جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۰:۵۰ - ۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۰۹۱۰
موسیقی

بررسی گروه‌ها و هنرمندان خارجی كه برای اجرای كنسرت به تهران می‌آیند

کیتارو,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

«جيپسي كينگز به ايران مي‌آيد»، «افسانه موسيقي ژاپن در راه تهران»، «بعد از كيتارو، ياني را به ايران مي‌آوريم» و... اينها تيتر اخباري است كه در دنياي امروز موسيقي ايران به شكل‌ها و شيوه‌هاي مختلف دست به دست مي‌شوند و حكايت از حضور هنرمندان غير ايراني در كشور دارد؛ سفرهاي هنري كه بر مبناي ايده «ديپلماسي فرهنگي» از زمان شروع به كار دولت حسن روحاني آغاز شدند. اگرچه در ابتداي امر، اجراي اين ايده مي‌توانست قدمي موثر و طريقي نو در عرصه موسيقي كشور باشد اما تنها با گذشت چند سال حالا به نظر مي‌رسد نظام مديريتي، برنامه‌ريزي و سليقه موسيقايي دست‌اندركاران اين جريان بيش از آنكه هنري باشد متاثر از فضاي بازار، تبليغات، رسانه و اقتصاد روز موسيقي و ايده «ديپلماسي فرهنگي» ابزاري براي پيش‌برد اهداف تبليغاتي مديران فرهنگي است. در اين گزارش علاوه بر مرور بعضي رويدادهاي بين‌المللي در ايران تلاش شده تا روند كنوني دعوت از هنرمندان و گروه‌هاي خارجي را مورد واكاوي قرار دهيم و نيز از سليقه موسيقي كه در اين ٤٠ سال براي مردم ساخته شده، پرسش كنيم.

 

تولد «ديپلماسي فرهنگي»

از سال ١٣٩٢ كه حسن روحاني بر مسند رياست‌جمهوري تكيه زد، براي هموار كردن مسير هسته‌اي ايران و به انجام رساندن مذاكرت و اهداف بين‌المللي ناشي از آن، برنامه‌هاي متعددي در سر داشت كه در حوزه فرهنگ و هنر با اسم رمز «ديپلماسي فرهنگي» نمود يافت. علي جنتي، وزير اسبق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مهر ماه همان سال در حضور جمعي از اهالي هنر اصفهان ضمن تاكيد بر اهداف دولت تازه بر افزايش تعاملات فرهنگي ايران با ساير كشورها، اعلام كرده بود: «بايد براي مقابله با جنگ نرم به ديپلماسي فرهنگي و هنري توجه ويژه‌اي شود.»

 

اگرچه طرح اين جمله در همان روزهاي ابتدايي به مذاق بسياري از اهالي هنر خوش آمد اما به نظر مي‌رسيد براي تحقق همين دو كلمه، پيمودن مسيري صدساله نياز است و يك شبه امكان‌پذير نيست. پيروز ارجمند، مديركل وقت دفتر موسيقي وزارت ارشاد در گفت‌وگو با «اعتماد» در اين باره مي‌گويد: «زماني كه كار خود را در دفتر موسيقي آغاز كردم، براساس آنچه در حكم من به عنوان مديركل ذكر شده بود و تاكيدات وزير وقت فرهنگ و ارشاد، قصد داشتيم در جهت تحقق ديپلماسي فرهنگي حركت كنيم. ديپلماسي فرهنگي در واقع تلاشي براي رفت و آمد هنري هنرمندان بود. اگرچه پيش از اين هم گروه‌هاي مختلف هنري بسياري به ايران سفر داشتند و كنسرت برگزار كرده بودند اما همه اين رويدادها به جشنواره موسيقي فجر منحصر مي‌شد. طبيعتا در آن روزها از چند منظر مي‌توانستيم اين گفتمان را بين گروه‌هاي خارجي و ايراني برقرار و بخشي از ظرفيت‌هاي فرهنگي كشور را با دعوت از گروه‌ها به جهان معرفي كنيم. »

 

ارجمند درباره مشكلات ابتدايي اجراي اين ايده اشاره كرد: «از همان روزهاي ابتدايي مخالفت‌هاي شديدي از طرف نيروهاي انتظامي و امنيتي وجود داشت. تنها دستگاه‌هاي موافق با اين جريان، وزارت امور خارجه و فرهنگ و ارشاد بودند. بنابراين ما ناچار بوديم سراغ گروه‌ها و هنرمنداني برويم كه موسيقي‌شان با فرهنگ ما سازگار بود و در عين حال موسيقي كلاسيك سبك يا نيمه جدي اجرا مي‌كردند. در همان وهله اول نمي‌خواستيم سراغ گروه‌هاي پاپ برويم اما ممكن بود در ادامه مسير اين اتفاق هم رخ دهد. »

 

بعد از كيتارو، جيپسي‌هاي قلابي

ماسانوري تاكاهاشي معروف به «كيتارو» يكي از ‌آشناترين هنرمنداني به شمار مي‌رفت كه از همان روزهاي آغازينِ اجراي ايده «ديپلماسي فرهنگي» نامش در فضاهاي هنري ايران دهان به دهان چرخيد. هنرمندي كه به واسطه موسيقي مجموعه «جاده ابريشم» و پخش چندين باره‌اش از صدا و سيما، در بين مردم شناخته شد. اگرچه كيتارو مي‌آمد تا خاطره نزديك به ٣٠ سال گذشته را روي صحنه به صورت زنده اجرا كند اما حضورش در ايران اتفاقي بود كه نمي‌شد نسبت به آن بي‌تفاوت ماند.

 

پيروز ارجمند مي‌گويد: «ما تصميم داشتيم گروه‌هايي را دعوت كنيم كه مردم ايران با موسيقي آنها خاطره داشتند.يكي از اين گروه‌ها «كيتارو» بود كه به سبب پخش موسيقي‌هايش از صدا و سيما مي‌توانست گزينه خوبي باشد. من غير از كيتارو، ياني و ونجليس را هم پيشنهاد كردم. ما مي‌خواستيم از اين طريق بين مردم ذائقه‌سازي و فرهنگ‌سازي كنيم و در عين حال گروه‌هاي ايراني را هم در اين ماجرا دخيل كنيم. بنابراين نقطه سياهي در اين رفت و آمدها نمي‌ديدم ولي فكر مي‌كردم بد نيست اين مسير با شيب ملايم هموار شود تا بتوانيم با كشورهاي ديگر هم تبادل فرهنگي داشته باشيم.»

 

اما اين تبادل فرهنگي كه به گفته ارجمند راه خود را با شيبي ملايم آغاز كرده بود، رفته رفته به واسطه دخالت برخي شركت‌هاي برگزاري كنسرت، با شتابي وصف ناشدني به سراشيبي اضمحلال فرهنگي- هنري سوق پيدا كرد.نمونه‌هاي بسياري در گواه اين جريان وجود دارد اما يكي از گروه‌هاي خارجي كه تحت عنوان دهن پُر كُن «ديپلماسي فرهنگي» به ايران دعوت شد، «جيپسي كينگز» بود. سر و صداي حضور اين گروه در ايران خيلي زود پيچيد و مردم كه پيدا نبود چطور از شنيدن موسيقي ٢٠ سال پيش اين طور بر سر شوق آمده‌اند، منتظر بودند تا اجراي زنده اين گروه اسپانيايي را تماشا كنند. تنها چند روز بعد از اعلام خبر، برخي رسانه‌ها معلوم كردند كه گروه دعوت شده به ايران نه «جيپسي كينگز» بلكه «جيپسي كينگز فاميلي» هستند و هيچ ارتباطي با گروه اصلي ندارند.

 

با وجود همه حاشيه‌هايي كه براي اين كنسرت به وجود آمد باز هم مخاطبان ايراني به تماشاي آن نشستند.اما پرسش اينجاست در طول اين سال‌ها چه خوراك موسيقي به مردم داده شده كه اين طور حتي از حضور گروه «جيپسي كينگز» قلابي هم سر وجد مي‌آيند؟ برآورد مديران ارشد فرهنگي ايران از سليقه شنيداري مردم در آن دوران چه بود كه براي پيشبرد هدف «ديپلماسي فرهنگي» از گروه‌هايي شبيه به «كيتارو» و «جيپسي‌كينگز فاميلي» دعوت مي‌كردند؟ گروه‌هايي كه مدت‌هاست تاريخ مصرف‌شان در كشورهاي غربي گذشته است و موسيقي‌شان ديگر چندان خريداري ندارد.

 

پيروز ارجمند درباره «جيپسي‌هاي قلابي» كه در دوران مديريت او بر دفتر موسيقي به ايران دعوت شده بودند و در پاسخ به اين پرسش مي‌گويد: «موسيقي فلامنكو به نوعي تاثيرپذيرفته از موسيقي ايران باستان است. آن گروه هم با رويكرد فرهنگي و نه صرفا اقتصادي به ايران دعوت شده بودند. وقتي موسيقي جنبه هنري يا نيمه هنري پيدا مي‌كند، نمي‌توان به آن تاريخ مصرف‌دار نگاه كرد. از اين جهت من اشكالي نمي‌بينم گروه‌هايي كه براي مردم خاطره‌انگيز هستند را به ايران دعوت كنيم. ممكن است كسي مثل خوليو ايگلسياس هم امروزه مثل گذشته در اروپا و امريكا طرفدار نداشته باشد اما بخشي از نوستالژي مردم آن كشورها است.

 

بايد همه اين سليقه‌هاي موسيقايي وجود داشته باشد. ما براي شروع چاره‌اي نداشتيم كه از اين گروه‌ها دعوت كنيم تا از بار مخالفت‌ها (خصوصا انتقادات موزيسين‌ها) كاسته شود. در اين جريان، مساله‌ اساسي نه تنها بازدارندگي از سوي نيروهاي امنيتي و غيره بود بلكه اهالي موسيقي هم روي خوش نشان ندادند چرا كه احساس مي‌كردند اگر يك گروه موسيقي خارجي به ايران بيايد جاي آنها را تنگ مي‌كند. در حالي كه به نظر من به عنوان يك موسيقيدان، جغرافياي سياسي مختص سياسيون است و به هنرمندان ارتباطي ندارد. دنياي جديد مرزي براي هنر نمي‌شناسد. اما نگراني امروز من اين است كه اگر اين مسير به سمت موسيقي‌هاي پاپ و سبك اروپايي و امريكايي برود، ممكن است جلوي آن گرفته شود.»

 

خاطره‌بازي با تاريخ مصرف‌گذشته‌ها

با نگاهي دقيق و موشكاف بر گروه‌هاي خارجي دعوت شده به ايران به سادگي مي‌توان دريافت كه مهم‌ترين پارامتر براي دعوت از آنها برانگيختن حس نوستالژيك مردم است. وقتي از كساني مثل «كيتارو»، «ياني» و گروه‌هايي مثل «جيپسي كينگز»، «شيلر» و غيره صحبت مي‌كنيم در واقع به بخشي از خاطره شنيداري مردم اشاره مي‌كنيم كه در روزگار خالي از رسانه‌هاي مجازي و اينترنت حكم كبريت احمر را داشتند. حالا اما با گسترش روزافزون اين رسانه‌ها جهان هنر، چنان كه ارجمند نيز اشاره كرده حد و مرزي نمي‌شناسد.

 

در چنين روزگاري هر چند دعوت دوباره از «كيتارو» ساده‌انگارانه به نظر مي‌آيد اما روشي است كه شركت‌هاي برگزاري كنسرت براي به دست آوردن سود بيشتر به آن علاقه بسياري نشان داده‌اند. روشي كه براساس آن افراد در تعادل با موسيقي غير جدي و عوامانه قرار مي‌گيرند و تا آنجا كه ممكن است از دنياي انتزاعي موسيقي و عالم خيال و تفكر دور مي‌شوند. رامين صديقي كه سال‌ها مديريت بخش بين‌الملل جشنواره موسيقي فجر را بر عهده داشت و ١٨ سال است كه كنسرت‌هاي مستقل و باكيفيت بالاي خود را تحت عنوان «بازي گوش» برگزار مي‌كند در اين باره مي‌گويد: «وقتي به عنوان تجارت به ماجرا نگاه كنيد سليقه متفاوتي حاكم مي‌شود.

 

اين اتفاق فقط در موسيقي هم رخ نمي‌دهد، بلكه در زمينه هنر سينما، تجسمي و ديگر هنرها نيز وجود دارد. اين نگراني همه ما شده كه جريان اصلي در هر صنف هنري به سوي محصولاتي سوق پيدا كرده كه از فعال كردن فكر مخاطب بري است. محصولاتي كه سراغ راحت‌ترين راه برقراري ارتباط با مخاطب مي‌رود. اگر قرار باشد كمي رندانه به ماجرا نگاه كنيم بايد بگويم اين نگاه نوستالژيك در موسيقي، از يكي دو دهه قبل و زماني كه جريان موسيقي پاپ دوباره در ايران راه افتاد وجود داشت. يعني چهره‌هاي موفق به‌نوعي شباهت‌هاي برجسته‌اي با خوانندگان قبل از انقلاب داشتند. به نظر من اين مسيري كه از طريق صداوسيما هم آغاز شد، راه ساده‌اي براي بازيابي گمشده‌اي بود كه همه مي‌دانستيم براي مردم آشنا است.

 

آن دوران يك شبيه‌سازي و مهندسي معكوسي با استفاده از خاطره و حس نوستالژيك مردم راه افتاد اما حالا بعد از ٢٠ سال اكثريت مخاطبان موسيقي پاپ در ايران، نسخه‌هاي پاپ داخل ايران را بيشتر از پاپ‌هاي لس‌آنجلسي دنبال مي‌كنند. » رامين صديقي كه در اين سال‌ها هنرمندان بزرگي را براي اجراي موسيقي به ايران دعوت كرده و به نظر مي‌رسد خط و مشي فكري دقيق و مدوني براي برگزاري كنسرت‌ها و دعوت از هنرمندان غير ايراني دارد، درباره اجراي گروه‌هايي مثل «شيلر» و «كيتارو» معتقد است: «نمي‌خواهم از اصطلاح مهره سوخته استفاده كنم ولي دوره اين هنرمندان گذشته است. شما نمي‌توانيد تا ابد ژان ميشل ژار را به ايران بياوريد و مخاطبي كه به هر ترفند زنده كرده‌ايد را حفظ كنيد. بايد كمي جدي‌تر در اين باره فكر شود. نكته دردآور ماجرا اين است كه همين افراد وقتي به ايران دعوت مي‌شوند، مي‌دانند دوره موسيقي‌شان گذشته و وقتي با استقبال مواجه مي‌شوند، نگاه جهان‌سومي به ما پيدا مي‌كنند. مي‌دانم دستمزدهايي هم كه دريافت مي‌كنند از آنچه در كشور خودشان يا ديگر كشورها مي‌گيرند بسيار بيشتر است. »

 

صديقي كه در طول سال‌هاي فعاليتش توانسته يك سليقه هنري و فكري خاص در بين مخاطبانش به وجود آورد درباره چگونگي ايجاد انگيزه در مخاطب ايراني براي شناخت هنرمندان مطرح روز دنيا مي‌گويد: «من در دعوت افراد و گروه‌ها ابتدا سليقه شخصي‌ام را در نظر مي‌گيرم و در مرحله بعدي سعي مي‌كنم چيزي را كه مي‌پسندم با ديگران به اشتراك بگذارم. ماجرا به همين سادگي است. البته من خط فكري و سليقه‌اي دارم كه خواه ناخواه در شيوه اجراي كارها، انتشار آلبوم‌ها، تهيه‌كنندگي آثار و انتخاب هنرمندان موثر است و آرام آرام هويت خاص خودش را تعريف مي‌كند، اما من به دنبال اين هويت هم نبودم. اتفاقا همين كه خودم را متعهد يا زير فشار مسووليتي احساس نمي‌كردم موجب شده بتوانم با خيال راحت كار كنم و يك خط سليقه به وجود بياورم.»

 

از كولي‌هاي نوازنده تا بازيكنان زمين خاكي

ميانه ارديبهشت ماه ترافيك كنسرت‌هاي خارجي در ايران است. از كيتارو گرفته تا «لودويكو اينائودي» و همان گروه «جيپسي كينگز» قلابي كه حالا خانه‌زاد شده‌اند و چندمين اجراي‌شان را آن‌هم با تمديد در ايران روي صحنه مي‌برند.اين ماجرا به دعوت از تيم فوتبال سيرالئون براي برگزاري بازي تداركاتي برابر تيم ملي ايران شباهت دارد؛ تيمي كه نه تنها در رده‌بندي فوتبال جهان جايگاه قابل توجهي نداشت، بلكه بازيكنانش مي‌گفتند جزو تيم اصلي نيستند.

 

تكرار اتفاقاتي از اين دست چند نكته را مبرهن مي‌سازد. اول؛ بي‌اطلاعي مردم و در بعضي موارد ناآگاهي مطلق آنها از آنچه ارايه مي‌شود. دوم؛ سوءاستفاده مديران و كنسرت‌گزاران از اين ناآگاهي همگاني و سوم؛ فقدان برنامه‌اي دقيق، روشن و مدون براي ارتقاي سليقه شنيداري مردم.

 

اما پرسش اينجاست كه چرا مردم ما با وجود گسترش دنياي مجازي كه دسترسي به هر موسيقي‌اي را امكان‌پذير مي‌كند، همچنان دل در گرو موسيقي‌هاي خاطره‌‌انگيزشان دارند؟ تا كي مي‌توان براساس همين خاطره بازي‌ها مخاطب ايراني را جذب كنسرت‌هاي خارجي كرد؟ دفتر موسيقي براساس چه متر و معياري به گروه‌هاي خارجي براي اجراي كنسرت در ايران مجوز مي‌دهد؟ و نيز آنكه آيا مديران فرهنگي ما متوجه هستند با ادامه اين روند سليقه موسيقي و فرهنگ شنيداري مردم روز به روز به اضمحلال نزديك‌ مي‌شود؟

 

رامين صديقي: نمي‌خواهم از اصطلاح مهره سوخته استفاده كنم ولي دوره اين هنرمندان گذشته است. شما نمي‌توانيد تا ابد ژان ميشل ژار را به ايران بياوريد و مخاطبي را كه به هر ترفند زنده كرده‌ايد حفظ كنيد. بايد كمي جدي‌تر در اين باره فكر شود. نكته دردآور ماجرا اين است كه همين افراد وقتي به ايران دعوت

مي‌شوند، مي‌دانند دوره موسيقي‌شان گذشته و وقتي با استقبال مواجه مي‌شوند، نگاه جهان‌سومي به ما پيدا مي‌كنند. مي‌دانم دستمزدهايي هم كه دريافت مي‌كنند از آنچه در كشور خودشان يا ديگر كشورها مي‌گيرند بسيار بيشتر است.

 

پيروز ارجمند: ما تصميم داشتيم گروه‌هايي را دعوت كنيم كه مردم ايران با موسيقي آنها خاطره داشتند. يكي از اين گروه‌ها «كيتارو» بود كه به سبب پخش موسيقي‌هايش از صدا و سيما مي‌توانست گزينه خوبي باشد. من غير از كيتارو، ياني و ونجليس را هم پيشنهاد كردم. ما مي‌خواستيم از اين طريق بين مردم ذائقه‌سازي و فرهنگ‌سازي كنيم و در عين حال گروه‌هاي ايراني را هم در اين ماجرا دخيل كنيم. بنابراين نقطه سياهي در اين رفت و آمدها نمي‌ديدم ولي فكر مي‌كردم بد نيست اين مسير با شيب ملايم هموار شود تا بتوانيم با كشورهاي ديگر هم تبادل فرهنگي داشته باشيم.

 

نيوشا مزيدآبادي

 

 

etemaad.ir
  • 13
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش