار می‌کند و همین‌طور تناقض محوری فیلمساز( شاید نه فیلمساز کل جامعه ایرانی که هنوز نتوانسته تصمیم خود را بگیرد) که به‌نوعی تناقض اصلی بالاترین مقامات تصمیم‌گیر و سیاست‌گذار هم است. تناقضی ازلی ابدی که بین افراد و جامعه میزبان‌شان همیشه برقرار است و درزمانی که نتوان تعادلی بین آن برقرار کرد باید در چنین وضعیتی آنومیک که از کلان تا خرد جامعه را دربر گرفته زندگی کرد.

 

حسام نصیری 

 

ghanoondaily.ir
  • 12
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش