پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۴۱ - ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۷۷۱۳
موسیقی

عثمان خوافی: من یک دهاتی‌ام که از آمریکا سردرآوردم

عثمان خوافی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
عثمان خوافی می‌گوید: یک دهاتی است که با دوتار از ژاپن، مسکو، آفریقا و آمریکا سردرآورده. او معتقد است؛ کسی که می‌گوید موسیقی حرام است، نمی‌فهمد و اطلاع ندارد، تحقیق نکرده و از پیش خودش می‌گوید.

به گزارش ایلنا، عثمان محمدپرست، معروف به عثمان خوافی از استادان دوتارنوازی خراسان، جمعه ۲۸ اردیبهشت برای حضور در برنامه‌ای با عنوان «نوای غربت موسیقی خراسان در تهران» که به همت مؤسسه هواداران هنر ایرانیان به مدیریت علیرضا جلالیان برگزار شد، به تهران آمد و شنبه ۲۹ اردیبهشت در تالار رودکی مورد تجلیل قرار گرفت.

 

شامگاه جمعه، به سراغش رفتیم و در دفتر رهبر ارکسترهای ملی و سمفونیک در همان طبقه‌ای که تالار رودکی قرار دارد پای صحبتش نشستیم. سوال اول‌مان از این دوتارنواز خوافی با شهرتی جهانی این بود: اولین بار چه زمانی دوتار را به دست گرفتید و پشتِ دستِ چه کسی نواختنش را آموختید؟

 

محمدپرست جواب داد: عرض کنم خدمت شما که، خیلی حرف دارم و اگر مردم بخواهند حرف‌هایم را بفهمند باید روی آن فکر کنند. این را بنویس که باید روی حرف‌هایم فکر کنند تا بفهمندشان. من یک دهاتی هستم و قیافه نمی‌گیرم. هرکس الان مرا می‌بیند خیال می‌کند پدرم میلیاردها میلیارد پول داشته و باسواد بوده، در صورتی که ما زندگی‌مان باعذاب اداره می‌شد و آنهم از گوسفندداری. پدرم اصلا سواد نداشت. ۸۵ سال قبل‌تر در خوافِ ما مدرسه‌ای نبود، یعنی یک مدرسه بود با چهار کلاس. من دلم می‌خواست آدم فهمیده و دانایی بشوم و به درد مردم بخورم، که کمی هم شدم ولی آنطور که می‌خواستم، نه. تا کلاس چهار خواندم و همه‌اش هم شاگرد اول بودم. بعد دیدم جای دیگری نمی‌توانم بروم، تربت حیدریه نزدیک‌ترین شهر به ما بود ولی آشنایی نداشتیم. چون مردم از هم دور بودند، آشنا نبودند و ماشینی یا وسیله‌ای هم نبود و باید با الاغ و اسب می‌رفتیم که ماندیم و نرفتیم.

 

عثمان خوافی ادامه داد: دوتار در خواف بود ولی نه دوتاری که من می‌زنم. یک چیزی بود و صدایی داشت که من عاشق صدایش شدم. دوتار را پیدا کردم و بردم به خانه، چیزی که می‌خواهم بگویم کلمه خیلی بزرگی است و مردمی که این را می‌بینند، الکی نخوانندش و روی آن فکر کنند؛ من یک دهاتی هستم اما سر از ژاپن درآورم، سر از مسکو درآوردم، سر از آفریقا درآوردم، سر از آمریکا درآوردم و... این را حساب کنند که من چه بودم و به کجا رسیدم. بدون آن‌که خودم سواد داشته باشم یا پدری باسواد. خودم از پیش خودم به اینجا رسیدم. این دوتار را هم از کسی یاد نگرفتم. از پیش خودم یاد گرفتم. کارهایی با دوتار می‌کنم، که کسی نمی‌تواند شبیه‌اش را بکند. همین دیگر. حرف دیگر چه داری؟

 

او در جواب اینکه پس خودآموخته بوده است، گفت: بله، خودآموخته بودم.

 

محمدپرست در مورد اینکه در خواف شاگردی دارد که بخواهد به او آموزش دهد و هنرش زمین نماند هم توضیح داد: شما به این زودی حرف‌های مرا نمی‌فهمی و کسی هم که می‌خواند نمی‌فهمد! از نظر بعضی، موسیقی حرام است ولی من حلالش کردم. من موسیقی را حلال کردم ولی شاگردی ندارم. سه نفر از دور و بری‌های من هستند که خودشان از روی دستم نگاه کرده و یاد گرفته‌اند؛ یکی پسر برادرم است و دو نفر هم از نوه‌هایم. دیگر چه؟

 

عثمان خوافی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

این دوتارنواز بزرگ خراسانی در مورد اینکه زندگی‌اش از راه موسیقی می‌گذرد یا نه هم گفت: من قرانی بابت موسیقی‌ام پول نگرفته‌ام. خودم کار می‌کردم، اتوبوس داشتم، پایه یک دارم و از آن راه پول درمی‌آوردم. بعد هم اینکه من کم‌خرجم، خرج بی‌جهت ندارم و همینی که الان هستم، آن موقع هم بودم. ما با کشک و ماست و قروت زندگی می‌کنم، همان چیزهایی که پدرمان هم با آن زندگی می‌کرد.

 

او ادامه داد: ما زندگی ساده‌ای داشتیم و الان هم همان‌طوریم. مرا نگاه کن. الانم هر کجا می‌روم، با عمامه می‌روم، ببین من چقدر ساده‌ام. این‌ها را دیده‌ای که می‌گویند ما موسیقی‌دانیم و ابروهایشان را یک شکل می‌کنند و موهایشان را یک شکل و لباس‌هایش را جوری دیگر. ببین من چقدر ساده‌ام. ایرانی‌ها مرا نشناخته‌اند، ایرانی‌ها خودشان را هم نشناخته‌اند که اگر شناخته بودند الان آرزوی کشورهای دیگر را نداشتند، پس نشناخته‌اند. اگر ما خودمان را می‌شناختیم هر روز یک نفر جرات نمی‌کرد در زندگی‌مان فضولی کند. کسانی هم که عاقلند نتوانسته‌اند به ما کمک کنند. دیگر بگو چه می‌خواهی؟

 

او در مورد اینکه آیا تا به حال توجهی را که باید از مسئولان دریافت کرده است یا خیر هم توضیح داد: علی مرادخانی را می‌شناسی؟ برای من نوشته بود در خدمت عثمان، آدم باید درس نیکوکاری آموزد. همین الان وزیر ارشاد به خانه ما می‌آید، همین آقاصالحی (سیدعباس صالحی)، این‌ها مرا امیدوار کردند. مردم و مخصوصا تهرانی‌ها هم هوای ما را زیاد دارند، در کل ایران ۹۲۰ مدرسه به خاطر ما ساختند، از این بالاتر چیست؟! چیز بیشتر چه می‌خواهی؟

 

محمدپرست در جواب آخرین سوال که آیا از وقتی پایش را عمل کرده و ناچار است روی ویلچر بنشیند (یک سال و ۱۰ روزِ پیش) دلش برای دوتار زدن تنگ شده است یا نه گفت: صد در صد. خیلی دلم تنگ شده، باید دوتار را بگذارم روی پایم که نمی‌توانم. ولی نوار دارم و نوارهایم را که می‌شنوم لذت می‎برم. هر روز که روی تخت خوابیده‌ام نوارهایم را می‌گذارم، گوش می‌دهم و دلم باز می‌شود. 

 

 

  • 14
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۱۳
جدیدترین
قدیمی ترین
درود خدا و اولیاء الهی به سپید موی سپیدکردار که عارفی پاک اندیش و لوطی مسلک بود.خدایش بیامرزد و انشاالله با اولیاء حضرت حق محشور شوند
روحت شاد مرد عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش