جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۱۶ - ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۷۰۴۸
فیلم و سینمای جهان

دنیای نویسندگان در سینما

نویسنده روی پرده سینما چه شکلی است؟!

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,نویسندگی

به گزارش شهروند، برخی از مشاغل بودن‌شان در دنیای یک فیلم تمام آن فیلم را تحت‌الشعاع حضور خود قرار می‌دهد. از این مشاغل زیاد نداریم، البته. مشاغلی که بود فیلم بر هستی آنها استوار شود. فیلمی که شغل قهرمانش نوع فیلم را مشخص کند. فیلمی که وابسته به آن شغل شود... بی‌شک اگر بهتان بگویند قهرمان فلان فیلم یک کارآگاه خصوصی است، تا حد زیادی می‌توانید حدس بزنید قرار است با چه نوع فیلمی مواجه شوید.

 

مشاغلی از این دست در سینما زیاد نیست. شاید فقط فضانورد، نظامی و شاید هم نویسنده که البته این آخری بسان چند شغل قبلی فیلم را از نظر ژانری وابسته به حضور خود نمی‌کند. حضور نویسنده در دنیای فیلم نوعی روشنی خاص به فیلم می‌بخشد. درواقع این نکته که نویسندگان دنیایی بهتر می‌سازند، درون فیلم نیز کاربرد دارد. نویسندگان داستان‌هایی درباره عشق و وحشت زندگی به ما می‌گویند و الهام‌بخش دیگران هستند. هر نویسنده‌ای با واژه‌ها جهان جدیدی را برای ما خلق می‌کند.

 

آیا می‌توانیم جهانی را تصور کنیم که بدون حضور اچ جی ولز، اسکار وایلد، سالینجر، وودی آلن یا حتی رولینگ باشد؟ آنها رویاها، احساس و تحول‌های ما را در زندگی شکل داده‌اند. ذهن استادانه آنها با کلمه‌هایی که از عمق وجودشان برخاسته بر ذهن و ضمیر ما نشسته و حس بودن را در ما تقویت کرده است. شاید به این دلیل هم باشد که می‌توانیم به جرأت بگوییم سینما هم با آنها مهربان بوده است.

 

تصویر نویسندگان در سینما ازجمله آشناترین تصاویر است. تازه اگر از این بگذریم که پشت دوربین نیز سینما به بیشترین و بهترین شکل ممکن وابسته به نویسندگان است و آنها هر چند مانند بازیگران و کارگردان‌ها مشهور نمی‌شوند، اما در سینما نقش مهم و غیرقابل چشم‌پوشی را ایفا کرده‌اند و درواقع اساس تولید هر فیلمی هستند... آن‌چه قرار است در پی بیاید، می‌کوشد نشان دهد که نگاه سینما به نویسندگان چگونه بوده است.

 

به این منظور فیلم‌هایی را که در آنها فیلم به پرتره نویسندگان نزدیک‌شده مرور می‌کنیم. فیلم‌هایی که توانسته‌اند پرتره واقعی زندگی و کار نویسندگان را به تصویر بکشند...

 

سانست بولوار

این ساخته ارزشمند بیلی وایلدر نامدار و محبوب که در ‌سال١٩٥٠ روی پرده آمده، روایت داستان فیلمنامه‌نویسی است كه به قول جمله تبلیغاتی فیلم: سعی كرد خودرواش را حفظ كند، اما جانش را داد. در کنار او البته داستان زندگی یک هنرپیشه زن قدیمی که اکنون پیر شده و دیگر از روزهای طلایی چیزی برایش باقی نمانده است، نیز روایت می‌شود. زندگی این زن با ورود یک فیلمنامه‌نویس جوان دستخوش تغییراتی بسیار می‌شود و درنهایت سرنوشتی دیگر را برای او رقم می‌زند. سرنوشتی که اگر آن جوان نویسنده نبود، قطعا شکلی دیگر می‌داشت...

 

نیمه‌شب در پاریس

مثل هر فیلم دیگری از وودی آلن بامزه است و در عین‌حال تلخ. عمیق است و در عین حال درگیرکننده و لذت‌بخش است در عین تمام تلخی ذاتی‌اش. این حکایت نیمه‌شب در پاریس وودی آلن است که وودی آلن در‌ سال ٢٠١١ ساخته...

 

داستان فیلم در مورد جیل، نویسنده میانسالی‌ست که به همراه خانواده نامزدش در سفری تابستانه به پاریس آمده. جیل با وجود آن‌که نویسنده موفقی در ‌هالیوود محسوب می‌شود، اما از زندگی و حرفه خود راضی نیست و استعداد اصلی خود را در رمان‌نویسی می‌داند، به همین دلیل درحال‌حاضر کار در‌ هالیوود را تعطیل کرده و مشغول کار روی یک رمان است.

 

در همین خلال است که جیل که شیفته بی‌چون و چرای پاریس دهه ٢٠ است، در نخستین پیاده‌روی شبانه‌اش در پاریس به‌طور عجیبی قدم به این دوره زمانی می‌گذارد. خوشبختانه آلن، کاملا از روی هوشمندی از توصیف چگونگی این سفر زمانی صرفنظر‌ کرده و ریسک ملال‌آوری تم علمی-تخیلی را نپذیرفته است.

 

بدین ترتیب شخصیت اصلی که در تفکرات و خیالاتش، دهه ٢٠ را عصر طلایی هنر می‌داند، به این برهه سفر کرده و همنشین بزرگان هنر آن دوران می‌شود. بزرگانی چون اسکات و زلدا فیتزجرالد، ارنست همینگوی، گرترود اشتاین، سالوادور دالی، تی.اس.الیوت، لوئیس بونوئل، پابلو پیکاسو و... که پاریس آن دوران را مأمنی برای زندگی هنری خود یافته بودند. فیلم درواقع ترجمان دقیقی است بر واژه شهر عشاق که درباره پاریس به کار برده می‌شود و نشان‌دهنده این‌ است که چرا در آن برهه زمانی نویسندگان تمام دنیا برای زندگی در این شهر همه چیزشان را می‌دادند.

 

اقتباس

یکی از کارهای مستقل و کوچک و درخشان آغازین سال‌های قرن حاضر؛ با چهره‌ای چون چارلی کافمن پشت ایده اصلی آن که مسائل و مصایب خلاقیت ادبی و هنری را دستمایه ساخت درام قرار داده است. خالق اقتباس ظاهرا سال‌ها بود که میل و اشتیاق  نوشتن فیلمنامه‌ای براساس کتاب سارق گل ارکیده را در سر می‌پروراند، اما دشواری اقتباس سینمایی از کاری چنان دشوار بود که این اشتیاق و تلاش در آن زمان چند بار به بن‌بست رسید و چنان فیلمی ساخته نشد.

 

پس از چندین و چند‌سال که مجددا تصمیم به اقتباس دوباره از این کتاب گرفته می‌شود، این‌بار چارلی کافمن بخشی از درگیری ذهنی خود در مقام نویسنده برای اقتباس از این کتاب را به مایه و مصالح اصلی فیلمنامه‌اش بدل می‌سازد.

 

راه‌های جانبی

 این فیلم کوچک الکساندر پاین که در‌ سال ٢٠٠٤ ساخته شده داستان دو دوست را روایت می‌کند که در پی آرامش یک هفته را در کالیفرنیا و راه و بیراهه‌های آن ول می‌گردند. یکی از آن دو دوست مایلز ( پل جیاماتی) یک معلم و نویسنده ناموفق است که در میانسالی از همسرش جدا شده است و دیگری جک (چرچ) دوستی صمیمی است که مایلز او را از دوران دانشجویی می‌شناسد.

 

جک قرار است هفته آینده ازدواج کند و مایلز به‌عنوان هدیه ازدواج به او پیشنهاد می‌کند که یک هفته‌ای به کالیفرنیا بروند. یک هفته‌ای که قرار است در پایان تمام نگاه و نگرش آنها را  به دنیا و مناسباتش دستخوش عمیق‌ترین تغییرات قرار دهد...

 

٢٠٤٦

شاهکار وونگ کار وو؛ با این جمله از رمان یک نویسنده که شخصیت اصلی فیلم است، آغاز می‌شود: ٢٠٤٦ مکانی است که زمان در آن متوقف شده و هر کس به آن‌جا می‌رود می‌خواهد خاطرات خود را بیابد. این رمان که نویسنده فیلم درحال نگارش آن است، ٢٠٤٦ نام دارد و داستانش نیز در همان‌ سال ٢٠٤٦ اتفاق می‌افتد. این عدد البته تنها چنین کارکردی در فیلم ندارد و می‌توان آن را در طول فیلم دارای هویت و مفهوم خاصی دانست (شماره اتاق معشوق نویسنده، نام رمان و...).

 

نویسنده ٢٠٤٦ تصور می‌کند که درباره آینده می‌نویسد، اما در طول فیلم هرچه پیش می‌رویم و در آن و فضایش غرق می‌شویم، با توجه به ساختار روایی خاصی که فیلم دارد، حس می‌کنیم که او درواقع درباره گذشته می‌نویسد و این نکته تکان‌دهنده‌ای است که برای درک میزان تاثیرگذاری‌اش فقط و فقط باید فیلم را با دقت یک بار دیگر ببینید.

 

عجیب‌تر از داستان

داستان این فیلم که در‌ سال ٢٠٠٦ در فصل جوایز بسیار موفق بود، ساده است: کارن ايفل بعد از سال‌ها تلاش بالاخره رمان خود درباره مردي گوشه‌گير را به پايان مي‌رساند. تنها مشکل موجود نامشخص‌بودن پايان رمان است. اين مشکل از آن‌جا ناشي مي‌شود که کارن نتوانسته راهي براي کشتن قهرمان اصلي رمان خود‌ هارولد کريک پيدا کند و همين امر تبديل به کابوس وي شده است.

 

اما يک نفر هست که بي‌خبر از همه اين مشکلات به زندگي خود ادامه مي‌دهد: ‌هارولد کريک.‌ هارولد تمام حوادثي را که کارن در رمانش نوشته يک‌به‌يک درحال تجربه‌کردن و زيستن است. او به زودي رابطه خود و رمان را کشف مي‌کند و درمي‌يابد که پايان رمان مترادف با پايان زندگي وي خواهد بود و بايد کاري بکند. چون کارن بي‌خبر از همه چيز با عزمي جزم قصد به پايان رساندن رمان خود را دارد.

 

فیلم یکی از عجیب‌ترین آثاری است که دشواری خلق را با نمایش آن در بطن و متن یک روزمرگی دردناک به تصویر کشیده و تقلای روحی نویسنده را همسان با تلاش و تقلای قهرمان برای فرار از نیستی و نابودی رنگی ملموس و باورکردنی می‌زند.

 

نویسنده پشت پرده

این تریلر تکان‌دهنده رومن پولانسکی کبیر که در‌ سال ٢٠١٠ ساخته شده؛ داستان زندگی پرخطر و سرشار از ریسک نویسنده‌ای را روایت می‌کند که در آغاز فیلم استخدام می‌شود تا کار نیمه تمام نویسنده دیگر (که مرده پیدا شده بود) را در نگارش زندگینامه نخست‌وزیر سابق انگلستان به اتمام برساند.

 

فیلم از همان ابتدا نشان می‌دهد قرار است رازآمیزی ویژه‌ترین مشخصه آن باشد. نویسنده که ابتدا از موقعیتی که نصیبش شده شادمان است، هر چه می‌گذرد، بیشتروبیشتر متوجه می‌شود که ممکن است نویسنده قبلی به قتل رسیده باشد و ممکن است این سرنوشت برای او نیز تکرار شود.

 

نویسنده کم‌کم شروع می‌کند به فهمیدن دلیل مرگ نویسنده قبلی و دانستن این مسائل او را حتی بیشتر از قبل به مرگ نزدیک می‌کند. او حتی درک می‌کند دلیل مرگ او چه بوده و این‌که او چه چیزی از نخست‌وزیر و زندگی‌اش فهمیده بود که تاوان دانستن آن راز را با جانش داد. نویسنده پشت پرده باید با تمام این دانستن‌ها کنار‌ آید و در عین‌حال خودش را نیز حفظ کند.

 

میزری

فیلمی هراس‌آور که در آخرین‌ سال قرن بیستم ساخته شد و از يكي از رمان‌هاي بسیار محبوب و پرفروش و البته پرطرفدار استيفن كينگ اقتباس شده است. داستان میزری بسیار تاثیرگذار و کوبنده است و نويسنده توانسته با نهایت چيره‌دستي خواننده را با خود تا به انتهاي داستان و نقطه پایانی شخصیت‌هایش بكشد.

 

دستمايه استیفن كينگ براي نوشتن اين داستان افسانه‌ مشهور‌ هزارويك شب بوده و ماجراي شهرزاد قصه‌گو و سلطان شهريار كه قصد جان شهرزاد را داشت بوده و به تأسی از شهرزاد که داستان‌هاي خود را چنان جذاب تعريف مي‌كرد كه تا ‌هزارو‌يك شب به‌طول انجاميد و نهايتا سلطان را دلباخته خود كرد؛ قهرمان دست‌وپا شکسته و بسته میزری نیز قاتل بی‌رحم خود را روزها و شب‌های زیادی در انتظار ادامه ماجرا نگاه می‌دارد؛ تا زمانی که حس می‌کند لحظه موعود فرا رسیده است.

 

شکوه آمریکایی

فیلمی کمدی- درام محصول ‌سال ٢٠٠٣. داستان این فیلم در مورد شخصیتی واقعی به نام‌ هاوری پکر است که داستان‌های کمیک درست می‌کند و این فیلم فانتزی شخصیت دوست‌داشتنی این آدم را بررسی می‌کند. خود ‌هاروی هم در این فیلم حضور دارد و به‌گونه‌ای راوی داستان نیز هست.

 

شکوه آمریکایی نشان می‌دهد که‌ هاوری درهمه حال زندگی عذاب‌آوری دارد و همیشه بازنده بوده و این را در زمان واقعی روایت فیلم نیز امتداد می‌دهد. بکر که به تازگی ازدواج دومش نیز نابود شده برای آخرین تلاش برای رهایی از این همه باخت باید کاری کند تا بتواند جلوی نابودی و متلاشی شدن کامل زندگی‌اش را بگیرد. در چنین حال‌وهوایی است که یک نفر را که از کمیک‌سازان حرفه‌ای است به‌طور اتفاقی ملاقات می‌کند و به کمک او کمیک‌های ‌هاوری مشهور می‌شوند...

 

درخشش

در این فیلم هراسناک و حیرت‌انگیز که در‌ سال ١٩٨٠ ساخته شده، استنلی كوبريك با عاريت گرفتن داستان عجيب استيفن كينگ (نويسنده معاصر داستان‌هاي وحشت) مخاطب را به عمق تنهايي‌هاي خود و البته قهرمان نویسنده‌اش مي‌برد و نشان می‌دهد که چگونه تنهایی در سرمای زمستان کوهستان به بهانه خلق ادبی و هنری می‌تواند انگيزشی باشد بر اهريمن دروني وجود آقای نویسنده؛ که در تقابل با اهریمن درونش قدرت انجام هیچ تغییری و هیچ استحاله مثبت و رو به تعالی را در خود نمی‌بیند.

 

او با قدرت تمام فاصله حقيقت و مجاز را درمي‌نوردد تا جايي كه ديگر قابل تشخيص نيستند و سررشته منطقي داستان تنها به دست كوبريك است و بس و از اين نظر مي‌توان گفت از بيرحمانه‌ترين آثار او مي‌تواند باشد. آقاي تورنس (با بازي جك نيكلسون) نويسنده اي است منطقي و متعصب و كسي است كه به اخلاقيات و قول و قرارها پايبند است؛ اما تنهايي؛ كه البته منظور كوبريك بيشتر تنهايي شخصيتي است تا تنهايي با مفهوم عام، باعث رشد حيوان‌گرايي و نزول انسانيت به همان میزان در وجود او مي‌شود.

 

ساعت‌ها

یکی از معروف‌ترین و موفق‌ترین و البته تحسین‌شده‌ترین فیلم‌های ساخته‌شده براساس آثار فیلم ناشدنی ویرجینیا وولف؛ که داستان سه زن را در سه مقطع زمانی گوناگون نشان می‌دهد:   سه زن که در اواسط‌ سال بیست‌ (وولف با بازی نیکول کیدمن)، پنجاه سالگی (لورا براون با بازی جولین مور) و ۲۰۰۲ (کلاریسا با بازی مریل استریپ) از خواب بیدار می‌شوند؛ هر سه موهای‌شان را جلوی آینه آرایش می‌کنند و سراغ زندگی‌شان می‌روند.

 

کلاریسا قصد دارد برای مهمانی امروز خودش گل بخرد و به دوست و همخانه‌اش در نخستین دیالوگش همین را اعلام می‌کند. وولف، قلمش را انتخاب می‌کند و شروع به نوشتن خانم دالووی می‌کند. لورا، لای کتاب خانم دالووی را باز می‌کند. کیدمن تصمیم می‌گیرد این‌طور شروع کند: خانم دالووی گفت خودم گل‌ها را برای مهمانی می‌خرم. در ادامه ویرجینیا وولفی می‌بینیم که حتی از سرنوشت تلخ و سیاه واقعی نویسنده هم تلخ‌تر و بد طالع‌تر است...

 

کاپوتی

در این فیلم براساس روزهایی از زندگی ترومن کاپوتی که در‌ سال ٢٠٠٥ساخته شده، فیلیپ سیمور‌ هافمن نقش این نویسنده جنجالی را به بهترین وجه بازی کرده است. کاپوتی که به نحوه نگاشته‌شدن کتاب بسیار معروف در خون سرد توسط نویسنده بزرگ آمریکایی ترومن کاپوتی می‌پردازد، در کنار این خط داستانی پرداخت عمیق جامعه‌شناسی قتل در جوامعی چون جامعه آمریکای زمان نگاشته‌شدن این داستان نیز می‌تواند به شمار آید: ترومن کاپوتی بعد از خواندن مطلبی در صفحه حوادث روزنامه مبنی بر کشته شدن اعضای یک خانواده توسط دو قاتل جوان مصمم می‌شود که کتاب جدیدش روایتی از این حادثه و بالاخص زندگی دو قاتل جوان باشد، از این رو به هر شکل که شده با قاتل ارتباط دوستانه‌ای برقرار می‌کند تا کتابش را کامل کند، اما موانعی که بروز می‌کند، او را با چالش‌هایی بزرگ مواجه می‌سازد...

 

ترس و تنفر در لاس‌وگاس

ترس و تنفر در لاس‌وگاس که در‌ سال ١٩٩٨ ساخته شده، داستان رئول (جانی دپ) را که به همراه گونزو (بنیچیو دل تورو) برای تهیه گزارش به لاس‌وگاس آمده‌اند، روایت می‌کند. نحوه تصویرسازی فیلم از این دو دوست اما بدون‌کمترین ارتباطی با تصویر نویسندگان در سینمای آمریکاست.

 

این دو همیشه درحال استفاده از انواع مواد مخدر هستند و فرق بین واقعیت و توهم را نمی‌توانند تشخیص بدهند. آنها همیشه توهم می‌بینند و خود در دام خودبافته توهم‌هاشان اسیرند؛ تا این‌که گونزو در آسانسور با دختری (کامرون دیاز) که خود را خبرنگار معرفی می‌کند، آشنا شده و عاشق او می‌شود، اما موادمخدر ذهن او را به‌هم ریخته است و او در این زمینه نیز بین عشق و توهم اسیر است.

 

پیش از طلوع آفتاب

این فیلم کوچک و جمع‌وجور و رمانتیک ریچارد لینکلیتر یکی از زیباترین آثاری است که درباره عشق میان دو انسان فرهیخته تاکنون ساخته شده و البته یکی از زیباترین حس‌هایی که به مخاطب منتقل می‌کند، تقلا و تلاش دو شخصیت است برای ساخت دنیایی خاص خودشان، کاملا بی‌ارتباط با بود و نبود‌ها و باید و نبایدهای دنیای بیرون.

 

دو شخصیتی که با وجود این‌که می‌دانند حس جریان‌یافته بین آنها بیش از یک شبانه‌روز دوام نمی‌آورد و سرانجام صبح زود باید عشق را پایان یافته دانسته و از هم جدا شوند، ولی باز هم با اندوهی نهفته در چشم‌ها و قلب‌های‌شان سعی می‌کنند به‌هم عشق بورزند تا شاید هرگز صبح ستمگر فرا نرسد و آنها برای همیشه با هم باشند.

 

شکسپیر عاشق

پدیده اسکار ‌سال ١٩٩٨ که ناباورانه نجات سرباز رایان را پشت‌سر گذاشت و البته خیلی‌ها معتقد بودند به هیچ‌وجه سزاوار موفقیتی چنین نبود، یک درام عاشقانه ملایم است که داستان نویسنده‌ای که در فیلم آن را به نام شکسپیر می‌شناسیم، در جریان عشقی تند روایت می‌کند. نویسنده فیلمنامه شکسپیر عاشق همیشه اذعان کرده که بخش عمده داستان این فیلم تخیلی است، ولی بخش‌های کوچکی از آن با حقایق زندگی شکسپیر منطبق است. جان مدن کارگردان این اثر بوده و گوئینت پالترو و جوزف فاینس در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.

 

پولاد امین

 

 

  • 10
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش