شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۵۸ - ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۲۰۰۸
موسیقی

سامان احتشامی:

اگر کار نکنم دق می‌کنم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,سامان احتشامی

سامان احتشامی، نوازنده مشهور پیانو به واسطه خلاقیت‌ها و کارهای متفاوتی که در زمینه موسیقی انجام داده نام خود را بر سر زبان‌ها انداخته است. آثار او مورد توجه طیف عظیمی از علاقه مندان به موسیقی قرار گرفته و البته از سوی دیگر با انتقاد برخی از اهالی فن رو به رو شده است. مرحوم مصطفی کمال پورتراب که سال‌ها استاد سامان احتشامی بوده، یکی از منتقدان کارهای او بود که در یکی از کنسرت‌هایش، نارضایتی خود را علنی کرد. این نوازنده پیانو علاقه فراوانی به ترکیب سازهای ایرانی و غربی در کارهای خود دارد، از همنوازی پیانو با بربت گرفته تا مکالمه پیانو با قانون که به تولید کارهای متفاوت و زیبایی منجر شده است. سامان احتشامی البته از وضعیت امروز موسیقی گله‌مند است و اعتقاد دارد در این آشفته بازار، آهنگسازان کمتر دیده می‌شوند وبه همین علت مجبور می‌شوند گاهی از سر نیاز و نه خلق اثر هنری پشت ساز بنشینند. گفتگوی موسیقی ایرانیان با این نوازنده و آهنگساز را در ادامه می‌خوانید.

یکی از نکات بارز زندگی شما آن است که خیلی زود‌تر از آنچه خیلی‌ها فکرش را می‌کنند اثر منتشر کردید. چه شد که وقتی تنها ۱۴ سال داشتید موسسه معتبری چون ماهور کار شما را منتشر کرد؟

وقتی که ۱۴ ساله بودم نسبت به بقیه کوچکتر به نظر می‌رسیدم. شاید به دلیل فیزیکم و قد کوتاهی که داشتم، پیانو زدنم جذابیت بیشتری داشت و همین دلیل باعث شد که شرکت ماهور اثر من را منتشر کند. هنوز هم که هنوز است «باغ به باغ»پر فروش‌ترین و نوستالژیک‌ترین کار است. 

در مقیاس سنی اگر بخواهیم قیاس کنیم تولیدات شما زیاد بوده است…

بله. نسبت به بقیه زیاد بوده است.

این مسئله را بد بدانیم یا خوب؟

چرا بد باشد؟

بعضی‌ها معتقدند که هنرمند کم کار، تاثیرگذار‌تر است. مثلا کسی چون داریوش رفیعی کارهای بسیار کمی دارد اما بسیاری از آنها را مردم دوست دارند و هنوز هم با خودشان زمزمه می‌کنند!

زمان رفیعی ایشان می‌توانست فقط‌‌ همان چند اثر را بخواند. شاید اگر حالا حضور داشت هر شب برای خودش تصنیف می‌خواند!

افراد دیگری هم بودند که آن زمان کارهای زیادی خواندند…

آنها پولدار‌تر بودند. عامل دیگری بوده که توانستند این قدر بخوانند اما از آن تعداد کار چند اثر ماندگار شده است؟ سلیقه شما بوده که می‌گویید ۵ کار داریوش رفیعی ماندگار شده است اما شاید من یک کار هم از او گوش ندهم.

شما این شنیده شدن یا نشدن را ارزش می‌دانید؟

من شنیده شدن اثر هنری را شانس می‌دانم که به جامعه ارتباط دارد. حتی به اول مهر و چهارشنبه سوری و اینکه در عید بخواهد شنیده شود، ارتباط دارد. در کل شنیده شدن هر اثر به مسائل روز ارتباط دارد.

خودتان پرکاری را دوست دارید؟

من خودم اگر کار نداشته باشم، دیوانه می‌شوم و غصه می‌خورم، دق می‌کنم.

بین کار نداشتن و پر کار بودن فاصله است. گاهی زندگی طوری تنظیم می‌شود که مثلا برای امرار معاش مجبور می‌شوید به جای ۵ ساعت، ۱۲ ساعت درس بدهید و بعد ۶ صبح بخوابید. شما از این زندگی لذت می‌برید یا عادت کرده‌اید؟

عادت کرده‌ام. بیست و چند سال است که اینطور زندگی می‌کنم.

پس نمی‌شود گفت لذت می‌برید…

خیر. ممکن است لذت ببرم. 

زمانی آهنگی را می‌دهند که شما به عنوان نوازنده باید بزنید. طبیعتا برای این کار زمان کمتری می‌گذارید. یک زمانی هم ممکن است برای ساختن کاری زمان کمی بگذارید که البته به فاکتورهای مختلفی بستگی دارد ولی به هر حال برای آن آهنگ و نوشتن آن زمان می‌گذارید…

خلق یک اثر زمان نمی‌برد بلکه اجرای آن است که زمان می‌برد. 

تکمیلش سخت‌تر است یا نواختن آن؟

هر دو. 

به هر حال وقتی می‌خواهید قطعه بی‌کلامی را بنویسید باید برای بالا و پایین کردن آن زمان بگذارید…

همان طور که گفتم مدت زمان کوتاهی برای فکر کردن می‌خواهد. این اجراست که زمان بر است.

شما برای اجرا هم زمان زیادی نمی‌گذارید؟

اصلا زمان نمی‌گذارم!‌‌ همان جا کار را انجام می‌دهم که یا ماندگار می‌شود یا نمی‌شود.

پس ماندگاری به شانس ارتباط دارد؟

صد در صد به شانس ارتباط دارد.

کاری از شما منتشر شده که ماندگار شود و خودتان هم بگویید از روی شانس بوده است؟

بله. «باغ به باغ» یا آثاری که برای فیلم «رستگاری در ۸:۲۰» ساختم یا قطعات «رنگ تمنا» و «راز باغ». مردم شاید نام آنها را ندانند ولی حتما شنیده‌اند. «رنگ تمنا» اصلا تبدیل به آرم شروع برنامه سه شنبه‌های رادیو پیام شد.

کاری بوده که خودتان با توجه به تلاشی که کردید، توقع داشتید ماندگار شود ولی شنیده نشد؟

آثاری دارم به نام «آثار سامان احتشامی یک» که چون به صورت خصوصی چاپ شد، خیلی دیده نشد. آثاری هم بود برای ارکستر بزرگ و پیانو که به مقدار کمی در بازار موسیقی انتشار پیدا کرد و کمی موجب دلشکستگی من شد.‌‌ همان طور که گفتم شنیده شدن واقعا شانسی است.

الان شرایط را پذیرفته‌اید؟

بله. الان دیگر غصه نمی‌خورم و سعی می‌کنم کار کنم.

بعضی آهنگساز‌ها همیشه سعی می‌کنند ارکستری با نام خودشان داشته باشند. شما هیچ وقت وسوسه نشدید چنین ارکستری را روی صحنه ببرید؟

چرا ولی به خاطر مسائل مالی روی صحنه نبردم.

به هر حال این دسته از آهنگسازان هم سیاستی دارند که می‌توانند مسائل مالی را حل کنند. نمی‌توانید از روی آن‌ها تقلید کنید؟

گاهی شما به این فکر می‌کنید که این کار بزرگ را انجام دهم که با این هزینه چه اتفاقی برای من بیفتد.

«آثار سامان احتشامی» که به آن اشاره کردید، چیزی است که به آن دل بستید اما به زعم خودتان دیده نشد. با این کار می‌توانید آن را در جایگاه واقعی اجراکنید…

من برآورد می‌کنم که اگر بخواهم این اثر را روی صحنه ببرم، به جای آن ۶ کار کوچک کنم بهتر است و‌‌ همان قدر دیده می‌شود.

فکر نمی‌کنید این کار اسمش می‌شود دور زدن؟

اگر من کاری را نتوانستم در زندگی‌ام انجام دهم به دلیل مسائل مالی و زمانی بوده است. برای مثال قرار بود ۲، ۳ سال پیش با علی زند وکیلی در نمایشگاه با ارکستر بزرگ و خوب، کنسرتی برگزار کنیم. بعد دیدیم مجوزش سه، چهار روز قبل از کنسرت ما می‌آید و به ریسکش نمی‌ارزد. هنرمند باید اعصاب راحتی داشته باشد. شما از کجا می‌دانید یک هنرمندی کنسرت بزرگی را برگزار کرده و از نظر مالی ضرر نکرده است؟

وضعیت هنری مشخص است که خوب نیست اما وقتی خراب است برای همه خراب است…

بله. من وقتی می‌بینم در عرض دو هفته می‌توانم یک کنسرت در تالار وحدت روی صحنه ببرم و با آرامش این کار را انجام نمی‌دهم، بزرگترش نمی‌کنم تا در برج میلاد برگزارش کنم. دغدغه گرفتاری‌های اخذ مجوز و کارهایی که بخواهید روی صحنه انجام دهید، زیاد است. در برج میلاد به یک نور و صدای بهتر و میکسر و مهندس صدای واردتری احتیاج دارید. در تالار وحدت حتی اگر میکروفونت هم قطع شود می‌توانید کنسرت را برگزار کنید. چون آنجا فضایش آکوستیک است. خیلی مسائل دست به دست هم می‌دهد تا یک کار هنری را پیش ببرید. وقتی مسائل را در کفه ترازو قرار می‌دهم، می‌بینم اگر تعداد کارهای بیشتر و کوچک انجام دهم خیلی بهتر از کارهای بزرگ با ریسک بیشتر است.

به نظر می‌آید که «نه شنیدن» پشت سر هم می‌تواند روی اینکه آدم گاهی کوتاه بیاید تاثیر بگذارد ولی خیلی‌ها را هم دیدیم با وجود اینکه ممکن است ضرر کنند باز هم پا فشاری می‌کنند…

آنها مطمئنا از جای دیگر تامین می‌شوند.

آنها بهانه‌اش را می‌تراشند برای اینکه آن اتفاق بیفتد. می‌دانیم که دنبال اسپانسر رفتن برای هنرمند خوب نیست و اسپانسر باید به سراغ هنرمند بیاید…خیر. فرهنگ اسپانسر باید بیاید. در اروپا ما روزی داریم به نام مثلا «روز بتهوون». آن بقال و قصاب محله و کسی که به موسیقی هم کاری ندارد هم لباس شیک می‌پوشد و وارد سالن محله خودشان می‌شود و آثار بتهوون را گوش می‌کند و به او احترام می‌گذارد. شرکت سونی یا پاناسونیک پول می‌گذارد و چندین سی دی تولید می‌کند و این سی دی‌ها را به صورت هدیه به عنوان روز بتهوون به مردم می‌دهد. این کار باعث می‌شود فرهنگ موسیقی بتهوون در اروپا از بین نرود.‌‌ همان طور که ما حافظ خودمان را نگه می‌داریم و البته اسپانسر‌ها باید این کار را انجام دهند. به نظرم کسی که تولیدی لیوان دارد باید وزارت ارشاد برای او تبصره بگذارد و بگوید اگر می‌خواهی هزار لیوان تولید کنی، در قبال آن باید ۱۰۰ سی دی سه تار مرحوم جلال ذوالفنون را تولید کنی و به صورت هدیه با این لیوان‌ها در اختیار مردم قرار دهی که سه تار ذوالفنون از یاد‌ها نرود. خیلی کار‌ها می‌شود انجام داد که دل هنرمند هم خوش باشد.

یک فرق اساسی در این میان وجود دارد. موسیقی در کشوری مثل آلمان بالذاته ارزش دارد اما در ایران مبهم است.

وقتی ارزشی وجود ندارد پس شما چرا با من صحبت می‌کنید؟! وقتی رادیوی مملکت را گوش می‌کنید، اگر موسیقی را بردارید نمی‌توانید گوش کنید.

اما برخی از همکاران شما معتقدند موسیقی در ایران دارای ارزش نیست…

آنهایی که می‌گویند موسیقی ارزش ندارد چشم ندارند موسیقی را ببینند.

با بازار ورشکسته‌ای مواجه هستیم که موزیسین‌هایش به سختی سر پا هستند…

اصلا بازار موسیقی وجود ندارد.

می‌توان گفت سایت‌هایی که دانلودهای غیر قانونی می‌گذارند یک بازار محسوب می‌شوند؟

آنکه بازار نیست!

aftabeyazd.ir
  • 10
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش