جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۴:۳۸ - ۲۱ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۵۸۲۸
موسیقی

گفت‌و‌گو با حسين عليزاده؛

شوريدن بر زمانه تقليد و تكرار

حسين عليزاده,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

در كار ما روزنامه‌نگاران كمتر پيش مي‌آيد كه قصد كرده باشيم درباره هنرمندي ويژه نامه‌اي تدارك ببينيم و پيشنهادمان با استقبال اكثر فعالان جامعه موسيقي روبه‌رو شود؛ يا عده‌اي موافق موضوع نبودند يا انواع كدورت‌ها دست و دل آنها را از مصاحبت و همياري باز مي‌داشت. اما گردآوري پرونده‌اي براي احمد پژمان الحق كه براي خودمان جاي شگفتي داشت. به جرات مي‌توان گفت تا «پ» پژمان را مي‌آورديم از آهنگساز، موسيقيدان و فيلمساز همه و همه با هيجان خاصي از موضوع استقبال مي‌كردند. استقبالي كه علاوه بر جايگاه مهم پژمان در موسيقي از فروتني و وقار مثال زدني‌اش مي‌آمد.

 

احمد پژمان، هنرمندي است كه در آستانه ٨٣ سالگي هنوز هم دست از خلاقيت و نوآوري برنداشته و هرچه ساخته و پرداخته مُهر نام بلندش را بر تارك موسيقي ايران كوبيده است. چه آن زمان كه براي فيلم، موسيقي نوشته و چه وقتي كه براي ساخت يك اثر اركسترال دست به قلم شده است. او موسيقيدان تام و تمامي در خُلق و خلق است و از اين حيث واجد اهميتي ويژه تا به مناسبت سالگرد تولدش (١٨ تيرماه) صفحاتي را به او اختصاص دهيم.

 

حسين عليزاده، موسيقيداني است كه در طول سال‌هاي فعاليتش نگاه توام با احترامي نسبت به اساتيد خود داشته. در گفت‌وگوي پيش رو او از ويژگي هنري آثار احمد پژمان و سال‌هاي آشنايي‌اش سخن گفته است. براي عليزاده اساتيدي مثل علي‌اكبرخان شهنازي، هوشنگ ظريف، حسين دهلوي، احمد پژمان و بسياري ديگر آنچنان اهميت و احترامي دارند كه هر گاه نام آنها به ميان مي‌آيد يا از كيفيت هنري شان مي‌گويد يا به احترام آنها ساز كوك كرده و مي‌نوازد.

 

اولين مواجهه شما با احمد پژمان به چه دوره‌اي برمي‌گردد؟ زماني كه در هنرستان موسيقي تحصيل مي‌كرديد يا در دانشگاه؟

من اولين‌بار احمد پژمان را در هنرستان موسيقي ديدم اما او در آن زمان در هنرستان تدريس نمي‌كرد و فقط رفت‌و آمد داشت و با حسين دهلوي دوست صميمي بود. در آن سال‌ها ما مدام او را مي‌ديديم چون با اركستر سازهاي ملي و به رهبري حسين دهلوي قطعاتش را براي اجرا تمرين مي‌كرديم. خاطرم هست وقتي آقاي دهلوي در تمرين‌ها مي‌گفت پارتيتورهاي پژمان را روي پوپيتر بگذاريد، من و شاگردان ديگر هنرستان به وجد مي‌آمديم چون موسيقي‌اش تاثير بسيار خوبي روي ما مي‌گذاشت. ضمن آنكه خودش هم از همان ابتدا بسيار كم حرف و آرام بود و با لطافت و نازك‌طبعي خاصي رفتار مي‌كرد.

 

او يكسره سبكبال بود؛ چه در موسيقي و چه در معاشرت اجتماعي‌اش. در دوراني كه ما كم‌سن و سال بوديم طوري با ما برخورد مي‌كرد كه خيلي زود صميمي مي‌شديم و تصور مي‌كرديم يكي از رفقاي قديمي‌مان است. همين حس صميميت باعث مي‌شد در سنين كم او را دوست داشته باشيم. يادم هست آن زمان تمرينات اركستر سازهاي ملي در تالار فارابي وزارت فرهنگ و هنر انجام مي‌شد. احمد پژمان علاوه بر اينكه بر روند تمرين‌ها نظارت داشت با اعضاي اركستر كه من هم جزو آنها بودم با مهر فراواني برخورد مي‌كرد كه همه بچه‌ها را به وجد مي‌آورد. بنابراين اولين مواجهه من با احمد پژمان به همان اركستر سازهاي ملي و تالار فارابي بازمي‌گردد و خوشحالم كه اين شانس را داشتم در آن سن و سال، قطعات زيباي او را با اين اركستر اجرا كنم.

 

پس تا پيش از دانشگاه شاگرد مستقيم او نبوديد...

خير؛ وقتي به دانشگاه رفتم واحدهاي آهنگسازي داشتيم كه احمد پژمان و عليرضا مشايخي تدريس مي‌كردنداما همان دوره هم انگار كه دوستان قديمي همديگر را ديده باشند صميميت بين ما بيشتر شد تا جايي كه خاطرم هست وقتي پشت پيانو مي‌نشست تا تكاليف بچه‌ها را با ساز اجرا كند، آن قدر همه دورش را مي‌گرفتند كه پيانو بين بچه‌ها و پژمان گم مي‌شد؛ نه به اين خاطر كه صرفا به نكاتي كه مي‌گفت گوش كنيم بلكه با نزديكي صميميت بيشتري را احساس مي‌كرديم.

 

مهم‌ترين ويژگي پژمان در برخورد با موسيقي اين بود كه هيچ چيز را مطلق نمي‌دانست و سليقه شخصي‌اش را به ديگران تحميل نمي‌كرد. او با تجربه‌هايي كه داشت، پيشنهاداتي به ما مي‌داد اما در نهايت همه‌چيز را به خود دانشجو واگذار مي‌كرد حتي اگر منطق كلي حرف آن دانشجو غلط بود او را آزاد مي‌گذاشت تا بتواند ايده‌هايش را عملي كند؛ از اين حيث او يك دموكرات تمام عيار بود كه همين خلقش باعث مي‌شد در هنرستان و دانشگاه جزو چهره‌هاي بسيار محبوب باشد؛ كما اينكه همچنان هم همين طور است.

 

اگر بخواهيم به وجه آهنگساز احمد پژمان بپردازيم با زواياي متفاوتي روبه‌رو مي‌شويم كه از آثار اركسترال گرفته تا موسيقي متن فيلم واجد اهميتِ بسيار هستند. اما مهم‌ترين ويژگي احمد پژمان در استفاده او از موسيقي رديف-دستگاهي و فولكلور ايراني در ساخت آثار اركسترال است. شما به عنوان يك موسيقيدان ايراني نحوه برخورد او با اين المان‌ها را چطور مي‌بينيد؟

به نظر من آثار پژمان از نمونه‌هاي موفق آهنگسازي در اين شيوه است. او با اينكه سال‌ها در خارج از ايران تحصيل و زندگي كرده اما همواره نگاه صميمانه و عاشقانه‌اي به فرهنگ ايران داشته است. پژمان از جمله آهنگسازاني است كه خودش را در موسيقي هيچ‌وقت محدود به يك ژانر و موضوع خاصي نكرده است.

 

مثلا اينكه بخواهد فقط در موسيقي ايراني كار كند يا فقط نگاه غربي داشته باشد. او هميشه به موسيقي ايراني نگاه ويژه‌اي داشت و از آنجا كه خودش هم متولد شهر «لار» در استان فارس است توجه منحصر‌به‌فردي به ملودي‌هاي محلي نشان داده اما بهتر از هر كسي از پتانسيل موجود در اين موسيقي‌ها استفاده كند. ذات و پويايي موسيقي پژمان در استفاده از ريتم و به خصوص استفاده از رنگ‌هاي صوتي است. رنگ‌آميزي موسيقي او خاص خودش است و با هر آنسامبلي (اعم از ايراني و غير ايراني) آن را جذاب و زيبا نشان داده است. يادم مي‌آيد وقتي از وين به ايران بازگشت مدتي سه‌تار دست ‌گرفت تا به شكل عملي با موسيقي رديف‌- دستگاهي كار كند.

 

در هر صورت اگر پژمان يك موتيف دو سه نتي داشته باشد همان دو سه نت موضوعِ موسيقي‌اش مي‌شود و با چنان ذوق و مهارتي آن را بسط مي‌دهد كه اثري بزرگ خلق مي‌شود. متاسفانه ما امروز راديو-تلويزيوني نداريم كه اين موسيقي‌ها را پخش و تفسير كند. اغلب هنرجويان و دانشجويان موسيقي يا علاقه‌مندان به اين رشته هستند كه درباره آثار او نوشته يا به تفسير آنها پرداخته‌اند. هر فردي كه به‌طور تخصصي موسيقي را دنبال مي‌كند متوجه جايگاه احمد پژمان در موسيقي مي‌شود.

 

او از جمله آهنگسازاني است كه وقتي مي‌خواهد از يك پديده يا ملودي‌ الهام بگيرد از عمق آن تاثير مي‌پذيرد و در عين حال استدلال هنري خودش را هم روي آن پياده مي‌كند؛ اينچنين است كه ابتكارات و ذوق او به موسيقي اضافه و اثري خلق مي‌شود كه خاص خود اوست. پژمان در طول سال‌هاي فعاليت هنري‌اش كارهاي متفاوتي انجام داد كه از جمله آنها مي‌توان به ساخت موسيقي روي قصه‌هاي كودكان براي كانون پرورش فكري، آثار سمفونيك (كه در خارج از ايران ضبط شد) يا قطعاتي براي اركستر ملي يا موسيقي فيلم اشاره كرد. او در همه اين موارد بسيار موفق بوده است.

 

مهم‌ترين ويژگي احمد پژمان در ساخت موسيقي فيلم اين است كه از المان‌هاي ايراني استفاده مي‌كند ولي در عين حال موسيقي‌اش تصوير هم دارد. با توجه به اينكه شما نيز در ساخت موسيقي فيلم چنين رويكردي داريد موفقيت او را در چه مي‌بينيد؟

بعضي آهنگسازان خود به خود در ساخت موسيقي تنها با نت و صدا سر و كار ندارند بلكه مي‌كوشند با رنگ‌آميزي صوتي شكل ديگري به موسيقي خود ببخشند. تصور اين موضوع براي شنونده عادي كار دشواري است اما اگر آهنگساز را به عنوان يك ذهن خلاق و در قالب يك نقاش در نظر بگيريد كه رنگ‌آميزي را درك كرده است در مي‌يابيد كه مي‌تواند از رنگ‌ها (در اينجا منظور رنگ‌هاي صوتي است) به بهترين شكل استفاده كند. اگر آهنگساز در ساخت موسيقي فيلم تنها متكي به تنظيم موسيقي باشد آن تابلوي تصويري اتفاق نمي‌افتد.

 

ولي آهنگساز حقيقي از همان ابتداي كار تابلوي نقاشي‌اش را با تمام ظرايف و پيچيدگي‌هايش در ذهن متصور مي‌شود. من معتقدم ابزار پژمان براي نوشتن موسيقي نه نت و صدا كه قلم‌موي رنگ است. موسيقيداناني كه اين طور فكر مي‌كنند، موسيقي‌شان ذاتا تصويري مي‌شود. اگرچه به نظر من او تا امروز بايد موسيقي فيلم‌هاي بيشتري مي‌نوشت اما اين به علاقه‌مندي‌هاي او، فرصت‌ها و شناخت كارگردانان ايراني برمي‌گردد. به هر حال در تمام دوراني كه احمد پژمان موسيقي فيلم نوشته، توانسته است از طريق رنگ‌هاي موسيقي تصاوير را بهتر نشان دهد حتي در برخي موارد موسيقي او از تصوير هم والاتر و فاخرتر است. الهاماتي كه او از موضوعات مختلف مي‌گيرد چنان مبتكرانه پياده مي‌شوند كه اثر خلاقه‌اي تمام و كمال شكل مي‌گيرد.

 

نكته جالب احمد پژمان پويايي ذهن او به عنوان يك آهنگساز است. او در اين سن و سال هنوز هم وقتي موسيقي مي‌نويسد اثرش خلاقانه و بديع است آنچنان كه نمي‌توان تصور كرد آن را يك آهنگساز ٨٠ و اندي ساله ساخته است.

 

سن، امري است كه در فيزيك انسان نمايان مي‌شود اما هيچ‌وقت صحبتي نشده كه ذهن آدمي مي‌تواند چه سن و سالي داشته باشد. امروز هم وقتي پژمان را مي‌بينيم و با او صحبت مي‌كنيم متوجه مي‌شويم كه با دوره‌اي كه در هنرستان حضور داشت هيچ فرقي نكرده است. شايد ظاهرش پير شده باشد اما اينكه مي‌گويند دل آدمي بايد جوان باشد كاملا در مورد پژمان صادق است. ما اصلا او را به عنوان يك پيرمرد آهنگساز نمي‌شناسيم. هر جا كنسرت يا بحثي بوده كه او هم حضور داشته اصلا در جايگاه يك پير درعرصه موسيقي با جوانان برخورد نكرده است. اتفاقا از جمله آهنگسازاني است كه همواره پيش‌تر از ذهنيت و سن و سالش عمل كرده است.

 

شايد ما با ظاهر جا افتاده‌اي روبه‌رو باشيم اما ذهنيت او كاملا جوان است. از طرفي اگر شرايط براي افرادي مثل پژمان به گونه‌اي بود كه مي‌توانستند در يك رفاه نسبي و آسوده‌خيالي زندگي كنند، مي‌ديديم كه نسبت به امروز چقدر مي‌توانست جوان‌تر هم باشد. او در همه حال به موسيقي و زندگي فكر مي‌كند. به همين دليل است كه در موسيقي‌اش هم زندگي جريان دارد. بنابراين وقتي از واژه زندگي استفاده مي‌كنيم ديگر صحبت از پيري به ميان نمي‌آيد؛ زندگي يعني جواني، شادابي و حركت. ذهنيت پژمان با ساليان گذشته‌اش هيچ فرقي نكرده است

 

حتي وقتي آهنگي نمي‌سازد و در جلسه‌اي نظراتش را ارايه مي‌دهد متوجه مي‌شويم كه هيچ فاصله‌اي با نسل‌هاي بعد از خود ندارد. اين ويژگي خاص از وقتي من در هنرستان شاگردش بودم هويدا بود؛ با بچه‌ها قاتي مي‌شد و فاصله‌اي بين خودش و آنها نمي‌ديد. جالب است كه من وقتي بعضي از اساتيد قديمم را مي‌بينم، با احترام خاصي با آنها برخورد مي‌كنم اما در مورد پژمان آن قدر رفاقت بين ما هست كه او را «تو» خطاب مي‌كنم. فكر نمي‌كنم هيچ دانشجوي موسيقي‌اي را پيدا كنيد كه عاشقانه او را دوست نداشته باشد. در وجود او مهري هست كه همه‌چيز را تازه و جوان مي‌كند؛ هم موسيقي و هم ارتباطش با اطرافيان را.

 

احمد پژمان برخلاف خيلي از آهنگسازان هرگز در قيد كسب شهرت و حضور فعال در رسانه نبوده كما اينكه كمتر هم تن به مصاحبه مي‌دهد و غير از مخاطبان خاصي كه دارد مردم عادي كمتر او را مي‌شناسند. شما اين موضوع را چطور مي‌بينيد؟

ممكن است هدف بعضي از هنرمندان كسب شهرت نباشد اما آثاري ساخته‌اند كه خود به خود بر طيف‌هاي مختلف جامعه تاثير گذاشته است تا جايي كه مردم عادي هم جذب آنها شده‌اند. اما آثاري كه پژمان ساخته معمولا به گونه‌اي است كه خواص جامعه نمي‌توانند با آن ارتباط برقرار كنند. او عام نبوده كه مورد توجه عوام قرار بگيرد. هر چند در سبك‌هاي مختلفي موسيقي نوشته اما با هوش و ذكاوت زيادي با اين سبك‌ها برخورد كرده است چنان كه آثارش براي مخاطبان جدي موسيقي جايگاه مهم و پررنگي دارند.

 

در عين حال وقتي پژمان مي‌خواهد با توده مردم در ارتباط باشد، جنبه ديگري براي موسيقي‌اش در نظر مي‌گيرد و دست به كار ساخت قطعات پاپ مي‌شود. اين كار هم بسيار جالب است؛ تصور كنيد كسي مثل پژمان كه خداوندگار موسيقي كلاسيك است وقتي پاپ مي‌سازد چقدر مي‌تواند كيفيت كارش بالا باشد. اينجاست كه ديگر موضوع ژانر مطرح نيست بلكه ارايه هنرمندانه اثر مورد توجه قرار مي‌گيرد. در مورد موسيقي ايراني و آهنگسازانش موضوع كمي فرق مي‌كند چرا كه ممكن است هر شنونده ايراني به واسطه مليت‌اش جذب اين موسيقي شود اما از آنجا كه موسيقي پژمان محدود به آثار سمفونيك و اركسترال مي‌شود، طبيعي است كه طيف شنونده‌هايش هم كم باشد. هرگز اين طور نبوده كه پژمان گوشه‌گيري كند اما هيچ‌وقت هم تظاهر و خودنمايي نكرده و هر وقت تصميم گرفته در قالب موسيقي با مردم ارتباط برقرار كند، سراغ سبك ديگري رفته است.

 

پس، از اين حيث آثار پاپ او را موفق مي‌دانيد؟

متاسفانه الان حضور ذهن ندارم كه اين آثار چه قطعاتي هستند و دنبال هم نكرده‌ام چون خودم كارهاي كلاسيك او را بيشتر دوست دارم و معتقدم پژمان نقاش اركستر است. البته هر چه يك آهنگساز سعي كند موسيقي پاپ مردم پسندتري بسازد بايد خودش را به سطح مردم عادي نزديك‌تر كند، كاري كه ممكن است در آثار پژمان نباشد به همين دليل هم نمي‌توان درست قضاوت كرد كه موفق بوده يا نه.

 

آهنگسازان پاپ امروزي وقتي مي‌بينند يك اثر مورد پسند مردم قرار گرفته همگي سعي مي‌كنند آن را تكرار كنند به همين دليل بسياري از موسيقي‌هاي پاپ شبيه به هم هستند. حتي در انتخاب كلام و شعر هم مدام اين تقليد را مي‌بينيم. اين مساله به مصرف‌كننده و شركت‌هاي تجاري هم برمي‌گردد. اگر كلامي مورد استقبال قرار بگيرد آهنگسازان ديگر هم سراغ همان فرم و همان دايره واژگاني مي‌روند.

 

در حالي كه كار پژمان اين نيست و طبيعي است كه نتواند در موسيقي پاپ به همان موفقيتي كه در ساخت آثار اركسترال رسيده، برسد. از سوي ديگر شايد علت ساخت اين قطعات صرفا يك تجربه شخصي بوده وگرنه تداوم پيدا مي‌كرد. به عقيده من پژمان در موسيقي ايران يك كيفيت ويژه و منحصر است. من از زبان تمام كساني كه او را مي‌شناسند بايد بگويم كه پژمان عزيز! بي‌نهايت دوستت داريم. تو شاگردان خوبي (چه بطور مستقيم و چه غير مستقيم) تربيت كرده‌اي كه امروزه قهرمان همه آنهايي و راه و روش ات چراغ راه آنهاست.

 

ابزار پژمان براي نوشتن موسيقي نه نت و صدا كه قلم‌موي رنگ است. موسيقيداناني كه اين طور فكر مي‌كنند، اثرشان ذاتا تصويري مي‌شود.

 

نيوشا مزيدآبادي

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 15
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش