پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۲:۴۹ - ۲۹ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۷۷۲۲
فیلم و سینمای جهان

گفت و گو با بردلی کوپر و لیدی گاگا، بازیگران ستاره ای متولد می شود

بردلی کوپر و لیدی گاگا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

از همان آغاز به کار دوستان به بردلی کوپر هشدار دادند، گفتند بازیگر «تک تیرانداز آمریکایی» بهتر است به عنوان اولین فیلم اش در مقام کارگردانی از ساخت «ستاره ای متولد می شود» صرفنظر کند. به این خاطر که پیش از آن سه بار مختلف این قصه تلخ عاشقانه فیلم شده بود و دیگر کافی به نظر می رسید. کوپر گفته بود: «همه بهم همین را می گفتند. خواهش می کنیم این فیلم را نساز! واقعاً هم می دانستم که این کار ممکن است پایان همه چیز برایم باشد. بعد هم می گفتند این آدم کیست که می خواهد چهارمین نسخه این اثر کلاسیک را بسازد؟ می دانید نمی توانستم هم انکار کنم چون حقیقتاً نگران و دلواپس بودم. شاید هم این فیلم یک جورهایی در وجودم مرا وسوسه می کرد».

 

«ستاره» بردلی کوپر به ماجرای یک ستاره راک دایم الخمر به اسم «جکسن مین» می پردازد که با آشنایی و رابطه با یک خواننده و شاعر به نام «الی» (با بازی لیدی گاگا) بیش و بیشتر به درون مشروبخواری در می غلتد اما در عوض سبب اشتهار و محبوبیت «الی» می شود.

 

به هنگام نمایش «ستاره ای متولد می شود» گفت و گویی با بردلی کوپر و لیدی گاگا به وسیله مجله «اینترتیمنت» انجام پذیرفته که ترجمه آن را در این جا می خوانید:

 

آیا قبل از شروع کار روی «ستاره ای متولد می شود»، همدیگر را می شناختید؟

بردلی کوپر: نه. ما فقط یک بار از کنار هم زمان برنامه تلویزیونی «شنبه شب زنده» رد شده بودیم.

 

لیدی گاگا: وقتی عکس آن موقع را دیدیم خنده مان گرفت. دو قدم با هم فاصله داشتیم ولی یک کلمه هم با هم حرف نزده بودیم.

 

کوپر: مضحک است واقعاً زندگی چه می کند، این که پس از نزدیک به پنج سال بعد ما دو تا کاملاً به هم نزدیک شویم.

 

لیدی گاگا، شما برای بازی نقش «الی» تست هم دادید؟

گاگا: بله. برای بازی در فیلم ازم تست گرفتند.

 

کوپر: ما ۱۰ صفحه از سناریو را یک روز در خانه اش گرفتیم. چشم هایمان برق زد و دیدیم در نقش فرو رفته. فکر نمی کنم کسی به این سرعت می توانست چنین کاری کند. ۱۰ صفحه طی ۸ ساعت.

 

گاگا: ما نشستیم پشت پیانو در خانه ام و او شروع کرد به خواندن و من از نواختن دست کشیدم و گفتم «بردلی، می تونی بخونی؟» و بعدش هم ادامه دادیم. آن وقت بود که حس کردیم با یکدیگر هماهنگی داریم. از این تکه هم فیلم گرفتیم.

 

کوپر: نگاهش کردم و به خودم گفتم «خدای من، چه طور این قدر راحت قبول کرده؟ راستش من آن قدرها خوب نبودم».

 

لیدی گاگا، آیا شما بردلی را وادار کردید که به جلد یک ستاره راک برود و نقش «جکسن» را بازی کند؟

گاگا: نه، چنین کاری نکردم اما او خودش می دانست چه کند. تمام مدت در استودیو با ما بود و گاهی هم بدون من و آن چه دلم می خواست این بود که واقعاً حس کند یک آوازخوان است.

 

کوپر: من همیشه عاشق موسیقی بودم و با موسیقی بزرگ شدم. همیشه هم می گفتم من شش شخصیت دارم که یکی از آن ها یک آوازخوان است. اغلب برای خودم و در خلوت می خواندم. فکر می کردم یک روزی بالاخره به دردم خواهد خورد.

 

بردلی، با این همه چه گونه توانستید به جای «جکسن» آواز بخوانید؟

کوپر: می دانستم که باید روی صدایم کار کنم. بنابراین همان اوایل کار متخصص صدا تام مونیک را استخدام کردم حتی یک سال قبل از این که فیلم مقابل دوربین برود. او به لس آنجلس آمد و پنج روز در هفته و چهار ساعت در هر روز روی صدایم به کار پرداختیم. کار وحشتناکی بود. ماه ها و ماه ها. بعد هم سم الیوت- به نقش «بابی» برادر «جکسن»- را به کمک گرفتیم چون نمی خواستم که جکسن تنها آوازخوان موسیقی کانتری باشد و با لهجه بخواند. الیوت در کالیفرنیا بزرگ شده بود و مادرش اهل تگزاس بود و بنابراین به نوعی صدای دو رگه ای داشت.

 

در زمانی که بردلی به موقعیت چشم گیری دست یافته بود، شما لیدی گاگا باید نقش خواننده ای را داشته باشید که هنوز موقعیتی نیافته است. چه گونه به این نقش رسیدید؟

گاگا: اول این که بردلی از من خواست بدون گریم و آرایش ظاهر شوم و ما هم همین کار را کردیم. بعد هم رنگ موهایم را از آن چه بود، تغییر داد و رنگ قهوه ای را برای «الی» انتخاب کرد. باید اعتراف کنم که واقعاً می ترسیدم با «جکسن مین» روی صحنه بروم زیرا حس نمی کردم با بردلی کوپر هستم.

 

چه گونه صحنه های جشنواره در «گلستونبری» و «کوچلا» را گرفتید؟

کوپر: واقعیت این است که ما فیلمی می ساختیم با هزینه ای اندک ولی می خواستیم آن را با شکوه و مجلل نشان دهیم، مثلاً محل «کوچلا» را فقط برای پنج روز در اختیار داشتیم. برایم حیرت انگیز بود که با لیدی گاگا نخستین بار روی صحنه آواز می خواندم.

 

گاگا: صحنه زنده بود و همه آوازها را همان جا اجرا کردیم. همیشه دوست داشتم که موسیقی و آواز زنده اجرا گردد و نه بعداً آهنگ ها با دهان خواننده سینک شود.

 

کوپر: صحنه ها خیلی سخت بود. بازی مقابل ۸۰ هزار جمعیت. کریس کریستفرسن هم فقط چهار دقیقه روی صحنه بود [کریستوفرسن با باربارا استرایسند در «ستاره ای متولد می شود» ۱۹۷۶ بازی داشتند]. من می خواندم و گیتار می زدم و بعد گفتم «خانم ها و آقایان، کریس کریستوفرسن».

 

او و بازیگر دیگر فیلم باربارا استرایسند هم سر صحنه ها آمدند؟

کوپر: کریس یک بار آمد و صحنه اش را گرفتیم و پنج ساعت با همسرش آن جا ماند.

 

گاگا: من وقتی او را دیدم زدم زیر گریه. باربارا آمد سرصحنه و کمی از فیلم را تماشا کرد.

 

کوپر: همه از دیدن او هیجان زده شده بودند.

 

لحظه آوازخوانی «الی» در صحنه لس آنجلس بی نظیر و زیبا بود. اندکی درباره اش بگویید.

 

گاگا: یکی از عزیزترین دوستان من در آن روز بر اثر سرطان درگذشت. ما در حال آماده کردن آن صحنه بودیم که شوهرش به من خبر داد و من بلافاصله به خانه آن ها رفتم اما فقط ۱۵ دقیقه دیر رسیدم و او مُرده بود. حالم بسیار گرفته شده بود و متأثر برگشتم سرصحنه و بردلی مهربان بود و احساس مرا در آن لحظه درک کرد و آواز را خواندم و او دید که انگار راضی نیستم اما گفت: «لازم نیست که دوباره تکرارش کنی. خیلی هم خوب است». حواسم همه اش به آواز بود و آن روز را فراموش نمی کنم.

 

این فیلم یک قصه عاشقانه است اما از سوی دیگر تصویری قوی از مردی است که با اعتیاد و افسردگی به چالش برخاسته. هر دو موضوع کاملاً به هم پیوسته اند. امید دارید مردم آن را درک کنند؟

کوپر: امیدم بیشتر این است که آن حس را درک کنند چون به هر حال حسی انسانی در آن است. می دانم که چرا خواسته ام این قصه را بازگو کنم زیرا می بایستی اول خودم آن را درک می کردم. در حقیقت، ضربه روحی و اتفاقات تکان دهنده ای که پیش می آمد خاصه در زمان کودکی و اوایل زندگی، و اگر با آن مقابله نشود و درمان نگردد فاجعه های زیادی به بار خواهد آورد.

 

لیدی گاگا شما همیشه در مورد چالش های خود با دردهای مزمن و ضربان نامرتب قلب، راستگو و صادق بوده اید. در جریان فیلم برداری پیش نیامد؟

گاگا: چرا، بالا و پایین بود ولی باید بگویم که من یک کارگردان و دوست و بازیگر در کنارم داشتم و در تمام مدت مواظبم بود.

 

آیا این فیلم می تواند همکاری بین شما دو نفر باشد مثل اسپنسر تریسی و کاترین هپبرن؟

کوپر: اگر بشود، اعجاب آورست.

 

گاگا: اگر من به قدر کافی خوش شانس باشم.

 

 

banifilm.ir
  • 19
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش