جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۲۲:۵۸ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۳۵۶۸
فیلم و سینمای جهان

سفر به «دوزخ»؛ ادامه ای دیگر بر «کد داوینچی»

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم دوزخ

فیلم «دوزخ» با ارجاع به کتاب «کمدی الهی» تماشاگرش را شگفت زده می کند. قهرمان این فیلم به مرور تغییر ماهیت داده است.

وقتی در ماه مه سال ۲۰۱۳، کتاب «دوزخ» دن براون به دوازده زبان منتشر شد تقریبا همه خوانندگانش مطمئن بودند که به زودی فیلم آن را هم خواهنددید. دلیل قانع کننده ای برای این نظر وجود داشت: کتاب های براون مثل «هری پاتر» و «بازی تاج و تخت» میلیون ها هودار داشت و انتشار نسخه های چند میلیونی آن بازار را مطمئن می کرد که سرمایه گذاری روی آن اشتباه نیست.

بر این اساس بود که تمام اقتباس ها از روی کتاب های راون در فهرست پرفروش ترین فیلم های سال بودند. اگرچه طرفداران پر و پاقرص آثار براون معتقدند که این فیلم ها هیچ وقت به پای رمان ها نمی رسند اما هیچ کدام هم نمی توانند منکر جذابیت خارق العاده آن ها بشوند.

«دوزخ» که با قهرمان همیشگی آثار دن براون، رابرت لنگدان، یک ماجراجویی تازه را رقم می زند اکتبر سال ۲۰۱۶ روی پرده سینماها رفت و طبق پیش بینی ها با فروش فوق العاده ای هم مواجه شد. فیلم، حدود ۲۲۰ میلیون دلار در سینماهای آمریکا فروش کرد.

ماجرای دوزخ

مثل کتاب های دیگر دن براون، داستان «دوزخ» هم در زمان حال می گذرد. پرفسور رابرت لنگدان در حالی که به شدت زخمی است چشمش را باز می کند و می فهمد که در یک بیمارستان است ولی اصلا به یاد نمی آورد چه بلایی سرش آمده.

او که خیال می کند در آمریکاست ناگهان متوجه می شود که در فلورانس ایتالیا بستری است و وقتی مامور پلیس سر می رسد و سمت پرستارها شلیک می کند، مجبور می شود همراه پزشکی جوان به نام سی نا از آن جا فرار کند. با کشف شیئی در جیبش و باز کردن آن می فهمد که او باید از روی نقشه دوزخ دانته معمایی را که نمی داند چیست حل کند. او فقط می داند که پولداری به نام زوبریست که دو سه روز قبل خودکشی کرده، ارتباطی با دوزخ دانته دارد. ولی این ها فقط مقدمه ای است برای داستانی که به سرنوشت بشر ربط دارد.

منتقدان ادبی با این رمان هم مثل باقی آثار براون در حد یک نوول عامه پسند تیزهوشانه برخورد کردند. توانایی او در ترکیب موضوعات روز با تاریخ و هنر را ستودند و از این که اثری معمایی با مایه های گوتیک خلق کرده ستایش کردند اما برای آن ها وجه ادبی «دوزخی» چندان مهم نبود و به همین دلیل هم آن را جزو آثار عامه پسند و بازاری به حساب آوردند. اما همین ویژگی برگ برنده ای برای تولید فیلم از روی آن شد. 

چرا دوزخ ساخته شد

ران هوارد یک کارگردان استودیویی درجه یک است: از آن دسته کارگردان هایی است که هر پروژه ای را می تواند آبرومند سر و سامان بدهد. در کارنامه اش فیلم های جذابی مثل «یک ذهن زیبا» و «مرد سیندرلایی» دارد که هم منتقدان آن ها را دوست دارند و هم تماشاگران عاشق هستند. آکادمی اسکار هم معمولا به آن ها توجه داشته. ولی فیلم هایی هم دارد که منتقدان روی خوش به آن نشان نداده اند، مثل همین آثاری که از روی رمان های براون اقتباس کرده. با این همه یک چیز درباره او قطعی است: او عاشق معما و تعلیق است و اگر فیلمنامه ای داشته باشد که ماجراجویی را با شخصیتی دقیق و طراحی شده دنبال کند حتما به نتیجه درخشانی می رسد.

هوارد عاشق ماجراجویی است و سینما فرصت خوبی است تا با یک شخصیت آن را تجربه کند. داستان های دن براون این ویژگی را دارند که قهرمان را در دل تاریخ و هنر و موزه ها دنبال کنند. رابرت لنگدان از طریق شناخت تاریخ، معماها را حل می کند و این برای هوارد همیشه هیجان انگیز بوده است. او یک بار درباره این که چرا «رمز داوینچی» را به فیلم تبدیل کرده گفته که: «وقتی رمان را خواندم، دیدم که احساس خوبی دارم. مواد خامی که در داستان بود مرا جذب خودش کرد. چیزی در آن بود که مرا می کُشت تا به نتیجه برسد و فکر کردم که برای تماشاگر هم همین ها جذاب است. برای همین به فکر افتادم تا خودم آن را بسازم.»

ولی او واقعا قصد نداشت تا کارگردان همه فیلم های اقتباسی از آثار براون باشد. اما هر بار با یک فیلمنامه هیجان انگیز رو به رو می شد که نمی توانست به آن جواب منفی بدهد. وقتی به او پیشنهاد شد که «دوزخ» را بسازد نمی خواست قبول کند. فقط یک چیز او را کنجکاو کرد. این بار موضوع رمان، درباره دانته بود که او از نوجوانی به «کمدی الهی»اش علاقه داشت.

کمدی الهی

نام کتابی که دانته آلیگری نوشت «کمدی» بود ولی بعدها این جووانی بو کاچیو ادیب فلورانسی بود که به آن لقب «الهی» داد و از آن پس به «کمدی الهی» مشهور شد. دانته کتاب های متعددی نوشته است اما «کمدی الهی» جایگاه ویژه ای دارد؛ هم از نظر دستور زبان ووجه ادبی و هم از نظر الهیاتی.

او در این کتاب که یک سه گانه است، شرح سفر معنوی اش را توصیف می کند که از دوزخ شروع می شود و بعد از پیمودن راه به برزخ و بهشت می رسد. در این راه، تنها زنی فرشته گون به نام بئاتریس، وجود دارد که او را راهنمایی می کند. بوکاچیو بعدها گفت که بئاتریس «کمدی الهی» همان دختری است که دانته در ۹ سالگی به او دل باخت. منظومه بلند دانته شامل سی و سه بخش است و ۱۲۲۳۳ بیت دارد. برخی معتقدند که این اثر دانته اقتباسی از «ارداویراف نامه» است که در اواخر دوران ساسانیان نوشته شده و به سفر بعد از مرگ یک موبد زرتشتی می پردازد.

ولی هیچ جای کتاب دانته اشاره ای به این نکته نشده است و معلوم نیست که او این کتاب را خوانده یا نه. دانته در بخش دوزخ خود، به گناهکاران می پردازد و هر کدام را در یک طبقه جای می دهد. بعدها همین طبقه بندی دستمایه نقاشانی مثل بوتیچلی و دلاکروا شد تا از روی آن نقشه دوزخ دانته را طراحی کنند.

استفاده از کمدی الهی

در داستان دن براون از نقاشی بوتیچلی استفاده شده است و با جا به جا کردن طبقات گناهکاران و گذاشتن حروف در کنار آن ها نوعی بازی با کلمات به وجود آورده. این موضوع را تنها کسی که به درستی با دانته و نقاشی بوتیچلی آشناست، می تواند حل کند چون باید اول از همه ترتیب طبقات را مرتب کند و بعد، با کنار هم گذاشتن حروف جمله ای را بسازد. ولی اشاره رمان و فیلم فقط محدود به این نقاشی نیست.

در آن دوران رسم بود که از چهره فرد مشهور در حال مرگ نقابی گچی می ساختند که به نقاب «مرگ» مشهور بود. یکی از تصاویر مشهور از دانته، همین نقاب مرگ اوست که در موزه ای در شهر فلورانس نگه داری می شود. در داستان «دوزخ» دن براون نوشته ای پشت نقاب مرگ حک شده که محل اختفای یک شیء مرموز را لو می دهد. معلوم است که این بازی با واقعیت و اسناد تاریخی که شگرد همیشگی دن براون است ران هوارد را سر ذوق آورد. چون او از علاقه مندان به «دوزخ» دانته بود و حالا با اثری رو به رو بود که نه تنها به آن ارجاع می داد که از نشانه های آن برای روایت یک داستان معمایی استفاده کرده بود. وقتی او پیشنهاد ساخت سومین فیلم را پذیرفت، به دیوید کوئب فیلمنامه نویس پیشنهاد داد که داستان را با الهام از «دوزخ» دانته سر و شکل دهد.

فیلمنامه دوزخ

برای تماشاگران ایرانی دیوید کوئب نام آشنایی است. او نویسنده فیلمنامه «راه کارلیتو»ست که تلویزیون راه و بی راه آن را پخش کرده است و حتما فیلم های «ماموریت: غیرممکن»، «ژوراسیک پارک: دنیای گمشده»، «اتاق وحشت»، «مرد عنکبوتی»، «جنگ دنیاها»، «ایندیانا جونز: قلمروی جمجمه بلورین» را نوشته است.

نکته ای که در همه این ها مشترک است ماجراجویی شخصیت اصلی و تنگناهایی است که در آن گرفتار می شوند. کوئب داستان «دوزخ» را تغییر نداد و فقط از نشانه های زندگی دانته و «دوزخ» او استفاده کرد و در شخصیت پردازی به کار برد. برای همین حالا رابرت لنگدان هم مثل خود دانته، دلبسته زنی است که به او نرسیده ولی همان زن او را در مسیر کشف و نجات زندگی (مثل راوی کمدی الهی) قرار می دهد. همین طور بین دو شخصیت سی نا و برتراند زوبریست تروریست هم رابطه عاطفی قرار داد که این دلبستگی هم بی نتیجه ماند.

ایندیانا جونز در دوزخ

در «رمز داوینچی» تام هنکس شمایلی از رابرت لنگدان ساخت که با تصویر ذهنی از یک استاد دانشگاه و نشانه شناس همخوان بود. او مرد مطلع و باسوادی بود که بیشتر از مهارت جسمانی یا تیزهوشی در کشف راه نجات، با تماشای یک نقاشی ساده در موزه لوور، کلی اطلاعات درجه یک ارائه می داد که به حل معما کمک می کرد. ولی رفته رفته لنگدان شبیه یک مامور مخفی شد. تام هنکس هم چنان سعی می کرد نشان دهد که تیزهوشی او «فقط» در امور مربوط به تاریخ و هنر است ولی حالا به اصرار نویسنده (دن براون) و شاید در پاسخ به خواست بازار (که مشتاق ساخت فیلم از روی رمان هاست) شخصیت تغییر کرده است.

لوکیشن های متعدد و جست و خیزهای مدام لنگدان را شبیه به ایندیانا جونز کرده است که معمولا مجبور می شد برای کشف یک راز به دل موقعیت های اگزوتیک برود. اگرچه در آن فیلم ها موقعیت ها کمی کاریکاتوری و فیلم ها اکشن بودند ولی در آثار دن براون وجه معمایی و حتی کارآگاهی غالب است. با این همه حالا که فیلم را می بینیم به نظر می رسد که با یک ایندیانا جونز کت و شلواری رو به روییم.

شگردهای جالب

شگردهای روایی دن براون و به تبع آن فیلم، فوق العاده است. شناخت براون از تاریخ و آثاری ادبی- هنری شگفت انگیز است و معلوم است که می تواند از هر نقاشی، بنای تاریخی یا نوشته ای ادبی، یک داستان تازه بسازد. تسلط او به تاریخ هنر و تاریخ ادبیات هم وارد است؛ بنابراین می تواند داستانی را تعریف کند که تماشاگر آن را کاملا واقعی بپندارد. کافی است یادتان بیاید که زمان انتشار «رمز داوینچی» او چطور از اطلاعات شوالیه های میزگرد و نقاشی داوینچی استفاده کرد تا همه را نسبت به وجود وارثی از حضرت مسیح قانع کند.

اما فیلم ها همیشه یک گام از آثار او عقب ترند و چون او در رمان فرصت دارد تا با پی نوشت ها و حتی وقفه برای جست و جو، به مخاطب در درک موقعیت داستانی کمک کند. اما هر فیلمی باید اثری مستقل باشد و تمام ارجاعات و اطلاعات را در خودش جمع کند. این کاری است که هر فیلمنامه نویس و هر کارگردانی را به دردسر می اندازد و راه حل ها هم معمولا به جایی نمی رسند. چون در فیلمی با ریتم تند و نفس گیر، کارگردان برای گیج نشدن مخاطب مجبور است جریان روایت را قطع کند و با فلاش بک یا تصاویر ذهنی یا حتی دیالوگ موقعیت را شفاف کند.

این یعنی تعلل در قصه پردازی که تماشاگر را از جهان فیلم خارج می کند. در سه اقتباس راه هوارد این مشکل به چشم می خورد و احتمالا اگر موج داستان/ اقتباس های براون/ هوارد ادامه پیدا کند راه حلی برای آن پیدا می شود.

داروین و هیتلر: خطر لو رفتن قصه!

این درست که فیلم «دوزخ» به شکل غیرمستقیم به داروین و فاشیسم نمی پردازد. ولی زوبریست معتقد است که تولید مثل بشر به زودی دامن همه را می گیرد و جمعیت به قدری زیاد می شود که همه مجبور به جنگ می شوند. بنابراین او می خواهد با انتشار ویروس فرصت حیات را به گروه مقاوم اعطا کند. اگرچه «به نظر می رسد» که او خیرخواهانه به مصلحت می اندیشد ولی رگه هایی از «داروینیسم اجتماعی» در آن به چشم می خورد.

هربرت اسپنسر فیلسوف انگلیسی با الهام از نظریه داروین می گفت که باید قوی ترین و اصلح ترین باقی بمانند و در جامعه رشد و نمو کنند، در حالی که ضعیف یا نامناسب باید رها شود تا از بین برود. این همان ایده ای است که کم و بیش آدولف هیتلر هم درباره نژاد برتر مطرح می کرد. آیا فیلم و رمان از فاشیسم حرف می زنند؟ شاید، ولی مهم تر این است که هر دو حمله ای مستقیم به ایده های جنگ طلبانه و آخرالزمانی می کنند که معتقدند با نزاع بین قوم ها، بشر سالم تر و بهتر باقی می ماند. 

پیشنهاد ما چیست

بند بالا را فراموش کنید. «دوزخ» یک فیلم سرگرم کننده پرتعلیق است که اگر «حرفی» هم دارد، آن را زیر هزار جور ماجرا مخفی کرده است. بنابراین اول از همه از تماشای پرتعلیق و معمایی آقای ران هوارد لذت ببرید و بعد، اگر فکر کردید ارزشش را دارد به موضوعات دیگر هم فکر کنید. هشدار می دهیم که اگر سلیقه روشنفکرانه ای دارید و هر نوع ماجرایی باعث تهوع تان می شود از این فیلم دوری کنید. این یکی فقط ماجراجویی محض است!

fidibo.com
  • 12
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش