پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۲۱ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۱۷۴۶
موسیقی

پشنگ کامکار «بارانه» را به اجرا درآورد

لذت اصلی را از آموزش می‌برم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,پشنگ کامکار

جمعه‌شب، پشنگ کامکار، نوازنده چيره‌‌دست سنتور در تالار وحدت به‌روی صحنه رفت تا مجموعه‌اي از تکنوازي‌هاي خود را که پيش‌ازاين در «بارانه» منتشر کرده بود، روي صحنه ببرد. او اين اثر را در سال ۶۸ منتشر کرده و توانسته بود فرم جديدي را در سنتورنوازي ايجاد کند. 

 

او درباره اين برنامه گفت: «پيشنهاد برگزاري اين کنسرت را تهمورس پورناظري مطرح کرد زيرا عقيده داشت که مردم از آلبوم «بارانه» خاطرات زيادي دارند. خود من هم علاقه زيادي به اين آلبوم دارم چون تمام خاطرات دوران کودکي من در اين آلبوم هست و علاوه بر آن اولين‌بار بود که به شيوه جديدي در آن سنتور نواختم اما قبل از اجراي «بارانه» قصد دارم قطعه‌اي را بر‌اساس حال امروز خودم براي شما بنوازم.» 

 

او در ادامه بداهه‌نوازي کرد و در ميان جملاتي که با ريتم آزاد به گوش مي‌رسيدند، گهگاه ملودي آشنايي از رديف موسيقي ايراني يا موسيقي کُردي به گوش مي‌رسيد. بعد از آن نيز «بارانه» را به اجرا درآورد. پس از نواختن مقدمه و درآمد، نواي آشناي قطعه ضربي «بارون بارونه» به گوش رسيد و کمي بعد نوبت به ترانه کُردي «هروايه» رسيد تا از ميان گوشه‌هاي رديف موسيقي، به گوش برسد. اين بخش از «بارانه» که در دستگاه ماهور اجرا شد. خود کامکار درباره اين اثر چنين توضيح داده است: «زماني که بارانا را منتشر کردم، مي‌خواستم از اين ساز، صدايي دربياورم که پيش از آن وجود نداشته و صداي جديدي باشد. نه اينکه صداي ساز استادان پيش از من خوب نباشد اما من نياز به فرم‌هاي جديدتر را حس مي‌کردم. معمولا قبل از «بارانه» مضراب‌ها فرم سنتي داشت؛ مثلا راست-چپ يا حداکثر دو راست و يک چپ بود اما در اين اثر، براي مثال ۱۰ مضراب پشت هم دست راست نواخته مي‌شود يا ۶ مضراب دست چپ با سرعت‌ زياد؛ اتفاقي که تا پيش‌ازاين رخ نداده بود. شما وقتي مضراب را به شکل راست و چپ مي‌زنيد، کار بسيار آسان مي‌شود. مثل اين است که با دو پا راحت مي‌توان دويد اما اگر بگويند فقط با پاي راست اين کار را انجام بده، با مشکل مواجه خواهيد شد. در «بارانه» اتفاقي که رخ داده را مي‌توان به اين شکل تعبير کرد و به‌همين‌خاطر است که نواختن آن دشوار است.» بخش بعدي برنامه به سه‌نوازي در بيات اصفهان اختصاص داشت و نيريز کامکار، نوازنده تار و سياوش کامکار، نوازنده سنتور به همراهي با پدر پرداختند. همنوازي اين سه نفر آغاز‌کننده برنامه بود و نوازندگان گاه به اجراي جمله‌هايي يکسان پرداخته و گاه سؤال و جواب‌هايي با هم داشتند. در ادامه نيز دونوازي يا تک‌نوازي‌هايي توسط نوازندگان انجام شد و اين برنامه به پايان خود رسيد. 

 

پشنگ اما در سال‌هاي زندگي خود سرآغاز تحولاتِ بسياري در موسيقي ايران بوده است؛ ‌او را مي‌توان از بنيان‌گذاران گروه شيدا دانست که يکي از مهم‌ترين گروه‌هاي موسيقي بوده است؛ اين نوازنده برجسته سنتور در اين خصوص مي‌گويد: «آقاي لطفي روزي در دانشکده با من از راه‌انداختن يک گروه صحبت کرد. کساني که مي‌شناختم درويش‌رضا منظمي، عبدالباقي افشارنيا (ني)، اسماعيل صدقي‌آسا و طلوعي بودند. من، بيژن و ارژنگ هم بوديم و بعدها اردشير هم به گروه ما اضافه شد. عليزاده، شکارچي، درخشاني و خيلي‌هاي ديگر بعدها به گروه اضافه شدند. آقايان مشکاتيان و عليزاده هم گروه عارف را تشکيل داده بودند.»

 

او اما در سال‌هاي بعد بيشتر روي بحث آموزش تمرکز داشت و فعاليت‌هاي زيادي را در اين خصوص انجام داد. خودش مي‌گويد: «درحال‌حاضر بيش از ۵۰۰ آموزشگاه در تهران وجود دارد که بيشتر آنان در ساز سنتور، کتاب من را تدريس مي‌‌کنند. در اين مدت بسياري از آثار من از جمله رديف ميرزا عبدالله براي سنتور بارها تجديد چاپ شده است و توسط بسياري از معلمان موسيقي به شاگردان آموزش داده مي‌شود. روي هر کدام از اين کتاب‌ها من سال‌ها کار و تلاش کرده‌ام تا اثري خلق کنم که بتواند از کودکي تا دوران پيشرفته براي هنرجويان سنتور مناسب باشد. بر همين اساس در کتاب‌هاي کودکان، قطعات کودکانه که براي آنان جذابيت داشته باشد را نيز نوشتم. اين آثار به گونه‌اي تنظيم شده است که مي‌توان از ابتدا تا انتها سنتور را به شکلي کامل فراگرفت.» 

 

او مي‌گويد تا پيش‌ازاين کتاب‌هاي استاد پايور تدريس مي‌شدند که بسياري از آنان قطعاتي قديمي بودند که ديگر جذابيت لازم براي نسلِ جوان را نداشت: «سعي کرده‌ام اين کتاب‌ها را به گونه‌اي بنويسم که هم براي يک هنرجو از دوران مبتدي تا پيشرفته مفيد باشد و هم قطعاتي در آن قرار گيرد که جوانان بتوانند به‌راحتي با آن ارتباط برقرار کنند. 

«در اين سال‌ها هم بسياري از نوازنده‌هاي نسلِ جوان که اتفاقا حرف‌هاي بسياري براي گفتن دارند از همين شيوه درس آموخته‌ و توانسته‌اند آثار متعددي خلق کنند يا اينکه کنسرت‌هاي متعددي را به اجرا درآورند. من بدون آنکه هياهو يا جنجالي پيرامون اين اثر ايجاد کنم، سال‌ها رويش وقت گذاشتم و آن را نوشتم و کتاب اندک‌اندک راه خودش را پيدا کرد.» 

 

پشنگ کامکار بر اين اعتقاد است که بسياري از همنسلانِ او با فعاليت با خوانندگانِ شناخته‌شده توانستند خود را مطرح کنند اما او بيش از آنکه به برگزاري کنسرت يا انتشار آلبوم علاقه داشته باشد، دلش خواسته است تا در زمينه آموزش فعاليت داشته باشد: «من هميشه از تدريس بيش از هر کار ديگري لذت مي‌بردم، حالا هم که بسياري از شاگردانم توانسته‌اند حرف‌هاي بسياري براي گفتن داشته باشند، اين لذت مضاعف مي‌شود. تا پيش از کتاب‌هاي آموزشي من بيشتر استادان ناگزير به شيوه آموزش سينه به سينه بودند اما هم‌اکنون اين امکان برايشان به وجود آمده است که از اين کتاب‌ها بهره بگيرند؛ البته تمام اعضاي خانواده من در‌اين‌زمينه فعاليت‌هاي زيادي انجام داده‌اند چون پدرم که اولين استاد همه ما بود نيز به تدريس علاقه بسيار زيادي داشت و براي همين تمامِ اعضاي گروه کامکارها علاوه بر فعاليت‌هاي هنريشان، در زمينه آموزش هم فعاليت‌هاي بسيار زيادي انجام داده‌اند، حتي يادم مي‌آيد برخي از آثار و آلبوم‌هاي خودم را به‌عنوان آثار آموزشي منتشر مي‌کردم.» 

 

کتاب شيوه سنتورنوازي اثر پشنگ کامکار کتابي است ويژه با درس‌هايي متنوع و قطعاتي شيرين و هنرجويي که به دنبال يادگيري قطعات متفاوت است. اين کتاب حاوي قطعات محلي متنوعي است که بسياري از آنها قطعات شادي هستند و براي هنرجوي تازه‌کار بسيار جالب و مفيد خواهد بود. همچنين قطعاتي براي کودکان در نظر گرفته شده (مانند: توپ سفيد، ترن قشنگ من، عروسک جون، آدم برفي) که براي آموزش به کودکان بسيار مناسب است؛ ضمن آنکه اين اثر حاوي قطعاتي از موسيقي ملل نيز است که جهت آشنايي با فواصل و موسيقي خارجي مفيد است. پشنگ درباره آن مي‌گويد: «آموزش قطعات محلي کوتاه، آموزش و يادگيري قطعات شاد براي کودکان، آموزش سرود، قطعات سنتي و قطعات سنتورنوازي نوين را در اين کتاب لحاظ کرده‌‌ام که تاکنون علاوه بر چاپ‌هاي قاچاقي که از آن شده، بالغ بر صد بار تجديدچاپ شده است. به‌هرحال در اين سال‌ها من از آموزش بيش از هر کار ديگري لذت برده‌ام.»

 

 

 

 

vaghayedaily.ir
  • 9
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش