پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۴۱ - ۲۲ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۵۱۹۰
موسیقی

مریم حیدرزاده: همرنگ جماعت شدن از رسوایی است

مریم حیدرزاد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

موسیقی پاپ بعد از انقلاب، پس از یک دوره‌ کم‌فروغ، آرام‌آرام در دهه ٧٠ پوست‌اندازی کرد و خواننده‌های موسیقی پاپ اجازه فعالیت پیدا کردند. البته که بسیاری از این خواننده‌ها درصدد خواننده‌های محبوب نسلی بودند که حالا دیگر یا در قید ایران نبودند یا به خارج از کشور رفتند. با این وجود وضع از این هم عجیب‌تر شد.

 

کم‌کم خواننده‌های نسل اول پاپ در میدان تبلیغات و حضور چهره‌های جوان به کناری رفتند و کار را ادامه ندادند. حالا آنها می‌گفتند موسیقی پاپ امروز مصرفی شده است. مریم حیدرزاده یکی از ترانه‌سراهایی بود که نامش در دهه ٧٠ بر سر زبان‌ها افتاد.

 

ارایه شعرهایی به سبک محاوره‌ای و بکارگیری کلمات ساده و روان ازجمله دلایلی بود که موجب مطرح‌شدن نام این ترانه‌سرا شد. او بعد از سال‌های نسبتا طولانی که در انتظار اخذ مجوز برای فعالیت رسمی در داخل کشور بود توانست «آبرنگ» را روانه بازار موسیقی کند.

 

حیدرزاده زندگی جالبی دارد. در سه‌ونیم‌سالگی بنا بود یک عمل ساده آب‌مروارید را پشت‌سر بگذارد اما عصب چشمانش از بین رفت و برای همیشه نابینا شد. خودش گفته «قبل از جراحی یک جعبه آبرنگ داشتم و همیشه دوست داشتم آن را باز کنم و نقاشی کنم. مادرم گفت بعد از عمل جراحی‌ات به سراغش بیا اما آن بسته آبرنگ باز نشده ماند». شاید مهمترین دلیلی که او را به حضور در حوزه نقاشی سوق داد همین اتفاق بود.

 

آن بسته آبرنگ کوچک حسرت بزرگی بود که کنار ترانه‌هایش قد کشید. «در سال ٨٤ دیدم که زمان مناسبی برای تبدیل آن حسرت بزرگ به لذت است. از استاد نازنینم آقای قاسمی‌زاده تشکر می‌کنم که رویای همیشگی من را به واقعیت تبدیل کردند و طی چند‌سال توانستم چهار نمایشگاه برگزار کنم. هر تعداد نمایشگاه هم که برگزار کنم اسم همه را «پس از آن همه حسرت» می‌گذارم چون این حسرت خیلی طولانی بود».

 

آن‌طور که خودش می‌گوید نقاشی باعث شد ترانه‌سرای جوان حال‌وروز خوبی داشته باشد. با او به بهانه انتشار این آلبوم و آغاز دور تازه فعالیت‌هایش در حوزه مجاز گپ و گفت کوتاهی داشتیم که در ادامه مطلب آمده است:

برای آغاز این گفت‌وگو اگر مایل باشید کمی درباره انتشار آلبوم جدیدتان صحبت کنیم.

 

بعد از سال‌های زیادی که در حوزه رسمی موسیقی از شما خبری نبود چطور توانستید مجوز این آلبوم را بگیرید؟

پیش از این کتاب «تو را در حضور همه دوست دارم» ‌سال ٩٣ منتشر شد که با ترانه «آبرنگ» به اتمام رسید. در ادامه مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کمک‌های زیادی در این مسیر کردند و حتی اگر محدودیتی هم بود کاملا درباره آن صحبت کرده بودیم. این آلبوم شامل ١٥قطعه جدید است و ترانه‌های اخیرم را دربرمی‌گیرد.

 

مضمون ترانه‌های این مجموعه هم عاشقانه است. این‌بار به‌جای این‌که کارهایم را به آهنگسازان داخلی بدهم تا روی‌شان موسیقی بسازند از آثار آهنگساز شناخته‌شده یونانی «واسیلیس سالیاس» استفاده کردم. حالا که این اثر منتشر شده امیدوارم مردم دوستش داشته باشند.

 

 شما به‌عنوان یکی از ترانه‌سراهای مطرح موسیقی پاپ درباره ارایه کارهای کاملا تقلیدی خوانندگان از چهره‌های شناخته‌شده نسل قبل چه نظری دارید؟

در مورد موضوع تقلید و کپی‌کردن‌ها باید بگویم که من هم یکی از کسانی بودم که در آلبوم «ساز مخالف» به خوانندگی آقای کبیری درگیر آن شدم. در آن آلبوم که آهنگسازی‌اش را آقای پدرام کشتکار انجام داد، همین جریان تقلید با صدای آقای کبیری اتفاق افتاد. متاسفانه هنوز هم مردم با صداهای مشابهی که اصل‌شان وجود ندارد، ارتباط می‌گیرند و در این مورد خیلی هم نمی‌شود به مردم خرده گرفت. به‌هرحال این چیزی است که وجود دارد.

 

به‌نظرتان شناخت فنی از فضای موسیقی و به عبارت دیگر تحصیلات آکادمیک موزیسین‌های ما می‌توانست این روند را متوقف کند یا موسیقی پاپ را به مسیری که با وضع امروزش متفاوت است برساند؟

اما در مورد سوال اصلی که شما مطرح کردید، حقیقت است که خیلی از بزرگترین موزیسین‌های دنیا تحصیلات آکادمیک نداشته‌اند و همیشه ذات هنر حاکم است و غلبه دارد بر هر چیزی. صد‌سال دیگر معلوم می‌شود که چه موسیقی‌ای جاودانه می‌ماند.

 

این موسیقی پاپی که الان شنیده می‌شود، غیرممکن است‌ سال بعد هم کسی ذوق کند همین قطعات را بشنود. انتقادات زیادی به این قطعات وارد است. صدای بعضی از این خوانندگان را اصلا نمی‌شود تحمل کرد و من متعجبم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چطور به بعضی از این ترانه‌ها مجوز می‌دهد. این چند کلامی که در این موسیقی‌ها می‌شنوید، ترانه نیستند، بلکه کارهایی هستند که این دوستان می‌نویسند و دوستان‌مان در وزارت ارشاد هم به آنها مجوز می‌دهند.

 

من همیشه به این موضوع انتقاد کرده‌ام و به احتمال قریب‌به‌یقین این حرف‌ها به ضررم تبدیل می‌شود. من نمی‌دانم آن جمله‌ها را کدام شخص یا گروه و شورایی تایید و پای برگه مجوز آنها را امضا می‌کند. من در آن به ظاهر ترانه‌ها می‌گردم و حتی یک قافیه هم پیدا نمی‌کنم!

 

شاید این گروه‌های جدیدی که چنین موسیقی‌هایی تولید می‌کنند، نگاه‌شان به مقوله کلام، همان نگاهی است که خوانندگان خارجی دارند، یعنی آنها به جای ترانه، به دنبال لیریک هستند.

 

به‌هرحال بسیاری از فعالان موسیقی پاپ ترانه‌هایی از این جنس می‌خوانند. فکر نمی‌کنید که آنها هم چنین نگاهی دارند و اصولا خودشان به دنبال قافیه و ردیف نمی‌روند؟

شاید این‌طور باشد اما این رویکرد درستی نیست. چه چیزهای دیگری از ایران شبیه به کشورهای غربی است که موسیقی‌مان بخواهد شبیه به آنها باشد؟ چرا هر کاری که دوست داریم انجام بدهیم را می‌گوییم خواسته‌ایم مثل کشورهای غربی باشد؟ ما یا باید همه‌چیزمان مثل آنها باشد یا هیچ چیزی را تقلید نکنیم. اگر استفاده از لیریک یک چیز اپیدمی و جهانشمول است، اشکالی ندارد.

 

اما واقعا این‌طور نیست و خیلی از هنرمندان برجسته موسیقی دنیا توجه ویژه‌ای به شعر دارند. لئونارد کوهن و باب دیلن ازجمله این خوانندگان هستند. ما کشوری هستیم که به لحاظ ادبی تاریخ بسیار غنی‌ای داریم و شعر در فرهنگ ما بسیار تاثیرگذار است، بنابراین همه چیز را نمی‌شود از دنیای غرب تقلید کرد.

 

به‌نظرتان آیا می‌شود در این شرایط به دنبال کارهای ماندگار بود؟ شاید بهتر باشد این‌طور بپرسم که رمز ماندگاری یک اثر از نظر شما چیست؟

یک ضرب‌المثلی هست که می‌گوید: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». یک شاعر با ذوقی که اسمش خاطرم نیست، این ضرب‌المثل را این‌طور تغییر داده: «همرنگ جماعت شدن از رسوایی است». یعنی همیشه باید یک عده باشند که قرص و محکم در موضع خودشان بمانند. بعدا معلوم می‌شود که حق با آنها بوده یا نه. حفظ‌کردن هنر و دچار تردید نشدن باعث جاودانگی چهره‌های ماندگاری چون استاد انوشیروان روحانی و... می‌شود.

 

خوشبختانه من الان در کنار آشفته بازار موسیقی پاپ این را هم دیده‌ام که یک جرقه‌هایی از بازگشت به موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی تلفیقی دارد زنده می‌شود که اتفاق خوبی است و نشان می‌دهد که همه چیز درنهایت به اصل خود برمی‌گردد. جرقه‌ امیدی که در بازگشت به اصالت‌ها وجود دارد، گرچه بسیار آرام است اما آدم را نسبت به آینده امیدوار می‌کند.

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش