پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۵:۴۷ - ۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۰۷۴۱
موسیقی

به بهانه رونمایی از مجموعه برگزیده آثار لوریس چکناواریان؛

رهبر ارکستر موسیقی ایران: متاسفانه دولت بودجه کافی به موسیقی اختصاص نمی دهد

لوریس چکناواریان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

موهایی که گذران عمر سراسر عاشقانه ام، سپیدشان کرده گواهی می دهند همچنان امیدوارانه به آینده می نگرم

 

 مراسم رونمایی از مجموعه برگزیده آثار لوریس چکناواریان، آهنگساز و رهبر ارکستر موسیقی کشورمان ایران روز سه‌شنبه (۲۸ فروردین ماه) به همت موسسه فرهنگی هنری «راد نواندیش» در تالار وحدت تهران برگزار شد. در این مراسم که تعدادی از هنرمندان مطرح موسیقی، ادبیات، تئاتر و سینمای کشورمان حضور داشتند، از ۱۵ اثر صوتی و تصویری این موزیسین نامدار ارمنی تبار در قالب ۱۳ اثر صوتی و ۲ اثر تصویری رونمایی شد. فضل الله توکل، فریدون شهبازیان، میلاد کیایی، قاسم رفعتی، پری ملکی، کتایون ریاحی، پیمان سلطانی، سامان احتشامی، مزدا انصاری، فاضل جمشیدی، شیرین یزدان بخش، آناهیتا همتی، رضا خرم و نیما پناهی ها از جمله هنرمندانی بودند که در این مراسم حضور داشتند.

 

این آثار در سال‌های گذشته توسط ارکسترهای مختلف داخلی و بین المللی اجرا شد و بخشی از کارنامه پر بار چکناواریان را شکل داد. پخش فیلم هایی از آثار لوریس چکناوریان و جشن امضای اثر از جمله دیگر بخش های این مراسم بودند که ورود به نهمین دهه زندگی را برای این آهنگساز و رهبر ارکستر، طعمی ویژه بخشیدند. لوریس چکناواریان علاوه بر آهنگسازی و ‌رهبری ارکستر، دستی نیز بر آتش موسیقی دارد. لوریس چکنواریان که هشتاد و یکمین بهار زندگی را نیز پشت سر گذاشته از هر زمان دیگری شور و شعف بیشتری برای اجرای کنسرت و چرخاندن چوب رهبری روی صحنه دارد. او از دغدغه ها و آرزوهایی می گوید که با موهای سپید نیز هنوز به آنها فکر می کند. ماحصل این گفت و گو را در ادامه می خوانید:

 

ابتدا در خصوص مراسم رونمایی از آثارتان صحبت کنید که چند روز پیش برگزار شد...

بخشی از آثار به سلیقه خودم انتخاب شد و به همت موسسه فرهنگی هنری «راد نواندیش» به بار نشست. دوستان لطف داشتند و معتقد بودند انتخاب میان آثار کار بسیار دشواری است و حتی تصمیم داشتند کارها را با کیفیت بسیار بهتری ارائه دهند. البته برخی از آثار، کارهایی خیلی قدیمی هستند که امکانش میسر نبود دوباره میکس و مستر شوند. در نهایت تصور می‌کنم مجموعه منتشر شده از کیفیت قابل اعتنایی برخوردار باشد.

 

لوریس چکناواریان پس از هشتاد سال زندگی و بیش از نیم قرن فعالیت موسیقایی چگونه تعریف می شود؟

من بارها گفته ام یک بروجردی ساده، بیش نیستم و باز هم تکرار می کنم. متولد ۱۳۱۶ در بروجرد هستم. به همراه خانواده‌ام به تهران آمدم و همچنان در همان محله پدری زندگی می‌کنم. با اینکه به کشورهای زیادی سفر کرده‌ام ولی همچنان تهران و محله سی‌تیر را برای زندگی ترجیح می‌دهم. همیشه خود را ایرانی دانسته و می دانم. روی تمام آداب و رسوم و ایمان و تمدن اسلامی مطالعه کرده ام. از کودکی راهم به زورخانه باز شد. در ماه هنگام محرم به عزاداران، آب می‌دادیم و از همان زمان تمام موسیقی‌های محرم را جمع‌آوری کردم.

 

پس از سال‌ها توانستم سمفونی عاشورا را بنویسم تا سال ۹۷ اجرایش کنم اما چه می توانم بگویم در پاسخ به مهر فراوان مردمی که هیچ گاه مرا از محبت های بی دریغ شان محروم نکردند. هر چه بوده نیز در هشتاد سال گذشته گفته ام اما گاهی برای یادآوری به خودم باید تاکید کنم که باور دارم هنوز نیز چیزی بلد نیستم. هنوز هم چونان کودکی ذوق آموختن دارم و می خواهم بیشتر و بیشتر بدانم. در مراسم نیز رو به حضار گفتم خودم را هیچ گاه جدی نگرفتم اما کارم در بالاترین درجه اولویت قرار دارد. در کتاب «خرستان» نوشتم «اگر آدمیزاد در روز چند بار خریت نکند، آدم نمی‌شود!» به علاوه، خرها هر روز که ما را می‌بینند، می‌گویند این ها دیگر چه کسانی هستند که روی دو پا راه می‌روند! خلاصه اینکه آنها هم ما را به چشم دیگری می‌بینند.

 

موهایی که گذران عمر سراسر عاشقانه ام، سپیدشان کرده گواهی می دهند همچنان امیدوارانه به آینده می نگرم و از خداوند برای مهربانی های بی پایانش سپاسگزارم. من به عنوان کوچکترین عضو خانواده هنر از تمام همراهانم می خواهم تمام تلاش خود را به کار بگیرند تا جوانان به آینده امیدوار بمانند. نسل آینده نیازمند ترسیم فضایی امیدبخش است تا راهی که بزرگان ادب و هنر این سرزمین برای شان هموار کرده اند را ادامه داده و از مسیر، منحرف نشوند. از همه عزیزانی که به مراسم آمدند باز هم تشکر می کنم چرا که حضورشان به من الهامی دوباره داد تا کاری تازه را آغاز کنم. اعتقاد دارم هیچ هنرمندی بدون درک و دریافت حس از مخاطبان در کارش موفق نیست. کسانی که لطف کردند و به مراسم آمدند، انرژی و عشق فراوانی را به سوی من روانه کردند و گویی زندگی دوباره گرفتم. حالا که آثارم منتشر شده، با انرژی و حال بسیار خوب آماده برگزاری کنسرت خواهم شد.

 

سال ۱۳۹۶ برای تان چگونه گذشت؟

خداوند بلا را از مردم این سرزمین دور بدارد چرا که تاب نمی آورم رنج کشیدن هموطنانم را. در سال گذشته متاسفانه اتفاقات تلخی رخ داد که همه مان را آزرده کرد و من نیز همانند هر انسان دیگری غمگین شدم. به همین دلیل نت‌های ۷۰ اثر خود را در قالب بانک اطلاعاتی موسیقی به موزه موسیقی تقدیم کردم چون آدمیزاد از فردای خود خبر ندارد. همیشه فکر می‌کردم که امکان دارد شرایطی پیش بیاید و نتوانم شخصا از کارهایم مراقبت کنم و خدای ناکرده دست بروند. اکنون خیالم آسوده است که آثارم در جای امنی قرار دارند.

 

از سوی دیگر بدین شکل آثارم که شاید گوشه کوچکی از دفتر عظیم موسیقی ایران را تشکیل دهند برای همیشه در دسترس جوانان ایران زمین خواهد بود. در واقع می خواستم نسل های آینده ای که موسیقی های جدیدی را دنبال می کنند، این امکان را داشته باشند روی موسیقی های گذشتگان خویش مطالعه کنند. دو سال از عمر خویش را صرف جمع آوری و تنظیم کارهایم کردم و خوشحالم که این آثار راه خود را به جمع خانواده موسیقی باز کرده است. از سوی دیگر باید در نظر داشته باشیم سال ها بعد زوایای جدیدی از برخی از آثار موسیقایی کشف می شود که می تواند جالب و قابل بررسی باشد.

 

حس تلخی نیست که آثار یک موزیسین در زمان حیاتش به درستی درک نشود؟

هنرمندی که هنرش را به صورت جدی دنبال می کند، خوب می‌داند ناگزیر از تجربه چنین وضعیتی است. موسیقی کلاسیک هم به عنوان یک موسیقی جدی و علمی همین سرنوشت را پیش روی خود می بیند. باید در این میان تاکید کنم در عرصه هنر با دو دسته کار مواجه هستیم؛ دسته اول آثاری هستند که برای روزگار خویش ساخته شده و در زمان حیات خالق اثر مورد توجه مردم قرار می گیرد اما دسته دوم آثاری محسوب می شوند که در گذر زمان، دریچه های جدیدی را به روی مخاطبان و علاقه مندان خود می گشاید.

 

هنر در دسته اول ممکن است شهرت و ثروت را برای مولفش نیز به ارمغان بیاورند اما دسته دوم نیاز به زمان دارد و شاید خالقش در زمان حیات با بی مهری و حتی فقر دست و پنجه نرم کند و سال ها پس از مرگش، مردم نسل های آینده به درک صحیحی از کارهایش برسند. من از جمله هنرمندانی هستم که خود را در دسته دوم قرار می دهم. در هشتاد سالی که از خداوند، عمر گرفتم هیچ گاه در طلب نانِ روزگارم نبودم و همیشه فردا اهمیتی به مراتب بیشتر از امروز برایم داشته است. امیدوارم در زمره هنرمندانی قرار بگیرم که نسل های بعد وقتی به آثارم می نگرند، لبخند رضایت بر لبان شان بنشیند.

 

ربع قرن از عمرم را صرف نوشتن اپرای «رستم و سهراب» کردم؛ کاری که شاید از نظر دیگران، دیوانگی به نظر برسد اما اطمینان دارم ۵۰ تا صد سال دیگر زحمتم درک خواهد شد و این همان چیزی است که آرامش و شادی را برایم ورای هر ثروت و شهرتی به دنبال دارد. همه ما افراد زیادی را در عرصه‌های مختلف هنر می‌شناسیم که نان فردای خویش را می‌خورند. فردوسی یا حافظ نان زمانه خویش را نخوردند و برخی از بزرگان هنر حتی در روزگار خویش مورد تمسخر و اهانت قرار گرفتند ولی سال ها و حتی قرن ها بعد عظمت کارشان درک شد. دیگرانی نیز هستند که نان امروز خود را می‌خورند و فردا هیچ کس آنها را به خاطر نمی آورد. به همین دلیل تصور می کنم طعم نان فردا را نتوان به هیچ شکل به تصویر کشید.

 

در واقع جاودانگی برای شما اهمیت زیادی دارد؟

برایم مهم نیست که کسی اسم «لوریس چکناواریان» را در یاد داشته باشد یا خیر بلکه مطلوب من زنده ماندن در آثارم است. همان طور که ما فردوسی و حافظ و دیگر بزرگان را نه تنها با نام های شان که با آثارشان در حافظه مان ثبت کرده ایم. هزاران نفر دیگر نیز با همین نام ها در تاریخ زیسته اند اما کدام شان فردوسی، حافظ یا مولانا شده؟ پس این اسم و فرد نیست که ماندگار می شود، بلکه اثری که خلق کرده به او هویت بخشیده و اسمش را در تاریخ، ابدی می کند. بسیاری از ما شاید حتی نام طراح برج ایفل یا هزاران بنای تاریخی دیگر را ندانیم اما هنوز هستند و نام خالقان شان را به دفتر تاریخ، پیوند زده اند. از سوی دیگر مگر اسم فردوسی، «فردوسی» یا نام حافظ، «حافظ» بود؟

 

آنها اسامی دیگری مانند تمام انسان ها داشتند اما این موارد مانند دیگر اتفاقات زندگی شخصی شان هیچ اهمیتی ندارد ولی «شاهنامه» و «دیوان حافظ» هیچ گاه از آسمان ادبیات کره خاکی پاک نخواهند شد. همین که صدها یا هزاران سال بعد یک سمفونی از من نواخته شود، یعنی به هدفی که سال ها و دهه ها برایش زحمت کشیدم، رسیده ام. آن زمان دیگر مهم نیست نامی از لوریس چکناواریان برده می شود یا خیر، چرا که من در اثرم زنده ام و تنها جسمم به زیر خاک رفته ولی اثرم مرا زنده نگه می دارد و جاودانه می کند.

 

پس شما موسیقی را امری فرا زمینی تصور می کنید؟

من همیشه گفته ام که موسیقی زبان خدا و یک پدیده الهی است. برای برخورد با چنین پدیده‌ای باید ظرایف زیادی را بیاموزیم. موسیقی راهی بس دشوار و طاقت فرساست. کدام نوازنده را می توان یافت که سال ها زمان برای فراگیری ساز صرف نکرده باشد؟ شاید در این میان کسانی نیز باشند که یک شبه ره صد ساله را طی کنند و در موسیقی به ثروت و شهرت برسند اما همان طور که گفتم این اتفاق، میرا و ناپایدار است.

 

داستانی در این باره دارم که همیشه تعریف کرده ام و هنوز هم معتقدم گویاترین قصه برای بیان اهمیت موسیقی و الهی بودنش است: «مردم دنیا جمع شدند و خواستند بنای بلندی بسازند تا به خدا برسند. خدا رای این که مانع کارشان شود، زبان‌های آنها را متفاوت کرد تا نتوانند با همدیگر حرف بزنند اما بعد دید که نمی‌شود این همه انسان با زبان‌های متفاوت از هم دور شوند، پس موسیقی را به آنها هدیه داد و گفت: زبان موسیقی، زبان مشترک من و شما با یکدیگر باشد و بتواند میان شما با وجود داشتن زبان‌های متفاوت ارتباط برقرار کند.» حرف می‌تواند دشمنی به وجود بیاورد اما موسیقی نه. باز هم می گویم موسیقی زبان خداوند است. همیشه فکر می‌کنم شعر، موسیقی، نقاشی و دیگر هنرها را خدا در گوشه ای قایم کرده و هر زمان کسی را دوست بدارد، از گنجینه‌اش به او هدیه می‌دهد.

 

شما هم آهنگساز و هم رهبر ارکستر هستید. کدام یک برای شما جذاب تر است؟

وقتی می خواهم نت موسیقی را به منصه ظهور بگذارم سعی می کنم تمام احساسم را انتقال دهم. رهبر ارکستر یک نت موسیقی را می تواند با احساسات مختلفی ارائه دهد. قبل از هر اجرا فکر می کنم چه احساسی را به نوازندگان منتقل کنم که بیشترین تاثیر را روی مخاطب بگذارد. بزرگ ترین علم در دنیا، موسیقی است چون علم های دیگر بی صدا هستند ولی موسیقی، صدا دارد. اگر کسی بخواهد آهنگساز قابلی شود باید نیم قرن تلاش کند و اگر بخواهد رهبر ارکستر شود باید بیشتر خون دل بخورد.

 

شما جزو موزیسین هایی هستید که کنسرت های خیریه نیز برگزار کرده اید. امر در راستای ادای دین به هدیه خداست؟

زندگی مانند دوی امدادی است. می‌دویم و هر چه به دست آورده‌ایم را به نسل بعد واگذار می کنیم تا مسیر را ادامه دهد. موفقیت، یک نقطه نیست بلکه طی یک مسیر است. از سوی دیگر معتقدم بهترین درمان بیماری، موسیقی و هنر است.

 

سمفونی دفاع مقدس یکی از کارهای اخیر شماست که ظاهرا هزینه زیادی را برای اجرا طلب می کند. در این باره کمی توضیح دهید.

 

سمفونی ۱۳ موومان دارد که هر موومان آن با نگاهی به سال‌های جنگ در طی ۸ سال دفاع مقدس نوشته شده است. این سمفونی مثل دیگر کارهای من، راهی طولانی تا اجرا پیش رو دارد. یک سمفونی اینچنینی نزدیک به یک میلیارد تومان هزینه دارد چون اجرایش نیازمند ارکستر و گروه کُر بزرگی است. البته این ارقام شاید برای اسپانسرهای ما رقم زیادی باشد ولی دیگر کشورهای جهان برای اجرای آثار فاخر، هزینه های به مراتب بیشتری انجام می دهند. ما در زمینه موسیقی سنتی پیشرفت‌های زیادی کرده‌ایم و در سال‌های اخیر، تعداد نوازندگان و آهنگسازان موسیقی سنتی ما بیشتر شده است و به لحاظ کیفی نیز پیشرفت‌هایی داشته ایم.

 

در حقیقت موسیقی اصیل ایرانی غنی است چون موسیقی از حالتی که باید صرفا در خدمت خواننده باشد، خارج شده است. اما در مقایسه با کشورهای دیگر به موسیقی کلاسیک توجه زیادی نداشته ایم. پایه‌های موسیقی کلاسیک در ایران چندان قوی نیست و همین موضوع مشکلاتی را برای رشد هر چه بیشتر این موسیقی ایجاد کرده است. برخلاف تصور عموم، گران‌ترین رشته در جهان، موسیقی است چون برای هر‌ ساز یک استاد خوب لازم است. به همین دلیل در کشورهای صاحب موسیقی در جهان، دولت ها و حتی مردم علاقه مند برای موسیقی فاخر خود هزینه می کنند تا این فرهنگ را حفظ کنند و اجازه نابودی اش را ندهند. شاید یکی از دلایلی که ارکسترها در ایران، رشد مستمر ندارند، این است که بخش خصوصی در موسیقی فعال نبوده و چشم ارکسترها به حمایت های دولتی بوده است. اگر می‌خواهیم ارکستر خوبی داشته باشیم سالانه بیش از ۱۰ میلیارد ‌تومان بودجه برایش در نظر بگیریم.

 

دلیل این بی توجهی چه از سوی دولت و چه از سوی بخش خصوصی را در چه می بینید؟

در کشورما موسیقی در خدمت شعر و ادبیات قرار گرفته است و از سوی دیگر بودجه‌ کافی برای پرورش موسیقی وجود ندارد. تا زمانی که بودجه لازم فراهم نشود، نمی‌توان به بهبود روند کنونی در جامعه امیدوار بود. موسیقی با دیگر شاخه‌های هنری تفاوت‌های زیادی دارد. یک شاعر می‌تواند در کوتاه‌ترین زمان به انتشار اثرش بپردازد اما موسیقی نیازمند اجرا‌ست و این اجرا بودجه مخصوص می خواهد. فرهنگ، هنر و موسیقی باید در کنار یکدیگر قرار بگیرند.

پس در این صورت باید به فکر توسعه امکانات سخت افزاری نیز بود چون سالن های استاندارد موسیقی در ایران نیز انگشت شمار هستند...

 

بله، متاسفانه دولت بودجه کافی به موسیقی اختصاص نمی دهد. همان طور که پیش تر گفتم در موسیقی نباید به فکر درآمد‌زایی بود بلکه باید برایش هزینه کرد تا شاهد اعتلای فرهنگ در جامعه باشیم.

 

اما طبیعتا اسپانسری که می خواهد برای موسیقی هزینه کند، به برگشت سرمایه خود نیز می اندیشد...

بله و به همین دلیل اسپانسرها به سمت موسیقی پاپ می‌روند چون بازگشت سرمایه دارد، درحالی که بازگشت سرمایه در موسیقی کلاسیک کمتر اتفاق می افتد. البته در همه جای دنیا، مردم سلیقه های مختلفی نسبت به موسیقی دارند. برخی موسیقی پاپ را دوست دارند و برخی به دیگر ژانرها علاقه مندند.

 

 

hamdelidaily.ir
  • 15
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش