پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۲۴ - ۲۴ اسفند ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۲۰۵۸۴۲
فیلم و سینمای جهان

نگاهی متفاوت به فیلم «سه بیلبورد بیرون ابینگ، میزوری»

سه بیلبورد بیرون ابینگ، میزوری,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

در فیلم تحسین شده «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» که در سال ۲۰۱۷ اکران شد و به‌خصوص بازی درخشان نقش اول زن آن (فرانسیس مک‌دورمند) جوایز زیادی کسب کرد، با استثنائی در روایت کلان هالیوود روبه‌رو هستیم که حاشیه و گروه‌های دور مانده و کمتر محبوب را در یک داستان روان کنار هم قرار داده‌است تا در معدود دفعاتی، قهرمان اصلی داستان بدون هیچ قدرت ماورایی یا ابرقهرمانانه‌ای چهره‌ای انسانی و شبیه خودمان را به تصویر بکشد.

 

فیلم در ایالتی مرکزی در آمریکا و در یکی از شهرهای نه‌چندان بااهمیت آن رخ می‌دهد و در سکانس‌های ابتدایی با جاده‌ای متروک روبه‌رویم که به علت احداث یک شاهراه دیگر در حاشیه قرار گرفته و مورد توجه نیست. جاده‌ای که بیلبوردهای به ظاهر تاریخ مصرف گذشته‌ آن در حال فرسوده شدن هستند و هیچ ارزش تبلیغاتی ندارند. بیلبوردهایی متعلق به شهری کم جمعیت و روستاگونه که گویی قرار نیست هیچ اهمیتی در اخبار یا حوادث داشته باشد. اما مادری با خشم و اندوه فراوان و ناامید از به سرانجام رسیدن پرونده قتل دخترش، با بازی خوب و کاملا مناسب فرانسیس مک دورمند، راه متفاوتی را برای شنیدن صدای اعتراضش امتحان می‌کند.

 

در فیلم با شهری مواجهیم که اقلیت‌های چون سیاهپوستان یا حتی معلولان (کوتوله‌ صاحب سالن بیلیارد) به راحتی مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌گیرند و برعکس فضای پاستوریزه شهری اکثر فیلم‌های هالیوود که نگران برچسب‌های توهین نژادی، جنسی و جنسیتی هستند، مارتین مک‌دونا کارگردان بریتانیایی فیلم تصویری از اکثریت در حاشیه آمریکا را به ما نشان می‌دهد که اهمیتی برای این مسائل قائل نیستند. افسر جیسون نماد این نوع تفکر است که با شخصیت‌پردازی بسیار خوب نقش مکمل مرد (سم راکول) ابهام مخاطبان جهانی را در مورد محبوبیت ترامپ و رأی‌آوردنش برطرف می‌کند.

 

شخصیتی به‌شدت آمریکایی که بسیار احساس قدرت می‌کند و آزادانه دیگران را مورد توهین و ضرب و شتم قرار می‌دهد و در نهایت هنوز با مادر خود زندگی نامتعارفی را می‌گذراند. او در اواسط فیلم به طرز اغراق‌آمیزی متحول می‌شود و باز در مسیر انتقام و همراهی مادر داغدیده هم خود را مستقل از قدرت پلیس محق برقراری عدالت می‌داند و می‌خواهد قهرمان شهر خود باشد. به این ترتیب او الگوی ابرقهرمان دوست داشتنی هالیوود را به کاریکاتوری‌ترین حالت ممکن تقلید می‌کند.

 

اما مهم‌ترین شخصیت همیشه در حاشیه که در این فیلم قهرمان اصلی داستان را دارد، نقش اول زن است. مادری داغدیده و خشمگین که باز هم فرمول‌های رایج فیلم‌های هالیوودی را برهم زده و یک تنه خشم و احساسات و حتی طنز تلخ فیلم را بردوش می‌کشد. لباس کاری که در اکثر صحنه‌های فیلم مک‌دورمند برتن دارد و سربندی که به سر بسته بسیار شبیه شمایل پوستر محبوب فمینیسم دهه۵۰ است که کارگر زن زیبا و قدرتمندی را به تصویر می‌کشید با شعار ما می‌توانیم و امید قدرت و برابری را برای زنان نوید می‌داد.

 

در این فیلم گویا مرثیه‌ای برای این شمایل برگزار می‌شود. کارگر زن یعنی مک‌دورمند زیبایی و توان خود را از دست داده‌است و همسرش او را به‌خاطر زنی جوان‌تر و احمق‌تر ترک کرده و تنها سرمایه‌ زن یعنی فرزندش با تجاوزی خشونت‌بار به قتل رسیده است. گویی تعمدا آینده آن شعار تبلیغی، ما می‌توانیم را، تنها در خشم و اندوه مادر باید جست‌وجو کنیم. هرچند در همین سیاهی و ناامیدی نیز باز همین زن است که جاده در حاشیه و بیلبوردش را جریان‌ساز می‌کند و با خودکشی فرمانده، گویی حیاتی هرچند ناخوشایند را در رگ‌های رخوت‌انگیز شهر به جریان می‌اندازد.

 

البته در همین فیلم نیز نقش زن منفعل و متکی به مرد را در زن فرمانده می‌توان دید که نشان از کلیشه‌ همیشگی مطلوب برای زنان دارد. در روایت خطی فیلم خبری از معجزه ابرقهرمانانه یا پیروزی خیر بر شر دیده نمی‌شود و تنها حرکت قهرمانانه همان سعی و تلاش برای به حرکت انداختن پرونده دختر است. در فیلم با روایت فرهنگ جنوب آمریکایی و کمی جمهوری‌خواهانه آشنا می‌شویم و تصویر بدون ایراد آمریکای ایده‌آل را بدون تزئین و جلوه‌های ویژه می‌بینیم.

 

ضربه نهایی برای مخاطب غیرآمریکایی و به‌خصوص خاورمیانه‌ای فیلم، شاید مکالمه افسر جیسون و مافوقش باشد. در جایی که پلیس اخراجی عمل تجاوز و قتلی مشابه را از فردی ارتشی در یکی از کشورهای خاورمیانه کشف می‌کند و مافوق او متذکر می‌شود که این عمل در خارج از آمریکا بوده و اهمیتی ندارد. فیلم در حاشیه بودن و درجه دوم بودن این امر را در کشوری دیگر نشان می‌دهد که قرار نیست خبرش روی هیچ بیلبوردی رود و حتی در پایان فیلم مشخص نمی‌شود که مجازاتی در پی دارد یا نه.

 

شاید سال ۲۰۱۷ یکی از سال‌هایی بود که گروه‌های اقلیت و کمتر دیده‌شده بیشترین حضور را در فیلم‌های تحسین شده داشتند و دیده شدند. سوال قابل‌ تأمل این است که این روایت‌های کمتر دیده شده از آمریکا می‌توانند تبدیل به جریانی ثابت و ماندنی در صنعت فیلم شوند یا گردونه شانس و سهمیه‌بندی جشنواره‌ای فرصتی کوتاه برای دیده‌شدن را به آن‌ها داده‌است تا استثنا قاعده را ثابت کند.

 

 

 

asemandaily.ir
  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش