پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۱۳ - ۲۸ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۷۲۸۳
فیلم و سینمای جهان

نقد و بررسی قسمت اول فصل هفتم سریال Game of Thrones

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال بازی تاج و‌ تخت

بالاخره پس از مدت‌ها انتظار، قسمت اول فصل هفتم سریال Game of Thrones «بازی تاج‌و‌تخت» منتشر شد.

 

 هشدار: ادامه‌ی متن دارای اسپویل بسیار شدید است و داستان این قسمت را لو می‌دهد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال بازی تاج و‌ تخت

همیشه‌ حق با استارک‌ها بوده است؛ زمستان وستروس بسیار سهمگین است. زمستان به وستروس قدم گذاشت و نخستین منزلگهش خاندان فری بود. اولین قسمت فصل هفتم سریال «بازی تاج‌و‌تخت» بیش‌تر از آنکه بخواهد سورپرایز کننده ‌باشد، دیالوگ محور است و البته با دیالوگ‌های قوی و زمینه‌سازی‌های مناسب هدف خود را تقریباً درست انجام داده ‌است. نخستین سکانس جدید این قسمت، مربوط به شخصیت آریا استارک و انتقام او از خاندان فری است سکانسی که شاید بتوان گفت بهترین لحظه‌ی این قسمت بوده.

 

درست است، شمال به خاطر می‌سپارد و آریا استارک با نابودی خاندان فری، انتقام عروس خونین را گرفت. اگر از بعضی از نکات همچون یکسان نبودن قد آریا و والدر فری و تغییر ناگهانی آن (که البته این موارد ممکن است دلیلی داشته باشد) چشم‌پوشی کنیم، این سکانس از کیفیت و کارگردانی بالایی برخوردار است. هرچند از همان ابتدای شروع این صحنه و مشاهده والدر فری، اتفاقات بعدی قابل پیش‌بینی بود، اما در هر حال رخ دادن‌ آن‌ها چیزی بود که بسیاری از طرفداران مدت‌ها منتظرش بودند.

 

البته، همان‌طور که اشاره شد، کارگردانی این صحنه و دیالوگ‌های آن نقش به سزایی در کیفیت آن داشتند.نویسنده دیالوگ‌هایی تنظیم کرده تا بیننده بار دیگر حادثه‌ی عروسی خونین را به خاطر بیاورد و این انتقام شیرین‌تر جلوه کند. اوج دیالوگ‌های این سکانس و یکی از بهترین دیالوگ‌های این قسمت، جمله‌ای است که آریا به زبان می‌آورد؛ “یک گرگ را زنده‌ بگذارید، و گوسفندان هیچ‌گاه در امان نخواهند بود”.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال بازی تاج و‌ تخت

بالاخره پس از مدت‌ها برن استارک به جنوب دیوار آمد و حال که او کلاغ سه چشم شده است، مسئولیت زیادی را در این نبرد باید تحمل کند. سریال در صحنه‌های بعدی هم استارک‌ها را رها نمی‌کند و این بار به خانه‌ی آن‌ها، وینترفل، می‌رود. در قسمت‌های فیلم‌برداری شده وینترفل در این قسمت، نکات زیادی ازجمله آماده‌سازی شمال توسط جان برای مقابله با شاه شب تا سخنرانی قدرتمند دیگری از لیانا مورمنت به چشم می‌خورد؛ اما هیچ‌کدام از آن‌ها به‌اندازه‌ی شکل‌گیری و رابطه‌ی کنونی جان و سانسا خودنمایی نمی‌کنند.

 

جان بیش‌تر از گذشته تداعی‌گر ادارد استارک است، در حالی که سانسا شخصیت جدیدی را به خود می‌بیند. در فصل قبل به نظر می‌رسید که سانسا بیش از همه از بیلیش و حتی کمی از رمزی آموخته باشد؛ اما در این قسمت خود اعتراف می‌کند که سرسی شخصیتی است که بیش‌ از همه بر روی او تأثیر گذاشته است. این امر هم می‌تواند نشانگر پخته‌تر شدن این شخصیت نسبت به سانسای فصل یک باشد و هم می‌تواند او را دچار ضعف‌های جبران‌ناپذیری کند.

 

یکی از ویژگی‌های بارز سرسی اعتمادبه‌نفس بالای او است و همچنین اینکه خود را هوشیارتر و زرنگ‌تر از چیزی که هست، می‌بیند. به نظر می‌رسد که سانسا هم‌ چنین رویه‌ای را به‌مرور پیدا کند و همین مسئله می‌تواند برای او نقطه‌ضعفی در مقابل لیتل فینگر باشد.

 

یکی از نکاتی که همیشه در سریال رعایت شده و اکنون به سطح بالاتری رسیده است، موسیقی متن آن است. موسیقی هر خاندان دقیقاً در جای مناسب پخش می‌شود و سعی می‌کند از این طریق احساسات بیننده را بیش‌تر درگیر کند. این موضوع در سکانس‌های مربوط به شمال و همچنین چند سکانس دیگر این قسمت، به‌خصوص سکانس پایانی، به‌خوبی انجام شده است.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال بازی تاج و‌ تخت

نوبتی هم که باشد، به سرسی و بارانداز پادشاهی می‌رسیم. سرسی اکنون ملکه‌ی وستروس است ولی بیش‌تر از همیشه احساس خطر می‌کند. لنا هیدی (Lena Headey) از ابتدای پخش سریال تاکنون توانسته نقش سرسی و پیچیدگی‌هایش را به‌خوبی اجرا کند و قطعاً یکی از عملکردهای خوب بازیگری سریال بوده است. اکنون سرسی شرایط جدیدی را تجربه می‌کند و خطرات زیادی را پیش روی خود می‌بیند.

 

به همین علت، لنا هیدی با وجود حفظ اقتدار همیشگی سرسی، مایه‌هایی از نگرانی و ترس را هم در این قسمت نشان داد تا شرایط دشوار سرسی را بتواند به‌درستی به مخاطب نشان دهد. مهم‌ترین بخش این قسمت در بارانداز پادشاهی، به آمدن یورون گریجوی و اتحاد او با سرسی برمی‌گردد.

 

نمی‌توان منکر شد که یورون در سریال و در همین چند دقیقه‌ی این قسمت شخصیت دیوانه و شروری نشان داده و حتی با جمله‌ها و تیکه‌های خود به جیمی، در این قسمت لحظات جالبی را رقم زد؛ اما مسئله‌ی مهم این است که پتانسیل شخصیت یورون گریجوی با توجه به ماجراهای کتاب، بسیار فراتر است و در این چند قسمت از حضور او در سریال هرگز این پتانسیل دیده نشده است. البته، شاید باید کمی صبر کنیم تا او بیش‌تر درگیر ماجرای سریال شود ولی در هر صورت انتظار بالایی از این شخصیت می‌رود و وضع کنونی چندان راضی‌کننده نیست.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال بازی تاج و‌ تخت

در قسمت‌های پایانی فصل گذشته با ورود سمول تارلی به سیتادل انتظار داشتیم که او بتواند به‌زودی با توجه به منابع و کتاب‌های موجود در سیتادل رازهای گوناگونی ازجمله‌ راز شیشه‌ی اژدها را کشف کند. ظاهراً انتظارمان کمی بیهوده بوده است. در این قسمت، با یک مونتاژ کوتاه زندگی فعلی سم در سیتادل نشان داده می‌شود.

 

هرچند که این مونتاژ در زمان کوتاهی توانست وضع فاجعه‌بار سم را نشان دهد و این نکته‌ی خوبی است، اما هرگز این سکانس با دیگر سکانس‌های این قسمت همخوانی ندارد و حتی طنز آن هم راضی‌کننده نیست و همچنان طرفداران از لحظات طنز نگاه‌های تورموند به برین بیش‌تر خوششان می‌آید. اگر از این قسمت خط داستانی سم بد بگوییم، نباید از بخش خوب آن هم غافل شد.

 

حضور جیم برودبنت (James Broadbent) که بسیاری او را با نقش پروفسور اسلاگهورن در سری فیلم‌های هری پاتر به خاطر دارند، بسیار خوشحال‌کننده و مفید بود. او در سکانس حضور خود در سریال به‌عنوان یک استاد اعظم ایفای نقش کرده و دیالوگ‌های بسیار قوی و نیرومندی خطاب به سم می‌گوید که اهمیت استادان سیتادل را آشکار می‌سازد. این سخنان باعث می‌شود که سم بفهمد در سیتادل حتی افرادی که به وجود وایت‌واکرها ایمان دارند هم آن‌ها را خطری جدی و اساسی تلقی نمی‌کنند.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال بازی تاج و‌ تخت

دومین سکانس آریا در قسمت اول فصل هفتم، یکی دیگر از برترین صحنه‌های آن است. اگر سکانس اول او درباره‌ی انتقام بوده باشد، این سکانس درباره‌ی دوستی و محبت است. آریا در راه خود به کینگزلندینگ به چند سرباز لنیسترها برمی‌خورد که یکی از آن‌ها در حال خواندن ترانه‌ای دل‌نشین است. هرچند شنیدن صدای خواننده‌ی ترانه و دیدن چهره‌ی اد شیرن (Ed” Sheeran)، خواننده‌ی معروف انگلیسی، برای مخاطب جالب و لذت‌بخش است اما با توقف آریا در مقابل چند سرباز لنیستر این انتظار می‌رود که هر لحظه این سربازها که یک دختر تنها دیده‌اند، به آریا حمله‌ کنند.

 

شگفتی این سکانس در این لحظه رقم می‌خورد که برخلاف اکثر اوقات در صحنه‌های مشابه سریال، این بار این سربازان با گرمی از آریا استقبال می‌کنند و حتی او را شریک غذای خود می‌کنند. این سکانس هم برای آریا استارک و هم برای خود مخاطب حائز اهمیت است؛ زیرا می‌خواهد بگوید در هر طرف جنگ، چه لنیستر باشد یا استارک، سربازانی معمولی هم وجود دارند که فقط وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهند و عشق و محبت را فراموش نکرده و به فکر بازگشت به سمت خانه و خانواده‌ی خود هستند.

 

با توجه به حس شیرین و خوب آریا در این لحظات، خوشبختانه می‌توان گفت که او هویت گذشته‌ی خود را فراموش نکرده است و نمی‌خواهد فقط یک قاتل بی‌رحم باشد. بالاخره با توجه به خط داستانی کسل‌کننده آریا در دو فصل قبل، او با بازگشتش به وستروس دوباره توانسته یکی از بهترین شخصیت‌ها باشد و توجه‌ها را مانند چند فصل نخست به خود جلب کند.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال بازی تاج و‌ تخت

اگر بگوییم در بین شخصیت‌ها آریا و سندور کلگین بهترین عملکرد را در قسمت «دراگون‌استون» داشته‌اند، بیراه نگفته‌ایم. بدون هیچ شکی سندور کلگین یکی از بهترین پرداخت‌ها را بین تمامی شخصیت‌های سریال دارد. در فصل‌های ابتدایی کسی حتی فکر هم نمی‌کرد که او در نهایت یکی از شخصیت‌های مهم سریال خواهد بود اما اوضاع دگرگون شد. او همیشه شخصیت بداخلاق، عصبانی و خاص خود را حفظ کرده است ولی در برابر بعضی موقعیت‌ها واکنش‌های استثنایی انجام می‌دهد که این امر در زنده کردن و جلا دادن به این شخصیت بسیار اهمیت داشته است.

 

او اکنون به انجمن برادری پیوسته و شخصیت‌هایی نظیر بریک دونداریون و توروس را در کنار خود می‌بیند. برگشتن به خانه پیرمرد و دخترش که در فصل‌های قبل آریا و سندور مهمان آن‌ها بودند، بهترین کار ممکن نویسندگان سریال برای شخصیت سندور بوده است. همانگونه که گفتیم، سندور علاوه بر حفظ عادت‌های همیشگی‌اش که در این قسمت هم چند بار آن را در مواجه با توروس نشان داد، شخصیت بزرگ‌تری پیدا کرده است.

 

شخصیتی که اکنون با دیدن جسد مرده‌ی آن پیرمرد و دختر، احساس گناه و پشیمانی می‌کند و حتی قادر نیست تا زمانی که آن‌ها را با احترام دفن کند، این حس را به فراموشی بسپارد. کارگردانی در این سکانس بسیار خوب بوده و دقیقاً این حس را در اجزای صحنه تداعی کرده است و از آن‌سو روری مک‌کین (Rory McCann) مانند همیشه در اجرای این نقش عالی ظاهر شده و به آن روح داده است. همچنین حضور سندور در کنار توروس و بریک بسیار جالب توجه است؛ سه شخصیتی که با آتش ارتباطی دارند.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال بازی تاج و‌ تخت

نام این قسمت دراگون استون است و این نام مربوط به سکانس پایانی فیلم است. صحنه‌ای که دنریس بالاخره به خانه‌ی خود بازمی‌گردد. شاید انتظار داشتیم در این قسمت چیزهای بیش‌تری از دنریس ببینیم (با توجه به نام آن) اما نکته‌ی قابل‌توجه این است که برخلاف بسیاری از سکانس‌های دنریس در فصل‌های گذشته، این بار هر آنچه دیدیم، کیفیت فنی بسیار خوبی داشت.

 

از موسیقی حماسی آن که بگذریم، کارگردانی و فیلم‌برداری هم در جایگاه بالایی قرار دارد. دوربین طوری دنریس را در مسیر ورود به قلعه دنبال می‌کند که حس بازگشت به خانه و سرزمین مادری پس از مدت‌ها دوری به بیننده القا می‌شود. فیلم‌برداری درست و حرفه‌ای این سکانس در کنار جلوه‌ و شکوه دراگون استون بیش‌تر خودنمایی می‌کند. کارگردان با درست قرار دادن هر جزء در اثرگذاری و کیفیت این سکانس نقش عمده‌ای داشته است.هرچند این شروع کار دنریس است و قسمت بعد آماده‌ی طرح‌ریزی دنریس و تیریون برای فتح وستروس است.

 

«دراگون استون» به‌عنوان اولین قسمت فصل، قسمت بسیار خوبی است. شاید اتفاقات غیرمنتظره فراوان یا هیجان‌انگیز زیاد نداشته باشد و داستان را تا حد زیادی پیش نبرد و البته ضعف‌هایی هم دارد (که در متن ذکر شده است) اما به‌خوبی برای قسمت‌های آینده مقدمه‌چینی می‌کند و در چندین سکانس‌ هم با مهارت‌ کارگردانی خوب لحظاتی به‌یادماندنی رقم می‌زند. شاید این قسمت با بهترین قسمت‌های سریال فاصله‌ی زیادی داشته باشد اما اگر قسمت نخست فصل قبل را به خاطر بیاورید، به این نکته پی می‌برید که بسیار تأثیرگذارتر و بهتر از آن بوده است.

 

همان‌طور که حدس زده می‌شد، با کاهش قسمت‌ها روند داستانی سریال سریع‌تر شده و سریال کمتر وقت خود را صرف سکانس‌های بی‌ارزش یا کم‌ارزش می‌کند. سریع‌تر پیش رفتن خط داستانی شخصیت‌ها در کنار پرداخت درست آن، می‌تواند تأثیر بسیار مثبتی بر کیفیت کلی فصل داشته باشد و می‌توانیم امیدوار باشیم که در قسمت‌های آینده این روند بهبود هم داشته باشد.

 

در هر صورت رفته‌رفته به انتهای سریال «بازی تاج‌وتخت» نزدیک می‌شویم و اکنون وستروس دو جنگ بزرگ را در پیش روی خود می‌بیند؛ نبرد دنریس و سرسی برای تصاحب تاج‌وتخت و مهم‌تر از آن حمله‌ی شاه شب و ارتش مردگان (که اکنون غول‌ها هم به آن اضافه شده‌اند!) به وستروس که قطعاً تبعات بیش‌تری را به همراه دارد.

 

محمد زمانی

 

 

cinema.gamefa.com
  • 19
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش